داستان از خودسوزی مرد جوان تحصیلکردهای آغاز شد که پس از مدتها تلاش برای یافتن کاری در خور شأن خود به دورهگردی و دستفروشی تن داده بود، اما یک پلیس زن سیلیای به گوش او نواخت که تاریخ تونس را تغییر داد.
ایلیا جزایری، کارشناس جهان عرب، حکایت آن سیلی را میگوید:
ایلیا جزایری: این پلیس زن فادی حمدی است. این خانم در منطقهای پلیس است و ماموریت داشت که محمد ابوعزیزی، جوان تونسی که خودش را آتش زد، در آن فروشندگی میکرد. فادی حمدی پلیسی است که با حکمی که از شهرداری داشته در خیابانهای منطقه گشت میزده و گاری خواربارفروشی محمد ابوعزیزی را مصادره میکند.
محمد ابوعزیزی میخواسته صحبت کند که خانم فادی حمدی یک کشیده میخواباند در گوش این جوان و این جوان از شدت خشم به سمت شهرداری میرود. میخواهد با شهردار حرف بزند، به او اجازه نمیدهند. و برمیگردد خودش را آتش میزند و این حادثه باعث اعتراضهای مردم و در نتیجه انقلاب تونس میشود.
اما این پلیس زن تنها زنی نیست که نامش در تاریخ تونس ثبت شد. لیلا بن علی، همسر دیکتاتور سابق تونس، نیز به احتمال زیاد نامش در تاریخ ثبت خواهد شد، هر چند نه چندان به نیکی.
ایلیا جزایری: یک زن در تونس الان به عنوان نماد فساد و نماد قدرت مطلقه و نماد دیکتاتوری به حساب میآید: لیلا طرابلسی، همسر زینالعابدین بن علی، رئیس جمهور مخلوع تونس.
این زن و خانوادهاش در تونس اشتهار دارند به فساد مالی و اداری. این زن در یک خانواده بسیار معمولی به دنیا آمده. با یک مرد بازرگان آشنا شده، ازدواج کرده با او در سن ۱۸ سالگی، توانست از طریق او به دنیای بازرگانها راه پیدا کند و بعد از سه سال جدا شد. تا این که آن انقلاب تونس حدود ۲۶ سال پیش اتفاق افتاد و این زن همراه بن علی بود تا این که در ۱۹۹۲ با بن علی ازدواج کرد.
این زن توانست یک هزارفامیل درست کند مملو از فساد اقتصادی. هیچ کس نتوانست برآورد کند که این خاندان چه قدر ثروت دارد، خاندانی که به طور عشیرهای همه از بن علی و لیلا طرابلسی حمایت میکردند و نفوذشان بر شبکه اینترنت، شبکههای حمل و نقل، شبکههای تلفن همراه زیاد بود و تقریباً در تمام شاهرگهای حیاتی تونس خانواده لیلا طرابلسی دست داشتند و آنها را کنترل میکردند. حتی گفته میشود که خانم طرابلسی نقش تعیینکنندهای در انتخاب و عزل وزرا و انتخاب سفرا داشته است.
این زن به عنوان نماد فساد و دیکتاتوری در تونس شناخته میشود و مردم تونس همواره میگویند دو خانواده ما را بسیار آزار دادند: یکی خانواده بن علی و یکی خانواده طرابلسی که روی این خانواده در بین تونسیها تاکید هست، به خاطر نقشی که ایفا کردند.
این که زنی هرچند فاسد و دیکتاتورمنش نامش در تاریخ کشوری به یادگار بماند، نشان از نفوذ قدرت زنان در حکومت آن کشور دارد. زنان تونسی این جایگاه و قدرت را چگونه به دست آوردهاند؟
آزاده کیان، جامعهشناس ساکن پاریس: در مورد تونس باید گفت که قوانین مربوط به زنان بیش از آن که دلیلش مبارزه زنان تونسی باشد، دلیلش اراده حبیب بورقیبه، پدر استقلال تونس، است که قبل از این که حتی قانون اساسی تونس بعد از استقلال از فرانسه تدوین شود، ایشان قانون مدنی را در ۱۹۵۶ به تصویب میرساند که بر اساس آن قانون حقوق بسیاری به زنان تونسی داده میشود. از سال ۱۹۵۶ به این طرف هم مرتباً قوانین دیگری به نفع زنان وضع میشود، اما در ازای آن از زنان خواسته میشود، بهخصوص از زنان طبقات متوسط و تحصیلکرده، که در جنبشهای سیاسی در مخالفت با بورقیبه یا بن علی شرکت نکنند.
به همین دلیل هم هست که از ابتدا حتی قبل از استقلال تونس شما اگر به طور تاریخی نگاه کنید میبینید که از دهه ۱۹۳۰ حزب دستور که در واقع حزب استقلال تونس به رهبری بورقیبه است با جنبش زنان این کشور پیوند بسیار نزدیکی دارد.
