روز شنبه، ۱۱ شهریورماه، فرهنگدوستان و ایرانیان مقیم لسآنجلس یاد حسین ضیایی، کارشناس آثار شیخ اشراق شهابالدین سهروردی، و مدیر بخش مطالعات ایرانی در دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس، «یوسیالای» را گرامی داشتند.
حسین ضیایی، صاحب کرسی جهانگیر و النور آموزگار، در یوسیالای روز دوم شهریور در پی یک رویارویی دردناک و مایوسکننده با بیماری لاعلاجی که به آن دچار بود، بی آن که حتی همسر، فرزند و نزدیکترین آشنایانش انتظار داشته باشند، سرانجام چشم از جهان فروبست، در آستانه ۶۷ سالگی.
حسین ضیایی ۴۴ سال پیش از این لیسانس خود را در رشته ریاضی و فیزیک از دانشگاه ییل آمریکا دریافت کرد. به دانشگاه هاروارد که رفت تغییر رشته داد و دکترای خود را در فلسفه اسلامی گرفت، به گفته آشنایان با کار او، برای هماهنگ کردن ریاضی و منطق با کشف و شهود. به این نکته باز میگردیم.
حسین ضیایی در کارنامه دانشگاهی خود پس از بازگشت به ایران تدریس در دانشگاههای صنعتی شریف (آریامهر سابق) و دانشگاه تهران را دارد و پس از بازگشت دوباره به آمریکا تدریس در دانشگاههای هاروارد، براون، اوبرلین و سرانجام یوسیالای.
نویسنده کتاب اشراق و معرفت در اندیشه سهروردی و آثار و کتابهای دیگر در زمینه ریاضی، منطق و فلسفه اسلامی علاوه بر آشنا کردن دوستداران اندیشه و فلسفه در جهان به آثار شیخ اشراق از جمله معرف مولانا، حافظ، سعدی و نظامی به غیر ایرانیان، نسل دوم ایرانیان مقیم لسآنجلس و بسیاری از علاقهمندان دیگر به این چهرهها از هر سن و سال و ملیت و قومیتی هم بود.
رویدادهای خونین پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ سبب شد حسین ضیایی از جمله کمتر از سه هفته بعد در روز ده تیر همان سال در یوسیالای زبان به انتقاد حکومت ایران بگشاید.
عین بخشی از آن چه حسین ضیایی در آن روز بر زبان آورد:
«خشونتی که همه ما یعنی تمام دنیا دیده که دولت جمهوری اسلامی نسبت به تقاضاهای مشروع میلیونها شهروند ایرانی بیان کردند و این خشونت تا حدی... چه جوری بگویم شدید است که مرا واداشت که بیایم و شرکت کنم نه در اینجا، که جاهای دیگر هم... تا آنجا که از عهده من برمیآید و تا آنجایی که در حیطه تخصص من میشود. باید عرض کنم که من شخصا فکر نمیکردم که روزی را ببینیم که ایرانیان بیایند با این خشونتی که همه ما دیدیم جوانها و میانسالها و پیرزنها و پیرمردهای وطنمان را کتک بزنند، چاقو بزنند، قمه بزنند و مآلا با تیر اینها را بکشند. شخصا برای من یک شوک فوقالعاده عمیقی بوده این. و همین یک نکته از دید من از دید یک انسان موجب این شده که این دولت جمهوری اسلامی مشروعیتی نداشته باشد. چون هیچ مشروعیتی در هیچ دولتی در تاریخ دول در دنیا نمیتواند پابرجا باشد با ظلم و ستم و کتک زدن و کشتار مردمش.»
حسین ضیایی سپس در ۱۴ آذر سال ۱۳۸۸ نامهای نوشت سرگشاده، با این آغاز:
«هو لاالله الا هو. سلام بر فرهیختگان و دوستان و جویندگان حقیقت. بنده زیر بار این مسئولیت هولناک در این اندیشه که چه بر سر هممیهنان میرود، بالاخره جان به جانآفرین خواهم سپرد. مگر انسانهای صادق و صاحبشناخت مانند شما در جهت یاری به هموطنان دربندمان جدا بکوشند.»
برای آشنایی بیشتر با اندیشه حسین ضیایی به سراغ آشنایان با کار و زندگی او میرویم.
از شروین امامی، دانشجوی ۳۲ ساله دوره دکترای رشته ایرانشناسی دانشگاه یوسیالای، آغاز میکنیم.
خانم شروین امامی، استاد شما حسین ضیایی را شما چگونه شناختید؟ خصوصیاتش چه بود؟
شروین امامی: آقای دکتر حسین ضیایی از دید من واقعا یک انسان کامل بود. از لحاظ شخصیتی و خلق و خوی انسانی هر صفات و ویژگی که نمونه خوبی و درستی و راستی است می توانید همه را با هم جمع کنید و دکتر ضیایی را تویش تعریف کنید. پشتیبان و طرفدار حسن اخلاق بودند، درست زندگی کردن و آیین راستی. همیشه تکیه کلامشان این بود که طرفداری از آیین راستی کنید. واقعا انسان آزاده ای بودند.
من با آقای دکتر ضیایی از سال ۲۰۰۴ شروع به کار کردم و دو سه ماه پیش تازه شروع کردم به تز نوشتن. و خیلی متاسفم که نخواهند بود وقتی من تزم تمام می شود. کار من بین سهروردی و ادبیات مدرن است و خیلی خوشحالم که این را انتخاب کرده ام می توانم اگر یک جوری اگر قابل باشم و دنبال راه کارشان باشم.
