مادر مهدی محمودیان، عضو جبهه مشارکت و افشاگر شکنجه در بازداشتگاه کهریزک، در نامهای به رئیس سازمان زندانهای ایران نوشته است که فرزندش را آن قدر کتک زدهاند که بیهوش شده است.
مادر مهدی محمودیان درنامه خود به رئیس سازمان زندانها میگوید فرزندش در زندان دچار بیماریهای روحی و جسمی شده که بعضی از آنها «غیرقابل درمان» هستند و اخیرا هم ۴۵ روز در بیمارستان بستری بوده است.
فاطمه الوندی، مادر مهدی محمودیان، در گفتوگو با رادیوفردا درباره ضرب و شتم فرزندش میگوید.
فاطمه الوندی: دهم بهمنماه، صبح، مهدی را از سلول بردهاند بیرون و بعد از آن زنگ زدند که معلوم نیست مهدی را کجا بردهاند.
بعد از آن دیگر من پنج بار به دادسرا مراجعه کردهام، اما هیچ کس به من جوابی نداده است.
او را چهارشنبه ظهر دوباره آوردهاند توی سلولش، که من که پنجشنبه به ملاقاتش رفتم، به من گفت مامان اگر من الان بدنم را لخت کنم و لباسم را بزنم بالا و شما ببینید، همه بدن من کبود است.
گویا این آقایان، برادران زحمتکش و برادران سربازان گمنام امام زمان، سه نفری یک نفر را گرفتهاند و زدهاند.
یک سرباز را مجبور کردهاند که گلوی مهدی را بگیرد تا صدایش درنیاید و بعد از آن سه نفری او را گرفتهاند و زدهاند.
آن قدر او را بدجور زده بودند و ضربه به سرش وارد شده بود که بیهوش شده بود. گویا ظاهرا در آن حالت بیهوشی، تشنج کرده است، آن قدر بدنش لرزش داشته که به مدت طولانی بیهوش بوده است.
زمانی هم که به هوش میآید، میبیند که چند دکتر بالای سرش هستند واکسیژن و سرم به او وصل شده است.
جالب اینجاست که وقتی به هوش آمده دیده است که رئیس زندان هم بالای سرش بوده است و وضعیت او و بیهوش شدنش را دیده است. یعنی رئیس زندان کاملا در جریان خوردن ضربه به سر مهدی بوده است، ولی هیچ عکسالعملی نشان نداده است.
گویا پزشک متخصص پزشکی قانونی هم بالای سرش حضور داشته و هم او گواهی کرده است که مهدی بر اثر ضربهای که به سرش وارد شده، دارد عذاب میکشد.
اما ما هر چه گفتیم و رفتیم دادسرا نسبت به این اتفاق اعتراض کردیم که چرا این کار را کردهاند و چرا این اتفاق افتاده است، هیچ کس به ما جوابی نداد، هیچ کس عکسالعملی نشان نداد.
یکی میگفت من نمیدانم کی او را از سلول برده است، دیگری میگفت من نمیدانم چه کسی این ضربه را وارد کرده و این کار را کرده است.
به او هیچ نگفتهاند. فقط یک سری سوالاتی مطرح کردهاند که ایشان اصلا جواب نداده و گفته که من از موقعیت و اوضاع بیرون خبری ندارم.
هیچ حرفی نزده و جواب هیچ سوالی را نداده است، فقط ظاهرا حرف آن نامه را پیش کشیدهاند، همان نامهای که ۳۸ نفر آن را امضا کرده بودند، که او گفته است وقتی آن نامه نوشته شده، من در بیمارستان بودهام.
همان نامهٔ ۳۸ نفری که برای منع انتخابات نوشته شده بود.
سوالاتی از قبیل این که اسم همسلولیهایت را بگو، اسم کسانی که بیرون برایتان خبر میبرند و میآوردند را بگو، که او گفته است من اساسا از وضعیت بیرون از زندان خبر ندارم. پرسیدهاند چرا مصاحبه میکنید؟ چرا در مورد وضعیت خودتان خبررسانی میکنید؟ چرا این نامه را امضا کردهاید؟ که او گفته است که من موقع انتشار این نامه بیمارستان بودهام.
طبیعی است که وقتی هواخوری نداشته باشی، آفتاب نخوری، ویتامین به اندازه کافی به بدنت نرسد، مواد غذایی به اندازه کافی به بدنت نمیرسد، در این شرایط معلوم است که چه وضعیتی دارد.
الان امروز بابک آمده است و میگوید که رنگ و روی مهدی زرد بوده و خیلی پژمرده شده، لاغر و تکیده شده و همه اینها نشان از بدی شرایط مواد غذایی و امکانات است، اینها خودشان مواد غذایی میخرند و میخورند. ولی مواد غذایی لازم را فروشگاه زندان تامین نمیکند. فقط گوشت چرخکرده عرضه میکند، گوشت مرغ را هر دو ماه یا سه ماهی یک بار برای فروش عرضه میکند. الان سه ماه است که شیر نخوردهاند. با این شرایط طبیعی است که وضعیت جسمی مناسبی نداشته باشد.