گفته میشود مادر و همسر بورقیبه که دختر عمویش بوده، تاثیر بسیاری روی او داشتند. یعنی ایشان ظاهراً خودش هم فکر بازی نسبت به زنان داشته، ولی جنبش زنان در تونس در دهههای آغازین قرن بیستم نسبت به خیلی کشورهای دیگر منجمله ایران یا مصر خیلی عقبتر است و به نظر من نمیشود گفت که این جنبش زنان هست که بورقیبه را وادار به تدوین یک قانون مدنی مثبت نسبت به حقوق زنان میکند. این خواست بورقیبه است که یک رهبر لائیک است و میخواهد از این طریق مقداری خصوصیاتی را به کشور تازه استقلالیافته تونس بدهد.
در دهههای اخیر افزایش جمعیت و فعالیت زنان و مردان در خاورمیانه جنبهای سیاسی پیدا کرده است. این مسئله محصول وقایع متعددی چون رشد سریع شهرنشینی، رشد جمعیت، شرایط بیثبات اقتصادی، افزایش سطح تحصیلات و مشارکت نیروی کار زنانه بوده است.
در این میان شاید بیشترین مقایسه را بتوان بین دو کشور تونس و مراکش انجام داد که هر دو از مستعمرات فرانسه محسوب میشدند، اما تفاوتهای عمدهای نیز با یکدیگر دارند. در حالی که رهبران مراکش نیز با حمایت فعالان جنبش زنان تلاش کردند که وضعیت زنان در این کشور را ارتقا دهند، اما مقاومت قشر سنتی کشور سبب شد این تلاشها ناکام بماند. از آزاده کیان میپرسم که چرا در دو کشور نزدیک به هم، زنان در کشوری موفق میشوند و در کشور دیگری ناکام میمانند؟
آزاده کیان: مراکش یک کشور سلطنتی است و پادشاه مراکش «امیرالمومنین» هم هست. ایشان هم به لحاظ قانون اساسی هم از یک چنین موقعیتی برخوردار است و در نتیجه آنجا که به مسائل مذهبی مربوط میشود، پادشاه مراکش است که نظر آخر را میدهد و همان طور که دیدیم در سال ۲۰۰۰ وقتی فمینیستهای مراکشی و طرفداران حقوق بشر در مراکش خواهان تغییر قانون خانواده مراکش بودند، اسلامگرایان وقتی مخالفت کردند و به خیابانها ریختند، پادشاه مراکش تصمیم گرفت که فعلاً عقبنشینی کند.
یک جنبش اصلاحطلب از قرن نوزدهم در کشور تونس وجود داشته و میشود گفت که حتی خود بورقیبه خودش را اصلاحطلب میدانست.
قبل از او طاهر حداد که خیلی از فمینیستهای تونس او را «پدر فمینیسم تونس» مینامند، در دهه ۱۹۳۰ اصلاحطلب بود و خواهان تعلیم و تربیت زنان بود و خواهان این بود که زنان حجاب نگذارند و به حیطه عمومی بیایند. او نقش بسیاری را ایفا میکند و تاثیر بسیاری هم روی بورقیبه میگذارد.
در تونس یک چنین تاریخ رفرمیسم یا اصلاحطلبی را چه در حیطه مذهبی و چه سیاسی داشتیم. در حالی که مراکش میشود گفت مقدار کمتری به لحاظ فکری زمینههای رفرمیستی داشت. وقتی بن علی به قدرت رسید از ۱۹۸۷ به بعد مواجه شد با جنبش اسلامگرا، جنبش النهضه، به رهبری رشید غنوشی که کمکم جنبش بسیار مهمی شد در تونس و آن لائیسیته را تحت علامت سوال قرار داد و تحت تهدید قرار داد.
از آنجا بود که بن علی اول تلاش کرد با اسلامگرایان کنار بیاید و وقتی نتوانست، سعی کرد از طریق حقوق زنان جلوی نفوذ و توسعه اسلامگرایان را در تونس بگیرد. در دهه ۱۹۹۰ به همین دلیل زنان تونسی بسیاری از حقوق دیگر را به دست آوردند. برای مثال، زنان تونسی که با مردان غیرتونسی ازدواج کرده بودند، موفق شدند ملیت تونسی را به بچههای خود منتقل کنند یا از بسیاری از حقوق برابر با مردان مثل کشورهای اروپایی برخوردار شوند. ولی در آن واحد میبینید که حقوق بشر کاملاً زیر پا گذاشته میشود در دوران بن علی. به نوعی میشود گفت زنان به ابزاری برای قدرت بن علی تبدیل میشوند.
با این توضیحات به نظر میرسد که هرچند جنبش زنان در ایران پیش از جنبش زنان در تونس فعالیت خود را آغاز کرده، روند تحولات سیاسی دو کشور به گونهای بوده که دیگر کمتر دلیلی برای مقایسه میان زنان ایران و زنان تونس و نقشهای اجتماعی و سیاسی آنها باقی میماند. آزاده کیان نیز معتقد است تفاوتهای میان این دو بیش از شباهتهای آنهاست.
