سال ۲۰۱۱ را بیتردید باید سال بازگشت جوانان به صحنه سیاست و جامعه در چهارگوشه دنیا دانست. جوانان که به نظر میرسید در پی حوادث دهه شصت میلادی دیگر نقش خود در شکل دادن به جنبشهای اعتراضی را از دست دادهاند، بار دیگر در مرکز مهمترین حرکتهای جدید و نوظهور اجتماعی سال ۲۰۱۱ در چندین کشور قرار گرفتند.
سمت و سوی این جنبشهای جدید اجتماعی برخلاف گذشته از کشورهای جنوب (شمال آفریقا و خاورمیانه) به سوی کشورهای شمال و پیشرفته (اسپانیا، آمریکا...) بود. این جنبشها دارای ویژگیهایی هستند که آنها را تا حدودی از حرکتهای اجتماعی دهههای گذشته متمایز میکند. برای بسیاری جنبشهای جدیدی که جوانان در مرکز آن قرار دارند نوعی شکل اعتراضی نوظهور و بدیع است که میتواند افقهای جدیدی در برابر جامعه بشری قرن بیست و یکم بگشاید.
جوانان دموکراسی را به خاورمیانه آوردند
آن چه به بهار عربی شهرت یافته را بیش از همه جوانان ناراضی کشورهای استبدادی خاورمیانه به وجود آوردند. در تونس، مصر و چند کشور عربی دیگر جوانان به طور خودجوش و از طریق شبکههای اجتماعی مجازی و حضور در خیابانها بهتدریج به جنبشهای اجتماعی پردامنهای شکل دادند و حال و هوای این منطقه استبدادزده را پس از دههها دگرگون کردند.
جنبشهای اعتراضی در تونس و مصر در زمان کم و بیش کوتاهی موفق به کنار زدن نظامهای بسته و استبدادی شدند که در دهههای گذشته توانسته بودند از طریق سرکوب دامنه قدرت غیردموکراتیک خود را گسترش دهند.
در تونس بوعزیزی، جوانی که در اعتراض به شرایط دشوار زندگی و نیز رفتار غیرانسانی پلیس خود را برابر ساختمان شهرداری به آتش کشید، به نماد شورش نسلی تبدیل شد که حاضر نیست به زندگی با حقارت و تنگدستی و در شرایط سرکوب تن در دهد. جوانان تونسی با کلمات و خواستههایی ساده در مخالفت با حکومتی فاسد و ناکارآمد به خیابانها ریختند و بن علی را ناچار ساختند قدرت را ترک کند و راه تحولات آینده را بگشاید.
در مصر جنبش اعتراضی که جوانان آغازگر آن بودند بازتاب جهانی و منطقهای گستردهای داشت. میدان تحریر قاهره به صحنه حرکت نسل ناراضی تبدیل شد که برای رسیدن به خواستههای خود با نوآوری به جای استفاده از ابزار شناخته شده همیشگی فضایی از شهر و دنیای مجازی را به صورت نماد اعتراض به نبودن دموکراسی و تحقیر شهروندی درآوردند.
جوانان متعرض اروپا و آمریکا
دامنه جنبشهای اعتراضی جوانان به کشورهای توسعهیافته غربی هم کشیده شد و از حرکتهایی مانند جنبش وال استریت یا ناراضیان اسپانیا در همه جا به عنوان اقداماتی یاد میشود که با الهام از جوانان عرب شکل گرفتهاند. در اسپانیا جنبش موسوم به ام-۱۵ (۱۵ مه ۲۰۱۱، آغاز جنبش) که از مادرید آغاز شد و دامنه آن به سایر شهرهای اسپانیا کشید خواهان توجه به وضعیت بحرانی جوانان بیکار یا کمدرآمد است. اعتراض جنبش ناراضیان اسپانیا به اثرات منفی بحران اقتصادی کنونی بر زندگی جوانان است. در آمریکا نیز جنبش موسوم به وال استریت که در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱ اعلام موجودیت کرد میخواهد زبان گویای کسانی باشد که در کشورهای ثروتمند شمال فقیر و بیکارند، تحت فشار مالی قرار دارند، از امکانات آموزشی محروم میشوند و بار واقعی بحران کنونی را به دوش میکشند. اعتراض جوانان به عملکرد سرمایه مالی و بحران ناشی از آن و تاثیر منفی بحران و سیاستهای اقتصادی ضد رفاهی بر زندگی طبقات متوسط و تهیدست است. جنبش اعتراضی جوانان کشورهای پیشرفته به بیعدالتیهای جامعه سرمایهداری را بهویژه در شرایط بحران گستردهای که گریبانگیر اقتصاد کشورهای توسعهیافته شمال شده باید درک کرد.
