چارلز اسمال اشر، پژوهشگر در دانشگاه استانفورد و مدير مؤسسه «مطالعات يهودیستيزی و سياست جهانی» (ISGAP) است. وی پيشتر در مبارزات ضد رژيم آپارتايد آفريقای جنوبی شرکت داشته و با پژوهشگران فلسطينی در مورد برقراری صلح بين اسرائيل و فلسطينیها همکاری کرده است. چارلز اسمال در تئوری اجتماعی و فرهنگی تخصص دارد، بنیانگذار مرکز مطالعات یهودی ستیزی در دانشگاه ییل بوده و در دانشگاههای مختلف در آمريکا، اروپا و اسرائيل تدريس کرده است. وی اخیرا در راديو اروپای آزاد/راديو آزادی در پراگ سخنرانی داشت و در گفتوگويی اختصاصی با راديو فردا شرکت کرد.
شما در سال ۲۰۱۰، بزرگترين همايش دانشگاهی تاريخ را درباره مطالعات يهودیستيزی با عنوان «يهودیستيزی جهانی، بحران نوگرايی» در دانشگاه ييل برگزار کرديد. به تازگی هم مجموعهای را در باب گزارش همين همايش منتشر کرديد. چرا بحران نوگرايی؟ و چگونه اين بحران فراتر از يهودیستيزی بسط پيدا میکند؟
بحران نوگرايی به خودِ بحران سرمايهداری دلالت دارد. فارغ از اينکه تعريف شما چه باشد، اين بحران در سطوح محلی و بينالمللی مشکلاتی را ايجاد کرده و يکی از ابعاد اصلی شرايط کنونی شده است. مؤسساتی که در جامعه نقشی کليدی بازی میکنند، بخصوص دولتها، تحت فشار روزافزون قرار گرفتهاند.
اين بحران همه چيز و همه کس را - از متن تا حاشيه - تحت تأثير قرار داده است. آنهايی که در حاشيه قرار دارند با جریان شدیدی مواجه هستند که آنها را از نظر اجتماعی-اقتصادی، سياسی و حتی فرهنگی به حاشیه دورتری میراند. در برخی از نواحی جهان، اين بحران اقتصادی و سياسی آنچنان شدت يافته که سرنگونی دولتها را رقم زده و [در مواردی] حتی برخی را به زانو درآورده است. چندين دولت در خاورميانه و شمال آفريقا، به علاوه چندين دولت اسلامی ديگر، هم اينک با اين معضل مواجه هستند.
وقتی چنين دولتهايی طعم شکست را میچشند، به حاشيه رانده شدن آدمها در جامعه افزايش میيابد. در نهايت خلأ قدرت ناشی از اين شرايط به طور فزايندهای با اسلامگرايی تندرو پر میشود - قرائتی که طرفدارانش، مانند طرفداران نوليبراليسم، در واقع با دولت ستيز دارند و آن را نشانی برجای مانده از عصر استعمار و امپرياليسم غرب میدانند. در بسياری از موارد نيز، دستاندرکاران عرصه سياست و نورسيدگان عرصه قدرت بيشتر پيرو ديدگاههايی شديداً يهودیستيز هستند.
اما در زمينه همين همايش که صحبت کنيم، واژه «نوگرايی» در عنوان اين همايش به روندهايی اشاره دارد که منجر به ظهور مؤلفههای بارز جامعه نوين شد. در چنين زمينهای، مفهوم «تجدد» صرفاً به پديدهای مربوط به دوران معاصر اشاره ندارد. ارزشی مفهومی و تحليلی را ارائه میکند که مشتمل بر تعريف مؤلفههای جوامع نوين است. به گفته «استوارت هال»، اين مؤلفهها - از جمله - دربرگيرنده موارد زير هستند:
يک) چيرگی اَشکال سکولارِ قدرت سياسی و مفاهيم استقلال و مشروعيت که در چارچوب محدوديتهای منطقهای عمل میکنند. اين وضعيت شاخصه ساختارهای پيچيده و بزرگ دولت-ملتهای نوين است.
دو) اقتصاد مبتنی بر مبادلات پولی، بر مبنای توليد انبوه و مصرف محصولات بازار، مالکيت وسيع املاک خصوصی و انباشتگی سرمايه بر پايه نظامی سازماندهی شده و طولانی مدت.
