اين يادداشت در باره قتل عام سال ۱۹۱۵ ارامنه در دولت عثمانی را من درست هشت سال پيش نوشته بودم. ميگويم يادداشت، چونکه من نه هشت سال پيش متخصص تاريخ روابط ارامنه و ترک ها بودم و نه حالا هستم. فقط آنچه را که ميديدم و حس ميکردم نوشتم و امروز هم فکر ميکنم در مجموع اشتباه نکرده ام.
با يک فرق. امروز بنظرم بخاطر تحولات سياسی کلا چه در جهان غرب و چه در خود ايران محبوبيت ترکيه و دولت آقای اردوغان بسيار پائين آمده است. از اين جهت بخصوص در ميان بعضی هموطنان ايرانی، من نوعی شور و هيجان بی دليل ضد ترکی می بينم. خيلی ها بيشتر از اينکه حرف حسابی بزنند و يا – مهمتر از همه – قبل از آنکه کمی گوش کنند و مطالعه نمايند، مثل اينکه از پی سر وصدا راه انداختن و شعار دادن هستند.
در باره سالگرد قتل عام ارامنه در ۲۴ آوريل هم همينطور. حتی بيشتر از قبل – چرا که موضوع هم بر سر صد سالگی فاجعه غم انگيز کشته شدن صد ها هزار ارمنی غير نظامی در امپراتوری عثمانی است و هم چيزی است که بخصوص در دنيای غرب و خود ايران خيلی ها بر سر آن توافق دارند.
اما موضوع بنظر من بيش از حد سياسی شده و تبديل به سياست روزگشته است نه اينکه آدم از اين فرصت استفاده کرده کمی عقب بنشيند و فکر کند که واقعا چه شد؟ کدام گروه ها و دولت ها چه اقدامانی کردند؟ شرايط دنيا در آن سال ها چه بود؟ کی با کی اتحاد و اتفاق داشت و برعليه کی؟ کی چه برنامه ای داشت و در چه موقعيتی بود؟
خيلی ها در طرف ارامنه قتل عام را به شديدترين وجه و با اطمينان صد در صد «نسل کشی» مينامند و محکوم ميکنند. از جانب ترک ها به تجربه من اغلب مردم ترکيه آن را قتل («مقاتله» يعنی کشتار متقابل) و «تهجير» (کوچاندن اجباری) و حتی «قتل عام» مينامند ولی از «نسل کشی» ناميدن آن پرهيز ميکنند.
اما اکثر کسانيکه در اين باره سخن ميگويند اصلا نميدانند که اين حوادث در متن جنگ جهانی اول اتفاق افتاده است. عثمانی در حال متلاشی شدن است. يکی دو سال پيش از آن يونانی ها و بلغار ها و ديگران اعلان استقلال از عثمانی کرده اند. امپراتوری هر روز خون از دست ميدهد و «دولت عليه عالی قاپو» در استانبول قدرت و اختيار چندانی ندارد. همه چيز آشفته و بهم ريخته است. انگليس ها، فرانسوی ها، يونانی ها از غرب و روس ها از شرق مشغول دست اندازی هستند. آيا امپراتوری ۶۰۰ ساله، وسيع و چند مليتی عثمانی ديگر کاملا از صفحه روزگار پاک خواهد شد و ترک ها از داشتن هرگونه دولتی محروم خواهند شد؟
چه بود آن رفتار بيجا و بنظر بعضی ها انتحاری اعلام اتحاد با آلمان در جنگ جهانی؟ و آن باصطلاح «لشکر کشی» انتحاری، بی حساب و بدون تدبير بر ضد روسيه در آن سرمای «ساری قميش» در شرق که بدون نياز به حتی حمله روس ها باعث تلف شدن ده ها هزار نفر از بهترين سربازان و افسران لشکرعثمانی شد؟
مسئول اصلی اين ماجراجویی بی مسئولانه همان انور پاشا نبود که گفته ميشود دستور «تهجير» ارامنه را داد؟ اصلا چرا؟
