شکل نهایی رقابتهای انتخاباتی در مجلس نهم سیمایی متفاوت با پیشبینیها و گمانهزنیهای قبلی پیدا کرد.
در غیاب اصلاحطلبان و عدم تحقق معیارهای انتخابات آزاد و منصفانه، این دوره از انتخابات مجلس منجر به کاهش چشمگیر در تنوع و تکثر بازیگران انتخاباتی شد. در چنین شرایطی تصور میشد که انتخابات به عرصه رقابت کنترل شده و نمایشی خودیها تقلیل یابد.
سر باز کردن شکاف بین جریان احمدینژاد واصولگرایان این ذهنیت را به وجود آورد که این انتخابات به رقابت بین حلقه یاران احمدینژاد که جریان انحرافی نامیده میشوند با اصولگرایان پیروی ولی فقیه و منتقد مواضع جدید دولت بهخصوص در حوزه مکتب ایرانی و چگونگی رابطه بین رهبری و رئیس جمهور خواهد انجامید.
اما علیرغم حملات سنگین منتقدین اصولگرای دولت و حامیان رهبری و هشدارهای آنان نسبت به تحرکات جریان هوادار دولت در انتخابات و برنامهریزی آنان برای ایجاد بحران، جریان احمدینژاد در انتخابات حضور متشکل و قدرتمندی نیافت.
بر عکس اصولگرایان که قرار بود متحد شوند، دچار انشعاب گشتند و به گروههای مختلفی تقسیم شدند. بدین ترتیب وضعیت انتخابات در ایستگاه آخر به جایی رسید که رقابت اصلی را در غیاب حضور موثر اصلاحطلبان و حلقه یاران احمدینژاد، جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری انجام میدهند.
این انتخابات فاقد ظرفیت برای هموارسازی گذار مسالمتآمیز به دموکراسی، گشایش سیاسی، بهبود وضعیت اقتصادی و تقلیل بحرانها است و شرکت در آن باعث تقویت اقتدارگرایان و صحنهگردانان مهندسی انتخابات. همچنین از منظر تاثیرگذاری مردم این انتخابات نمایشی است. اما در چهارچوب آرایش قوا در درون بلوک قدرت این انتخابات معنادار است و نقشی مهم در تعیین شاکله و صفبندی آینده نیروهای اصلی حکومت دارد.
حال با این مقدمات به توصیف جریانات اصلی رقابتکننده در انتخابات وتفاوتهای آنها با یکدیگر میپردازیم. فراگیرترین و منسجمترین نیروهای حاضر در صحنه انتخابات جبهه متحد اصولگرایی و جبهه پایداری هستند. در کنار این دو بازیگر اصلی گروههای کوچک و حاشیهای دیگر نیز وجود دارند. هواداران دولت به صورت کمرنگ تحت عنوان «جبهه توحید و عدالت» لیستی را در برخی از مراکز استانها ارائه کردهاند. جریانات رقیب این لیست را منتسب به مشایی کردهاند، ولی وی این ادعا را تاکنون تایید نکرده است. آقاتهرانی و حداد عادل در لیست تهران این لیست قرار دارند. اما اکثر افراد در لیست متعلق به گروههای دیگر بوده و کاندیداهای اختصاصی کم و اکثرا گمنام هستند. پروین احمدینژاد نیز علیرغم ثبت نام کردن در صحنه رقابتهای انتخاباتی حضور نیافته است.
بنابراین در کل حضور جریان احمدینژاد ضعیف بوده و تاثیر خاصی در بسامد انتخابات ندارد. مگر این که آنها برنامهریزی خاصی کرده تا افراد گمنام را اکثرا از شهرستانها به مجلس بفرستند و یا ممکن است با جبهه پایداری تبانی کرده باشند. بهخصوص این که برخی از کاندیداهای شهرستان جبهه پایداری مرزبندی روشنی با هواداران دولت ندارند. آنها دلیل حضور کمتعداد را رد صلاحیت گسترده نیروهای خود عنوان میکنند.