چند دانشجوی دیگر داشتند مثل شما که با ایشان درس می خواندند در یو سی ال ای؟
ما پنج تا هستیم . یک دانشجوی دیگر دارند که این هفته تزشان تمام می شود و دارند فایل می کنند. یک دانشجوی دیگر دارند که خیلی نزدیک مرحله من هستند. دو دانشجوی دیگر که تازه تر شروع به کار کرده بودند. جمعا پنج تا بودیم که مستقیما زیر نظر آقای دکتر کار می کردیم.
نگاه جامعه دانشگاهی تا آنجا که شما می دیدید به حسین ضیایی چگونه بود و همینطور کسانی که توی لس آنجلس زندگی می کنند خارج از دانشگاه؟
آقای دکتر ضیایی بسیار آدم محبوبی بودند. چه در جامعه آکادمیک و چه در جامعه غیر آکادمیک. یعنی در جامعه ایرانی های لس آنجلس که همه خیلی برایشان احترام قایل بودند برای اینکه بسیار آدم... تاکید می کنم روی این مساله جدای از آن مقام علمی و سطح دانش و انتلکتی که داشتند از لحاظ انسانی و اجتماعی آنقدر آدم خاکی و افتاده ای بودند که بسیار کار سختی بود آقای دکتر ضیایی را دوست نداشتن. همه جامعه الان خیلی شوکه شده اند از دست رفتن ایشان و دانشجویانشان هم فقط دانشجویان دکترایشان نبودند. دانشجوهایی که در لیسانس با دکتر ضیایی در ایران شناسی بود و یا حتی کلاس بر می داشتند در یو سی ال ای تعداد بیشماری هستند که همگی دوستشان داشتند. همکاران شان هم همینطور.
تنها چیزی که من دوست دارم اضافه کنم از طرف خودم و تمام دانشجوهای دیگر آقای دکتر ضیایی این است که آقای دکتر تنها استاد ما نبودند. برای ما مثل پدر دوم بودند واقعا. نه تنها به ما که افتخار این را داشتیم که شش هفت سال از نزدیک با ایشان کار کنیم و از روشنایی علمی شان استفاده کنیم آقای دکتر ضیایی به ما درس اخلاق می دادند و درس زندگی می دادند هر روز. با رفتارهای پسندیده و کامل خودشان و همینطوری واقعا تدریس می کردند. تمام کلاس هایی که درس می دادند در حیطه تکست های متن های مختلف که تدریس می کردند همیشه تاکید اولی شان به آزاده زندگی کردن و درست زندگی کردن و انسان بودن بود. (با بغض) خیلی جایشان خالی است.
*
درباره ویژگی نگاه حسین ضیایی گفته اند او از جمله اندیشمندانی بود که هم و غم ایجاد تفاهم میان دو گونه روش شناسی و هستی شناسی را داشت.
آشتی میان فهم دنیا و زندگی از راه تجربه و منطق و فرض و حکم و مشاهده که ویژه دورانهایی از تاریخ تفکر به ویژه در جهان غرب است از سویی و از سوی دیگر درک مبتنی بر عرفان و اشراق و الهام که بیشتر در شرق رایج بوده است.
میهمان بعدی پیک فرهنگ حسین کمالی استاد تاریخ و ادیان کالج بارنارد دانشگاه کلمبیا در نیویورک و مروری بر کارنامه و میراث فکری حسین ضیایی.
آقای حسین کمالی، ویژگی نوشته های حسین ضیایی درباره فلسفه اشراق چیست که ممتازش می کند از دیگر نویسندگان در این باب؟
حسین کمالی: زنده یاد دکتر حسین ضیایی تربتی در فلسفه مشرب اشراقی را می پسندید و چون رساله دکتری اش را در سال ۱۳۵۵ در دانشگاه هاروارد در همین موضوع نوشته بود در این حوزه مهم آثار تحقیقی برجا نهاده که مورد رجوع پژوهندگان است و همچنان خواهد بود. نشر انتقادی متن حکمت الاشراق شیخ شهید حکیم سهروردی و نیز ترجمه این کتاب ارجمند به زبان انگلیسی کار مهم دکتر حسین ضیایی است.
یکی از برجستگی های مهمی که دکتر ضیایی داشت و بسیار کمیاب است و در کمتر کسی پیدا می شود جمع بین دانش دقیق ریاضی و منطق با ذوق لطیف ادبی و هنری بود. در این رشته ها تحصیل رسمی کرده بود و مبانی کار را خوب می شناخت. به ویژه می کوشید سنت بسیار غنی منطق و فلسفه را که نزد ایرانیان ریشه دار بوده با فلسفه تحلیلی نوین پیوند بزند و راهی برای تطبیق و تحقیق بیشتر باز کند. نشر انتقادی متن حکمت الاشراق و هم ترجمه این کتاب به زبان انگلیسی کار اصلی ایشان بوده است و همچنان مورد استفاده پژوهشگران هست و خواهد بود.
در حوزه منطق ریاضی آقای دکتر حسین ضیایی با همکاری عده ای از دانشجویان شان در دانشگاه صنعتی شریف کتابی را فراهم کردند ترجمه ای از بعضی مقالات کلیدی در فلسفه ریاضیات که همچنان از مراجع مهم در فلسفه ریاضیات در ایران به شمار می رود. مقالاتی از هیلبرت گرفته تا هیلاری پاتنم را در آن مجموعه ترجمه کردند. میراث اصلی فکری که از ایشان برجا مانده است به گمان من جدی گرفتن سنت فلسفه و منطق در فرهنگ ایران اسلامی بوده است.
