رئیس جمهور اوباما و سوزان رایس، نمایندهٔ ایالات متحده در سازمان ملل، از شواهدی دال بر دخالت فعالانهٔ جمهوری اسلامی ایران در سرکوب معترضان سوری سخن گفتهاند.
آیا این سخن با توجه به صفبندیهای منطقهای و مشکلات میان دول ایران و ایالات متحده قابل باور است؟ حتی اگر در سخنان مقامات امریکایی تردیدی وجود داشته باشد (که چنین نیست، چون مشی اوباما علیرغم ناتوانی در اجرای برخی وعدههایش در سه سال گذشته دروغگویی به مردم آمریکا نبوده است)، مقامات، دستگاههای تبلیغاتی و رسانههای دولتی جمهوری اسلامی خود اصولا و به نحو راهبردی مداخله در سرکوب معترضان سوری را تایید میکنند. چگونه؟
دولت بشار اسد، در خط مقاومت
خط تبلیغاتی دولت جمهوری اسلامی پس از بروز اعتراضات در سوریه دفاع همهجانبه از دولت بشار اسد بوده است.
عامل توجیه این رفتار قرار داشتن دولت موجود سوریه در کنار ایران و حزبالله (که در رسانههای دولتی از آن به عنوان خط مقاومت یاد میشود) علیه اسرائیل است: «هیچ ایرانی میهندوستی از ناآرامی در سوریه خوشحال نمیشود، چراکه این کشور متحد راهبردی ایران است و ایجاد مشکل در آن به نفع ایران نیست... این کشور مجرای اصلی کمک به مبارزین لبنانی و فلسطینی هم هست.» (درباره انعکاس ناآرامی سوریه در رسانههای ایرانی، الف، ۶ فروردین ۱۳۹۰)
اما در چهار دههٔ گذشته، اسرائیل امنترین مرز را با سوریه داشته است. دول سوریه هیچ گاه در پی راه انداختن جنگ علیه اسرائیل برای باز پسگیری بلندیهای جولان نبودهاند. از همین جهت مقامات آمریکایی و اسرائیلی چندان از اعتراضات سوریه استقبال نکردهاند. آنها شرایط نه جنگ- نه صلح امروز با سوریه را به دولتی محتمل بدون هیچ تصوری از آن ترجیح میدهند.
بدین ترتیب، مشکل سوریه داخلی است و نه خارجی یا منطقهای. اما در دنیای امروز متحدان راهبردی در شرایط بحران، چه خارجی و چه داخلی، از هیچ کمکی به یکدیگر دریغ نمیکنند، از جمله کمک به دولت متحد راهبردی در سرکوب مخالفتها. اگر «اهمیت راهبردی سوریه در دور نگهداشتن کانون درگیری از مرزهای ایران» (درباره انعکاس ناآرامی سوریه در رسانههای ایرانی، الف، ۶ فروردین ۱۳۹۰) مد نظر باشد طبعا میتوان به این دولت دوست برای بر سر کار ماندن در هر شرایطی و بالاخص در شرایط بحران بقا یاری رساند.
کسانی که معتقدند حتی در بحرین میتوان به اقدامات نظامی دست زد (روحالله حیسنیان: «ایران در بحرین اقدام نظامی کند» خبر آنلاین، ۲۱ فروردین ۱۳۹۰؛ محمدرضا نقدی: «اگر امروز شرایط به ما اجازه نمیدهد که مستقیماً در عرصۀ نبرد حضور پیدا کنیم، وظیفه داریم تا این شرایط را تغییر داده و به طور مستقیم در صحنه نقشآفرینی کنیم» سحام نیوز، ۵ اردیبهشت ۱۳۹۰)، در حالی که زمینهٔ سیاسی و نظامی آن وجود ندارد، به طریق اولی در شرایط دوستی با دولت سوریه و داشتن همهٔ راههای کمکرسانی، به اقدام نظامی و امنیتی برای سرپا نگاه داشتن این متحد کلیدی اقدام میکنند.