سه) زوال نظام اجتماعی، به همراه سلسله مراتب اجتماعی ثابت آن و همپوشانی روابط، و ظهور نوعی تقسيم کار پويای اجتماعی و جنسی. در جوامع سرمايهداری نوين، اين زوال از طريق شکلگيری طبقات جديد و روابط پدرسالارانه متمايز بين مردان و زنان بروز میيابد.
چهار) زوال جهانبينی مذهبی که بيشتر در جوامع سنتی ديده میشود و در مقابل ظهور فرهنگی سکولار و مادی، که نمايش اين انگيزههای فردگرا، خردگرا و ابزاری برای ما بسيار آشنا است.
اما پديدار شدن جوامع نوين به واسطه جنبشهای روشنفکری جديد تسريع شد - که خود در دوران اصلاحات، نوزايی [رُنسانس] و انقلاب علمی سَده هفدهم و روشنگری سَده هجدهم به راه افتادند. تحول چارچوب روشنفکری، فلسفی و اخلاقی اروپا چشمگير بود و -آنطور که در سرمايهداری و ظهور دولت-ملت مشهود است - نقش مهمی را در شکلگيری جوامع نوين ايفا کرد. افزون بر اين موارد، به گفته «هال»، خلق هويتهایِ تاريخی و اجتماعی بخش مهمی از روند شکلگيری جوامع نوين است. اين امر در مرحله بعد نقشی کليدی در آفرينش «جوامع فرضی» ايفا کرد و محدودههايی را ترسيم کرد که بر مبنای آنها مشخص شد که چه کسی خودی است و چه کسی را بايد در گروه «ديگران» اِنگاشت.
در چارچوب موضوع همايش، «بحران نوگرايی» به اجزای نظام اقتصادی و سياسی امروزی دلالت دارد. با اين حال، اين بحران همچنين در يک سطح فلسفی نيز عمل میکند و موجب طرح مسائلی میشود که به اندازه عدماطمينان اقتصادی و سياسی اهميت دارند. در حقيقت، اين عدم اطمينان ناشی از بحران - از طريق ايجاد يک خلأ فلسفی که با نسبیگرايی پساتجدد [پست مدرنيسم] جايگزين میشود - در حال فرسودن بنيان اخلاقی و معنوی نهادهای جوامع غربی است.
از يک سو، نوگرايی ديدگاهی متفاوت از انسانيت، جامعه و جهان را ارائه داد، اما در همان حال نيازمند روايتی ديگر برای اثبات حقانيت اين ديدگاه بود. در اين روايت نو تصوير «ديگرانی» خلق شد که به دليل باورهای اوليه مذهبی خود در جهل به سر میبُردند. در مقابل، اين به اصطلاح انديشمندان روشنگرا و دانشمندان بودند که انسان را از فقر مادی و فلسفيش رهانيدند و او را در راه رشد و تعالی قرار دادند. اين روايت در سده هفدهم و هجدهم ميلادی در اروپا غالب بود و نژادپرستی، بردهداری و - به باور برخی - حتی «هولوکاست» را پیافکند.
امروز در اين مرحله از دوران پسامدرن که روايتهای نسبیگرا و غيرقطعی در مقابل هم قرار گرفتهاند، انديشمندان از بررسی عميق اَشکال علنی تبعيض در جنبشهای واپسگرا و سخن گفتن عليه آنها برحذر داشته میشوند، که از آن جمله - و نه فقط - موضوع يهودی ستيزی است.چارلز اسمال
بنابراين، بحران نوگرايی شناخت ضعف اين روايت و عدم اطمينان به هر آن چيزی است که در نتيجه آن روايت بسط يافت، - اموری که از جمله نظام کنونی اجتماعی و استانداردهای اخلاقی فعلی را نيز شامل میشود و شايد بتوان گفت که حتی تلقی ما از خويشتن نيز برآمده از همين به اصطلاح بحران نوگرايی باشد.