جوانان ۱۹۶۰، جوانان ۲۰۱۱
در تاریخ معاصر، دهه ۱۹۶۰ سالهای شورش جوانان نام گرفته است. شورش جوانان آن سالها علیه جنگ سرد و مسابقه تسلیحاتی، جنگ ویتنام، حکومتهای استبدادی، جامعه سرمایهداری یا سنتها و هنجارهای سختگیرانه بود. بسیاری از جنبشهای آن زمان گرایش انقلابی و چپی داشتند و در برخی مناطق جهان هم گروههای مسلح چریکی با هدف تغییر رادیکال شرایط به وجود آمدند.
جوانان آن دوران خواهان دنیایی با عدالت بیشتر و بدون جنگ و تبعیض بودند وگاه نارضایتی و طغیان خود را در قالب مکاتب ایدئولوژیکی و انقلابی بیان میکردند که در عمل راهی به دموکراسی نمیگشودند. شورش جوانان در سالهای شصت فقط معنای سیاسی نداشت، از نظر جامعهشناسی این جنبشها بیان حضور آنها به عنوان یک گروه اجتماعی نوظهور با ویژگیها و فرهنگ خاص خود نیز بود. در نتیجه جنبشهای دهه شصت نه تنها در بعد سیاسی تغییراتی را در کشورهای غربی به وجود آورد که سبب شد تا جوانان و بهویژه دختران جایگاه جدید و به رسمیت شناخته شدهای در جامعه پیدا کنند و فرهنگ ویژه جوانان و الگوهای جدید رفتاری یا آزادیهای جنسی هنجاری شوند.
مقایسه تاریخی سالهای شصت با آن چه در سال ۲۰۱۱ دیدیم تا حدودی نشاندهنده دگرگونیهای ژرفی است که جامعه بشری در نیم قرن گذشته از سر گذارنده است. جنبشهای سال ۲۰۱۱ را نمیتوان با همان ویژگیهای سالهای شصت تعریف کرد. چند ویژگی اصلی جنبشهای جدید جوانان را از تجربههای پیشین متمایز میکند:
نخست آن که جوانان تا حدودی بدون احزاب، گروهها یا تشکلهای سنتی (سندیکا، اتحادیه...) یا اشکال شناخته شده سازمانیابی از طریق حرکتهای خودجوش این جنبشها را به وجود آوردند.
دوم این که جنبشهای جدید دارای رهبری شناخته شده حزبی یا شخصیتهای فرهمند (روشنفکر، مذهبی، سیاستمدار...) تاثیرگذار نیستند. وجود نسل جدیدی از «روشنفکران میانجی» (فرهاد خسرو خاور) متشکل از روزنامهنگاران، وبلاگنویسان یا فعالان مدنی و نیز شبکه اجتماعی مجازی به جوانان امکان داد با هم مرتبط شوند، با یکدیگر گفتوگو کنند و دست به عمل بزنند.
سوم این که دختران (در مورد کشورهای عربی) نقش بسیار فعالی در جنبشها به عهده داشتند و این وجه نوآوری مهمی در منطقه مردسالار خاورمیانه به شمار میرود.
چهارم این که این جنبشهای مخالف خشونت هستند و بر آنند تا از طریق حرکتهای مدنی به حقوق شهروندی خود دست یابند. برای نخستین بار در برخی از کشورهای عربی به جای انقلاب خونین، مبارزه مسلحانه یا بمبگذاری و حرکتهای خشونتآمیز نسلی به میدان آمده که فرهنگ جدیدی را ارائه میکند و ایدهآل فردای خود را در پراتیک امروز به نمایش میگذارد.
