رضا احدی بازیکن سابق باشگاه استقلال و تیم ملی فوتبال ایران، به دلیل عارضه کبد در سن ۵۳ سالگی در بیمارستان ایران مهر درگذشت.
او از پانزدهم دی با تصور مشکلات عصبی در بیمارستان بستری شد اما آزمایشات پزشکی حاکی از عفونت داخلی و عارضه کبد بود. احدی سپس به کما رفت و عمل دیالیز هم به خاطر وخامت حالش میسر نشد.
دوازده روز قبل از اینکه گذار احدی به بیمارستان بیافتد، در مصاحبه با خبرآنلاین از احتمال مسافرکشی گفته بود و اینکه وقتی به تخصص او بهایی داده نمیشود، با تن سالم، هیچ کاری را عار نمیداند.
رضا احدی درباره اینکه چرا دیگر به عنوان مربی به کار گرفته نمیشود، گفت: «در ایران تعداد زیادی مدرک A آسیا دارند اما فقط ۲۲ نفر از حمله من، مدرک B یوفا گرفتهاند. ولی ارتباط و حامی ندارم. نمیدانم وجود مافیا در فوتبال ایران چقدر صحت دارد ولی مسلماً گروههایی هستند که کنار یکدیگر، کارشان را جلو میبرند. بهتر از من هم زیاد داریم که بیکار ماندهاند.»
احدی که مدارج مربیگری را طی کرده بود، مدتی مسوولیت تیمهای پایهای استقلال را برعهده داشت و بازیکنانی چون آندرانیک تیموریان، خسرو حیدری و مجتبی جباری را پرورش داد و با این تیم، دو بار به قهرمانی ایران رسید.
او خود در این باره به روزنامه ورزشی ۹۰ گفته بود: «در مراسم ختم غلامحسین مظلومی، فتحاللهزاده گفت قدر تو را میدانم و باور دارم که طلا هستی. گفتم پس چرا از من حمایت نکردی؟ جوانان استقلال را با آن همه ستاره ساختم اما فتحاللهزاده تا توانست در رادیو و تلویزیون مصاحبه کرد که خودش آن تیم را تدارک دیده و حتی اسم مرا هم نمیآورد.»
رضا احدی درباره اینکه چرا دیگر به عنوان مربی به کار گرفته نمیشود، گفت: «در ایران تعداد زیادی مدرک A آسیا دارند اما فقط ۲۲ نفر از حمله من، مدرک B یوفا گرفتهاند. ولی ارتباط و حامی ندارم. نمیدانم وجود مافیا در فوتبال ایران چقدر صحت دارد ولی مسلماً گروههایی هستند که کنار یکدیگر، کارشان را جلو میبرند. بهتر از من هم زیاد داریم که بیکار ماندهاند.»
چرا دیگر در تیمهای پایهای باشگاه استقلال فعالیتی ندارید؟ او در پاسخ به این سوال گفت: «سال ۸۶ که حجازی مرا به عنوان دستیارش میخواست، هیأت مدیره مخالفت کرد.»
آقای احدی چند روز پیش از آنکه سر از بیمارستان دربیاورد، خود به عیادت منصور پورحیدری رفت و در این باره گفت: «بعد از خروج از بیمارستان نتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم. احوال منصورخان نگرانکننده است.»
اینک که او چشم از جهان فروبسته، پورحیدری که خود وضعیت جسمانی مساعدی ندارد، گفت: «به خاطر حال نامناسبم نمیتوانم در مراسم تشییع احدی شرکت کنم. او از نظر فنی و اخلاقی در سطح بالایی قرار داشت. امیدوارم بازیکنان استقلال برای شادی روح او امسال یک جام بیاورند.»
رضا احدی در سال ۱۹۸۷ در حالیکه از اسپانیا هم پیشنهاد داشت، همراه با حمید علیدوستی راهی آلمان شد و در بوندس لیگای ۲ برای باشگاه روتوایس اسن بازی کرد. او بعداً گفت کسی که در آلمان واسطه پیوستنش به این باشگاه بود، سرش را کلاه گذاشته و با گرفتن امضا بدون ترجمه متن، پیش پرداخت او را به طور کامل به خودش اختصاص داده.
