عباس میلانی، استاد تاریخ و مدیر مطالعات ایران در دانشگاه استنفورد آمریکا، در مطلبی که وبسایت «فارن پالسی» منتشر کرده است به تحلیل جدال موجود بین جناحهای حکومت ایران بر سر «مکتب ایرانی» و «مکتب اسلامی» پرداخته و مینویسد که آخرین مورد از کشمکش بین محمود احمدینژاد و آیتالله خامنهای ممکن است آخرین جدال احمدینژاد باشد.
عباس میلانی در مقدمه این مطلب به زمینههای تاریخی و قدمت بحث بر سر هویت ملی و اسلامی ایرانیان پرداخته و اشاره میکند که بروز اختلاف نظر بین نخبگان یا دولتمردان ایرانی پیرامون ارجحیت عناصر ملی یا عناصر اسلامی بحث تازهای نیست. حقیقت این است که هویت ایرانیان همواره دو عنصر مهم داشته، یکی سنتها و میراث ماقبل اسلام است که در فلسفه و فرهنگ دوران مانی و زرتشت ریشه دارد و دیگری هم تاریخ سیزده قرن حاکمیت فرهنگ اسلامی بر مردم ایران.
یافتن نوعی تعادل یا همزیستی بین این دو عنصر مهم همیشه برای حاکمان ایران دشوار بوده است. شاهان سلسله پهلوی سعی کردند عنصر ماقبل اسلامی در فرهنگ ایران را تقویت کنند. نمونه آن برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله پادشاهی ایران و حتی تغییر تقویم هجری شمسی به تقویم پهلوی در سال ۱۳۵۵ بود که البته دو سال بیشتر دوام نیاورد.
در دوران حکومت اسلامی تلاش گسترده و آگاهانهای برای زدودن عناصر فرهنگی ماقبل اسلام آغاز شد. ایام باستانی از جمله نوروز به عنوان جشنهای بتپرستان به حاشیه رانده شد و حتی در مواردی تلاش شد که آثار باستانی دوران پادشاهی قبل از اسلام از بین برده شود. در متون درسی و رشتههای تاریخ و علوم اجتماعی دانشگاهها سعی شد آن بخش از هویت ایرانی مسکوت گذاشته شده یا حتی حذف شود. اما مردم ایران در مقابل این اقدامات حکومت اسلامی مقاومت کردند و آئینهای باستانی مثل جشن نوروز بیش از گذشته در میان مردم اهمیت پیدا کرد.
عباس میلانی میافزاید که وجود غرور ملی در بین ایرانیان باعث شده است که احمدینژاد و مشاوران نزدیک وی مثل رحیم مشایی سعی کنند از این منبع برای افزودن بر قدرت خود در جدال با جناحهای دیگر در جمهوری اسلامی بهرهبرداری کنند، و آن چه که آنها «مکتب ایرانی اسلام» یا «اسلام ایرانی» نامیدهاند در حقیقت سرپوشی است برای تبدیل نمودن تاریخچه افتخارآمیز ایران باستان به یکی از ستونهای قدرت خود.
نمونه این تلاش را میتوان در برنامههای دولت احمدینژاد برای برگزاری مراسم نوروز و دعوت گروهی از سران کشورهای خارجی برای شرکت در این مراسم یا تلاش احمدینژاد برای آوردن منشور کوروش به تهران مشاهده کرد. این اقدامات احمدینژاد به شدت از سوی رقبای وی در حکومت مورد انتقاد قرار گرفت و حتی آیتالله خامنهای به هنگام حضور سران کشورهای خارجی در تهران ترجیح داد به سفر رفته و از دیدار با آنها امتناع کند.
در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی ارج نهادن به گذشته غیراسلامی این کشور چیزی در حد کفرگویی و تجزیهطلبی تلقی میشود. زمانی رهبران جمهوری اسلامی با تمام توان خود سعی میکردند دوران پادشاهی ماقبل اسلام را کتمان کرده یا حتی آن را لکه ننگی در تاریخ این سرزمین جلوه دهند. ولی اکنون احمدینژاد با صرف هزینههای فراوان جلوههای بارز آن دوران را تقدیر کرده و مشاور ارشد وی رحیم مشایی در باب ملیگرایی ایرانی و «اسلام ایرانی» سخن میگوید.
عباس میلانی در ادامه تحلیل خود که در وبسایت «فارن پالسی» چاپ شده است میگوید که جدال بر سر این موضوع اکنون به حادترین مورد از کشمشهای سیاسی پس از انتخابات سال ۲۰۰۹ بدل شده است.
این اختلاف عمیق بین رئیس جمهور و رهبر ایران در شرایطی روی میدهد که رهبران اصلاحطلبان، میرحسین موسوی و مهدی کروبی، هنوز در نوعی حبس به سر میبرند و اکبر هاشمی رفسنجانی، دیگر چهره بانفوذ در جمهوری اسلامی، هنوز روابط خود را با آیتالله خامنهای ترمیم نکرده است.