رسانههای دولتی و شبهدولتی جمهوری اسلامی اعتراضات مردم سوریه را به صهیونیزم نسبت میدهند: «بخشی از این اعتراضات ثمره تلاشهای جدی و تبلیغاتی شدید رسانههای صهیونیستی و آمریکایی در یک ماه اخیر بوده است. سرنگونی نظام فعلی سوریه آرزوی رژیم صهیونیستی و آمریکاست و آنها برای این مهم حاضر به هر اقدامی بوده و هستند... حکومت بشار اسد حامی اصلی مقاومت اسلامی در فلسطین و لبنان بوده و به همین دلیل و برخلاف سایر کشورهای عربی آمریکا و رژیم صهیونیستی از سرنگونی آن حمایت کرده و میکنند.» (چرا میگوییم سوریه فرق دارد؟ الف، ۲۳ فروردین ۱۳۹۰)
در این حال برای مقامات ایران کاملا منطقی است که همانند حزبالله به دولت سوریه نیز از حیث مالی، تدارکاتی، نظامی و امنیتی برای سرکوب یاری رسانند. مدل حرکتهای جهان عرب بسیار شبیه جنبش سبز است و عوامل سرکوب معترضان در ایران درسهای بسیاری برای آموختن به مقامات امنیتی سوری در چنته دارند.
سکوت یا حمایت رسانهای
رسانههای دولتی و شبهدولتی جمهوری اسلامی در برابر جنبش اعتراضی در سوریه سکوت کرده یا همانند رادیو و تلویزیون دولتی صرفا مواد رسانهای تلویزیون دولتی سوریه را انتقال دادهاند. توجیهاتی که برای عدم پوشش عرضه شده، مواردی مثل «مشکوک بودن منابع خبری» و «عدم اعتبار رسانههای غربی» و «بزرگنمایی رسانههای غربی و وهابی» (درباره انعکاس ناآرامی سوریه در رسانههای ایرانی، الف، ۶ فروردین ۱۳۹۰) بودهاند، در حالی که معترضان سوری هر روز انبوهی از جنایات رژیم بشار اسد را در سایت یوتیوب به معرض دید عموم میگذارند. گزارشهای رسانههای غربی نیز معطوف به بحرانی جلوه دادن سوریه تلقی شدهاند. («وزارت خارجه انگلیس در اقدامی به منظور بحرانی نشان دادن اوضاع داخلی سوریه از اتباع انگلیسی خواست تا سوریه را ترک کنند»، فارس، ۴ اردیبهشت ۱۳۹۰)
اما آنجا که این حوادث پوشش داده شده، اعتراضات به «توطئهٔ مشترک عربستان و آمریکا علیه سوریه» نسبت داده شده است. در این گونه مطالب عینا سناریوسازیهای دستگاههای اطلاعاتی سوریه (مثل لو رفتن طرح دو میلیارد دلاری فیلتمن- بندر بن سلطان برای سقوط دولت سوریه) در رسانههای دولتی و شبهدولتی جمهوری اسلامی منعکس شده است. مخالفان لبنانی سیاستهای جمهوری اسلامی در منطقه (حزب حریری) نیز به عنوان یکی از عوامل توطئهگر در سوریه معرفی شدهاند. (تلاش حریری برای تغییر رژیم سوریه، الف، ۲۷ فروردین ۱۳۹۰)
انعکاس جانبدارانهٔ اعترافگیریها و تظاهرات دولتی
رسانههای دولتی و شبهدولتی به خوبی اعترافات گرفته شده توسط مقامات امنیتی سوریه و پخش شده در تلویزیون دولتی این کشور را مبنی بر دست داشتن تروریستهای خارجی در اعتراضات و عدم دخالت دولت در کشتار افراد منعکس کردهاند: «به گفته مقامات سوریه، سازمانهای خارجی با ارائه کمکهای مالی و نظامی به این گروه [تروریستی]، برای ایجاد ناآرامی در این کشور تلاش میکردند... دمشق هرگونه اتهام درباره تیراندازی نیروهای امنیتی به سوی معترضان را رد... کرده است.» (فارس، ۲۵ فروردین ۱۳۹۰)
برای ارتباط دادن معترضان به عربستان سعودی، آنها با اتکا به اعترافگیریها در برابر دوربینهای تلویزیون سوریه وهابی خوانده میشوند. (کیهان، ۸ اردیبهشت ۱۳۹۰) درست همانند موضع دولت جمهوری اسلامی در جنبش اعتراضی ۱۳۸۸، این خود معترضان سوری هستند که به خود شلیک میکنند!