در مورد نگاه حسین ضیایی به سیر تکوین فلسفه و نقش خرد در آن از ابوعلی سینا گرفته تا غزالی و سهروردی چه چیزهایی در این نوشته ها هست و در کدام هایش چه اشاراتی شده؟
آقای ضیایی از جمله در ترجمه ای که از بخش هایی از حکمت الاشراق به فارسی انجام دادند و در خارج از کشور منتشر شد این قسمت را از مقدمه حکمت الاشراق مثلا در یکی از نوشته هایشان نقل کردند: «هرگاه جهان از تدبیر الهی تهی ماند ظلمت ها و تاریکی ها چیره شود».
سهروردی پاسخی بود که فلسفه نزد مسلمانان بعد از غزالی عرضه کرد. سهروردی ناقد فلسفه مشاء بود و حسین ضیایی تربتی هم این نقد اشراقی را بر فلسفه مشاء می پسندید و تلاش می کرد که فلسفه اشراقی را با فلسفه منطقی جدید همساز و تطبیق کند. بعضی از نوشته هایی که از ایشان به زبان فارسی از جمله در بولتن انجمن ریاضی چاپ شده در همین رشته است. برای نمونه یادداشتی ایشان نوشت در مقایسه مفهوم شهود و شهودگرایی در فلسفه ریاضیات با همین معنا در حکمت اشراقی.
مقاله بلندی نوشت در سال ۱۳۵۸ راجع به منطق موجهات در چارچوب اندیشه اشراقی. این موضوع بسیار مهمی است که بعدها در تحقیقات دکتر ضیا موحد منطق دان نامدار معاصر در ایران به تفصیل و اوج تازه ای رسانده شده. به خصوص دکتر ضیایی به مساله منطق توجه داشت و البته این تاکید را هم می کرد که این نقدی که سهروردی بر فلسفه مشاء داشت (عبارت را از آقای ضیایی نقل می کنم) که معقولات بر اصحاب مشاهده از آن تجربه اشراق وارد می شود. و این نکته مهمی است چون با سهروردی مساله شهود و اشراق وارد در فلسفه شده است و منطق را اکتشاف فلسفی را به یک سمت و سوی دیگری می برد به خصوص نزد کسانی که بعد از فلسفه مشاء در حوزه اشراق کار می کنند بسیار الهام بخش و ثمربخش بوده.
کاری که سهروردی کرد و حسین ضیایی تربتی هم در آن مسیر قدم می زد، این بود که چطور کشف و الهام و شهود عرفانی می تواند وارد در فلسفه شود. چطور می شود اینها را به چنگ منطق منظم شان کرد، به دست منطق سپرد و یافته های شهودی و یافته های الهامی را نظم منطقی فلسفی به شان بخشید. گمان می کنم این یک شیوه بیان مطلب باشد. درباره زنده نام دکتر ضیایی تربتی همین قدر می توانم به تاثر بگویم که صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چون او فرزند بزاید.
*
یکی از آشناترین دانشگاهیان به کار حسین ضیایی که با او اثر مشترکی انتشار داده حمید دباشی استاد خاورمیانه شناسی دانشگاه کلمبیای نیویورک میهمان دیگر پیک فرهنگ است تا ما را از نزدیک با سابقه آشنایی و همکاری و ویژگی های کار حسین ضیایی آشنا کند. از جمله این که چرا فکر می کند حسین ضیایی از دیگر دانشگاهیان در امر شناخت شهاب الدین سهروردی بسیار جلوتر بود.
آقای حمید دباشی، از کارهای مشترکی شروع کنیم که شما و مرحوم حسین ضیایی با هم انجام دادید.
حمید دباشی: تخصص حسین فلسفه اشراق بود. در جهان هیچکس به قدرت و احاطه حسین فلسفه اشراق را نمی دانست و در تصحیح متون چیزی که مهم است با این که تحصیلات عالی اش در آمریکا بود خیلی نزدیک از با تحصیلات حوزوی آشنا بود با کارهای مرحوم جلال آشتیانی خیلی خوب آشنا بود و در نتیجه آمیزه غریبی بود هم تحصیلات مدرن در دانشگاه ها و هم آشنایی عمیق با نحوه تدریس فلسفه در حوزه های خودمان. آشنایی من با کارهای حسین (که به زبانم نمی آید او را مرحوم خطاب کنم این خبر این قدر ناگوار و ناگهانی بوده)، بر می گردد به زمان دانشجویی من. من هنوز دانشجو بودم که با کارهای حسین آشنا شدم. حسین پنج شش سالی از من بزرگتر است. کارش در هاروارد تمام شده بود که من تازه کارم در دانشگاه پنسیلوانیا شروع شد. اولین آشنایی ام با او آشنایی با فکر و کار و تحقیقات علمی اش بود. یک تصحیح فوق العاده خوبی کرده بود از انواریه و من آن تصحیح را دیدم و با او آشنا شدم و بعد به تدریج این آشنایی طبیعتا به رفاقت منجر شد.
و مهمترین کاری که من و حسین در آن شرکت داشتیم یک کتاب دو جلدی بود که آلیور لیمن ادیت کرد راجع به تاریخ فلسفه اسلام که من و حسین هر کدام دو سه فصلش را در آن کتاب نوشتیم. سابقه همکاری ما بیشتر از آنجا منشا می گیرد.