جبهه ایستادگی که حالت گروهی دارد حول نیروهای نزدیک به محسن رضایی شکل گرفته است. حجتالاسلام علوی سر لیست این جبهه توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شد. این جبهه در حاشیه رقابتهای انتخاباتی قرار دارد و شانس پیروزی آن بالا نیست و گروههای کمی از جبهه اصولگرایان از آن دفاع میکنند. آیتالله مهدوی کنی و ائتلاف ۸+۷ درخواست مکرر این جبهه برای عضویت را نپذیرفت. لیست خانه کارگر و حزب مردمسالاری که نیروهای شبه اصلاحطلب را در بر دارد، حصلت گروهی کمرنگی دارد و بیشتر متکی به تکچهرههایی است که در حوزه وکالتشان مقبولیتی دارند.
جبهههای دیگر مانند صدای ملت و جبهه بصیرت و عدالت حالت فردی دارند که توسط چهرههایی از اصولگرایان که در دو لیست اصلی قرار نگرفتهاند به صورت خلقالساعه تاسیس شدهاند. آنها نیز در حاشیه انتخابات رقابت میکنند. تنها علی مطهری به دلیل انتقادات تند و تیز از دولت و همچنین دفاع از ولایت فقیه محدود به قانون اساسی و انتقاد از رهبری در متن رقابتها حضور دارد.
جبهه متحد اصولگرایی که قدیمیترین، شناختهشدهترین و تشکیلاتیترین لیست حاضر در رقابتها است محصول فرمول ائتلاف ۶+۷ است. گروههای شکلدهنده این لیست که با محوریت مهدوی کنی و شیخ محمد یزدی جمع شدند عبارت هستند از نیروهای روحانی (جامعه روحانیت و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بازاری (موتلفه اسلامی)، تشکلهای وابسته به جناح راست (تشکلهای پیرو خط امام و رهبری)، پراگماتیستها و میانهروها (قالیباف و علی لاریجانی) و نیروهای نظامی نزدیک به سپاه (جمعیت ایثارگران و جمعیت رهپویان).
این جبهه از حمایت بخشهای سنتی، میانهرو و بخشی از نیروهای سپاهی معتقد به دخالت در سیاست برخوردار است که به دلیل همکاریهای قدیمی با جناح راست به کار مشترک با آنان پایبند هستند. این جبهه به صورت کامل در انتخابات برای همه حوزهها کاندیدا معرفی کرده است. به لحاظ گروهی وزن نیروهای سنتی و سپاهی در تصمیمگیریهای این طیف بیشتر است. از ۳۰ کاندید این گروه در تهران، ۶ نفر وابسته به جامعه روحانیت مبارز تهران، ۹ نفر وابسته به جبهه پیروان رهبری و امام و ۱۱ نفر متعلق به جبهه ایثارگران و رهپویان هستند. نقطه اختلاف اصلی این جریان با جبهه پایداری در پذیرفتن عناصری چون علی لاریجانی، قالیباف و محمدرضا باهنر است که جبهه پایداری نام آنها را ساکتین فتنه میگذارد، یعنی کسانی که به ادعای آنها موضع منفی بهنگام در برابر جنبش سبز نگرفتند و داد و ستد پنهانی با رهبران نمادین جنبش سبز داشتند. در کنار این مسئله تفاوتهایی در نوع بینش نسبت به ولایت فقیه، نوع رابطه با رهبری و سیاست خارجی، دیدگاه اقتصادی، چگونی برخورد با دولت احمدینژاد و نسبت با هاشمی رفسنجانی بین آنها وجود دارد.
