«دو رگبار مسلسل شلیک شد. یک لحظه سکوت شد. نگاهم را از همان جا که افتاده بودم طرف آنجا که مسلسلچی ایستاده بود... در همان موقع دستی را دیدم با کلت که به طرف دکتر شرفکندی دارد تیر خلاص میزند».
این صدای پرویز دستمالچی از فعالان سیاسی در شهر برلین است که در شبانگاه ۲۶ شهریورماه ۱۸ سال پیش شاهد کشته شدن چهار تن از مخالفان و ناراضیان دستگاه حکومتی ایران در رستوران میکونوس در برلین بوده است.
در آن شبانگاه صادق شرفکندی، دبیرکل آن زمان حزب دموکرات کردستان ایران، فتاح عبدلی و همایون اردلان، نمایندگان این حزب در اروپا و آلمان، و همچنین نوری دهکردی، فعال سیاسی، به رگبار مسلسل بسته شدند. صادق شرفکندی و دو تن از یارانش به دعوت حزب سوسیال دموکرات آلمان برای شرکت در همایش سوسیالیست بینالملل به برلین آمده بودند.
در پی قتل این چهار تن در رستوران میکونوس، دادگاهی در شهر برلین برپا شد که بعدها به دادگاه میکونوس معروف شد. این دادگاه پس از حدود پنج سال فعالیت سرانجام بلندپایهترین سران دستگاه حکومتی جمهوری اسلامی ایران را به عنوان آمران این چهار قتل و چهار تن از گماشتگان دولتی را هم به عنوان عاملان این ترور معرفی کرد.
حال پس از گذشت ۱۸ سال از واقعه کشتار در رستوران میکونوس فیلم مستندی از سوی آرمان نجم کارگردان ساکن برلین ساخته شده است که «ترور در برلین» نام دارد. چگونگی گرایش به ساخت این فیلم آن هم پس از گذشت ۱۸ سال از این واقعه، نخستین پرسش رادیوفردا از آرمان نجم است:
آرمان نجم: در مورد فیلم «ترور در برلین» در واقع من انگیزههای متفاوتی داشتم. همیشه حرکت من در ساخت فیلمهای مستند به صورت نوعی درمان بوده. یعنی همیشه در ابتدا خودم را از یک سری مسائل فکری که در مورد مسئلهای مشخص است راحت میکردم، با انجام چنین کارها و از سوی دیگر به دیگران هم از این طریق کمک میکردم. ولی مهمتر از این باور من این است که باید مسائل تاریخی به تصویر کشیده شود، بازگو شود، از زوایای مختلف در مورد آن تحقیق شود، تا این که نسلهای جوانتر و کسانی که هنگامی که این اتفاقات افتاده زندگی نمیکردند، با واقعیات آن زمان از زوایای مختلف آشنا شوند. باید این کار انجام میشد. این کار را من وظیفه خودم میدانستم به خاطر این که به عنوان یک فیلمساز یک تعهد اخلاقی و اجتماعی هم نسبت به مردم و کشورم هم دارم و این کاری را که انجام میدهم فکر میکنم چیزی جز اجرای این تعهد اخلاقی و اجتماعی نیست. به باور من، فیلمسازهای دیگر یا نویسندگان و محققان دیگر میتوانند بازهم به این مسائل یا ترورهایی که در داخل ایران یا خارج از ایران اتفاق افتاده، چون تعدادشان متاسفانه زیاد است، از زوایای دیگر به این مسائل بپردازند. اینها در آینده درسی خواهد بود برای این که وجدان اجتماعی مردم ایران را همیشه زنده نگاه دارد.
در مورد «ترور در برلین» اسناد بسیار زیادی وجود دارد. چهار جلد کتاب به زبان فارسی از اسناد دادگاه میکونوس وجود دارد که من آنها را مطالعه کردهام و همین طور یک سری کتاب به زبان آلمانی از اسناد دادگاه وجود دارد که من آنها را هم مطالعه کردهام. همین طور با کسانی که از نزدیک یا کمی دورتر در رابطه با این جریان قرار داشتند، گفتوگو کردهام. مجموعه این تحقیقات و گفتوگوها که با اشخاص ایرانی و آلمانی و حتی کسانی که در این دادگاه منجمله وکلای دادگاه میکونوس گفتوگو کردهام و نتیجه این گفتوگوها و تحقیقات منجر به این شد که من این فیلم را بسازم. تا آنجا که در امکانات من بود سعی کردم بسیاری از مسائل را در این فیلم روشن کنم و به طور مشخص به این مسئله اشاره کنم که چه پروسهای طی شد که دادگاه میکونوس بعد از تحقیقات توانست رای به محکومیت سران مذهبی و همین طور سیاسی نظام یعنی آقای خامنهای، رهبر نظام، رئیس جمهور وقت آقای علیاکبر هاشمی رفسنجانی و وزیر امور خارجه آقای ولایتی و همین طور وزیر اطلاعات و بسیاری از دستاندرکاران سپاه پاسداران و ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بدهد.