ولی بعدها یعنی در عرض یکی دو سال گذشته این ارتباط ما خیلی نزدیک تر شد به دلیل شروع جنبش سبز که حسین خیلی از نزدیک مسایل ایران را دنبال می کرد و خیلی شدید تحت تاثیر قرار گرفته بود. یک آمیزه غریبی این داستان شد از عاطفه و خرد و سیاست. ما مجموعه این را کمتر در یک انسانی می بینیم. و چند تا از زیباترین مقالاتی که نوشته شده بود راجع به جنبش سبز، حسین نوشت. آخرین باری که حسین را دیدم در ماه مارس گذشته بود در کالیفرنیا «یو . سی . ال . ای». حسین میزبان ما بود در یک کنفرانس بین المللی که با دکتر امیدسالار و مسلمویچ برگزار کرده بودند راجع به شاهنامه و فردوسی.
کار حسین ضیایی را چه نکته ای ممتاز می کند در مقایسه با دانشگاهیان و کارشناسان دیگر اعم از ایرانی و خارجی که پیش از او به شهاب الدین سهروردی و آثارش پرداخته اند؟
نکته ای را که باید توجه کنید این است که فلسفه اسلامی یک حوزه خیلی تخصصی است. در عرض چهل پنجاه سال گذشته است که روشنفکران ما به صورت عام تری با این مسایل تخصصی آشناتر هستند و حتی تصحیح متون شهاب الدین سهروردی بر می گردد به چهل پنجاه سال پیش و آقای (هانری) کوربن و سیدحسین نصر.
منتهی استنباط ما از سهروردی خیلی تحت تاثیر کارهای هانری کوربن بود. خوب کوربن طبیعتا هم آشنایی خیلی عمیقلی با فلسفه شیخ اشراق داشت و هم خودش صاحب نظر بود. در نتیجه وقتی کوربن را راجع به سهروردی می خوانید زیاد آدم متوجه نمی شود چه بخش اش افکار سهروردی است و چه بخشی افکار خود کوربن است.
حسن کار حسین آشنایی عمیق با نحوه تفکر شیخ اشراق داشت و خودش را شارح شیخ اشراق می دانست. به نظر من از برجسته ترین شارحان شیخ مقتول است. در نتیجه برای نزدیک شدن و تقرب به سهروردی من متعقدم حسین ضیایی خیلی مدخل معتبرتری است تا کوربن. البته من نمی خواهم از اهمیت کوربن کم کنم. یک جنبه دیگر کار حسین که مهم است این است که به مسایل سیاسی در متون فلسفی می پرداخت و سبقات سیاسی متون فلسفی ما را خیلی استادی بی نظیری داشت که اینها را پیدا کند و تجزیه و تحلیل کند.
(عین صدای حسین ضیایی در بخشی از سخنرانی ۱۰ تیر ۱۳۸۸: تقلب عمده ای شده در رای گیری در ایران. این تقلب به قدری واضح است که نیاز به بازگویی نیست. من سراغ دارم افرادی را که تخصص شان در نظام ها و ساختارهای آماری است. اینها به دقت تمام و بر مبنای این علم خیلی دقیق آمار به این نظام هایی که اینها و این ارقام و اعدادی که اینها نشان دادند نگاه کردند و به این نتیجه خیلی واضح و این نتیجه استنتاجی رسیدند که این یک تقلب خیلی پیش پا افتاده حتی می شود در اینجا گفت انجام شده.)
حالا در مورد همین نکته ای که گفتید چه ارتباطی بود بین حرف هایی که اشاره کردید، حرفهایی که حسین ضیایی زد پیش از درگذشتش بعد از برآمد جنبش سبز و تفکر فلسفی اش؟ مثلا در همان نامه به فرهیختگان ایران؟
این توازنی که در نقطه نظر حسین ضیایی نسبت به جنبش آزادی خواهی مردم ما بود به نظر من منبعث از این آشنایی عمیقش با سهروردی بود. من معتقدم از برجسته ترین فلاسفه معاصر ماست. ولی متاسفانه خیلی به عنوان یک متفکر و فیلسوف علی رغم این که بسیار کار کرد و چند نسل دانشجو را تربیت کرد به حدی متواضع بود و سرش گرم کار خودش بود که کمتر کسی می شناسدش. خوشبختانه شنیدم که یکی دو مجله در ایران هم دارند یادبودی برایش در می آورند. ولی در جواب مستقیم سووال من فکر می کنم که این تقطیر افکار سهروردی در وجود خود حسین ضیایی و به اضافه عاطفه های سیاسی که داشت و عشقی که به ایران داشت در عرض یکی دو سال آخر زندگی اش خوب آمیخته شده بود و در همین چند کار کوتاهی که کرده بود چند سخنرانی که کرد که خوشبختانه حالا ویدئوها و کلیپ هایش هست در اینترنت می بینیم.
×
حسین ضیایی در پایان نامه سرگشاده مورخ دو سال پیش خود خطاب به فرهیختگان ایرانی نوشته بود:
«جنایت در زندانها را جدا بدون تعارف با کسی در هم کوبید. مهربانی را به جای خشونت نهیم. راستی را به جای دروغ و نشان دهیم که مهربانی ما ایرانیان واقعی است و ما به دنبال آنیم تا پرتو فره ایزدی و درخشش نورالانوار را بر تمام ایران میهن مان پراکنده کنیم. والسلام. و من الله توفیق.»