این جریان ولایت فقیه را در چارچوب حوزه، روحانیت و اصول فقاهت میبیند و نوعی محدوده برای عملکرد شخص ولی فقیه قائل است. از دیدگاه آنها ولی فقیه باید در چارچوب رضایت مراجع تقلید و تشکلهای روحانی همراه با جمهوری اسلامی به سیاستگزاری بپردازد، یعنی اعمال ولایت از کانال ساختارهای سیاسی سنتی نظام سیاسی بگذرد. این جریان تبعیت از مواضع ظاهری رهبری را تجویز مینماید. برخی از این طیف با طرح ولایت فقیه در چارچوب قانون به دیدگاه سابق اصلاحطلبان در اوایل دوران رهبری آقای خامنهای نزدیک شدهاند. این جریان در کل در سیاست داخلی و خارجی نسبت به جبهه پایداری دیدگاههای محافظهکارانهتری دارد. از اقتصاد نسبتا باز و دولت کوچک دفاع میکند. در عین رابطه انتقادی معتقد به حفظ هاشمی رفسنجانی در نیروهای داخل نظام است. با احمدینژاد و جریان وی بهشدت مخالف است و این مخالفت فقط جنبه شخصی ندارد، بلکه خواستار بازگشت نظام به سیاستها و ترکیب نیروی قبل از سوم تیر ۱۳۸۴ است که در آن نیروهای جناح راست سنتی دست بالا را داشتند. روحانیتسالار است. در سیاست خارجی محتاطتر عمل میکند، اگرچه مدافع کلیت برنامه هستهای است. دیدگاههای نظامیان سابق موجود در این جبهه که در دو جمعیت ایثارگران و رهپویان سازمان یافتهاند نزدیکتر به مواضع جبهه پایداری است.
جبهه پایداری از نیروهای افراطی و جدید اصولگرایان تشکیل شده است. هسته اولیه آن فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس هشتم است که در اعتراض به نحوه رفتار علی لاریجانی شکل گرفت. عناصری از جبهه ولاء و جمعی از وزرای سابق احمدینژاد نیز به آن پیوستهاند و مصباح یزدی رهبری معنوی این جبهه را در دست دارد. برخی از شاگردان وی چون پناهیان، روانبخش، آقاتهرانی و سقای بیریا در این جبهه حضور پررنگی دارند. این جریان سه گروه را خط قرمز خود میداند: فتنهگران (جنبش سبز و اصلاحطلبان)، جریان انحرافی (مشایی) و ساکتین فتنه (لاریجانی، قالیباف و باهنر)
در خصوص جریان احمدینژاد نیز سه نوع نظر در این گروه وجود دارد: مخالفت با احمدینژاد و مشایی (حسینیان و مهدی طائب)، مخالفت با مشایی سکوت در برابر احمدینژاد (لنکرانی)، مخالفت با مشایی و دفاع از احمدینژاد (آقا تهرانی، غلامحسین الهام)
این جریان خاستگاه مشترکی با جریان احمدینژاد داشته و نقطه عزیمت و تبار یکسانی دارند. علیرغم مخالفت آنها با هواداران دولت ولی در مجموع در منازعه بین جبهه متحد و جریان احمدینژاد، نزدیکتر به رئیس جمهور هستند. آنها دورکاری ۱۱ روزه احمدینژاد و پیوند وی با دیدگاههایی چون مکتب ایرانی و بیداری انسانی را انحرافات و اشتباهات شخصی میدانند و از گفتمان خدمتگزاری دولت دفاع میکنند. به باور آنها، مسیر کلی حکومت پس از سال ۱۳۸۴ درست بوده و باید ادامه یابد. در خصوص رهبری و ولایت فقیه آنها معتقدند که برتری در نظریه ولایت فقیه با شخص ولی امر است و دستورات وی بدون هیچ گونه محدودیت و ضابطهای باید پذیرفته شود. از نظر آنان، شخص ولی فقیه مقدم بر حوزهها و مراجع است. مصباح یزدی تا جایی در این پیش رفته است که میگوید تبعیت از