تظاهرات دولتی حمایت از دولت بشار اسد در رسانههای ایران بازتابی گسترده داشت. این تظاهرات همانند تظاهرات دولتی ۹ دی ۱۳۸۸ در حمایت از دولت، حمایت مردم از حکومت بشار و مخالفت آنها با جریان فتنه نامیده شد. رسانههای دولتی ایران رژیم بشار را اهل اصلاح و مردمی معرفی میکردهاند.
سکوت روحانیون قم
در دو ماه گذشته که اعتراضات در سوریه بالا گرفته و به گزارش سازمانهای حقوق بشری حدود چهارصد تا پانصد تن توسط نیروهای لباس شخصی و امنیتی سوریه کشته شدهاند، روحانیون شیعه به عنوان تریبونهای تبلیغاتی حکومت دینی کاملا در این مورد سکوت اختیار کردهاند. در همهٔ واکنشها به جنبشهای سیاسی جهان عرب تنها از مصر، تونس، لیبی، بحرین، عربستان و یمن تا حتی مراکش و موریتانی سخن گفته میشود. تنها نامی که کاملا در این اظهار نظرها پنهان مانده سوریه است. این در حالی است که کشتار معترضان بحرین در میزانی بسیار کمتر موجب صدور بیانیههای شدید از سوی آنها شده است تا حدی که جوادی آملی و صافی گلپایگانی رژیمهای آل خلیفه و آل سعود را به ترتیب «کافر» و «وحشی» اعلام کردند. (تابناک، ۱ و ۳ اردیبهشت ۱۳۹۰)
از منظر روحانیون شیعه، حکومت اقلیت ۱۴ درصدی علویون سوریه که توسط روحانیت شیعه در جمع شیعیان پذیرفته شدهاند حق دارد در یک روز بیش از صد تن از مردم بیدفاع و بیسلاح را قربانی کند، اما اقلیت سنی حاکم بر بحرین چنین حقی ندارد. البته هنوز مدیران دیوانسالاری مذهبی در تهران دستور حمایت مستقیم از رژیم بشار اسد توسط این روحانیون را صادر نکرده است.
تامین امنیت زائران
مقامات ایرانی تلاش دارند اوضاع سوریه را آرام جلوه دهند، در حالی که رژیم بشار اسد از تانک و توپخانه در سرکوب مردم درعا بهره گرفته است. به عنوان نمونه، مدیرکل عتبات عالیات سازمان حج و زیارت بر این باور است که «شرایط سوریه برای زائران ایرانی بحرانی نیست» (مهر، ۷ اردیبهشت ۱۳۹۰). این احساس عدم بحران ناشی از اقدامات امنیتی مقامات ایرانی در سوریه است: «سازمان حج اقداماتی برای امنیت زائران ایرانی در سوریه انجام داده است» (مهر، ۷ اردیبهشت ۱۳۹۰) این امر میتواند با حضور نیروهای امنیتی ایرانی و سوری انجام شده باشد که در این اظهار نظر روشن نشده است.
اعزام ناوچه به بندر لاذقیه
ارسال دو ناوچهٔ نیروی دریایی جمهوری اسلامی به سوریه در آستانهٔ اوجگیری جنبشهای سیاسی در جهان عرب حاوی ارسال این پیام به قدرتهای غربی بود که ایران در هر شرایط در کنار سوریه خواهد ماند. حزبالله لبنان و مقرهای نظامی آن استراتژیکترین پایگاه نظامی جمهوری اسلامی در منطقه به حساب میآید و سوریه مجرای تقویت تدارکاتی این پایگاههاست. از همین جهت جمهوری اسلامی با چنگ و دندان به بقای رژیم اسد در سوریه خواهد پرداخت. هر جا که سوریها خود نتوانند به آشوبها خاتمه دهند عقل راهبردی رهبران جمهوری اسلامی به آنها خواهد گفت (و احتمالا گفته است) که به یاری مقامات سوریه بشتابند.
این همان نگاهی است که عربستان به بحرین داشته و به همین واسطه در شرایط احساس خطر برای آل خلیفه به اعزام نیرو اقدام کرده است. حزبالله لبنان و سوریه برای ایران همان نقش و کارکردی را دارند که آل خلیفه برای رهبران سعودی. اما رهبران سعودی شفافتر عمل کرده و اعزام نیرو به بحرین را اعلام کردهاند، در حالی که همهٔ اقدامات حکومت جمهوری اسلامی در منطقه در سی سال اخیر پنهان بوده است.