پنجم آن که پروژه و خواست سیاسی جوانان شورشی بسیار ساده و در عین حال اساسی است. در کشورهای عربی جوانان خواهان انتخابات آزاد، جامعه کثرتگرا و باز، آزادی بیان و احترام به حرمت انسانی و توسعه عادلانه هستند، خواستههایی که طی دهها سال توسط حکومتهای بسته و استبدادی نادیده گرفته میشدند. در کشورهای شمال جنبش جوانان خواهان جامعه عادلانه و بدون فقر و با تامین اجتماعی و جلوگیری از تسلط سرمایه مالی بر زندگی جامعه هستند.
بسیاری از نقش تعیینکننده رسانههای جدید یا شبکه مجازی در شکلگیری این حرکتها میگویند. این واقعیتی مهم است که رسانههای مجازی در شکل دادن به این جنبشها نقش شتابدهنده و سازمانگرانه مهم داشتند، اما چیز دیگری فراتر از تکنولوژی جدید وجود دارد و آن وجدان جدید شهروندی است که دیگر نمیخواهد تحقیر، سرکوب، فساد و ناکارآیی اجتماعی و اقتصادی را تحمل کند.
ایران و جنبشهای جدید اجتماعی
جنبشهای جوانان در اروپا و آمریکا و نیز جنبش دموکراسیخواهانه در کشورهای عربی در ایران هم بازتاب گستردهای داشته است. بسیاری از فعالان جنبش اعتراضی در ایران حرکت بهار عربی را به نوعی ادامه جنبش اعتراضی سال ۲۰۰۹ میدانند. این شبیهسازی زیاد هم دور از واقعیت نیست، چرا که در کنار برخی تفاوتها، همسانیهای فراوانی هم میان این دو رویداد بهویژه در بیان خواستهای دموکراتیک و انسانی مشروع جوانان وجود دارد. جنبش «رای من کو؟» در ایران یک اعتراض مدنی و شهروندی به تقلب در انتخابات بود و نوعی تحول در ذهنیت بخش بزرگی از جامعه ایران که از ادامه سرکوب و تحقیر و نادیده انگاشتن حقوق اولیه انسانی خود به تنگ آمده بود. حس همبستگی گسترده با این جنبشهای مدنی و رواج شعارهایی مانند «مبارک، بن علی، نوبت سید علی» بازتاب این پیوند طبیعی میان جوانان ایران و جوانان ناراضی سایر کشورهای منطقه است.
اما همزمان رسانههای حکومتی و محافظهکار هم با سروصدای فراوان از بهار عربی به عنوان ادامه «انقلاب اسلامی» نام میبرند یا حرکتهای جوانان کشورهای اروپایی و آمریکا را نشانه پایان عصر سرمایهداری و انقلابهای مردمی در کشورهای توسعهیافته قلمداد میکنند. این خوانش جانبدارانه و تحریفشده در حالی صورت میگیرد که رسانهها و افکار عمومی ایران از آزادی ناچیزی برای ابراز نظر درباره جامعه خود برخوردارند و بسیاری از فعالان جنبش سبز یا در زندان به سر میبرند یا ناچار به ترک کشور شدهاند.
رسانههای دولتی ایران چنان با آب و تاب از خشونت پلیسی در کشورهای عربی (البته جز سوریه) یا در آمریکا و برخی دیگر کشورهای شمال سخن به میان میآورند که گویی دو سال پیش هیچ اتفاقی در کشور ما به وقوع نپیوسته و صدها نفر در خیابانهای تهران و شهرهای بزرگ کشته و زخمی نشدهاند. این دستبرد و جعل سیاسی دستگاه تبلیغاتی است که برای پیشگیری از وقوع دوباره چنین جنبشهایی در داخل کشور میخواهد جمهوری اسلامی را قهرمان و ایدهآل حرکتهای جدید اجتماعی در دنیا معرفی کند و وجود آنها را نوعی مشروعیت برای خود بداند.
جنبشهای سال ۲۰۱۱ دوران جدیدی از پویایی اجتماعی و نیز تغییرات در برابر جامعه بشری میگشایند. شرکت جوانان در این جنبشها، نوآوریها و نقش ویژه آنها نشان از وجود نیروی زندهای در جامعه دارد که خواست اصلاحات را به اشکال متنوع پیش میکشد و بازیگر مهم تغییرات اجتماعی است. هر چند نتایج انتخابات در کشورهای عربی برای بسیاری نومیدکننده است، نباید فراموش کرد که جنبش جوانان نماینده همه افکار عمومی نیست و خروج از دهها سال خفقان و استبداد روندی پرتنش و طولانی است که در جریان آن باید گروههای سیاسی و مردم منطقه ما با فرهنگ دموکراسی و شهروندی خو گیرند. حضور آگاهانه جوانان در صحنه اجتماعی امید به آینده دموکراسی را افزایش میدهد.