در لابهلای فیلم مستند «ترور در برلین» پرویز دستمالچی، فعال سیاسی در آلمان، هم ظاهر میشود و به عنوان شاهد عینی تصویری از کشتار در رستوران میکونوس را به دست میدهد:
«دو رگبار مسلسل شلیک شد. یک لحظه سکوت شد. و من همان طور که افتاده بودم بدون این که تکان بخورم فقط نگاهم را از همان جا که افتاده بودم طرف آنجا که مسلسلچی ایستاده بود... میخواستم ببینم رفته، نرفته، من چه کار کنم. در همان موقع دستی را دیدم با کلت که به طرف دکتر شرفکندی دارد تیرخلاص میزند. توی این فاصله همایون اردلان که دو تا گلوله خورده بود و بیهوش شده بود به هوش میآید. این نفر دوم که بعداً معلوم شد عباس رائل است میرود بالای سر او و اسلحه را میگذارد روی شقیقهاش و یک گلوله میزند به مغزش. توی این لحظه که موقعی که من دیدم تیر خلاص به طرف شرفکندی زده میشود، فکر میکردم که اینها به تکتک ما تیر خلاص خواهند زد. ولی این طور نشد و فرار کردند. لحظهای بعد من صدای مهدی ابراهیمزاده را شنیدم که اسم امیر راشد را صدا زد. بعد اسم من را صدا کرد. من هم پا شدم.»
آرمان نجم در ادامه گفتوگو از کتابی با نام «ارتشهای در سایه» یاد میکند که در آن همچنین به نقش جمهوری اسلامی ایران در شناسایی مخالفان خود از طریق راهاندازی رستورانهای ایرانی در اروپا اشاره شده:
«یک روزنامهنگار آلمانی به اسم ویلهلم دیتر کتابی را سال گذشته انتشار داد به نام «ارتشهای در سایه» و ایشان به مدت ۱۵ سال با سازمان اطلاعات و امنیت آلمان کار میکرده. البته الان دیگر کار نمیکند. ایشان این کتاب را انتشار داده. این کتاب مربوط میشود به مسئله تروریسم بینالمللی و بخشی از این کتاب در مورد قضیه میکونوس است. مسائل دیگری را هم در این کتاب مطرح کرده. در این کتاب اشاره میکند که سازمان امنیت جمهوری اسلامی به چه شکل در اروپا و سایر کشورها فعال است و مخالفان و اپوزیسیون را به چه شکل درباره آنها تحقیق میکند و آنها را تحت نظر دارد. منجمله این که جمهوری اسلامی در سراسر اروپا و منجمله فرانسه رستورانهایی را خریداری کرده و در این رستورانهای نسبتاً مجلل که حتی در آنها مشروب یا رقص عربی هم انجام میشده، محلی بوده که ایرانیهایی که احتمالاً جزء آنها اپوزیسیون هم قرار داشتند به این رستورانها رفتوآمد میکردند و ماموران جمهوری اسلامی از این طریق آنها را شناسایی میکردند.»
دیگر چهرهای که در فیلم مستند «ترور در برلین» ظاهر میشود، سارا دهکردی، فرزند نوری دهکردی، یکی از چهار تنی است که ۱۸ سال پیش در رستوران میکونوس در برلین کشته شد:
«خیلی عجیب بود هیچ وقت یادم نمیرود که من مطمئن بودم که پدرم به هر حال نمیمیرد. مادرم به من گفت که پدرت رفته و دیگر برنمیگردد. آن لحظه یادم است که دویدم دم پنجره گفتم... یعنی جیغ میزدم که نه!»
آرمان نجم، کارگردان و تهیهکننده فیلم «ترور در برلین»، یادآور میشود که هنوز مسائل و ابهامهایی در مورد واقعه کشتار در رستوران میکونوس در برلین وجود دارد که باید به آنها پرداخته شود:
«مسلماً هنوز به باور من مسائلی در پرده ابهام قرار دارد که میتوانند فیلمسازهای دیگر از زوایای دیگر در مورد این مسئله تحقیق کنند و باز هم فیلمهای دیگری بسازند. فیلم ترور در برلین توسط کلوپ فیلمسازان ایرانی و اروپایی تهیه شده و ساخته شده و همزمان با کمک انجمن سکولارهای سبز برای آزادی و دموکراسی در ایران در چندین شهر و کشور آمریکایی و اروپایی تقریباً همزمان به نمایش گذاشته میشود.»