اوامر ولی فقیه جزء ضروریات دین است و تعلل در این خصوص منجر به خروج از دین میشود. به باور آنها، نه تنها باید از دستورات و فرامین حکومتی رهبری پیروی کرد، بلکه باید اشارات وی را نیز دریافت و در عمل اجرا کرد. از دید انان باید قبل از هر کاری اول از موافقت رهبری مطمئن شد. همچنین تئوری محذوریت را نیز برای رهبری مطرح میکنند که وی دچار محدودیتهایی است و مصلحت اجازه نمیدهد که وی برخی از نظرات واقعیاش را علنی بگوید. بلکه باید از کدها دریافت که کدام سخن ظاهری وی با دیدگاه واقعیاش تعارض دارد. از این رو آنها مدعی هستند بیشتر از دیگران از نظرات واقعی رهبری آگاه هستند. حد افراطی این دیدگاه اعضای تندروی انصار حزبالله هستند که در سال ۱۳۷۴ در پاسخ اعضای وقت شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر که میپرسیدند بر چه اساسی میگویند که رهبری مخالف سخنرانی یکطرفه دکتر عبدالکریم سروش در دانشگاهها است، گفته بودند: «ما سگ آقا هستیم و بو میکشیم و میفهمیم نظر وی چیست.» آنها در خصوص قهر یازده روزه احمدینژاد و اختلاس سه هزار میلیاردی سکوت کردند و دلیل این کار را توصیه رهبری به پرهیز از جنجال و حل مسئله در مذاکرات و ساز و کارهای قانونی عنوان کردند.
در زمینه دیدگاههای اقتصادی این جریان از دولت بزرگ و اقتصاد دولتی دفاع میکنند. پوپولیست هستند و تودهگرا. با روحانیتسالاری همراه هستند منتها تنها روحانیت و مراجعی را قبول دارند که به صورت مطلق پیروی رهبری هستند. در سیاست خارجی و داخلی دیدگاه تهاجمی، غیرمنعطف و فاشیستی را دنبال میکنند. جبهه متحد و نیروهای سنتی و میانهروی راست را فرسوده و پیر میپندارند که به اندازه کافی در قدرت حضور داشتند و اینک باید جایشان را به نیروهای جدید مثل آنها بدهند. بیشتر متکی به نیروهای سپاهی و اطلاعاتی هستند. حوزه نفوذ آنها در بسیج و هیئتهای مذهبی حکومتی بیشتر است. با هاشمی رفسنجانی و اصلاحطلبان تضاد آشتیناپذیر دارند. جبهه پایداری بیشتر از حمایت بخشهای جوان و رادیکال پایگاه اجتماعی حکومت برخوردار است. برعکس جبهه متحد در بخشهای مسن و میانسال ریشه دارد. این جبهه ۱۸۰ کاندیدا برای کل کشور معرفی کرده است. میزان اشتراک آنها با جبهه متحد در تهران ۵ کاندیدا است و در کل کشور در حدود قریب به ۲۰ کاندید مشترک دارند. این جبهه اهداف بلندمدت دارد و در این انتخابات هدفش تشکیل فراکسیونی قدرتمند است تا پایهای باشد برای گسترش این جریان در افقهای سیاسی آینده.
تعدد فهرستهای انتخاباتی به نام اصولگرایان و تاثیر سهمخواهی در تشتت آنها فرصتی را برای کاندیداهای منفرد و شبه اصلاحطلب در شهرستانها فراهم کرده است تا بخت بیشتری برای پیروزی داشته باشند. قطعا سرنوشت بخشی از کرسیهای مجلس به دور دوم کشیده میشود. محتملترین سناریو پیروزی نسبی جبهه متحد اصولگرایان است که نزدیک به نیمی از کرسیها را به خود اختصاص میدهد. جبهه پایداری دومین فراکسیون بزرگ مجلس خواهد شد و ظرفیت کسب حداقل ۸۰ کرسی را دارد. بقیه کرسیها بین منفردین، شبه اصلاحطلبها، جبهه ایستادگی و صدای ملت توزیع خواهد شد.