سمت و سوی این جنبشهای جدید اجتماعی برخلاف گذشته از کشورهای جنوب (شمال آفریقا و خاورمیانه) به سوی کشورهای شمال و پیشرفته (اسپانیا، آمریکا...) بود. این جنبشها دارای ویژگیهایی هستند که آنها را تا حدودی از حرکتهای اجتماعی دهههای گذشته متمایز میکند. برای بسیاری جنبشهای جدیدی که جوانان در مرکز آن قرار دارند نوعی شکل اعتراضی نوظهور و بدیع است که میتواند افقهای جدیدی در برابر جامعه بشری قرن بیست و یکم بگشاید.
جوانان دموکراسی را به خاورمیانه آوردند
آن چه به بهار عربی شهرت یافته را بیش از همه جوانان ناراضی کشورهای استبدادی خاورمیانه به وجود آوردند. در تونس، مصر و چند کشور عربی دیگر جوانان به طور خودجوش و از طریق شبکههای اجتماعی مجازی و حضور در خیابانها بهتدریج به جنبشهای اجتماعی پردامنهای شکل دادند و حال و هوای این منطقه استبدادزده را پس از دههها دگرگون کردند.
جنبشهای اعتراضی در تونس و مصر در زمان کم و بیش کوتاهی موفق به کنار زدن نظامهای بسته و استبدادی شدند که در دهههای گذشته توانسته بودند از طریق سرکوب دامنه قدرت غیردموکراتیک خود را گسترش دهند.
در تونس بوعزیزی، جوانی که در اعتراض به شرایط دشوار زندگی و نیز رفتار غیرانسانی پلیس خود را برابر ساختمان شهرداری به آتش کشید، به نماد شورش نسلی تبدیل شد که حاضر نیست به زندگی با حقارت و تنگدستی و در شرایط سرکوب تن در دهد. جوانان تونسی با کلمات و خواستههایی ساده در مخالفت با حکومتی فاسد و ناکارآمد به خیابانها ریختند و بن علی را ناچار ساختند قدرت را ترک کند و راه تحولات آینده را بگشاید.
در مصر جنبش اعتراضی که جوانان آغازگر آن بودند بازتاب جهانی و منطقهای گستردهای داشت. میدان تحریر قاهره به صحنه حرکت نسل ناراضی تبدیل شد که برای رسیدن به خواستههای خود با نوآوری به جای استفاده از ابزار شناخته شده همیشگی فضایی از شهر و دنیای مجازی را به صورت نماد اعتراض به نبودن دموکراسی و تحقیر شهروندی درآوردند.
جوانان متعرض اروپا و آمریکا
دامنه جنبشهای اعتراضی جوانان به کشورهای توسعهیافته غربی هم کشیده شد و از حرکتهایی مانند جنبش وال استریت یا ناراضیان اسپانیا در همه جا به عنوان اقداماتی یاد میشود که با الهام از جوانان عرب شکل گرفتهاند. در اسپانیا جنبش موسوم به ام-۱۵ (۱۵ مه ۲۰۱۱، آغاز جنبش) که از مادرید آغاز شد و دامنه آن به سایر شهرهای اسپانیا کشید خواهان توجه به وضعیت بحرانی جوانان بیکار یا کمدرآمد است. اعتراض جنبش ناراضیان اسپانیا به اثرات منفی بحران اقتصادی کنونی بر زندگی جوانان است. در آمریکا نیز جنبش موسوم به وال استریت که در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱ اعلام موجودیت کرد میخواهد زبان گویای کسانی باشد که در کشورهای ثروتمند شمال فقیر و بیکارند، تحت فشار مالی قرار دارند، از امکانات آموزشی محروم میشوند و بار واقعی بحران کنونی را به دوش میکشند. اعتراض جوانان به عملکرد سرمایه مالی و بحران ناشی از آن و تاثیر منفی بحران و سیاستهای اقتصادی ضد رفاهی بر زندگی طبقات متوسط و تهیدست است. جنبش اعتراضی جوانان کشورهای پیشرفته به بیعدالتیهای جامعه سرمایهداری را بهویژه در شرایط بحران گستردهای که گریبانگیر اقتصاد کشورهای توسعهیافته شمال شده باید درک کرد.