امروز در اين مرحله از دوران پسامدرن که روايتهای نسبیگرا و غيرقطعی در مقابل هم قرار گرفتهاند، انديشمندان از بررسی عميق اَشکال علنی تبعيض در جنبشهای واپسگرا و سخن گفتن عليه آنها برحذر داشته میشوند، که از آن جمله - و نه فقط - موضوع يهودی ستيزی است.
جنبشهايی که تعاريف برابری و شهروندی را يکسره به چالش میکشند. و اما يکی ديگر از نتايج بحران نوگرايی ظهور اتحاد سرخ و سبز است که پيشتر هم به آن اشاره شد، پديدهای که رفته رفته در ميان نخبگان، کُنشگران و دستاندرکاران سياست اقبال میيابد. يهودی ستيزی، «اتحاديه ابلهان» در کانون اين چالش جهانی معاصر است، در کانون اين گفتمان سياسی. شکل معاصر يهودی ستيزی تهاجم [به اسرائيل] و خبيث نمايی مفاهيم مَردُمانگی يهودی است.
حدود پنج سال پيش، در يک مصاحبه با راديو فردا، گفتيد که شند جعلی «پروتکل بزرگان صهيون»، که الهامبخش نازيسم شد، در کشورهای مسلمان طرفداران زيادی دارد و تنها در ترکيه ۱۲ انتشاراتی آن را چاپ میکنند و جمهوری اسلامی ايران هم آن را پخش میکند. امروز شرايط ادبيات يهودی ستيزی در خاورميانه و سراسر جهان چگونه است؟
يهودی ستيزی در جهان عرب و مسلمان طی سالهای اخير فقط افزايش داشته و برای نامشروع اعلام کردن و خبيث نمايی صهيونيسم، کشور اسرائيل و مَردُمانگی يهوديان به کار رفته است.
روزنامهها و کاريکاتورها در سرتاسر جهان عرب و مسلمان پُر هستند از احساسات يهودی ستيزانه و تصاوير تشديد کننده باورهای قالبی و عوامانه. همچنان که اسلامگرايی رشد میکند، مظاهر يهودی ستيزی نيز به همراه آن سير صعودی خود را طی میکند.
اين همه به کمک رشد فناوریهای ارتباطی مانند رسانههای اجتماعی، پخش ادبيات يهودی ستيز را بيش از پيش سرعت بخشيده، نيروهای واپسگرا میکوشند تمامی توجه را به سوی يهودیها، اسرائيل و صهيونيستها منحرف کند - آنها در همين حال تلاش میکنند که جوامع خود را تغيير دهند و کنترل آنها را در دست گيرند - تفاوتها را ريشهکن کرده، زنان را سرکوب کنند و تمامی مفاهيم کثرت گرايی و برابری را از طريق نظام حقوقی خودشان نفی کنند.
از تاريخ آموختهايم که يهودی ستيزی با يهودی شروع میشود - اما هرگز به يهودیها ختم نمیشود. هربار که بيماری نفرت و غيرانسانيت پخش میشود، دود آن به چشم ديگران نيز میرود و متوقف کردن آن کار آسانی نخواهد بود.چارلز اسمال
در همين حال، يهوديان باری ديگر سپر بلا شدهاند و جوامع مُسخر اين موج، و ميليونها نفر از سر اجبار خانه و کاشانه خود را ترک کرده و صدها هزار نفر - به نام متوقف کردن صهيونيستها - زخمی و حتی کشته میشوند، و چقدر غمانگيز و گمراه است اين روند. از تاريخ آموختهايم که يهودی ستيزی با يهودی شروع میشود - اما هرگز به يهودیها ختم نمیشود. هربار که بيماری نفرت و غيرانسانيت پخش میشود، دود آن به چشم ديگران نيز میرود و متوقف کردن آن کار آسانی نخواهد بود.
سه نفر به يک زوج جوان حمله کردند و اموالشان را دزديدند، مهاجمان بر اين باور بودند که چون آنها از خانواده يهودی بودند حتماً پول دارند و آن را در خانه خود مخفی کردهاند. به خانم جوانی - که در ميان قربانيان بود - تجاوز کردند. اين ماجرا در دهه ۱۹۴۰ ميلادی و تحت حکومت نازیها اتفاق نيفتاد، بلکه در فرانسه و همين چند هفته پيش. گزارشهايی شبيه به اين به شکل فزايندهای در اروپا پخش میشود. به باور شما چرا يهودی ستيزی در زمان ما با اين سرعت در اروپا بالا گرفته است؟
اين داستانی که شما تعريف کرديد واقعاً وحشتناک است، قضيه از اين قرار بود که - واقعيت را بايد گفت- سه مرد مسلمان بودند که در فرانسه به خانهای حمله کردند با اين باور که همه يهودیها ثروتمند هستند.