این صدای پرویز دستمالچی از فعالان سیاسی در شهر برلین است که در شبانگاه ۲۶ شهریورماه ۱۸ سال پیش شاهد کشته شدن چهار تن از مخالفان و ناراضیان دستگاه حکومتی ایران در رستوران میکونوس در برلین بوده است.
در آن شبانگاه صادق شرفکندی، دبیرکل آن زمان حزب دموکرات کردستان ایران، فتاح عبدلی و همایون اردلان، نمایندگان این حزب در اروپا و آلمان، و همچنین نوری دهکردی، فعال سیاسی، به رگبار مسلسل بسته شدند. صادق شرفکندی و دو تن از یارانش به دعوت حزب سوسیال دموکرات آلمان برای شرکت در همایش سوسیالیست بینالملل به برلین آمده بودند.
در پی قتل این چهار تن در رستوران میکونوس، دادگاهی در شهر برلین برپا شد که بعدها به دادگاه میکونوس معروف شد. این دادگاه پس از حدود پنج سال فعالیت سرانجام بلندپایهترین سران دستگاه حکومتی جمهوری اسلامی ایران را به عنوان آمران این چهار قتل و چهار تن از گماشتگان دولتی را هم به عنوان عاملان این ترور معرفی کرد.
حال پس از گذشت ۱۸ سال از واقعه کشتار در رستوران میکونوس فیلم مستندی از سوی آرمان نجم کارگردان ساکن برلین ساخته شده است که «ترور در برلین» نام دارد. چگونگی گرایش به ساخت این فیلم آن هم پس از گذشت ۱۸ سال از این واقعه، نخستین پرسش رادیوفردا از آرمان نجم است:
آرمان نجم: در مورد فیلم «ترور در برلین» در واقع من انگیزههای متفاوتی داشتم. همیشه حرکت من در ساخت فیلمهای مستند به صورت نوعی درمان بوده. یعنی همیشه در ابتدا خودم را از یک سری مسائل فکری که در مورد مسئلهای مشخص است راحت میکردم، با انجام چنین کارها و از سوی دیگر به دیگران هم از این طریق کمک میکردم. ولی مهمتر از این باور من این است که باید مسائل تاریخی به تصویر کشیده شود، بازگو شود، از زوایای مختلف در مورد آن تحقیق شود، تا این که نسلهای جوانتر و کسانی که هنگامی که این اتفاقات افتاده زندگی نمیکردند، با واقعیات آن زمان از زوایای مختلف آشنا شوند. باید این کار انجام میشد. این کار را من وظیفه خودم میدانستم به خاطر این که به عنوان یک فیلمساز یک تعهد اخلاقی و اجتماعی هم نسبت به مردم و کشورم هم دارم و این کاری را که انجام میدهم فکر میکنم چیزی جز اجرای این تعهد اخلاقی و اجتماعی نیست. به باور من، فیلمسازهای دیگر یا نویسندگان و محققان دیگر میتوانند بازهم به این مسائل یا ترورهایی که در داخل ایران یا خارج از ایران اتفاق افتاده، چون تعدادشان متاسفانه زیاد است، از زوایای دیگر به این مسائل بپردازند. اینها در آینده درسی خواهد بود برای این که وجدان اجتماعی مردم ایران را همیشه زنده نگاه دارد.
- فیلم مستند «ترور در برلین» که قرار است به زودی نمایش عمومی خود را در اروپا، آمریکا و کانادا آغاز کند برپایه چه اسناد و مدارکی ساخته شده است؟
در مورد «ترور در برلین» اسناد بسیار زیادی وجود دارد. چهار جلد کتاب به زبان فارسی از اسناد دادگاه میکونوس وجود دارد که من آنها را مطالعه کردهام و همین طور یک سری کتاب به زبان آلمانی از اسناد دادگاه وجود دارد که من آنها را هم مطالعه کردهام. همین طور با کسانی که از نزدیک یا کمی دورتر در رابطه با این جریان قرار داشتند، گفتوگو کردهام. مجموعه این تحقیقات و گفتوگوها که با اشخاص ایرانی و آلمانی و حتی کسانی که در این دادگاه منجمله وکلای دادگاه میکونوس گفتوگو کردهام و نتیجه این گفتوگوها و تحقیقات منجر به این شد که من این فیلم را بسازم. تا آنجا که در امکانات من بود سعی کردم بسیاری از مسائل را در این فیلم روشن کنم و به طور مشخص به این مسئله اشاره کنم که چه پروسهای طی شد که دادگاه میکونوس بعد از تحقیقات توانست رای به محکومیت سران مذهبی و همین طور سیاسی نظام یعنی آقای خامنهای، رهبر نظام، رئیس جمهور وقت آقای علیاکبر هاشمی رفسنجانی و وزیر امور خارجه آقای ولایتی و همین طور وزیر اطلاعات و بسیاری از دستاندرکاران سپاه پاسداران و ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بدهد.