جوانان ۱۹۶۰، جوانان ۲۰۱۱
در تاریخ معاصر، دهه ۱۹۶۰ سالهای شورش جوانان نام گرفته است. شورش جوانان آن سالها علیه جنگ سرد و مسابقه تسلیحاتی، جنگ ویتنام، حکومتهای استبدادی، جامعه سرمایهداری یا سنتها و هنجارهای سختگیرانه بود. بسیاری از جنبشهای آن زمان گرایش انقلابی و چپی داشتند و در برخی مناطق جهان هم گروههای مسلح چریکی با هدف تغییر رادیکال شرایط به وجود آمدند.
جوانان آن دوران خواهان دنیایی با عدالت بیشتر و بدون جنگ و تبعیض بودند وگاه نارضایتی و طغیان خود را در قالب مکاتب ایدئولوژیکی و انقلابی بیان میکردند که در عمل راهی به دموکراسی نمیگشودند. شورش جوانان در سالهای شصت فقط معنای سیاسی نداشت، از نظر جامعهشناسی این جنبشها بیان حضور آنها به عنوان یک گروه اجتماعی نوظهور با ویژگیها و فرهنگ خاص خود نیز بود. در نتیجه جنبشهای دهه شصت نه تنها در بعد سیاسی تغییراتی را در کشورهای غربی به وجود آورد که سبب شد تا جوانان و بهویژه دختران جایگاه جدید و به رسمیت شناخته شدهای در جامعه پیدا کنند و فرهنگ ویژه جوانان و الگوهای جدید رفتاری یا آزادیهای جنسی هنجاری شوند.
مقایسه تاریخی سالهای شصت با آن چه در سال ۲۰۱۱ دیدیم تا حدودی نشاندهنده دگرگونیهای ژرفی است که جامعه بشری در نیم قرن گذشته از سر گذارنده است. جنبشهای سال ۲۰۱۱ را نمیتوان با همان ویژگیهای سالهای شصت تعریف کرد. چند ویژگی اصلی جنبشهای جدید جوانان را از تجربههای پیشین متمایز میکند:
نخست آن که جوانان تا حدودی بدون احزاب، گروهها یا تشکلهای سنتی (سندیکا، اتحادیه...) یا اشکال شناخته شده سازمانیابی از طریق حرکتهای خودجوش این جنبشها را به وجود آوردند.
دوم این که جنبشهای جدید دارای رهبری شناخته شده حزبی یا شخصیتهای فرهمند (روشنفکر، مذهبی، سیاستمدار...) تاثیرگذار نیستند. وجود نسل جدیدی از «روشنفکران میانجی» (فرهاد خسرو خاور) متشکل از روزنامهنگاران، وبلاگنویسان یا فعالان مدنی و نیز شبکه اجتماعی مجازی به جوانان امکان داد با هم مرتبط شوند، با یکدیگر گفتوگو کنند و دست به عمل بزنند.
سوم این که دختران (در مورد کشورهای عربی) نقش بسیار فعالی در جنبشها به عهده داشتند و این وجه نوآوری مهمی در منطقه مردسالار خاورمیانه به شمار میرود.
چهارم این که این جنبشهای مخالف خشونت هستند و بر آنند تا از طریق حرکتهای مدنی به حقوق شهروندی خود دست یابند. برای نخستین بار در برخی از کشورهای عربی به جای انقلاب خونین، مبارزه مسلحانه یا بمبگذاری و حرکتهای خشونتآمیز نسلی به میدان آمده که فرهنگ جدیدی را ارائه میکند و ایدهآل فردای خود را در پراتیک امروز به نمایش میگذارد.
پنجم آن که پروژه و خواست سیاسی جوانان شورشی بسیار ساده و در عین حال اساسی است. در کشورهای عربی جوانان خواهان انتخابات آزاد، جامعه کثرتگرا و باز، آزادی بیان و احترام به حرمت انسانی و توسعه عادلانه هستند، خواستههایی که طی دهها سال توسط حکومتهای بسته و استبدادی نادیده گرفته میشدند. در کشورهای شمال جنبش جوانان خواهان جامعه عادلانه و بدون فقر و با تامین اجتماعی و جلوگیری از تسلط سرمایه مالی بر زندگی جامعه هستند.