در غیاب اصلاحطلبان و عدم تحقق معیارهای انتخابات آزاد و منصفانه، این دوره از انتخابات مجلس منجر به کاهش چشمگیر در تنوع و تکثر بازیگران انتخاباتی شد. در چنین شرایطی تصور میشد که انتخابات به عرصه رقابت کنترل شده و نمایشی خودیها تقلیل یابد.
سر باز کردن شکاف بین جریان احمدینژاد واصولگرایان این ذهنیت را به وجود آورد که این انتخابات به رقابت بین حلقه یاران احمدینژاد که جریان انحرافی نامیده میشوند با اصولگرایان پیروی ولی فقیه و منتقد مواضع جدید دولت بهخصوص در حوزه مکتب ایرانی و چگونگی رابطه بین رهبری و رئیس جمهور خواهد انجامید.
اما علیرغم حملات سنگین منتقدین اصولگرای دولت و حامیان رهبری و هشدارهای آنان نسبت به تحرکات جریان هوادار دولت در انتخابات و برنامهریزی آنان برای ایجاد بحران، جریان احمدینژاد در انتخابات حضور متشکل و قدرتمندی نیافت.
بر عکس اصولگرایان که قرار بود متحد شوند، دچار انشعاب گشتند و به گروههای مختلفی تقسیم شدند. بدین ترتیب وضعیت انتخابات در ایستگاه آخر به جایی رسید که رقابت اصلی را در غیاب حضور موثر اصلاحطلبان و حلقه یاران احمدینژاد، جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری انجام میدهند.
این انتخابات فاقد ظرفیت برای هموارسازی گذار مسالمتآمیز به دموکراسی، گشایش سیاسی، بهبود وضعیت اقتصادی و تقلیل بحرانها است و شرکت در آن باعث تقویت اقتدارگرایان و صحنهگردانان مهندسی انتخابات. همچنین از منظر تاثیرگذاری مردم این انتخابات نمایشی است. اما در چهارچوب آرایش قوا در درون بلوک قدرت این انتخابات معنادار است و نقشی مهم در تعیین شاکله و صفبندی آینده نیروهای اصلی حکومت دارد.
حال با این مقدمات به توصیف جریانات اصلی رقابتکننده در انتخابات وتفاوتهای آنها با یکدیگر میپردازیم. فراگیرترین و منسجمترین نیروهای حاضر در صحنه انتخابات جبهه متحد اصولگرایی و جبهه پایداری هستند. در کنار این دو بازیگر اصلی گروههای کوچک و حاشیهای دیگر نیز وجود دارند. هواداران دولت به صورت کمرنگ تحت عنوان «جبهه توحید و عدالت» لیستی را در برخی از مراکز استانها ارائه کردهاند. جریانات رقیب این لیست را منتسب به مشایی کردهاند، ولی وی این ادعا را تاکنون تایید نکرده است. آقاتهرانی و حداد عادل در لیست تهران این لیست قرار دارند. اما اکثر افراد در لیست متعلق به گروههای دیگر بوده و کاندیداهای اختصاصی کم و اکثرا گمنام هستند. پروین احمدینژاد نیز علیرغم ثبت نام کردن در صحنه رقابتهای انتخاباتی حضور نیافته است.
بنابراین در کل حضور جریان احمدینژاد ضعیف بوده و تاثیر خاصی در بسامد انتخابات ندارد. مگر این که آنها برنامهریزی خاصی کرده تا افراد گمنام را اکثرا از شهرستانها به مجلس بفرستند و یا ممکن است با جبهه پایداری تبانی کرده باشند. بهخصوص این که برخی از کاندیداهای شهرستان جبهه پایداری مرزبندی روشنی با هواداران دولت ندارند. آنها دلیل حضور کمتعداد را رد صلاحیت گسترده نیروهای خود عنوان میکنند.
