نه چندان دور از مرزهای ايران، چهار شهر وجود دارند که در فهرست آلوده ترين ده شهر جهان قرار گرفته اند. روسيه و دو کشور ديگر که سابقا به اتحاد جماهير شوروی تعلق داشتند، سرزمين های اين چهار شهر آلوده اند.
يکی از اين شهرها سومقائيت، در آذربايجان است. شهری که همه جمعيت تقريبا سيصد هزار نفری آن، تحت تاثير آلودگی های شيميايی و فراورده های آهنی، کم و بيش بيمارند.
سرود ملی سومقائيت، باقی مانده از دوره ای است که همه چيز در سيطره شوروی بود. سرودی که هنوز از آن زمان مانده است و در اوج آن خواننده با غرور می گويد: «آه ای سومقائيت، همه از جلال و شکوه تو می گويند... آذربايجان به تو افتخار می کند.»
از آن جلال و شکوهی که در سرود آمده اما خبری نيست.
صاحب يک مهمانخانه به گزارشگر بخش آذری راديو اروپای آزاد - راديو آزادی که به اين شهر سفر کرده است می گويد: «هر روز با بوی گاز از خواب بيدار می شوم. سر درد دارم، هرروز حالت تهوع دارم و هر روز عصبيم.»
در همين مهمانخانه، مهمانانی هم زندگی می کنند، يکی از همان ها هم می گويد: «خوب حتی اگر آلوده هست، ما چه کار می توانيم بکينم. ما داريم به زمان قديم برمی گرديم. می تواينم هوای بد را احساس کنيم. بويش همه جا هست. شهر بعد از ساعت شش در تعفن فرو می رود.»
سومقائيت، در سی کيلومتری باکو، پايتخت آذربايجان است. در کنار دريای مازندران. دور تا دور همه چيز زيباست، اما شهر خود يکی از آلوده ترين ها در جهان است.
در زمان حيات اتحاد جماهير شوروی، در اين شهر محصولات شيميايی توليد می شد.
امروز بخش بزرگی از کارخانه های آن بسته شده اند، اما هنوز جمعيت سيصد هزار نفری شهر سرب و آهن و انواع ديگر گازها را هر روز نفس می کشند.
دولت آذربايجان می گويد، اوضاع رو به بهبود است. محمد محمدوف، مقام ارشد وزارت محيط زيست و منابع طبيعی دولت به راديو اروپای آزاد - راديو آزادی می گويد: «سومقائيت، ديگر آن شهر دهه نود نيست. کارخانه ها ديگر کار نمی کنند. کارخانه هايی که اين جا کار می کردند، هزار بار بيشتر آلودگی توليد می کردند. الان می توانيد وضعيت شهر را با آن زمان مقايسه کنيد.»
ولی برای مردم شهر همه نگرانی های دوران گذشته آرام آرام باز می گردند.
با رشد صنعت نفت آذربايجان شهروندان اين سومين شهر بزرگ آذربايجان نگرانند، که دوباره همه ان کارخانه ها راه اندازی شوند.
اما فعلا سومقائيتی ها زندگی را ادامه می دهند. آلودگی نمی گذارد تا کنار ساحل بروند يا در دريای مازندران شنا کنند. جهانگردی گذرش به اين سو نمی افتد و مردم شهر تنها اميدوارند که سرب و آهن و آلودگی های ديگر وارد آب شهر نشود.
فعلا از جلال و جبروت شهر همينقدر مانده است.