اکبر گنجی که معمولا اطلاعات قابل استنادی را منتشر میکند اخیرا گفته است که اطرافیان احمدینژاد برای تنظیم فهرست مقامات ایرانی مورد تحریم اتحادیه اروپا با مقامات این اتحادیه همکاری کرده و به همین خاطر این فهرست فقط شامل افراد پیرامونی رهبر جمهوری اسلامی میشود.
به گفته اکبر گنجی، محمود احمدینژاد یک گروه مورد اعتماد از مشاوران خود را به خارج اعزام کرده تا به طور پنهانی با مقامات آمریکایی و اروپایی مذاکره کنند. برخی از منابع در ایران میگویند که افراد نزدیک به احمدینژاد قصد داشتهاند با سرقت اطلاعات و مدارک از اسناد وزارت اطلاعات سایر شخصیتها و مقامات حکومت اسلامی را تحت فشار قرار دهند.
به نوشته عباس میلانی، ماجرای اختلاف نظر بین رهبر و رئیس جمهور ایران بر سر وزارت اطلاعات اوج این جدال بوده و با وجود هشدارهای اطرافیان بیت رهبری و حتی اکثریت مجلس ایران به نظر میرسد که آقای احمدینژاد حاضر نیست که به سادگی از موضع خود عقبنشینی کند.
برخی معتقدند که این سماجت احمدینژاد و دستآویز قرار دادن هویت ملی ایرانی بخشی از آمادگی این جناح برای انتخابات آینده و دور نشان دادن خود از حکومت روحانیت و ولایت فقیه در افکار عمومی است. بر اساس این فرضیه احمدینژاد به خوبی میداند که حاکمیت روحانیت در ایران تا چه حد منفور است و برکناری وزیر اطلاعات این رویارویی بین دو گروه را به حد انفجار رسانده است.
سوال دیگر این است که چرا آیتالله خامنهای و پیروان وی در سپاه پاسداران و نهاد روحانیت در این مقطع تصمیم گرفتند که رقابت با احمدینژاد را به جدالی جدی بدل کنند. به نظر میرسد که عامل اصلی در این تصمیم از یک سو وخامت اوضاع اقتصادی کشور و از سوی دیگر هراس رهبران ایران از سرایت موج جنبشهای دموکراسیخواهی منطقه به درون مرزهای ایران است. در یک چنین اوضاعی به نظر میرسد که آیتالله خامنهای و اطرافیان وی دارند زمینهها را برای فدا کردن رئیس جمهور و مقصر شناختن وی در نابهسامانی اقتصادی فراهم میکنند.
اما آیا احمدینژاد و حامیان وی بدون مبارزهای جدی حاضر به تسلیم خواهند شد؟
عباس میلانی در مقدمه این مطلب به زمینههای تاریخی و قدمت بحث بر سر هویت ملی و اسلامی ایرانیان پرداخته و اشاره میکند که بروز اختلاف نظر بین نخبگان یا دولتمردان ایرانی پیرامون ارجحیت عناصر ملی یا عناصر اسلامی بحث تازهای نیست. حقیقت این است که هویت ایرانیان همواره دو عنصر مهم داشته، یکی سنتها و میراث ماقبل اسلام است که در فلسفه و فرهنگ دوران مانی و زرتشت ریشه دارد و دیگری هم تاریخ سیزده قرن حاکمیت فرهنگ اسلامی بر مردم ایران.
یافتن نوعی تعادل یا همزیستی بین این دو عنصر مهم همیشه برای حاکمان ایران دشوار بوده است. شاهان سلسله پهلوی سعی کردند عنصر ماقبل اسلامی در فرهنگ ایران را تقویت کنند. نمونه آن برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله پادشاهی ایران و حتی تغییر تقویم هجری شمسی به تقویم پهلوی در سال ۱۳۵۵ بود که البته دو سال بیشتر دوام نیاورد.
در دوران حکومت اسلامی تلاش گسترده و آگاهانهای برای زدودن عناصر فرهنگی ماقبل اسلام آغاز شد. ایام باستانی از جمله نوروز به عنوان جشنهای بتپرستان به حاشیه رانده شد و حتی در مواردی تلاش شد که آثار باستانی دوران پادشاهی قبل از اسلام از بین برده شود. در متون درسی و رشتههای تاریخ و علوم اجتماعی دانشگاهها سعی شد آن بخش از هویت ایرانی مسکوت گذاشته شده یا حتی حذف شود. اما مردم ایران در مقابل این اقدامات حکومت اسلامی مقاومت کردند و آئینهای باستانی مثل جشن نوروز بیش از گذشته در میان مردم اهمیت پیدا کرد.