مادر مهدی محمودیان درنامه خود به رئیس سازمان زندانها میگوید فرزندش در زندان دچار بیماریهای روحی و جسمی شده که بعضی از آنها «غیرقابل درمان» هستند و اخیرا هم ۴۵ روز در بیمارستان بستری بوده است.
فاطمه الوندی، مادر مهدی محمودیان، در گفتوگو با رادیوفردا درباره ضرب و شتم فرزندش میگوید.
فاطمه الوندی: دهم بهمنماه، صبح، مهدی را از سلول بردهاند بیرون و بعد از آن زنگ زدند که معلوم نیست مهدی را کجا بردهاند.
بعد از آن دیگر من پنج بار به دادسرا مراجعه کردهام، اما هیچ کس به من جوابی نداده است.
او را چهارشنبه ظهر دوباره آوردهاند توی سلولش، که من که پنجشنبه به ملاقاتش رفتم، به من گفت مامان اگر من الان بدنم را لخت کنم و لباسم را بزنم بالا و شما ببینید، همه بدن من کبود است.
گویا این آقایان، برادران زحمتکش و برادران سربازان گمنام امام زمان، سه نفری یک نفر را گرفتهاند و زدهاند.
یک سرباز را مجبور کردهاند که گلوی مهدی را بگیرد تا صدایش درنیاید و بعد از آن سه نفری او را گرفتهاند و زدهاند.
آن قدر او را بدجور زده بودند و ضربه به سرش وارد شده بود که بیهوش شده بود. گویا ظاهرا در آن حالت بیهوشی، تشنج کرده است، آن قدر بدنش لرزش داشته که به مدت طولانی بیهوش بوده است.
زمانی هم که به هوش میآید، میبیند که چند دکتر بالای سرش هستند واکسیژن و سرم به او وصل شده است.
جالب اینجاست که وقتی به هوش آمده دیده است که رئیس زندان هم بالای سرش بوده است و وضعیت او و بیهوش شدنش را دیده است. یعنی رئیس زندان کاملا در جریان خوردن ضربه به سر مهدی بوده است، ولی هیچ عکسالعملی نشان نداده است.
گویا پزشک متخصص پزشکی قانونی هم بالای سرش حضور داشته و هم او گواهی کرده است که مهدی بر اثر ضربهای که به سرش وارد شده، دارد عذاب میکشد.
اما ما هر چه گفتیم و رفتیم دادسرا نسبت به این اتفاق اعتراض کردیم که چرا این کار را کردهاند و چرا این اتفاق افتاده است، هیچ کس به ما جوابی نداد، هیچ کس عکسالعملی نشان نداد.
یکی میگفت من نمیدانم کی او را از سلول برده است، دیگری میگفت من نمیدانم چه کسی این ضربه را وارد کرده و این کار را کرده است.
- خانم الوندی، پسرتان به شما نگفت که از او چه میخواستند که او را که به خارج از سلول بردهاند، کتکش زدهاند؟ درخواستشان چه بوده است؟
به او هیچ نگفتهاند. فقط یک سری سوالاتی مطرح کردهاند که ایشان اصلا جواب نداده و گفته که من از موقعیت و اوضاع بیرون خبری ندارم.
هیچ حرفی نزده و جواب هیچ سوالی را نداده است، فقط ظاهرا حرف آن نامه را پیش کشیدهاند، همان نامهای که ۳۸ نفر آن را امضا کرده بودند، که او گفته است وقتی آن نامه نوشته شده، من در بیمارستان بودهام.
- کدام نامه، خانم الوندی؟
همان نامهٔ ۳۸ نفری که برای منع انتخابات نوشته شده بود.
- شما میگویید که سوال و جواب از او کردهاند. دیگر چه سوالهایی از او پرسیدهاند؟
سوالاتی از قبیل این که اسم همسلولیهایت را بگو، اسم کسانی که بیرون برایتان خبر میبرند و میآوردند را بگو، که او گفته است من اساسا از وضعیت بیرون از زندان خبر ندارم. پرسیدهاند چرا مصاحبه میکنید؟ چرا در مورد وضعیت خودتان خبررسانی میکنید؟ چرا این نامه را امضا کردهاید؟ که او گفته است که من موقع انتشار این نامه بیمارستان بودهام.
- وضعیت جسمیاش الان چطور است؟ شما که او را در ملاقات روز پنجشنبه دیدار کردهاید، وضعیت فیزیکی او را چطور دیدید؟
طبیعی است که وقتی هواخوری نداشته باشی، آفتاب نخوری، ویتامین به اندازه کافی به بدنت نرسد، مواد غذایی به اندازه کافی به بدنت نمیرسد، در این شرایط معلوم است که چه وضعیتی دارد.
الان امروز بابک آمده است و میگوید که رنگ و روی مهدی زرد بوده و خیلی پژمرده شده، لاغر و تکیده شده و همه اینها نشان از بدی شرایط مواد غذایی و امکانات است، اینها خودشان مواد غذایی میخرند و میخورند. ولی مواد غذایی لازم را فروشگاه زندان تامین نمیکند. فقط گوشت چرخکرده عرضه میکند، گوشت مرغ را هر دو ماه یا سه ماهی یک بار برای فروش عرضه میکند. الان سه ماه است که شیر نخوردهاند. با این شرایط طبیعی است که وضعیت جسمی مناسبی نداشته باشد.