حسین ضیایی، صاحب کرسی جهانگیر و النور آموزگار، در یوسیالای روز دوم شهریور در پی یک رویارویی دردناک و مایوسکننده با بیماری لاعلاجی که به آن دچار بود، بی آن که حتی همسر، فرزند و نزدیکترین آشنایانش انتظار داشته باشند، سرانجام چشم از جهان فروبست، در آستانه ۶۷ سالگی.
گزارش پیک فرهنگ از بزرگداشت حسین ضیایی و دستاوردهای او'
حسین ضیایی ۴۴ سال پیش از این لیسانس خود را در رشته ریاضی و فیزیک از دانشگاه ییل آمریکا دریافت کرد. به دانشگاه هاروارد که رفت تغییر رشته داد و دکترای خود را در فلسفه اسلامی گرفت، به گفته آشنایان با کار او، برای هماهنگ کردن ریاضی و منطق با کشف و شهود. به این نکته باز میگردیم.
حسین ضیایی در کارنامه دانشگاهی خود پس از بازگشت به ایران تدریس در دانشگاههای صنعتی شریف (آریامهر سابق) و دانشگاه تهران را دارد و پس از بازگشت دوباره به آمریکا تدریس در دانشگاههای هاروارد، براون، اوبرلین و سرانجام یوسیالای.
نویسنده کتاب اشراق و معرفت در اندیشه سهروردی و آثار و کتابهای دیگر در زمینه ریاضی، منطق و فلسفه اسلامی علاوه بر آشنا کردن دوستداران اندیشه و فلسفه در جهان به آثار شیخ اشراق از جمله معرف مولانا، حافظ، سعدی و نظامی به غیر ایرانیان، نسل دوم ایرانیان مقیم لسآنجلس و بسیاری از علاقهمندان دیگر به این چهرهها از هر سن و سال و ملیت و قومیتی هم بود.
رویدادهای خونین پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ سبب شد حسین ضیایی از جمله کمتر از سه هفته بعد در روز ده تیر همان سال در یوسیالای زبان به انتقاد حکومت ایران بگشاید.
عین بخشی از آن چه حسین ضیایی در آن روز بر زبان آورد:
«خشونتی که همه ما یعنی تمام دنیا دیده که دولت جمهوری اسلامی نسبت به تقاضاهای مشروع میلیونها شهروند ایرانی بیان کردند و این خشونت تا حدی... چه جوری بگویم شدید است که مرا واداشت که بیایم و شرکت کنم نه در اینجا، که جاهای دیگر هم... تا آنجا که از عهده من برمیآید و تا آنجایی که در حیطه تخصص من میشود. باید عرض کنم که من شخصا فکر نمیکردم که روزی را ببینیم که ایرانیان بیایند با این خشونتی که همه ما دیدیم جوانها و میانسالها و پیرزنها و پیرمردهای وطنمان را کتک بزنند، چاقو بزنند، قمه بزنند و مآلا با تیر اینها را بکشند. شخصا برای من یک شوک فوقالعاده عمیقی بوده این. و همین یک نکته از دید من از دید یک انسان موجب این شده که این دولت جمهوری اسلامی مشروعیتی نداشته باشد. چون هیچ مشروعیتی در هیچ دولتی در تاریخ دول در دنیا نمیتواند پابرجا باشد با ظلم و ستم و کتک زدن و کشتار مردمش.»
حسین ضیایی سپس در ۱۴ آذر سال ۱۳۸۸ نامهای نوشت سرگشاده، با این آغاز:
«هو لاالله الا هو. سلام بر فرهیختگان و دوستان و جویندگان حقیقت. بنده زیر بار این مسئولیت هولناک در این اندیشه که چه بر سر هممیهنان میرود، بالاخره جان به جانآفرین خواهم سپرد. مگر انسانهای صادق و صاحبشناخت مانند شما در جهت یاری به هموطنان دربندمان جدا بکوشند.»
برای آشنایی بیشتر با اندیشه حسین ضیایی به سراغ آشنایان با کار و زندگی او میرویم.
از شروین امامی، دانشجوی ۳۲ ساله دوره دکترای رشته ایرانشناسی دانشگاه یوسیالای، آغاز میکنیم.
خانم شروین امامی، استاد شما حسین ضیایی را شما چگونه شناختید؟ خصوصیاتش چه بود؟
شروین امامی: آقای دکتر حسین ضیایی از دید من واقعا یک انسان کامل بود. از لحاظ شخصیتی و خلق و خوی انسانی هر صفات و ویژگی که نمونه خوبی و درستی و راستی است می توانید همه را با هم جمع کنید و دکتر ضیایی را تویش تعریف کنید. پشتیبان و طرفدار حسن اخلاق بودند، درست زندگی کردن و آیین راستی. همیشه تکیه کلامشان این بود که طرفداری از آیین راستی کنید. واقعا انسان آزاده ای بودند.
- موضوعی که خودتان با ایشان کار می کردید و کارتان را شروع کرده بودید چه بود؟
من با آقای دکتر ضیایی از سال ۲۰۰۴ شروع به کار کردم و دو سه ماه پیش تازه شروع کردم به تز نوشتن. و خیلی متاسفم که نخواهند بود وقتی من تزم تمام می شود. کار من بین سهروردی و ادبیات مدرن است و خیلی خوشحالم که این را انتخاب کرده ام می توانم اگر یک جوری اگر قابل باشم و دنبال راه کارشان باشم.