عباس میلانی میافزاید که وجود غرور ملی در بین ایرانیان باعث شده است که احمدینژاد و مشاوران نزدیک وی مثل رحیم مشایی سعی کنند از این منبع برای افزودن بر قدرت خود در جدال با جناحهای دیگر در جمهوری اسلامی بهرهبرداری کنند، و آن چه که آنها «مکتب ایرانی اسلام» یا «اسلام ایرانی» نامیدهاند در حقیقت سرپوشی است برای تبدیل نمودن تاریخچه افتخارآمیز ایران باستان به یکی از ستونهای قدرت خود.
نمونه این تلاش را میتوان در برنامههای دولت احمدینژاد برای برگزاری مراسم نوروز و دعوت گروهی از سران کشورهای خارجی برای شرکت در این مراسم یا تلاش احمدینژاد برای آوردن منشور کوروش به تهران مشاهده کرد. این اقدامات احمدینژاد به شدت از سوی رقبای وی در حکومت مورد انتقاد قرار گرفت و حتی آیتالله خامنهای به هنگام حضور سران کشورهای خارجی در تهران ترجیح داد به سفر رفته و از دیدار با آنها امتناع کند.
در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی ارج نهادن به گذشته غیراسلامی این کشور چیزی در حد کفرگویی و تجزیهطلبی تلقی میشود. زمانی رهبران جمهوری اسلامی با تمام توان خود سعی میکردند دوران پادشاهی ماقبل اسلام را کتمان کرده یا حتی آن را لکه ننگی در تاریخ این سرزمین جلوه دهند. ولی اکنون احمدینژاد با صرف هزینههای فراوان جلوههای بارز آن دوران را تقدیر کرده و مشاور ارشد وی رحیم مشایی در باب ملیگرایی ایرانی و «اسلام ایرانی» سخن میگوید.
عباس میلانی در ادامه تحلیل خود که در وبسایت «فارن پالسی» چاپ شده است میگوید که جدال بر سر این موضوع اکنون به حادترین مورد از کشمشهای سیاسی پس از انتخابات سال ۲۰۰۹ بدل شده است.
این اختلاف عمیق بین رئیس جمهور و رهبر ایران در شرایطی روی میدهد که رهبران اصلاحطلبان، میرحسین موسوی و مهدی کروبی، هنوز در نوعی حبس به سر میبرند و اکبر هاشمی رفسنجانی، دیگر چهره بانفوذ در جمهوری اسلامی، هنوز روابط خود را با آیتالله خامنهای ترمیم نکرده است.
اکبر گنجی که معمولا اطلاعات قابل استنادی را منتشر میکند اخیرا گفته است که اطرافیان احمدینژاد برای تنظیم فهرست مقامات ایرانی مورد تحریم اتحادیه اروپا با مقامات این اتحادیه همکاری کرده و به همین خاطر این فهرست فقط شامل افراد پیرامونی رهبر جمهوری اسلامی میشود.
به گفته اکبر گنجی، محمود احمدینژاد یک گروه مورد اعتماد از مشاوران خود را به خارج اعزام کرده تا به طور پنهانی با مقامات آمریکایی و اروپایی مذاکره کنند. برخی از منابع در ایران میگویند که افراد نزدیک به احمدینژاد قصد داشتهاند با سرقت اطلاعات و مدارک از اسناد وزارت اطلاعات سایر شخصیتها و مقامات حکومت اسلامی را تحت فشار قرار دهند.
به نوشته عباس میلانی، ماجرای اختلاف نظر بین رهبر و رئیس جمهور ایران بر سر وزارت اطلاعات اوج این جدال بوده و با وجود هشدارهای اطرافیان بیت رهبری و حتی اکثریت مجلس ایران به نظر میرسد که آقای احمدینژاد حاضر نیست که به سادگی از موضع خود عقبنشینی کند.
برخی معتقدند که این سماجت احمدینژاد و دستآویز قرار دادن هویت ملی ایرانی بخشی از آمادگی این جناح برای انتخابات آینده و دور نشان دادن خود از حکومت روحانیت و ولایت فقیه در افکار عمومی است. بر اساس این فرضیه احمدینژاد به خوبی میداند که حاکمیت روحانیت در ایران تا چه حد منفور است و برکناری وزیر اطلاعات این رویارویی بین دو گروه را به حد انفجار رسانده است.
سوال دیگر این است که چرا آیتالله خامنهای و پیروان وی در سپاه پاسداران و نهاد روحانیت در این مقطع تصمیم گرفتند که رقابت با احمدینژاد را به جدالی جدی بدل کنند. به نظر میرسد که عامل اصلی در این تصمیم از یک سو وخامت اوضاع اقتصادی کشور و از سوی دیگر هراس رهبران ایران از سرایت موج جنبشهای دموکراسیخواهی منطقه به درون مرزهای ایران است. در یک چنین اوضاعی به نظر میرسد که آیتالله خامنهای و اطرافیان وی دارند زمینهها را برای فدا کردن رئیس جمهور و مقصر شناختن وی در نابهسامانی اقتصادی فراهم میکنند.
اما آیا احمدینژاد و حامیان وی بدون مبارزهای جدی حاضر به تسلیم خواهند شد؟