هرچه کارت اعتباری و کارت بانکی به دستشان رسيد برداشتند و يکی از اين مردان با کارت اعتباری به بانک مراجعه میکند که پول بگيرد و دو تای ديگر هم که در خانه ماندند دو پسر يهودی را کتک زدند و به زن جوان خانواده تجاوز کردند.
اين داستان به رويهای اشاره دارد که با رشد اسلام تندرو به عنوان يک جنبش اجتماعی سراسر را در بر میگيرد. من اينجا درباره اسلام حرف نمیزنم، درباره مسلمانها هم حرف نمیزنم، منظورم اسلام سياسی تندرو است که در جهان تشيع و تسنن وجود دارد و خبيثنمايی مردم يهودی، مردم اسرائيل و صهيونيسم - که قرار است توجهها را از مشکلات جهان اسلام منحرف کند - در جوامع مسلمان، خاورميانه، کشورهای عرب و فراتر از آنها در جريان است. نوعی انسانيت زُدايی در اين برنامه خبيثنمايی يهوديان دنبال میشود که در آن ادعا میکنند که يهوديان از نسل خوک يا الاغ به وجود آمدهاند و از طريق اين انسانيت زدايی عليه يهوديان نفرت پراکنی میکنند.چارلز اسمال
اين داستان به رويهای اشاره دارد که با رشد اسلام تندرو به عنوان يک جنبش اجتماعی سراسر را در بر میگيرد. من اينجا درباره اسلام حرف نمیزنم، درباره مسلمانها هم حرف نمیزنم، منظورم اسلام سياسی تندرو است که در جهان تشيع و تسنن وجود دارد و خبيثنمايی مردم يهودی، مردم اسرائيل و صهيونيسم - که قرار است توجهها را از مشکلات جهان اسلام منحرف کند - در جوامع مسلمان، خاورميانه، کشورهای عرب و فراتر از آنها در جريان است.
نوعی انسانيت زُدايی در اين برنامه خبيثنمايی يهوديان دنبال میشود که در آن ادعا میکنند که يهوديان از نسل خوک يا الاغ به وجود آمدهاند و از طريق اين انسانيت زدايی عليه يهوديان نفرت پراکنی میکنند.
امروز در بسياری از جوامع مسلمان «پروتکل بزرگان صهيون» که بدترين سند يهودی ستيزی اروپا است منتشر شده و در کل منطقه خاورميانه نفوذ کرده، رژيم انقلابی ايران هم آن را در سفارتخانههای خود و از طريق آژانسهای خبریاش منتشر کرده، در جهان تسنن هم، جهان بينی اسلام سياسی تندرو در باور اخوانالمسلمين اَشکال چندشآوری از يهودی ستيزی را برای نشر پيام ايدئولوژيک خود استفاده میکند.
از اين طرف ما در غرب شوکه هستيم که اگرچه چندين دهه است که يهودی ستيزی در سرتاسر اروپا به شکلی عريان وجود داشته و حالا در خاورميانه ريشه میدواند و شهرهای اروپا را درمینوردد، در اين شرايط سياستمداران، رسانهها و نخبگان بايد اين معضل را ريشهيابی کنند و به شکلی صادقانه و بیپروا آن را به بحث بگذارند، بايد از رهبران مسئول مسلمانان دعوت کنيم و به دنبال حل مشکل باشيم، چرا که به لحاظ تاريخی میدانيم که مشکل يهودیستيزی از يهودیها شروع میشود اما به يهودیها ختم نخواهد شد.