آزاده کیان: جنبش زنان ایران از ۱۹۰۵ آغاز میشود. خیلی قبل از تونس. بعد هم ادامه پیدا میکند. برخی از اصلاحاتی که در زمان رضاشاه و محمدرضا شاه در مورد حقوق زنان انجام میشود، با اصلاحات بورقیبه قابل مقایسه است، ولی فراموش نکنیم که نقش مذهب در این دو کشور تونس و ایران به خاطر وجود حکومت جمهوری اسلامی در سی و دو ساله اخیر مورد ایران را از تونس جدا میکند.
تفاوت عمیقی که ایران با تونس دارد این است که در تونس از دهه ۱۹۳۰ تاکنون مردان هستند که حقوق زیادی به زنان دادهاند. ولی جامعه تونس لزوماً جامعه برابرگرایی نشده. کما این که وقتی به حیطه اشتغال و حیطه سیاسی و اجتماعی تونس به طور کلی نگاه میکنید، بین زنان و مردان برابری واقعی وجود ندارد.
در ایران به خاطر این که خود زنان مبارزه کردند و آقایان منتی بر زنان ایرانی ندارند، برابریطلبی به نظر من بیشتر در بین جامعه زنان ایرانی پا گرفته. زمانی که این قوانین نابرابر از بین برود و لازمهاش البته یک جنبش عمومیتر است، رسیدن به برابری میان زنان و مردان در ایران شاید بسیار راحتتر صورت گیرد برای این که به یک ارزش در میان بسیاری از زنان ایران تبدیل شده. من مطمئن نیستم که شما در روستاها و شهرهای کوچک تونس یا اقشار غیرمرفه تونس لزوماً خانمهای برابریطلب زیاد داشته باشید.
با تمام پیشینهای که صحبت کردیم، پیشبینی شما در مورد وضعیت زنان در حکومت آینده تونس چیست؟ آیا فکر میکنید زنان تونسی خواهند توانست حقوقی را که تا به امروز کسب کردهاند، حفظ کنند؟
آزاده کیان: الان مسئله مهم برای به خصوص جنبش زنان تونس این است که تلاش کنند حقوق خود را از دست ندهند. به خصوص با توجه به این که حزب «نهضه»، حزب اسلامگرای تونس، هم به هر حال به عنوان یکی از احزاب و اقشار جامعه تونس باید بتواند در یک دولت ائتلافی شرکت کند و کما این که سران این جنبش خواهان این مشارکت هستند.
با همه اینها، آن گونه که ایلیا جزایری میگوید در انقلاب یاس در تونس زنان همپای مردان به خیابان آمدند، شعار دادند و کشته شدند.
ایلیا جزایری: زنان تونسی در انقلابی که تونس شاهد آن بود، کمتر از مردان تونس نقش نداشتند. اولین عکسی که منتشر شد در رسانههای جهان از اعتراضهای مردم تونس عکس دختر جوانی بود که لباس مدرنی به تن کرده و تابلویی در دست دارد به زبان فرانسه که روی آن نوشته: «بن علی برو و ما را رها کن!»
زنان به همراه مردان در تمام خیابانها در جنگ و گریزها، تظاهرات و اعتصابها حضور داشتند، به اندازه مردان زخمی شدند، به اندازه مردان کشته دادند و به اندازه مردان زندان رفتند. نقش زنان در انقلاب تونس بسیار پررنگ بود. این منطقه به هر حال یک منطقه مردسالار است. هر جا ببینند حضور زنها تضاد دارد با منافعشان یا خواستهها و تعصبهای خودشان، مانع میشوند. شاهد آن هم حضور تنها دو زن در دولت موقت است. یکی خانم مفیده طلالی، وزیر فرهنگ، و لیلا العبیری که وزیر امور زنان است. حضور تنها این دو زن باعث اعتراضهایی در میان زنان شده. چون فکر میکنند زنان تونس نقشی بیش از آن داشتند که تنها دو وزارتخانه و آن هم وزارتخانههای غیرعمده به آنها داده شود.
نخستین نشست زنان همجنسگرای ایرانی در آلمان
نوزدهم تا بیست و یکم نوامبر سال ۲۰۱۰ اولین نشست سراسری زنان همجنسگرای ایرانی در حوالی شهر فرانکفورت با حضور ۱۷ زن همجنسگرای ایرانی از کشورهای آلمان، هلند، سوئد، فرانسه، ترکیه، انگلستان و ایران برگزار شد.
خانم شادی امین، یکی از حاضران در این نشست سراسری، به رادیوفردا میگوید:
طی ماههای گذشته و شاید حتی بتوانیم بگوییم یکی دو سال گذشته در فضای اینترنتی بحث همجنسگرایی خیلی مطرح است، هم از طرف فعالان این حوزه و هم از طرف مخالفان، حملاتی که به مقوله همجنسگرایی و افراد همجنسگرا در اینترنت صورت میگرفت، خیلی شدت پیدا کرد و هر کدام از ما به تنهایی سعی میکردیم جواب بدهیم و فکر کردیم متاسفانه تشکلهای موجود نه در رابطه با زنان لزبین [همجنسگرای زن] ایرانی حساس هستند، (اگر ارزیابی کنیم تا حدی که لازم بود مورد پذیرش ما نبود)... به این دلیل تصمیم گرفتیم خودمان دست به کار شویم و تلاش کنیم هم برای مقابله با هوموفوبیا یا همجنسگرا-ستیزی موجود کار مشترک کنیم و هم این که شبکههای دوستی و همکاری بین خودمان را گسترش دهیم تا از این فعالیتهای پراکنده یک مقدار به فعالیت متمرکز روی بیاوریم.