بسیاری از نقش تعیینکننده رسانههای جدید یا شبکه مجازی در شکلگیری این حرکتها میگویند. این واقعیتی مهم است که رسانههای مجازی در شکل دادن به این جنبشها نقش شتابدهنده و سازمانگرانه مهم داشتند، اما چیز دیگری فراتر از تکنولوژی جدید وجود دارد و آن وجدان جدید شهروندی است که دیگر نمیخواهد تحقیر، سرکوب، فساد و ناکارآیی اجتماعی و اقتصادی را تحمل کند.
ایران و جنبشهای جدید اجتماعی
جنبشهای جوانان در اروپا و آمریکا و نیز جنبش دموکراسیخواهانه در کشورهای عربی در ایران هم بازتاب گستردهای داشته است. بسیاری از فعالان جنبش اعتراضی در ایران حرکت بهار عربی را به نوعی ادامه جنبش اعتراضی سال ۲۰۰۹ میدانند. این شبیهسازی زیاد هم دور از واقعیت نیست، چرا که در کنار برخی تفاوتها، همسانیهای فراوانی هم میان این دو رویداد بهویژه در بیان خواستهای دموکراتیک و انسانی مشروع جوانان وجود دارد. جنبش «رای من کو؟» در ایران یک اعتراض مدنی و شهروندی به تقلب در انتخابات بود و نوعی تحول در ذهنیت بخش بزرگی از جامعه ایران که از ادامه سرکوب و تحقیر و نادیده انگاشتن حقوق اولیه انسانی خود به تنگ آمده بود. حس همبستگی گسترده با این جنبشهای مدنی و رواج شعارهایی مانند «مبارک، بن علی، نوبت سید علی» بازتاب این پیوند طبیعی میان جوانان ایران و جوانان ناراضی سایر کشورهای منطقه است.
اما همزمان رسانههای حکومتی و محافظهکار هم با سروصدای فراوان از بهار عربی به عنوان ادامه «انقلاب اسلامی» نام میبرند یا حرکتهای جوانان کشورهای اروپایی و آمریکا را نشانه پایان عصر سرمایهداری و انقلابهای مردمی در کشورهای توسعهیافته قلمداد میکنند. این خوانش جانبدارانه و تحریفشده در حالی صورت میگیرد که رسانهها و افکار عمومی ایران از آزادی ناچیزی برای ابراز نظر درباره جامعه خود برخوردارند و بسیاری از فعالان جنبش سبز یا در زندان به سر میبرند یا ناچار به ترک کشور شدهاند.
رسانههای دولتی ایران چنان با آب و تاب از خشونت پلیسی در کشورهای عربی (البته جز سوریه) یا در آمریکا و برخی دیگر کشورهای شمال سخن به میان میآورند که گویی دو سال پیش هیچ اتفاقی در کشور ما به وقوع نپیوسته و صدها نفر در خیابانهای تهران و شهرهای بزرگ کشته و زخمی نشدهاند. این دستبرد و جعل سیاسی دستگاه تبلیغاتی است که برای پیشگیری از وقوع دوباره چنین جنبشهایی در داخل کشور میخواهد جمهوری اسلامی را قهرمان و ایدهآل حرکتهای جدید اجتماعی در دنیا معرفی کند و وجود آنها را نوعی مشروعیت برای خود بداند.
جنبشهای سال ۲۰۱۱ دوران جدیدی از پویایی اجتماعی و نیز تغییرات در برابر جامعه بشری میگشایند. شرکت جوانان در این جنبشها، نوآوریها و نقش ویژه آنها نشان از وجود نیروی زندهای در جامعه دارد که خواست اصلاحات را به اشکال متنوع پیش میکشد و بازیگر مهم تغییرات اجتماعی است. هر چند نتایج انتخابات در کشورهای عربی برای بسیاری نومیدکننده است، نباید فراموش کرد که جنبش جوانان نماینده همه افکار عمومی نیست و خروج از دهها سال خفقان و استبداد روندی پرتنش و طولانی است که در جریان آن باید گروههای سیاسی و مردم منطقه ما با فرهنگ دموکراسی و شهروندی خو گیرند. حضور آگاهانه جوانان در صحنه اجتماعی امید به آینده دموکراسی را افزایش میدهد.