در لابهلای فیلم مستند «ترور در برلین» پرویز دستمالچی، فعال سیاسی در آلمان، هم ظاهر میشود و به عنوان شاهد عینی تصویری از کشتار در رستوران میکونوس را به دست میدهد:
«دو رگبار مسلسل شلیک شد. یک لحظه سکوت شد. و من همان طور که افتاده بودم بدون این که تکان بخورم فقط نگاهم را از همان جا که افتاده بودم طرف آنجا که مسلسلچی ایستاده بود... میخواستم ببینم رفته، نرفته، من چه کار کنم. در همان موقع دستی را دیدم با کلت که به طرف دکتر شرفکندی دارد تیرخلاص میزند. توی این فاصله همایون اردلان که دو تا گلوله خورده بود و بیهوش شده بود به هوش میآید. این نفر دوم که بعداً معلوم شد عباس رائل است میرود بالای سر او و اسلحه را میگذارد روی شقیقهاش و یک گلوله میزند به مغزش. توی این لحظه که موقعی که من دیدم تیر خلاص به طرف شرفکندی زده میشود، فکر میکردم که اینها به تکتک ما تیر خلاص خواهند زد. ولی این طور نشد و فرار کردند. لحظهای بعد من صدای مهدی ابراهیمزاده را شنیدم که اسم امیر راشد را صدا زد. بعد اسم من را صدا کرد. من هم پا شدم.»
آرمان نجم در ادامه گفتوگو از کتابی با نام «ارتشهای در سایه» یاد میکند که در آن همچنین به نقش جمهوری اسلامی ایران در شناسایی مخالفان خود از طریق راهاندازی رستورانهای ایرانی در اروپا اشاره شده:
«یک روزنامهنگار آلمانی به اسم ویلهلم دیتر کتابی را سال گذشته انتشار داد به نام «ارتشهای در سایه» و ایشان به مدت ۱۵ سال با سازمان اطلاعات و امنیت آلمان کار میکرده. البته الان دیگر کار نمیکند. ایشان این کتاب را انتشار داده. این کتاب مربوط میشود به مسئله تروریسم بینالمللی و بخشی از این کتاب در مورد قضیه میکونوس است. مسائل دیگری را هم در این کتاب مطرح کرده. در این کتاب اشاره میکند که سازمان امنیت جمهوری اسلامی به چه شکل در اروپا و سایر کشورها فعال است و مخالفان و اپوزیسیون را به چه شکل درباره آنها تحقیق میکند و آنها را تحت نظر دارد. منجمله این که جمهوری اسلامی در سراسر اروپا و منجمله فرانسه رستورانهایی را خریداری کرده و در این رستورانهای نسبتاً مجلل که حتی در آنها مشروب یا رقص عربی هم انجام میشده، محلی بوده که ایرانیهایی که احتمالاً جزء آنها اپوزیسیون هم قرار داشتند به این رستورانها رفتوآمد میکردند و ماموران جمهوری اسلامی از این طریق آنها را شناسایی میکردند.»
دیگر چهرهای که در فیلم مستند «ترور در برلین» ظاهر میشود، سارا دهکردی، فرزند نوری دهکردی، یکی از چهار تنی است که ۱۸ سال پیش در رستوران میکونوس در برلین کشته شد:
«خیلی عجیب بود هیچ وقت یادم نمیرود که من مطمئن بودم که پدرم به هر حال نمیمیرد. مادرم به من گفت که پدرت رفته و دیگر برنمیگردد. آن لحظه یادم است که دویدم دم پنجره گفتم... یعنی جیغ میزدم که نه!»
آرمان نجم، کارگردان و تهیهکننده فیلم «ترور در برلین»، یادآور میشود که هنوز مسائل و ابهامهایی در مورد واقعه کشتار در رستوران میکونوس در برلین وجود دارد که باید به آنها پرداخته شود:
«مسلماً هنوز به باور من مسائلی در پرده ابهام قرار دارد که میتوانند فیلمسازهای دیگر از زوایای دیگر در مورد این مسئله تحقیق کنند و باز هم فیلمهای دیگری بسازند. فیلم ترور در برلین توسط کلوپ فیلمسازان ایرانی و اروپایی تهیه شده و ساخته شده و همزمان با کمک انجمن سکولارهای سبز برای آزادی و دموکراسی در ایران در چندین شهر و کشور آمریکایی و اروپایی تقریباً همزمان به نمایش گذاشته میشود.»