اساساً آقای احمدینژاد گفته بود ما «همجنسباز» نداریم. یعنی واژه «همجنسگرا» را ایشان استفاده نکرده بود. با درک ایشان که اساساً سعی میکند این مقوله را و افراد همجنسگرا را از جامعه حذف کند، صحبت ایشان درست به نظر میآید. چون وقتی بگویند چیزی را داریم باید برایش هم برنامه داشته باشند و در رابطه با آن برای آزادی و حق حیات آنها تلاش کنند. انکار این مقوله در حقیقت آن چیزی است که جمهوری اسلامی در این سی سال پیش برده که بسیاری از همجنسگرایان را تحت عنوان ترانسسکسوئل [دوجنسی] و بیمار جنسی یا کسانی که فاقد هویت جنسی هستند، به زیر تیغ جراحی میسپارند و حتی از کمکهای دولتی هم اینها را بهرهمند میکنند.
بله. ما الان یک شبکهای داریم که حدود ۸۰ نفر هستیم. با هم در ارتباط هستیم.
من فکر میکنم اساساً اولویت دادن به پدیدهها و به این خواستها و مطالبات موجود همیشه باعث میشود که یک سری چیزها یا خواستههایی را که برای دیگران اولویت است از دستور کار خارج کنیم. خارج کردن مطالبات از دستور کار به نظر من آماده کردن فضا برای سرکوب بعدی است. شما اگر سال ۵۷ را در نظر بگیرید، سر مقوله حجاب دقیقاً با همین استدلال بسیاری آمدند و گفتند «این همه مسئله در جامعه هست و شما مسئله حجاب را چسبیدید، مگر حجاب مسئله چند درصد زنان ایرانی است؟» و دقیقاً بسیاری از سرکوبهایی که بر زنان ایران اعمال شده و امروز هم میشود، از کانال همین حجاب میگذرد.
به نظر من در رابطه با مسئله همجنسگرایی بحث بر سر این نیست که ما یک همجنسگرا در ایران داریم، ۵۰۰ تا داریم در مجموعه این ۳۵ میلیون... وقتی در رابطه با نویسندگان و آزادی بیان میگوییم اگر یک نویسنده هم در زندان باشد و اگر یک قلم هم شکسته شود در آن کشور آزادی بیان نیست، وقتی یک لزبین یا یک همجنسگرا هم سرکوب شود، در آن کشور صحبت از آزادی جنسی و صحبت از مطالبات جنسیتی حرف بیموردی است. به این معنی جنبش زنان موظف است به این مقوله نگاه کند. البته من این را به عهده دیگر جنبشهای اجتماعی هم میگذارم. چون به هر شکل بخشی از جامعه هستند که به دلیل این گرایش جنسیشان سرکوب میشوند. به دلیل این گرایششان تحت انواع و اقسام تهدیدهای مشخص قانونی هستند تا حد اعدام و به این معنی به نظر من آزادی فردی و دفاع از حقوق بشر ایجاب میکند که علیه این قوانین اقدام شود و برای آزادی این افراد. همان طور که به نظر من همجنسگرایی ارزش نیست، دگرجنسگرایی هم نباید ارزش باشد و باعث تبعیض یک بخش بر بخش دیگر شود.
بله. ما تشدید ارتباطات بین خود، فرهنگسازی بر حول این مقوله هست. توضیح واژهها، ایجاد ادبیات نوین بر سر این مسئله از طریق وبسایتی که ایجاد خواهیم کرد که نامش «ششرنگ دات ارگ» هست که راهاندازی خواهد شد. جلسات بیرونی را سازماندهی خواهیم کرد. در کشورهای مختلف که بتوانیم با ایرانیان یا فعالان جنبشهای اجتماعی به گفت و شنود بنشینیم و بتوانیم تاثیر بگذاریم روی محیط اجتماعی پیرامونمان و امیدوارم که زنان و مردان بیشتری از این حرکات استقبال کنند و با ما همکاری کنند یا لااقل پشتیبانی کنند از فعالیتهای ما.
ایلیا جزایری، کارشناس جهان عرب، حکایت آن سیلی را میگوید:
ایلیا جزایری: این پلیس زن فادی حمدی است. این خانم در منطقهای پلیس است و ماموریت داشت که محمد ابوعزیزی، جوان تونسی که خودش را آتش زد، در آن فروشندگی میکرد. فادی حمدی پلیسی است که با حکمی که از شهرداری داشته در خیابانهای منطقه گشت میزده و گاری خواربارفروشی محمد ابوعزیزی را مصادره میکند.