-----------------------------------------------------------
نظرات مطرح در این مقاله الزاما بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.
آیا این سخن با توجه به صفبندیهای منطقهای و مشکلات میان دول ایران و ایالات متحده قابل باور است؟ حتی اگر در سخنان مقامات امریکایی تردیدی وجود داشته باشد (که چنین نیست، چون مشی اوباما علیرغم ناتوانی در اجرای برخی وعدههایش در سه سال گذشته دروغگویی به مردم آمریکا نبوده است)، مقامات، دستگاههای تبلیغاتی و رسانههای دولتی جمهوری اسلامی خود اصولا و به نحو راهبردی مداخله در سرکوب معترضان سوری را تایید میکنند. چگونه؟
دولت بشار اسد، در خط مقاومت
خط تبلیغاتی دولت جمهوری اسلامی پس از بروز اعتراضات در سوریه دفاع همهجانبه از دولت بشار اسد بوده است.
عامل توجیه این رفتار قرار داشتن دولت موجود سوریه در کنار ایران و حزبالله (که در رسانههای دولتی از آن به عنوان خط مقاومت یاد میشود) علیه اسرائیل است: «هیچ ایرانی میهندوستی از ناآرامی در سوریه خوشحال نمیشود، چراکه این کشور متحد راهبردی ایران است و ایجاد مشکل در آن به نفع ایران نیست... این کشور مجرای اصلی کمک به مبارزین لبنانی و فلسطینی هم هست.» (درباره انعکاس ناآرامی سوریه در رسانههای ایرانی، الف، ۶ فروردین ۱۳۹۰)
اما در چهار دههٔ گذشته، اسرائیل امنترین مرز را با سوریه داشته است. دول سوریه هیچ گاه در پی راه انداختن جنگ علیه اسرائیل برای باز پسگیری بلندیهای جولان نبودهاند. از همین جهت مقامات آمریکایی و اسرائیلی چندان از اعتراضات سوریه استقبال نکردهاند. آنها شرایط نه جنگ- نه صلح امروز با سوریه را به دولتی محتمل بدون هیچ تصوری از آن ترجیح میدهند.
بدین ترتیب، مشکل سوریه داخلی است و نه خارجی یا منطقهای. اما در دنیای امروز متحدان راهبردی در شرایط بحران، چه خارجی و چه داخلی، از هیچ کمکی به یکدیگر دریغ نمیکنند، از جمله کمک به دولت متحد راهبردی در سرکوب مخالفتها. اگر «اهمیت راهبردی سوریه در دور نگهداشتن کانون درگیری از مرزهای ایران» (درباره انعکاس ناآرامی سوریه در رسانههای ایرانی، الف، ۶ فروردین ۱۳۹۰) مد نظر باشد طبعا میتوان به این دولت دوست برای بر سر کار ماندن در هر شرایطی و بالاخص در شرایط بحران بقا یاری رساند.
کسانی که معتقدند حتی در بحرین میتوان به اقدامات نظامی دست زد (روحالله حیسنیان: «ایران در بحرین اقدام نظامی کند» خبر آنلاین، ۲۱ فروردین ۱۳۹۰؛ محمدرضا نقدی: «اگر امروز شرایط به ما اجازه نمیدهد که مستقیماً در عرصۀ نبرد حضور پیدا کنیم، وظیفه داریم تا این شرایط را تغییر داده و به طور مستقیم در صحنه نقشآفرینی کنیم» سحام نیوز، ۵ اردیبهشت ۱۳۹۰)، در حالی که زمینهٔ سیاسی و نظامی آن وجود ندارد، به طریق اولی در شرایط دوستی با دولت سوریه و داشتن همهٔ راههای کمکرسانی، به اقدام نظامی و امنیتی برای سرپا نگاه داشتن این متحد کلیدی اقدام میکنند.