اين است که میبينيم يهودیستيزان در سوريه و عراق مانور میدهند و حتی با گفتمان يهودیستيز در شمال نيجريه دختران دانشآموز را میکشند که تنها خواستشان اين بود که باسواد شوند و بتوانند بخوانند و بنويسند، ما بايد با اين حرکت واپسگرای اجتماعی مقابله کنيم و متوجه باشيم که چطور با استفاده از يهودی ستيزی به دنبال بسط نفوذ خود هستند.
بسياری هستند که از سازمانهای اسلامی انتقاد میکنند که در برابر اعمال اسلامگراهای تندرو يا حاکمان مسلمان سکوت کردهاند. آيا میتوانيم بر همين سياق از سازمانها يا شخصيتهای يهودی انتقاد کنيم که در برابر اعمال دولت يهودی اسرائيل سکوت اختيار کردهاند؟ اين را هم اضافه کنم که اخيراً يکی از شبکههای تلويزيونی فرانسه از «برنار انری لِوی»، فيلسوف يهودی، بر سر اوضاع غزه به شدت انتقاد کرد. آيا میتوانيم به همين روش از سازمانهای يهودی به خاطر سکوتشان انتقاد کنيم؟
خير، فکر نمیکنم. اما قبل از هر چيزی بگويم که هر زمان جايی ناعدالتی وجود داشت، در هر نظام دموکراتيکی اگر ناعدالتی وجود داشت، اگر مثلاً در اسرائيل چنين وضعيتی را شاهد بوديد، بايستی از آن انتقاد کرد. اما بياييد وضعيت موجود را هم در نظر داشته باشيم، صدها هزار سوری کشته شدهاند، به مردم در مدارس پاکستان حمله میکنند، صدها کودک که تنها گناهشان اين است که به سبک غربی تحصيل میکنند - يا آنطور که نمونهاش را همين چند روز پيش ديديم، هدف بمبگذاران قرار گرفتند. بچههای شمال نيجريه به همين شکل کشته میشوند، دخترانی که در مدرسه سواد میآموختند و خواندن و نوشتن ياد میگرفتند به نوعی در خط مقدم جبهه مقابل اين انحرافِ اسلام قرار گرفتهاند.
جنبشی جمعی و نسل کُش امروز عَلَم شده که انحرافی از اسلام است و مقايسه گرفتاریها و مشکلاتی که در اسرائيل وجود دارد با آن - يا به ديگر سخن سرزنش يهودیها برای اين وضع - تمرکز بر روی اسرائيل، تمرکز بر روی صهيونيسم، تمرکز بر روی نتانياهو، در حالی که مسلمانان همديگر را تار و مار میکنند، برای خود مسلمانان فاجعه است.
بزرگترين قربانی يهودیستيزیِ معاصر و خبيثنمايی يهوديان در واقع مسلمانان معمولی و ميانهرو هستند.چارلز اسمال
در اينجا ما شاهد يهودی ستيزی هستيم و خط خبيثنمايی اسرائيل که به چِندِشناکترين شکلی دنبال میشود، به تمامی روشهايی که سابق بر اين يهودیستيزی در دنيا دنبال میشد، «اتحاديه ابلهان» است، رهبرانشان میگويند بر روی نتانياهو تمرکز کنيد، بر روی ليبرمن تمرکز کنيد، بر روی يهوديان تمرکز کنيد، بر روی صهيونيسم تمرکز کنيد، در حالی که ما مدارستان را منفجر میکنيم، به مساجدتان مسلط میشويم و رژيمهايتان را در دست میگيريم. خطر اينجاست، بزرگترين قربانی يهودیستيزیِ معاصر و خبيثنمايی يهوديان در واقع مسلمانان معمولی و ميانهرو هستند. بنابراين من فکر میکنم بايد مسائل را در ظرف مناسب خود بررسی کنيم. فکر میکنم موضوع «برنار انری لِوی» درباره جنگ غزه، مثال خيلی خوبی است که اخوان المسلمين، حماس، که شرورنمايی يهوديان را پی میگيرد، خودش اجازه داده چند اقليت در غزه باقی بمانند؟ چند مسيحی از آنجا گريختهاند؟ چه تعداد يهودی در غزه ماندهاند؟ چه تعداد افراد ميانهرو در غزه ماندهاند؟ بعد از جنگ حماس با اسرائيل، هواداران «فتح» را در خيابان میکُشند. خوشبختانه در مصر با اخوانالمسلمين مقابله میکنند. بنابراين به نظر من بايد به ذات اين حرکتهای تندروی تماميتخواه و واپسگرا توجه کنيم که چطور اسلام را به انحراف میکشند، بايد جهانبينی آنها را بررسی کنيم و خواهان اجرای حقوق اوليه بشر در سرتاسر جهان شويم و بله! اين شامل اسرائيل هم میشود.