محمد ابوعزیزی میخواسته صحبت کند که خانم فادی حمدی یک کشیده میخواباند در گوش این جوان و این جوان از شدت خشم به سمت شهرداری میرود. میخواهد با شهردار حرف بزند، به او اجازه نمیدهند. و برمیگردد خودش را آتش میزند و این حادثه باعث اعتراضهای مردم و در نتیجه انقلاب تونس میشود.
اما این پلیس زن تنها زنی نیست که نامش در تاریخ تونس ثبت شد. لیلا بن علی، همسر دیکتاتور سابق تونس، نیز به احتمال زیاد نامش در تاریخ ثبت خواهد شد، هر چند نه چندان به نیکی.
ایلیا جزایری: یک زن در تونس الان به عنوان نماد فساد و نماد قدرت مطلقه و نماد دیکتاتوری به حساب میآید: لیلا طرابلسی، همسر زینالعابدین بن علی، رئیس جمهور مخلوع تونس.
این زن و خانوادهاش در تونس اشتهار دارند به فساد مالی و اداری. این زن در یک خانواده بسیار معمولی به دنیا آمده. با یک مرد بازرگان آشنا شده، ازدواج کرده با او در سن ۱۸ سالگی، توانست از طریق او به دنیای بازرگانها راه پیدا کند و بعد از سه سال جدا شد. تا این که آن انقلاب تونس حدود ۲۶ سال پیش اتفاق افتاد و این زن همراه بن علی بود تا این که در ۱۹۹۲ با بن علی ازدواج کرد.
این زن توانست یک هزارفامیل درست کند مملو از فساد اقتصادی. هیچ کس نتوانست برآورد کند که این خاندان چه قدر ثروت دارد، خاندانی که به طور عشیرهای همه از بن علی و لیلا طرابلسی حمایت میکردند و نفوذشان بر شبکه اینترنت، شبکههای حمل و نقل، شبکههای تلفن همراه زیاد بود و تقریباً در تمام شاهرگهای حیاتی تونس خانواده لیلا طرابلسی دست داشتند و آنها را کنترل میکردند. حتی گفته میشود که خانم طرابلسی نقش تعیینکنندهای در انتخاب و عزل وزرا و انتخاب سفرا داشته است.
این زن به عنوان نماد فساد و دیکتاتوری در تونس شناخته میشود و مردم تونس همواره میگویند دو خانواده ما را بسیار آزار دادند: یکی خانواده بن علی و یکی خانواده طرابلسی که روی این خانواده در بین تونسیها تاکید هست، به خاطر نقشی که ایفا کردند.
این که زنی هرچند فاسد و دیکتاتورمنش نامش در تاریخ کشوری به یادگار بماند، نشان از نفوذ قدرت زنان در حکومت آن کشور دارد. زنان تونسی این جایگاه و قدرت را چگونه به دست آوردهاند؟
آزاده کیان، جامعهشناس ساکن پاریس: در مورد تونس باید گفت که قوانین مربوط به زنان بیش از آن که دلیلش مبارزه زنان تونسی باشد، دلیلش اراده حبیب بورقیبه، پدر استقلال تونس، است که قبل از این که حتی قانون اساسی تونس بعد از استقلال از فرانسه تدوین شود، ایشان قانون مدنی را در ۱۹۵۶ به تصویب میرساند که بر اساس آن قانون حقوق بسیاری به زنان تونسی داده میشود. از سال ۱۹۵۶ به این طرف هم مرتباً قوانین دیگری به نفع زنان وضع میشود، اما در ازای آن از زنان خواسته میشود، بهخصوص از زنان طبقات متوسط و تحصیلکرده، که در جنبشهای سیاسی در مخالفت با بورقیبه یا بن علی شرکت نکنند.
به همین دلیل هم هست که از ابتدا حتی قبل از استقلال تونس شما اگر به طور تاریخی نگاه کنید میبینید که از دهه ۱۹۳۰ حزب دستور که در واقع حزب استقلال تونس به رهبری بورقیبه است با جنبش زنان این کشور پیوند بسیار نزدیکی دارد.
گفته میشود مادر و همسر بورقیبه که دختر عمویش بوده، تاثیر بسیاری روی او داشتند. یعنی ایشان ظاهراً خودش هم فکر بازی نسبت به زنان داشته، ولی جنبش زنان در تونس در دهههای آغازین قرن بیستم نسبت به خیلی کشورهای دیگر منجمله ایران یا مصر خیلی عقبتر است و به نظر من نمیشود گفت که این جنبش زنان هست که بورقیبه را وادار به تدوین یک قانون مدنی مثبت نسبت به حقوق زنان میکند. این خواست بورقیبه است که یک رهبر لائیک است و میخواهد از این طریق مقداری خصوصیاتی را به کشور تازه استقلالیافته تونس بدهد.
