افسردگی مانند عشق، غم يا شادی می تواند به سراغ همه ما بيايد و روزگار درازی است که انسان اين احساس ناخوشايند را می شناسد .
روان شناسان میگويند افسردگی يعنی از دست دادن شادابی و نشاط، از دست دادن نيرو و توان و در يک کلمه «درماندگی».
مهديس کامکار، روانپزشک در تهران، در تعريف افسردگی به راديو فردا میگوید: «اساس افسردگی نااميدی و درماندگی است. وقتی يک موجود زنده احساس میکند که نمیتواند از شرايط استرسآوری که در آن قرار گرفته رها شود ابتدا دچار نااميدی شده و سپس دچار افسردگی میشود. يعنی مرحله پس از نااميدی و درماندگی، افسردگی است.»
سياوش جمالفر، استاد پيشين روانشناسی در دانشگاههای ايران و عضو جامعه روانکاوی انگلستان، نيز در تعريف افسردگی به راديو فردا میگوید: «افسردگی حالتی است که فرد احساس میکند زندگی برايش تمام شده و همه چيز تيره و تار است. فرد احساس ميکند از تمام دنيا بريده است، هيچ چيز برايش خوشايند نيست، همه چيز ارزش خود را از دست داده و هيچ شوقی برای زندگی ندارد.»
وی افزود: «فرد افسرده اغلب میخواهد بخوابد و از رختخواب به سختی بيرون میآيد. همچنين در بعضی موارد افسردگی، ميل به غذا کم میشود و در بعضی موارد اشتها افزايش پيدا میکند.»
البته هر غم و اندوهی افسردگی نيست. شدت و مدت همراه بودن حس ناخوشايند درماندگی، روانشناسان را به تشخيص افسردگی میرساند .
اما اگر پژوهشها نشان داده باشد که افسردگی در ميان نوجوانان ايرانی افزايش يافته است، اين پديده را چگونه میتوان توضيح داد؟
مهديس کامکار در پاسخ به اين پرسش میگوید: «علايم افسردگی در نوجوانان ممکن است خود را مانند علايم افسردگی در بزرگسالان نشان ندهد. علايمی مانند سوء مصرف مواد مخدر، مصرف الکل، رفتارهای خشونتآميز، ترک مدرسه، افت تحصيلی و موارد بسيار ديگری در رفتارهای کودکان و نوجوانان نشاندهنده افسردگی است.»
«اگر بر اساس آمار ارائه شده، سن افسردگی در ايران پايين آمده است، دلايل اين امر محيطی است و دلايل بيولوژيک و درونی تفاوت چندانی نکرده است.»
مهدیس کامکار، روانپزشک
وی میافزاید: «اگر بر اساس آمار ارائه شده، سن افسردگی در ايران پايين آمده است، دلايل اين امر «محيطی» است و دلايل بيولوژيک و درونی تفاوت چندانی نکرده است. دلايل محيطی باعث میشود که انسانها احساس بیثباتی و ناامنی اجتماعی و اقتصادی داشته باشند. به عنوان مثال، تبعيض شهروندی معضل بسيار بزرگی ايجاد میکند، زيرا فرد احساس میکند به طور ناعادلانه از سطح پايينتری از خدمات شهروندی برخوردار میشود و اين مسئله افسردهکننده است. بهويژه اگر فکر کند کاری هم نمیتوان کرد.»
روانشناسان سه عامل ژنتيک، چگونگی گذراندن دوران کودکی و استرسهای بيرونی را از عوامل بروز افسردگی میدانند .
پرسشی که شايد به ذهن همه ما بيايد اين است که اگر افسردگی ناشی از شرايط اجتماعی و اقتصادی يعنی شرايط بيرونی باشد، برای بهبود بيمار افسرده چه کمکی از دست ديگران و از جمله روانشناسان برمیآيد؟
سياوش جمالفر در پاسخ به اين پرسش گفت: «روانشناس نمیتواند شرايط جامعه و موقعيت خانوادگی فرد را تغيير دهد. تنها کاری که روانشناس میتواند انجام بدهد اين است که اعتماد به نفس کافی در فرد ايجاد کند و او را از آن حالت خاص بيرون بياورد تا فرد بتواند با شرايطی که در آن قرار گرفته مدارا کند.»
جز مواردی که افسردگی ناشی از مشکلات ژنتيک در افراد است، روانشناسان از دست دادن والدين يا فرد مورد علاقه، نگرانی از آينده، مشکلات مالی، ناامنی شغلی و کشمکشهای موجود در خانه و محل کار را از عوامل مهم بروز افسردگی در افراد میدانند.