چند دانشجوی دیگر داشتند مثل شما که با ایشان درس می خواندند در یو سی ال ای؟
ما پنج تا هستیم . یک دانشجوی دیگر دارند که این هفته تزشان تمام می شود و دارند فایل می کنند. یک دانشجوی دیگر دارند که خیلی نزدیک مرحله من هستند. دو دانشجوی دیگر که تازه تر شروع به کار کرده بودند. جمعا پنج تا بودیم که مستقیما زیر نظر آقای دکتر کار می کردیم.
نگاه جامعه دانشگاهی تا آنجا که شما می دیدید به حسین ضیایی چگونه بود و همینطور کسانی که توی لس آنجلس زندگی می کنند خارج از دانشگاه؟
آقای دکتر ضیایی بسیار آدم محبوبی بودند. چه در جامعه آکادمیک و چه در جامعه غیر آکادمیک. یعنی در جامعه ایرانی های لس آنجلس که همه خیلی برایشان احترام قایل بودند برای اینکه بسیار آدم... تاکید می کنم روی این مساله جدای از آن مقام علمی و سطح دانش و انتلکتی که داشتند از لحاظ انسانی و اجتماعی آنقدر آدم خاکی و افتاده ای بودند که بسیار کار سختی بود آقای دکتر ضیایی را دوست نداشتن. همه جامعه الان خیلی شوکه شده اند از دست رفتن ایشان و دانشجویانشان هم فقط دانشجویان دکترایشان نبودند. دانشجوهایی که در لیسانس با دکتر ضیایی در ایران شناسی بود و یا حتی کلاس بر می داشتند در یو سی ال ای تعداد بیشماری هستند که همگی دوستشان داشتند. همکاران شان هم همینطور.
تنها چیزی که من دوست دارم اضافه کنم از طرف خودم و تمام دانشجوهای دیگر آقای دکتر ضیایی این است که آقای دکتر تنها استاد ما نبودند. برای ما مثل پدر دوم بودند واقعا. نه تنها به ما که افتخار این را داشتیم که شش هفت سال از نزدیک با ایشان کار کنیم و از روشنایی علمی شان استفاده کنیم آقای دکتر ضیایی به ما درس اخلاق می دادند و درس زندگی می دادند هر روز. با رفتارهای پسندیده و کامل خودشان و همینطوری واقعا تدریس می کردند. تمام کلاس هایی که درس می دادند در حیطه تکست های متن های مختلف که تدریس می کردند همیشه تاکید اولی شان به آزاده زندگی کردن و درست زندگی کردن و انسان بودن بود. (با بغض) خیلی جایشان خالی است.
*
درباره ویژگی نگاه حسین ضیایی گفته اند او از جمله اندیشمندانی بود که هم و غم ایجاد تفاهم میان دو گونه روش شناسی و هستی شناسی را داشت.
آشتی میان فهم دنیا و زندگی از راه تجربه و منطق و فرض و حکم و مشاهده که ویژه دورانهایی از تاریخ تفکر به ویژه در جهان غرب است از سویی و از سوی دیگر درک مبتنی بر عرفان و اشراق و الهام که بیشتر در شرق رایج بوده است.
میهمان بعدی پیک فرهنگ حسین کمالی استاد تاریخ و ادیان کالج بارنارد دانشگاه کلمبیا در نیویورک و مروری بر کارنامه و میراث فکری حسین ضیایی.
آقای حسین کمالی، ویژگی نوشته های حسین ضیایی درباره فلسفه اشراق چیست که ممتازش می کند از دیگر نویسندگان در این باب؟
حسین کمالی: زنده یاد دکتر حسین ضیایی تربتی در فلسفه مشرب اشراقی را می پسندید و چون رساله دکتری اش را در سال ۱۳۵۵ در دانشگاه هاروارد در همین موضوع نوشته بود در این حوزه مهم آثار تحقیقی برجا نهاده که مورد رجوع پژوهندگان است و همچنان خواهد بود. نشر انتقادی متن حکمت الاشراق شیخ شهید حکیم سهروردی و نیز ترجمه این کتاب ارجمند به زبان انگلیسی کار مهم دکتر حسین ضیایی است.
یکی از برجستگی های مهمی که دکتر ضیایی داشت و بسیار کمیاب است و در کمتر کسی پیدا می شود جمع بین دانش دقیق ریاضی و منطق با ذوق لطیف ادبی و هنری بود. در این رشته ها تحصیل رسمی کرده بود و مبانی کار را خوب می شناخت. به ویژه می کوشید سنت بسیار غنی منطق و فلسفه را که نزد ایرانیان ریشه دار بوده با فلسفه تحلیلی نوین پیوند بزند و راهی برای تطبیق و تحقیق بیشتر باز کند. نشر انتقادی متن حکمت الاشراق و هم ترجمه این کتاب به زبان انگلیسی کار اصلی ایشان بوده است و همچنان مورد استفاده پژوهشگران هست و خواهد بود.
در حوزه منطق ریاضی آقای دکتر حسین ضیایی با همکاری عده ای از دانشجویان شان در دانشگاه صنعتی شریف کتابی را فراهم کردند ترجمه ای از بعضی مقالات کلیدی در فلسفه ریاضیات که همچنان از مراجع مهم در فلسفه ریاضیات در ایران به شمار می رود. مقالاتی از هیلبرت گرفته تا هیلاری پاتنم را در آن مجموعه ترجمه کردند. میراث اصلی فکری که از ایشان برجا مانده است به گمان من جدی گرفتن سنت فلسفه و منطق در فرهنگ ایران اسلامی بوده است.