در دهههای اخیر افزایش جمعیت و فعالیت زنان و مردان در خاورمیانه جنبهای سیاسی پیدا کرده است. این مسئله محصول وقایع متعددی چون رشد سریع شهرنشینی، رشد جمعیت، شرایط بیثبات اقتصادی، افزایش سطح تحصیلات و مشارکت نیروی کار زنانه بوده است.
در این میان شاید بیشترین مقایسه را بتوان بین دو کشور تونس و مراکش انجام داد که هر دو از مستعمرات فرانسه محسوب میشدند، اما تفاوتهای عمدهای نیز با یکدیگر دارند. در حالی که رهبران مراکش نیز با حمایت فعالان جنبش زنان تلاش کردند که وضعیت زنان در این کشور را ارتقا دهند، اما مقاومت قشر سنتی کشور سبب شد این تلاشها ناکام بماند. از آزاده کیان میپرسم که چرا در دو کشور نزدیک به هم، زنان در کشوری موفق میشوند و در کشور دیگری ناکام میمانند؟
آزاده کیان: مراکش یک کشور سلطنتی است و پادشاه مراکش «امیرالمومنین» هم هست. ایشان هم به لحاظ قانون اساسی هم از یک چنین موقعیتی برخوردار است و در نتیجه آنجا که به مسائل مذهبی مربوط میشود، پادشاه مراکش است که نظر آخر را میدهد و همان طور که دیدیم در سال ۲۰۰۰ وقتی فمینیستهای مراکشی و طرفداران حقوق بشر در مراکش خواهان تغییر قانون خانواده مراکش بودند، اسلامگرایان وقتی مخالفت کردند و به خیابانها ریختند، پادشاه مراکش تصمیم گرفت که فعلاً عقبنشینی کند.
یک جنبش اصلاحطلب از قرن نوزدهم در کشور تونس وجود داشته و میشود گفت که حتی خود بورقیبه خودش را اصلاحطلب میدانست.
قبل از او طاهر حداد که خیلی از فمینیستهای تونس او را «پدر فمینیسم تونس» مینامند، در دهه ۱۹۳۰ اصلاحطلب بود و خواهان تعلیم و تربیت زنان بود و خواهان این بود که زنان حجاب نگذارند و به حیطه عمومی بیایند. او نقش بسیاری را ایفا میکند و تاثیر بسیاری هم روی بورقیبه میگذارد.
در تونس یک چنین تاریخ رفرمیسم یا اصلاحطلبی را چه در حیطه مذهبی و چه سیاسی داشتیم. در حالی که مراکش میشود گفت مقدار کمتری به لحاظ فکری زمینههای رفرمیستی داشت. وقتی بن علی به قدرت رسید از ۱۹۸۷ به بعد مواجه شد با جنبش اسلامگرا، جنبش النهضه، به رهبری رشید غنوشی که کمکم جنبش بسیار مهمی شد در تونس و آن لائیسیته را تحت علامت سوال قرار داد و تحت تهدید قرار داد.
از آنجا بود که بن علی اول تلاش کرد با اسلامگرایان کنار بیاید و وقتی نتوانست، سعی کرد از طریق حقوق زنان جلوی نفوذ و توسعه اسلامگرایان را در تونس بگیرد. در دهه ۱۹۹۰ به همین دلیل زنان تونسی بسیاری از حقوق دیگر را به دست آوردند. برای مثال، زنان تونسی که با مردان غیرتونسی ازدواج کرده بودند، موفق شدند ملیت تونسی را به بچههای خود منتقل کنند یا از بسیاری از حقوق برابر با مردان مثل کشورهای اروپایی برخوردار شوند. ولی در آن واحد میبینید که حقوق بشر کاملاً زیر پا گذاشته میشود در دوران بن علی. به نوعی میشود گفت زنان به ابزاری برای قدرت بن علی تبدیل میشوند.
با این توضیحات به نظر میرسد که هرچند جنبش زنان در ایران پیش از جنبش زنان در تونس فعالیت خود را آغاز کرده، روند تحولات سیاسی دو کشور به گونهای بوده که دیگر کمتر دلیلی برای مقایسه میان زنان ایران و زنان تونس و نقشهای اجتماعی و سیاسی آنها باقی میماند. آزاده کیان نیز معتقد است تفاوتهای میان این دو بیش از شباهتهای آنهاست.
آزاده کیان: جنبش زنان ایران از ۱۹۰۵ آغاز میشود. خیلی قبل از تونس. بعد هم ادامه پیدا میکند. برخی از اصلاحاتی که در زمان رضاشاه و محمدرضا شاه در مورد حقوق زنان انجام میشود، با اصلاحات بورقیبه قابل مقایسه است، ولی فراموش نکنیم که نقش مذهب در این دو کشور تونس و ایران به خاطر وجود حکومت جمهوری اسلامی در سی و دو ساله اخیر مورد ایران را از تونس جدا میکند.
تفاوت عمیقی که ایران با تونس دارد این است که در تونس از دهه ۱۹۳۰ تاکنون مردان هستند که حقوق زیادی به زنان دادهاند. ولی جامعه تونس لزوماً جامعه برابرگرایی نشده. کما این که وقتی به حیطه اشتغال و حیطه سیاسی و اجتماعی تونس به طور کلی نگاه میکنید، بین زنان و مردان برابری واقعی وجود ندارد.