جبهه ایستادگی که حالت گروهی دارد حول نیروهای نزدیک به محسن رضایی شکل گرفته است. حجتالاسلام علوی سر لیست این جبهه توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شد. این جبهه در حاشیه رقابتهای انتخاباتی قرار دارد و شانس پیروزی آن بالا نیست و گروههای کمی از جبهه اصولگرایان از آن دفاع میکنند. آیتالله مهدوی کنی و ائتلاف ۸+۷ درخواست مکرر این جبهه برای عضویت را نپذیرفت. لیست خانه کارگر و حزب مردمسالاری که نیروهای شبه اصلاحطلب را در بر دارد، حصلت گروهی کمرنگی دارد و بیشتر متکی به تکچهرههایی است که در حوزه وکالتشان مقبولیتی دارند.
جبهههای دیگر مانند صدای ملت و جبهه بصیرت و عدالت حالت فردی دارند که توسط چهرههایی از اصولگرایان که در دو لیست اصلی قرار نگرفتهاند به صورت خلقالساعه تاسیس شدهاند. آنها نیز در حاشیه انتخابات رقابت میکنند. تنها علی مطهری به دلیل انتقادات تند و تیز از دولت و همچنین دفاع از ولایت فقیه محدود به قانون اساسی و انتقاد از رهبری در متن رقابتها حضور دارد.
جبهه متحد اصولگرایی که قدیمیترین، شناختهشدهترین و تشکیلاتیترین لیست حاضر در رقابتها است محصول فرمول ائتلاف ۶+۷ است. گروههای شکلدهنده این لیست که با محوریت مهدوی کنی و شیخ محمد یزدی جمع شدند عبارت هستند از نیروهای روحانی (جامعه روحانیت و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بازاری (موتلفه اسلامی)، تشکلهای وابسته به جناح راست (تشکلهای پیرو خط امام و رهبری)، پراگماتیستها و میانهروها (قالیباف و علی لاریجانی) و نیروهای نظامی نزدیک به سپاه (جمعیت ایثارگران و جمعیت رهپویان).
این جبهه از حمایت بخشهای سنتی، میانهرو و بخشی از نیروهای سپاهی معتقد به دخالت در سیاست برخوردار است که به دلیل همکاریهای قدیمی با جناح راست به کار مشترک با آنان پایبند هستند. این جبهه به صورت کامل در انتخابات برای همه حوزهها کاندیدا معرفی کرده است. به لحاظ گروهی وزن نیروهای سنتی و سپاهی در تصمیمگیریهای این طیف بیشتر است. از ۳۰ کاندید این گروه در تهران، ۶ نفر وابسته به جامعه روحانیت مبارز تهران، ۹ نفر وابسته به جبهه پیروان رهبری و امام و ۱۱ نفر متعلق به جبهه ایثارگران و رهپویان هستند. نقطه اختلاف اصلی این جریان با جبهه پایداری در پذیرفتن عناصری چون علی لاریجانی، قالیباف و محمدرضا باهنر است که جبهه پایداری نام آنها را ساکتین فتنه میگذارد، یعنی کسانی که به ادعای آنها موضع منفی بهنگام در برابر جنبش سبز نگرفتند و داد و ستد پنهانی با رهبران نمادین جنبش سبز داشتند. در کنار این مسئله تفاوتهایی در نوع بینش نسبت به ولایت فقیه، نوع رابطه با رهبری و سیاست خارجی، دیدگاه اقتصادی، چگونی برخورد با دولت احمدینژاد و نسبت با هاشمی رفسنجانی بین آنها وجود دارد.