در مورد نگاه حسین ضیایی به سیر تکوین فلسفه و نقش خرد در آن از ابوعلی سینا گرفته تا غزالی و سهروردی چه چیزهایی در این نوشته ها هست و در کدام هایش چه اشاراتی شده؟
آقای ضیایی از جمله در ترجمه ای که از بخش هایی از حکمت الاشراق به فارسی انجام دادند و در خارج از کشور منتشر شد این قسمت را از مقدمه حکمت الاشراق مثلا در یکی از نوشته هایشان نقل کردند: «هرگاه جهان از تدبیر الهی تهی ماند ظلمت ها و تاریکی ها چیره شود».
سهروردی پاسخی بود که فلسفه نزد مسلمانان بعد از غزالی عرضه کرد. سهروردی ناقد فلسفه مشاء بود و حسین ضیایی تربتی هم این نقد اشراقی را بر فلسفه مشاء می پسندید و تلاش می کرد که فلسفه اشراقی را با فلسفه منطقی جدید همساز و تطبیق کند. بعضی از نوشته هایی که از ایشان به زبان فارسی از جمله در بولتن انجمن ریاضی چاپ شده در همین رشته است. برای نمونه یادداشتی ایشان نوشت در مقایسه مفهوم شهود و شهودگرایی در فلسفه ریاضیات با همین معنا در حکمت اشراقی.
مقاله بلندی نوشت در سال ۱۳۵۸ راجع به منطق موجهات در چارچوب اندیشه اشراقی. این موضوع بسیار مهمی است که بعدها در تحقیقات دکتر ضیا موحد منطق دان نامدار معاصر در ایران به تفصیل و اوج تازه ای رسانده شده. به خصوص دکتر ضیایی به مساله منطق توجه داشت و البته این تاکید را هم می کرد که این نقدی که سهروردی بر فلسفه مشاء داشت (عبارت را از آقای ضیایی نقل می کنم) که معقولات بر اصحاب مشاهده از آن تجربه اشراق وارد می شود. و این نکته مهمی است چون با سهروردی مساله شهود و اشراق وارد در فلسفه شده است و منطق را اکتشاف فلسفی را به یک سمت و سوی دیگری می برد به خصوص نزد کسانی که بعد از فلسفه مشاء در حوزه اشراق کار می کنند بسیار الهام بخش و ثمربخش بوده.
کاری که سهروردی کرد و حسین ضیایی تربتی هم در آن مسیر قدم می زد، این بود که چطور کشف و الهام و شهود عرفانی می تواند وارد در فلسفه شود. چطور می شود اینها را به چنگ منطق منظم شان کرد، به دست منطق سپرد و یافته های شهودی و یافته های الهامی را نظم منطقی فلسفی به شان بخشید. گمان می کنم این یک شیوه بیان مطلب باشد. درباره زنده نام دکتر ضیایی تربتی همین قدر می توانم به تاثر بگویم که صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چون او فرزند بزاید.
*
یکی از آشناترین دانشگاهیان به کار حسین ضیایی که با او اثر مشترکی انتشار داده حمید دباشی استاد خاورمیانه شناسی دانشگاه کلمبیای نیویورک میهمان دیگر پیک فرهنگ است تا ما را از نزدیک با سابقه آشنایی و همکاری و ویژگی های کار حسین ضیایی آشنا کند. از جمله این که چرا فکر می کند حسین ضیایی از دیگر دانشگاهیان در امر شناخت شهاب الدین سهروردی بسیار جلوتر بود.
آقای حمید دباشی، از کارهای مشترکی شروع کنیم که شما و مرحوم حسین ضیایی با هم انجام دادید.
حمید دباشی: تخصص حسین فلسفه اشراق بود. در جهان هیچکس به قدرت و احاطه حسین فلسفه اشراق را نمی دانست و در تصحیح متون چیزی که مهم است با این که تحصیلات عالی اش در آمریکا بود خیلی نزدیک از با تحصیلات حوزوی آشنا بود با کارهای مرحوم جلال آشتیانی خیلی خوب آشنا بود و در نتیجه آمیزه غریبی بود هم تحصیلات مدرن در دانشگاه ها و هم آشنایی عمیق با نحوه تدریس فلسفه در حوزه های خودمان. آشنایی من با کارهای حسین (که به زبانم نمی آید او را مرحوم خطاب کنم این خبر این قدر ناگوار و ناگهانی بوده)، بر می گردد به زمان دانشجویی من. من هنوز دانشجو بودم که با کارهای حسین آشنا شدم. حسین پنج شش سالی از من بزرگتر است. کارش در هاروارد تمام شده بود که من تازه کارم در دانشگاه پنسیلوانیا شروع شد. اولین آشنایی ام با او آشنایی با فکر و کار و تحقیقات علمی اش بود. یک تصحیح فوق العاده خوبی کرده بود از انواریه و من آن تصحیح را دیدم و با او آشنا شدم و بعد به تدریج این آشنایی طبیعتا به رفاقت منجر شد.
و مهمترین کاری که من و حسین در آن شرکت داشتیم یک کتاب دو جلدی بود که آلیور لیمن ادیت کرد راجع به تاریخ فلسفه اسلام که من و حسین هر کدام دو سه فصلش را در آن کتاب نوشتیم. سابقه همکاری ما بیشتر از آنجا منشا می گیرد.