در ایران به خاطر این که خود زنان مبارزه کردند و آقایان منتی بر زنان ایرانی ندارند، برابریطلبی به نظر من بیشتر در بین جامعه زنان ایرانی پا گرفته. زمانی که این قوانین نابرابر از بین برود و لازمهاش البته یک جنبش عمومیتر است، رسیدن به برابری میان زنان و مردان در ایران شاید بسیار راحتتر صورت گیرد برای این که به یک ارزش در میان بسیاری از زنان ایران تبدیل شده. من مطمئن نیستم که شما در روستاها و شهرهای کوچک تونس یا اقشار غیرمرفه تونس لزوماً خانمهای برابریطلب زیاد داشته باشید.
با تمام پیشینهای که صحبت کردیم، پیشبینی شما در مورد وضعیت زنان در حکومت آینده تونس چیست؟ آیا فکر میکنید زنان تونسی خواهند توانست حقوقی را که تا به امروز کسب کردهاند، حفظ کنند؟
آزاده کیان: الان مسئله مهم برای به خصوص جنبش زنان تونس این است که تلاش کنند حقوق خود را از دست ندهند. به خصوص با توجه به این که حزب «نهضه»، حزب اسلامگرای تونس، هم به هر حال به عنوان یکی از احزاب و اقشار جامعه تونس باید بتواند در یک دولت ائتلافی شرکت کند و کما این که سران این جنبش خواهان این مشارکت هستند.
با همه اینها، آن گونه که ایلیا جزایری میگوید در انقلاب یاس در تونس زنان همپای مردان به خیابان آمدند، شعار دادند و کشته شدند.
ایلیا جزایری: زنان تونسی در انقلابی که تونس شاهد آن بود، کمتر از مردان تونس نقش نداشتند. اولین عکسی که منتشر شد در رسانههای جهان از اعتراضهای مردم تونس عکس دختر جوانی بود که لباس مدرنی به تن کرده و تابلویی در دست دارد به زبان فرانسه که روی آن نوشته: «بن علی برو و ما را رها کن!»
زنان به همراه مردان در تمام خیابانها در جنگ و گریزها، تظاهرات و اعتصابها حضور داشتند، به اندازه مردان زخمی شدند، به اندازه مردان کشته دادند و به اندازه مردان زندان رفتند. نقش زنان در انقلاب تونس بسیار پررنگ بود. این منطقه به هر حال یک منطقه مردسالار است. هر جا ببینند حضور زنها تضاد دارد با منافعشان یا خواستهها و تعصبهای خودشان، مانع میشوند. شاهد آن هم حضور تنها دو زن در دولت موقت است. یکی خانم مفیده طلالی، وزیر فرهنگ، و لیلا العبیری که وزیر امور زنان است. حضور تنها این دو زن باعث اعتراضهایی در میان زنان شده. چون فکر میکنند زنان تونس نقشی بیش از آن داشتند که تنها دو وزارتخانه و آن هم وزارتخانههای غیرعمده به آنها داده شود.
نخستین نشست زنان همجنسگرای ایرانی در آلمان
نوزدهم تا بیست و یکم نوامبر سال ۲۰۱۰ اولین نشست سراسری زنان همجنسگرای ایرانی در حوالی شهر فرانکفورت با حضور ۱۷ زن همجنسگرای ایرانی از کشورهای آلمان، هلند، سوئد، فرانسه، ترکیه، انگلستان و ایران برگزار شد.
خانم شادی امین، یکی از حاضران در این نشست سراسری، به رادیوفردا میگوید:
طی ماههای گذشته و شاید حتی بتوانیم بگوییم یکی دو سال گذشته در فضای اینترنتی بحث همجنسگرایی خیلی مطرح است، هم از طرف فعالان این حوزه و هم از طرف مخالفان، حملاتی که به مقوله همجنسگرایی و افراد همجنسگرا در اینترنت صورت میگرفت، خیلی شدت پیدا کرد و هر کدام از ما به تنهایی سعی میکردیم جواب بدهیم و فکر کردیم متاسفانه تشکلهای موجود نه در رابطه با زنان لزبین [همجنسگرای زن] ایرانی حساس هستند، (اگر ارزیابی کنیم تا حدی که لازم بود مورد پذیرش ما نبود)... به این دلیل تصمیم گرفتیم خودمان دست به کار شویم و تلاش کنیم هم برای مقابله با هوموفوبیا یا همجنسگرا-ستیزی موجود کار مشترک کنیم و هم این که شبکههای دوستی و همکاری بین خودمان را گسترش دهیم تا از این فعالیتهای پراکنده یک مقدار به فعالیت متمرکز روی بیاوریم.