این جریان ولایت فقیه را در چارچوب حوزه، روحانیت و اصول فقاهت میبیند و نوعی محدوده برای عملکرد شخص ولی فقیه قائل است. از دیدگاه آنها ولی فقیه باید در چارچوب رضایت مراجع تقلید و تشکلهای روحانی همراه با جمهوری اسلامی به سیاستگزاری بپردازد، یعنی اعمال ولایت از کانال ساختارهای سیاسی سنتی نظام سیاسی بگذرد. این جریان تبعیت از مواضع ظاهری رهبری را تجویز مینماید. برخی از این طیف با طرح ولایت فقیه در چارچوب قانون به دیدگاه سابق اصلاحطلبان در اوایل دوران رهبری آقای خامنهای نزدیک شدهاند. این جریان در کل در سیاست داخلی و خارجی نسبت به جبهه پایداری دیدگاههای محافظهکارانهتری دارد. از اقتصاد نسبتا باز و دولت کوچک دفاع میکند. در عین رابطه انتقادی معتقد به حفظ هاشمی رفسنجانی در نیروهای داخل نظام است. با احمدینژاد و جریان وی بهشدت مخالف است و این مخالفت فقط جنبه شخصی ندارد، بلکه خواستار بازگشت نظام به سیاستها و ترکیب نیروی قبل از سوم تیر ۱۳۸۴ است که در آن نیروهای جناح راست سنتی دست بالا را داشتند. روحانیتسالار است. در سیاست خارجی محتاطتر عمل میکند، اگرچه مدافع کلیت برنامه هستهای است. دیدگاههای نظامیان سابق موجود در این جبهه که در دو جمعیت ایثارگران و رهپویان سازمان یافتهاند نزدیکتر به مواضع جبهه پایداری است.
جبهه پایداری از نیروهای افراطی و جدید اصولگرایان تشکیل شده است. هسته اولیه آن فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس هشتم است که در اعتراض به نحوه رفتار علی لاریجانی شکل گرفت. عناصری از جبهه ولاء و جمعی از وزرای سابق احمدینژاد نیز به آن پیوستهاند و مصباح یزدی رهبری معنوی این جبهه را در دست دارد. برخی از شاگردان وی چون پناهیان، روانبخش، آقاتهرانی و سقای بیریا در این جبهه حضور پررنگی دارند. این جریان سه گروه را خط قرمز خود میداند: فتنهگران (جنبش سبز و اصلاحطلبان)، جریان انحرافی (مشایی) و ساکتین فتنه (لاریجانی، قالیباف و باهنر)
در خصوص جریان احمدینژاد نیز سه نوع نظر در این گروه وجود دارد: مخالفت با احمدینژاد و مشایی (حسینیان و مهدی طائب)، مخالفت با مشایی سکوت در برابر احمدینژاد (لنکرانی)، مخالفت با مشایی و دفاع از احمدینژاد (آقا تهرانی، غلامحسین الهام)
این جریان خاستگاه مشترکی با جریان احمدینژاد داشته و نقطه عزیمت و تبار یکسانی دارند. علیرغم مخالفت آنها با هواداران دولت ولی در مجموع در منازعه بین جبهه متحد و جریان احمدینژاد، نزدیکتر به رئیس جمهور هستند. آنها دورکاری ۱۱ روزه احمدینژاد و پیوند وی با دیدگاههایی چون مکتب ایرانی و بیداری انسانی را انحرافات و اشتباهات شخصی میدانند و از گفتمان خدمتگزاری دولت دفاع میکنند. به باور آنها، مسیر کلی حکومت پس از سال ۱۳۸۴ درست بوده و باید ادامه یابد. در خصوص رهبری و ولایت فقیه آنها معتقدند که برتری در نظریه ولایت فقیه با شخص ولی امر است و دستورات وی بدون هیچ گونه محدودیت و ضابطهای باید پذیرفته شود. از نظر آنان، شخص ولی فقیه مقدم بر حوزهها و مراجع است. مصباح یزدی تا جایی در این پیش رفته است که میگوید تبعیت از