ولی بعدها یعنی در عرض یکی دو سال گذشته این ارتباط ما خیلی نزدیک تر شد به دلیل شروع جنبش سبز که حسین خیلی از نزدیک مسایل ایران را دنبال می کرد و خیلی شدید تحت تاثیر قرار گرفته بود. یک آمیزه غریبی این داستان شد از عاطفه و خرد و سیاست. ما مجموعه این را کمتر در یک انسانی می بینیم. و چند تا از زیباترین مقالاتی که نوشته شده بود راجع به جنبش سبز، حسین نوشت. آخرین باری که حسین را دیدم در ماه مارس گذشته بود در کالیفرنیا «یو . سی . ال . ای». حسین میزبان ما بود در یک کنفرانس بین المللی که با دکتر امیدسالار و مسلمویچ برگزار کرده بودند راجع به شاهنامه و فردوسی.
کار حسین ضیایی را چه نکته ای ممتاز می کند در مقایسه با دانشگاهیان و کارشناسان دیگر اعم از ایرانی و خارجی که پیش از او به شهاب الدین سهروردی و آثارش پرداخته اند؟
نکته ای را که باید توجه کنید این است که فلسفه اسلامی یک حوزه خیلی تخصصی است. در عرض چهل پنجاه سال گذشته است که روشنفکران ما به صورت عام تری با این مسایل تخصصی آشناتر هستند و حتی تصحیح متون شهاب الدین سهروردی بر می گردد به چهل پنجاه سال پیش و آقای (هانری) کوربن و سیدحسین نصر.
منتهی استنباط ما از سهروردی خیلی تحت تاثیر کارهای هانری کوربن بود. خوب کوربن طبیعتا هم آشنایی خیلی عمیقلی با فلسفه شیخ اشراق داشت و هم خودش صاحب نظر بود. در نتیجه وقتی کوربن را راجع به سهروردی می خوانید زیاد آدم متوجه نمی شود چه بخش اش افکار سهروردی است و چه بخشی افکار خود کوربن است.
حسن کار حسین آشنایی عمیق با نحوه تفکر شیخ اشراق داشت و خودش را شارح شیخ اشراق می دانست. به نظر من از برجسته ترین شارحان شیخ مقتول است. در نتیجه برای نزدیک شدن و تقرب به سهروردی من متعقدم حسین ضیایی خیلی مدخل معتبرتری است تا کوربن. البته من نمی خواهم از اهمیت کوربن کم کنم. یک جنبه دیگر کار حسین که مهم است این است که به مسایل سیاسی در متون فلسفی می پرداخت و سبقات سیاسی متون فلسفی ما را خیلی استادی بی نظیری داشت که اینها را پیدا کند و تجزیه و تحلیل کند.
(عین صدای حسین ضیایی در بخشی از سخنرانی ۱۰ تیر ۱۳۸۸: تقلب عمده ای شده در رای گیری در ایران. این تقلب به قدری واضح است که نیاز به بازگویی نیست. من سراغ دارم افرادی را که تخصص شان در نظام ها و ساختارهای آماری است. اینها به دقت تمام و بر مبنای این علم خیلی دقیق آمار به این نظام هایی که اینها و این ارقام و اعدادی که اینها نشان دادند نگاه کردند و به این نتیجه خیلی واضح و این نتیجه استنتاجی رسیدند که این یک تقلب خیلی پیش پا افتاده حتی می شود در اینجا گفت انجام شده.)
حالا در مورد همین نکته ای که گفتید چه ارتباطی بود بین حرف هایی که اشاره کردید، حرفهایی که حسین ضیایی زد پیش از درگذشتش بعد از برآمد جنبش سبز و تفکر فلسفی اش؟ مثلا در همان نامه به فرهیختگان ایران؟
این توازنی که در نقطه نظر حسین ضیایی نسبت به جنبش آزادی خواهی مردم ما بود به نظر من منبعث از این آشنایی عمیقش با سهروردی بود. من معتقدم از برجسته ترین فلاسفه معاصر ماست. ولی متاسفانه خیلی به عنوان یک متفکر و فیلسوف علی رغم این که بسیار کار کرد و چند نسل دانشجو را تربیت کرد به حدی متواضع بود و سرش گرم کار خودش بود که کمتر کسی می شناسدش. خوشبختانه شنیدم که یکی دو مجله در ایران هم دارند یادبودی برایش در می آورند. ولی در جواب مستقیم سووال من فکر می کنم که این تقطیر افکار سهروردی در وجود خود حسین ضیایی و به اضافه عاطفه های سیاسی که داشت و عشقی که به ایران داشت در عرض یکی دو سال آخر زندگی اش خوب آمیخته شده بود و در همین چند کار کوتاهی که کرده بود چند سخنرانی که کرد که خوشبختانه حالا ویدئوها و کلیپ هایش هست در اینترنت می بینیم.
×
حسین ضیایی در پایان نامه سرگشاده مورخ دو سال پیش خود خطاب به فرهیختگان ایرانی نوشته بود:
«جنایت در زندانها را جدا بدون تعارف با کسی در هم کوبید. مهربانی را به جای خشونت نهیم. راستی را به جای دروغ و نشان دهیم که مهربانی ما ایرانیان واقعی است و ما به دنبال آنیم تا پرتو فره ایزدی و درخشش نورالانوار را بر تمام ایران میهن مان پراکنده کنیم. والسلام. و من الله توفیق.»