- با توجه به آن صحبتی که پیش از این آقای احمدینژاد در دانشگاه کلمبیا داشتند که گفته بودند اصلاً ما در ایران همجنسگرا نداریم، آیا اصلاً تعداد همجنسگرایان زن آن قدر هست که بخواهند در نشستی حضور یابند یا هماهنگی و گروهبندی بینشان صورت بگیرد؟
اساساً آقای احمدینژاد گفته بود ما «همجنسباز» نداریم. یعنی واژه «همجنسگرا» را ایشان استفاده نکرده بود. با درک ایشان که اساساً سعی میکند این مقوله را و افراد همجنسگرا را از جامعه حذف کند، صحبت ایشان درست به نظر میآید. چون وقتی بگویند چیزی را داریم باید برایش هم برنامه داشته باشند و در رابطه با آن برای آزادی و حق حیات آنها تلاش کنند. انکار این مقوله در حقیقت آن چیزی است که جمهوری اسلامی در این سی سال پیش برده که بسیاری از همجنسگرایان را تحت عنوان ترانسسکسوئل [دوجنسی] و بیمار جنسی یا کسانی که فاقد هویت جنسی هستند، به زیر تیغ جراحی میسپارند و حتی از کمکهای دولتی هم اینها را بهرهمند میکنند.
- آیا هیچ آمار مشخصی از تعداد افرادی که به طور مشخص خودشان را لزبین میدانند و حاضر به حضور در این گونه جمعها هستند، وجود دارد؟
بله. ما الان یک شبکهای داریم که حدود ۸۰ نفر هستیم. با هم در ارتباط هستیم.
- در شرایطی که زنان ایرانی امروز در ایران، اگر نیمی از جمعیت ایران را زنان بدانیم، حدود ۳۵ میلیون نفر، دغذغههای ۵۰ یا ۱۰ یا حتی ۵۰۰ زن ایرانی چه قدر میتواند مهم باشد و چه قدر میتواند تاثیر بگذارد در مجموعه خواستههای زنان ایرانی؟
من فکر میکنم اساساً اولویت دادن به پدیدهها و به این خواستها و مطالبات موجود همیشه باعث میشود که یک سری چیزها یا خواستههایی را که برای دیگران اولویت است از دستور کار خارج کنیم. خارج کردن مطالبات از دستور کار به نظر من آماده کردن فضا برای سرکوب بعدی است. شما اگر سال ۵۷ را در نظر بگیرید، سر مقوله حجاب دقیقاً با همین استدلال بسیاری آمدند و گفتند «این همه مسئله در جامعه هست و شما مسئله حجاب را چسبیدید، مگر حجاب مسئله چند درصد زنان ایرانی است؟» و دقیقاً بسیاری از سرکوبهایی که بر زنان ایران اعمال شده و امروز هم میشود، از کانال همین حجاب میگذرد.
به نظر من در رابطه با مسئله همجنسگرایی بحث بر سر این نیست که ما یک همجنسگرا در ایران داریم، ۵۰۰ تا داریم در مجموعه این ۳۵ میلیون... وقتی در رابطه با نویسندگان و آزادی بیان میگوییم اگر یک نویسنده هم در زندان باشد و اگر یک قلم هم شکسته شود در آن کشور آزادی بیان نیست، وقتی یک لزبین یا یک همجنسگرا هم سرکوب شود، در آن کشور صحبت از آزادی جنسی و صحبت از مطالبات جنسیتی حرف بیموردی است. به این معنی جنبش زنان موظف است به این مقوله نگاه کند. البته من این را به عهده دیگر جنبشهای اجتماعی هم میگذارم. چون به هر شکل بخشی از جامعه هستند که به دلیل این گرایش جنسیشان سرکوب میشوند. به دلیل این گرایششان تحت انواع و اقسام تهدیدهای مشخص قانونی هستند تا حد اعدام و به این معنی به نظر من آزادی فردی و دفاع از حقوق بشر ایجاب میکند که علیه این قوانین اقدام شود و برای آزادی این افراد. همان طور که به نظر من همجنسگرایی ارزش نیست، دگرجنسگرایی هم نباید ارزش باشد و باعث تبعیض یک بخش بر بخش دیگر شود.
- خانم امین، ماحصل نشست دوروزه شما در جمع ۱۷ تن از لزبینهای ایرانی چه بود و آیا برنامهریزی برای آینده این نشستها هم داشتید؟
بله. ما تشدید ارتباطات بین خود، فرهنگسازی بر حول این مقوله هست. توضیح واژهها، ایجاد ادبیات نوین بر سر این مسئله از طریق وبسایتی که ایجاد خواهیم کرد که نامش «ششرنگ دات ارگ» هست که راهاندازی خواهد شد. جلسات بیرونی را سازماندهی خواهیم کرد. در کشورهای مختلف که بتوانیم با ایرانیان یا فعالان جنبشهای اجتماعی به گفت و شنود بنشینیم و بتوانیم تاثیر بگذاریم روی محیط اجتماعی پیرامونمان و امیدوارم که زنان و مردان بیشتری از این حرکات استقبال کنند و با ما همکاری کنند یا لااقل پشتیبانی کنند از فعالیتهای ما.