اوامر ولی فقیه جزء ضروریات دین است و تعلل در این خصوص منجر به خروج از دین میشود. به باور آنها، نه تنها باید از دستورات و فرامین حکومتی رهبری پیروی کرد، بلکه باید اشارات وی را نیز دریافت و در عمل اجرا کرد. از دید انان باید قبل از هر کاری اول از موافقت رهبری مطمئن شد. همچنین تئوری محذوریت را نیز برای رهبری مطرح میکنند که وی دچار محدودیتهایی است و مصلحت اجازه نمیدهد که وی برخی از نظرات واقعیاش را علنی بگوید. بلکه باید از کدها دریافت که کدام سخن ظاهری وی با دیدگاه واقعیاش تعارض دارد. از این رو آنها مدعی هستند بیشتر از دیگران از نظرات واقعی رهبری آگاه هستند. حد افراطی این دیدگاه اعضای تندروی انصار حزبالله هستند که در سال ۱۳۷۴ در پاسخ اعضای وقت شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر که میپرسیدند بر چه اساسی میگویند که رهبری مخالف سخنرانی یکطرفه دکتر عبدالکریم سروش در دانشگاهها است، گفته بودند: «ما سگ آقا هستیم و بو میکشیم و میفهمیم نظر وی چیست.» آنها در خصوص قهر یازده روزه احمدینژاد و اختلاس سه هزار میلیاردی سکوت کردند و دلیل این کار را توصیه رهبری به پرهیز از جنجال و حل مسئله در مذاکرات و ساز و کارهای قانونی عنوان کردند.
در زمینه دیدگاههای اقتصادی این جریان از دولت بزرگ و اقتصاد دولتی دفاع میکنند. پوپولیست هستند و تودهگرا. با روحانیتسالاری همراه هستند منتها تنها روحانیت و مراجعی را قبول دارند که به صورت مطلق پیروی رهبری هستند. در سیاست خارجی و داخلی دیدگاه تهاجمی، غیرمنعطف و فاشیستی را دنبال میکنند. جبهه متحد و نیروهای سنتی و میانهروی راست را فرسوده و پیر میپندارند که به اندازه کافی در قدرت حضور داشتند و اینک باید جایشان را به نیروهای جدید مثل آنها بدهند. بیشتر متکی به نیروهای سپاهی و اطلاعاتی هستند. حوزه نفوذ آنها در بسیج و هیئتهای مذهبی حکومتی بیشتر است. با هاشمی رفسنجانی و اصلاحطلبان تضاد آشتیناپذیر دارند. جبهه پایداری بیشتر از حمایت بخشهای جوان و رادیکال پایگاه اجتماعی حکومت برخوردار است. برعکس جبهه متحد در بخشهای مسن و میانسال ریشه دارد. این جبهه ۱۸۰ کاندیدا برای کل کشور معرفی کرده است. میزان اشتراک آنها با جبهه متحد در تهران ۵ کاندیدا است و در کل کشور در حدود قریب به ۲۰ کاندید مشترک دارند. این جبهه اهداف بلندمدت دارد و در این انتخابات هدفش تشکیل فراکسیونی قدرتمند است تا پایهای باشد برای گسترش این جریان در افقهای سیاسی آینده.
تعدد فهرستهای انتخاباتی به نام اصولگرایان و تاثیر سهمخواهی در تشتت آنها فرصتی را برای کاندیداهای منفرد و شبه اصلاحطلب در شهرستانها فراهم کرده است تا بخت بیشتری برای پیروزی داشته باشند. قطعا سرنوشت بخشی از کرسیهای مجلس به دور دوم کشیده میشود. محتملترین سناریو پیروزی نسبی جبهه متحد اصولگرایان است که نزدیک به نیمی از کرسیها را به خود اختصاص میدهد. جبهه پایداری دومین فراکسیون بزرگ مجلس خواهد شد و ظرفیت کسب حداقل ۸۰ کرسی را دارد. بقیه کرسیها بین منفردین، شبه اصلاحطلبها، جبهه ایستادگی و صدای ملت توزیع خواهد شد.