رسانههای دولتی و شبهدولتی جمهوری اسلامی اعتراضات مردم سوریه را به صهیونیزم نسبت میدهند: «بخشی از این اعتراضات ثمره تلاشهای جدی و تبلیغاتی شدید رسانههای صهیونیستی و آمریکایی در یک ماه اخیر بوده است. سرنگونی نظام فعلی سوریه آرزوی رژیم صهیونیستی و آمریکاست و آنها برای این مهم حاضر به هر اقدامی بوده و هستند... حکومت بشار اسد حامی اصلی مقاومت اسلامی در فلسطین و لبنان بوده و به همین دلیل و برخلاف سایر کشورهای عربی آمریکا و رژیم صهیونیستی از سرنگونی آن حمایت کرده و میکنند.» (چرا میگوییم سوریه فرق دارد؟ الف، ۲۳ فروردین ۱۳۹۰)
در این حال برای مقامات ایران کاملا منطقی است که همانند حزبالله به دولت سوریه نیز از حیث مالی، تدارکاتی، نظامی و امنیتی برای سرکوب یاری رسانند. مدل حرکتهای جهان عرب بسیار شبیه جنبش سبز است و عوامل سرکوب معترضان در ایران درسهای بسیاری برای آموختن به مقامات امنیتی سوری در چنته دارند.
سکوت یا حمایت رسانهای
رسانههای دولتی و شبهدولتی جمهوری اسلامی در برابر جنبش اعتراضی در سوریه سکوت کرده یا همانند رادیو و تلویزیون دولتی صرفا مواد رسانهای تلویزیون دولتی سوریه را انتقال دادهاند. توجیهاتی که برای عدم پوشش عرضه شده، مواردی مثل «مشکوک بودن منابع خبری» و «عدم اعتبار رسانههای غربی» و «بزرگنمایی رسانههای غربی و وهابی» (درباره انعکاس ناآرامی سوریه در رسانههای ایرانی، الف، ۶ فروردین ۱۳۹۰) بودهاند، در حالی که معترضان سوری هر روز انبوهی از جنایات رژیم بشار اسد را در سایت یوتیوب به معرض دید عموم میگذارند. گزارشهای رسانههای غربی نیز معطوف به بحرانی جلوه دادن سوریه تلقی شدهاند. («وزارت خارجه انگلیس در اقدامی به منظور بحرانی نشان دادن اوضاع داخلی سوریه از اتباع انگلیسی خواست تا سوریه را ترک کنند»، فارس، ۴ اردیبهشت ۱۳۹۰)
اما آنجا که این حوادث پوشش داده شده، اعتراضات به «توطئهٔ مشترک عربستان و آمریکا علیه سوریه» نسبت داده شده است. در این گونه مطالب عینا سناریوسازیهای دستگاههای اطلاعاتی سوریه (مثل لو رفتن طرح دو میلیارد دلاری فیلتمن- بندر بن سلطان برای سقوط دولت سوریه) در رسانههای دولتی و شبهدولتی جمهوری اسلامی منعکس شده است. مخالفان لبنانی سیاستهای جمهوری اسلامی در منطقه (حزب حریری) نیز به عنوان یکی از عوامل توطئهگر در سوریه معرفی شدهاند. (تلاش حریری برای تغییر رژیم سوریه، الف، ۲۷ فروردین ۱۳۹۰)
انعکاس جانبدارانهٔ اعترافگیریها و تظاهرات دولتی
رسانههای دولتی و شبهدولتی به خوبی اعترافات گرفته شده توسط مقامات امنیتی سوریه و پخش شده در تلویزیون دولتی این کشور را مبنی بر دست داشتن تروریستهای خارجی در اعتراضات و عدم دخالت دولت در کشتار افراد منعکس کردهاند: «به گفته مقامات سوریه، سازمانهای خارجی با ارائه کمکهای مالی و نظامی به این گروه [تروریستی]، برای ایجاد ناآرامی در این کشور تلاش میکردند... دمشق هرگونه اتهام درباره تیراندازی نیروهای امنیتی به سوی معترضان را رد... کرده است.» (فارس، ۲۵ فروردین ۱۳۹۰)
برای ارتباط دادن معترضان به عربستان سعودی، آنها با اتکا به اعترافگیریها در برابر دوربینهای تلویزیون سوریه وهابی خوانده میشوند. (کیهان، ۸ اردیبهشت ۱۳۹۰) درست همانند موضع دولت جمهوری اسلامی در جنبش اعتراضی ۱۳۸۸، این خود معترضان سوری هستند که به خود شلیک میکنند!
تظاهرات دولتی حمایت از دولت بشار اسد در رسانههای ایران بازتابی گسترده داشت. این تظاهرات همانند تظاهرات دولتی ۹ دی ۱۳۸۸ در حمایت از دولت، حمایت مردم از حکومت بشار و مخالفت آنها با جریان فتنه نامیده شد. رسانههای دولتی ایران رژیم بشار را اهل اصلاح و مردمی معرفی میکردهاند.