اما اسرائيل مردم را قتلعام نمیکند، اسرائيل دنبال اين نيست که کسی از دين خود دست بکشد، اسرائيل هرگز دنبال اين نبوده که شيوه زندگی و زبان کسی را تغيير دهد. اسرائيل تنها میخواهد در اين منطقه به حيات خود ادامه دهد، چيزی که به تازگی خيلی سخت شده، که ديديد چه بر سر افرادی آمد که در يک کنيسه برای نيايش گردآمده بودند، به نامِ تصويری مُعوج از اسلام سلاخیشان کردند. فکر میکنم مسلمانان بايد عليه اين کسانی که با انحراف از دينشان اين قبيل کارها را صورت میدهند موضع بگيرند، اين افرادی که هرچه میگذرد بيشتر و بيشتر به عنوان تصوير اسلام واقعی به جهانيان شناسانده میشوند. در اين ميانه جريانهای متعادلتر باید بايستند و نه فقط از اخلاق و انسانيت و يهوديان دفاع کنند، بلکه زندگی، دين و باور خود را پاس بدارند.
پیشتر در صحبتهايتان به محمود احمدینژاد، رئيس جمهوری پيشين ايران، اشاره کرديد که چندين بار هولوکاست را نفی کرد و آن همايش را هم در ايران برگزار کرد. وقتی به دولت جديد نگاه میکنيد، مثلاً محمد جواد ظريف، وزير خارجه، بر خلاف احمدینژاد هولوکاست را يک «جنايت واقعی» خواند. ارزيابی شما از اين تغيير موضع از يک دولت به دولت ديگر چيست؟
فکر میکنم ظريف و بقيه خُبرهتر شدهاند. او به طور آشکار وقوع هولوکاست را تأييد نکرد. البته به نسبت احمدینژاد گام بزرگی به پيش گذاشت، اما از ديد من اين بيشتر به گفت و گوهای ايران بر سر تحريمها و برنامه هستهای برمیگردد و تلاش ايران برای دستيابی به جنگافزار هستهای. همه میدانند که آنها دنبال رسيدن به بمب اتمی هستند. در نتيجه فکر میکنم کارآزموده تر شدهاند و در حال حاضر هم میکوشند که نظر مساعد طرف مقابل را جلب کنند و نشان دهند که از ديدگاه حقير و خندهدار احمدینژاد فاصله گرفتهاند.
به باور من اينها همه زمينهسازیهای رژيم برای پيگيری ساخت بمب هستهای است تا تحريمها لغو شوند که حسابی به رژيم آسيب رساندهاند، خصوصاً در اين اوضاع که قيمت نفت هم کاهش يافته و رژيم هم هرچه بيشتر تحت فشار قرار میگيرد که به حقوق بشر پايبند باشد و جنون بمب هستهايش را رها کند، دارند سعی میکنند دل طرف مقابل را به دست آورند ولی فکر نمیکنم کسی باور داشته باشد که مشی رژيم عوض شده يا روشهای حقيرانه و مشمئزکننده يهودیستيزی و خبيثنمايی آنان نه فقط درباره اسرائيل بلکه همه يهوديان از طريق نشر پروتکل ريشسفيدان صهيون و انواع دروغهايشان. مردم میفهمند که اينها همه منحرف کردن توجهها به سوی يهوديان است و در همان حال بی هيچ منطقی عنان جامعه خود را در دست گرفتهاند و حکومت میکنند.
فکر میکنم در نهايت مردم متوجه اين دروغها خواهند شد و میفهمند که مشکل جامعه ايران نه ساخته و تقصير يهوديان و اسرائيل و صهيونيسم است، بلکه ناشی از سوءمديريت و گردنکشی اين رژيم است که با حقوق بشر و شأن انسانی ستيز دارد.