همین موضوع باعث شد فصل بعد با وجود پیشنهاد دو باشگاه دیگر، تمایلی به ادامه بازی در آلمان نداشته باشد و به ایران برگردد. باشگاه روت وایس اسن، هفته گذشته با ارسال پیام به خانواده احدی ابراز امیدواری کرده بود او به زودی سلامتی خود را به دست بیاورد.
رضا احدی که در سال انقلاب اسلامی به استقلال پیوسته بود، یکسال را به دلیل تعطیلی فوتبال از دست داد و پس از آن در دوران اوج فوتبالش و قبل از رفتن به آلمان تا ۲۵ سالگی برای این تیم توپ زد.
پس از بازگشت از آلمان در بازی مقابل دریانوردان، بار دیگر به تیم محبوبش بازگشت. او آن فصل در حضور ستارگانی مثل مجید نامجومطلق، عبدالعلی چنگیز، شاهرخ بیانی و امیر قلعهنویی بازوبند کاپیتانی تیمش را بست اما بعداً خودش تصمیم گرفت، بازوبند را دور بازوی بیانی ببندد.
رضا احدی با استقلال به مقام قهرمانی جام باشگاههای آسیا دست یافت که آخرین قهرمانی این تیم در آسیاست. سپس به بانک تجارت و ذوب آهن پیوست و پس از آن برای مدتی کوتاه، پرسپولیسی شد.
او در این باره گفته: «در ذوب آهن قرارداد دو ساله داشتم اما میخواستم به تهران بیایم. عابدینی که رییس فدراسیون بود گفت یک فقره چک به ذوب آهن بدهم تا او رضایتنامه مرا بگیرد برای پرسپولیس. فقط یک بازی آن هم ۶۰ دقیقه برای پرسپولیس بازی کردم.»
احدی در دوران مربیگری به عنوان سرمربی یا دستیار، روی نیمکت استقلال اهواز، ابومسلم خراسان، پیام مشهد، عقاب تهران، شهرداری زنجان، کوثر لرستان، پیکان و تیمهای پایه استقلال نشست.
دوران بازی احدی در تیم ملی هم مانند حضورش در استقلال، در دو مقطع زمانی رخ داد. شهریور ۷۲ مسابقه دوستانه با بوسنی، آخرین بازی ملی سیروس قایقران بود. آن روز رضا احدی هم برای آخرین بار با پیراهن تیم ملی عرق ریخت.
آخرین بازی ملی احدی به سادگی و بیسروصدایی اولین بازی ملیاش بود. جوانترین بازیکن تیم ملی در بازیهای آسیایی ۱۹۸۲ و دو سال بعد، باز از جوانان تیم ملی در جام ملتهای سنگاپور.
مو فرفریهای فوتبال در نیمه اول دهه ۶۰ خیلی کم بودند. مثل رضا احدی و محمدرضا شکورزاده. رضا احدی به همین دلیل، ملقب به رودی فولر بود. به خاطر شباهت چهره و نه سرنوشت!
او درباره تبعات بازی در آلمان به روزنامه ۹۰ گفته بود: «اولین دربی بعد از برگشت از آلمان، مجتبی محرمی من را بدجوری میزد. گفتم چرا اینقدر خطا میکنی و او در جواب گفت تو آلمانی هستی و این خطاها تو را مصدوم نمیکند. جالب اینکه یکی از هواداران یک پرتقال به زمین انداخت. محرمی برداشت و پوستش را کند، وسط بازی خوردیم.»
ستارهها و چهرههای صاحب نام ورزش ایران، پیامهای تسلیت جداگانهای برای درگذشت احدی منتشر کردهاند. از جمله علی دایی که در پیام خود نوشته: احدی را هم در بانک تجارت و هم در پرسپولیس میدیدم. متانت او کلاس درسی برای همه ما بود. افسوس که خیلی زود رخت سفید سفر برتن کرد و ما را در غم فقدانش عزادار نمود.