سکوت روحانیون قم
در دو ماه گذشته که اعتراضات در سوریه بالا گرفته و به گزارش سازمانهای حقوق بشری حدود چهارصد تا پانصد تن توسط نیروهای لباس شخصی و امنیتی سوریه کشته شدهاند، روحانیون شیعه به عنوان تریبونهای تبلیغاتی حکومت دینی کاملا در این مورد سکوت اختیار کردهاند. در همهٔ واکنشها به جنبشهای سیاسی جهان عرب تنها از مصر، تونس، لیبی، بحرین، عربستان و یمن تا حتی مراکش و موریتانی سخن گفته میشود. تنها نامی که کاملا در این اظهار نظرها پنهان مانده سوریه است. این در حالی است که کشتار معترضان بحرین در میزانی بسیار کمتر موجب صدور بیانیههای شدید از سوی آنها شده است تا حدی که جوادی آملی و صافی گلپایگانی رژیمهای آل خلیفه و آل سعود را به ترتیب «کافر» و «وحشی» اعلام کردند. (تابناک، ۱ و ۳ اردیبهشت ۱۳۹۰)
از منظر روحانیون شیعه، حکومت اقلیت ۱۴ درصدی علویون سوریه که توسط روحانیت شیعه در جمع شیعیان پذیرفته شدهاند حق دارد در یک روز بیش از صد تن از مردم بیدفاع و بیسلاح را قربانی کند، اما اقلیت سنی حاکم بر بحرین چنین حقی ندارد. البته هنوز مدیران دیوانسالاری مذهبی در تهران دستور حمایت مستقیم از رژیم بشار اسد توسط این روحانیون را صادر نکرده است.
تامین امنیت زائران
مقامات ایرانی تلاش دارند اوضاع سوریه را آرام جلوه دهند، در حالی که رژیم بشار اسد از تانک و توپخانه در سرکوب مردم درعا بهره گرفته است. به عنوان نمونه، مدیرکل عتبات عالیات سازمان حج و زیارت بر این باور است که «شرایط سوریه برای زائران ایرانی بحرانی نیست» (مهر، ۷ اردیبهشت ۱۳۹۰). این احساس عدم بحران ناشی از اقدامات امنیتی مقامات ایرانی در سوریه است: «سازمان حج اقداماتی برای امنیت زائران ایرانی در سوریه انجام داده است» (مهر، ۷ اردیبهشت ۱۳۹۰) این امر میتواند با حضور نیروهای امنیتی ایرانی و سوری انجام شده باشد که در این اظهار نظر روشن نشده است.
اعزام ناوچه به بندر لاذقیه
ارسال دو ناوچهٔ نیروی دریایی جمهوری اسلامی به سوریه در آستانهٔ اوجگیری جنبشهای سیاسی در جهان عرب حاوی ارسال این پیام به قدرتهای غربی بود که ایران در هر شرایط در کنار سوریه خواهد ماند. حزبالله لبنان و مقرهای نظامی آن استراتژیکترین پایگاه نظامی جمهوری اسلامی در منطقه به حساب میآید و سوریه مجرای تقویت تدارکاتی این پایگاههاست. از همین جهت جمهوری اسلامی با چنگ و دندان به بقای رژیم اسد در سوریه خواهد پرداخت. هر جا که سوریها خود نتوانند به آشوبها خاتمه دهند عقل راهبردی رهبران جمهوری اسلامی به آنها خواهد گفت (و احتمالا گفته است) که به یاری مقامات سوریه بشتابند.
این همان نگاهی است که عربستان به بحرین داشته و به همین واسطه در شرایط احساس خطر برای آل خلیفه به اعزام نیرو اقدام کرده است. حزبالله لبنان و سوریه برای ایران همان نقش و کارکردی را دارند که آل خلیفه برای رهبران سعودی. اما رهبران سعودی شفافتر عمل کرده و اعزام نیرو به بحرین را اعلام کردهاند، در حالی که همهٔ اقدامات حکومت جمهوری اسلامی در منطقه در سی سال اخیر پنهان بوده است.
-----------------------------------------------------------
نظرات مطرح در این مقاله الزاما بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.