آيا کسی ميداند که بدنبال يخ زدن و کشته شدن ده ها هزار سرباز عثمانی در جبهه «ساری قميش» روس ها وارد عثمانی شدند؟ کسی ميداند که ارامنه مسلح از ارمنستان، اين باصطلاح «کميته چی ها» راهنما و پيشگام ارتش اشغالگر روس بودند و با اين ترتيب ميخواستند در نواحی شرقی عثمانی (که در ضمن اکثريت جمعيت اش ترک و کرد مسلمان و يا آسوری و کلدانی مسيحی بودند) اعلان استقلال ارامنه را بکنند؟
چرا سير حوادث آنچنان شد؟ از زمان سلجوقيان تا آن موقع چرا فاجعه مشابهی رخ نداده بود؟ نه فقط نسبت به ارامنه که حتی «ملت صادقه» ناميده ميشدند بلکه عليه ديگر مسيحيان و غير مسلمين؟ ۵۰۰ سال قبل از آن، صوفيان طرفدار صفويه و شاه اسماعيل قتل عام شده بوند اما با مسيحيان چنين رفتاری نشده بود. حتی قتل صوفيان ترکمن (و يا ترکمان) را نميشود «نسل کشی» ناميد چرا که آنها را نه بخاطر ترکمن بودنشان ميکشتند بلکه بجهت آنکه آنها همچون «عامل کشور رقيب و دشمن همسايه» يعنی ايران و «ملحد از دين و سنت پيامبر اسلام» مطرود و محکوم شده بودند.
آنها آخرين های غير مسلمان بودند که ميخواستند در امپراتوری عثمانی بيرق استقلال را بر افرازند و درک شور شوق استقلال خواهی آنان نيز، اگر دلشوره ترک ها را در نظر نگيريد، کار مشکلی نيست.
و اما آيا کسی ميداند که در نتيجه همين هجوم و اشغال، شهر هائی مانند قارس، وان و ارضروم و روستا های اطراف آنان اشغال شد؟ آيا کسی امروزه از قتل و غارت منطقه بدست ارتشيان روس سخنی ميگويد؟ از اينکه بعضی از ارامنه محل و شهر های بزرگ تر با شورشيان هم آواز شدند؟
چرا سير حوادث آنچنان شد؟ از زمان سلجوقيان تا آن موقع چرا فاجعه مشابهی رخ نداده بود؟ نه فقط نسبت به ارامنه که حتی «ملت صادقه» ناميده ميشدند بلکه عليه ديگر مسيحيان و غير مسلمين؟ ۵۰۰ سال قبل از آن، صوفيان طرفدار صفويه و شاه اسماعيل قتل عام شده بوند اما با مسيحيان چنين رفتاری نشده بود. حتی قتل صوفيان ترکمن (و يا ترکمان) را نميشود «نسل کشی» ناميد چرا که آنها را نه بخاطر ترکمن بودنشان ميکشتند بلکه بجهت آنکه آنها همچون «عامل کشور رقيب و دشمن همسايه» يعنی ايران و «ملحد از دين و سنت پيامبر اسلام» مطرود و محکوم شده بودند.
آيا کسی امروز ميداند که بخشی از«مقاتله» يعنی کشتار متقابلی که ترک ها ميگويند در واقع حساب و کتاب های گاه شخصی و گاه گروهی و مذهبی محلی بود که در شرق آناطولی بين ارامنه و قبايل کرد و ترک محل اتفاق افتاد؟ که البته نمايندگان «باب عالی» يعنی حکومت مرکزی هم گاه از روی عجز و احتمالا اغلب عالمانه به آن مداخله نکردند و يا حتی شايد خود به سرکوب مظلومين برخاستند؟
فرمان «تهجير» ارامنه از روستا ها و شهر های شرق آناطولی و کوچانيدن اجباری آنان به شام يعنی سوريه و لبنان کنونی هم ضمن اجرا شدنش با قتل و غارت روستاها و خانه های مردم مظلوم و فقير ارمنی محل همراه بود که بعضی هايشان از سوی مردم روستای همسايه، مردم محل و شايد همسايه ها و هم محله ای هايشان درست يا نادرست متهم به همدستی با «کميته های مسلح ارمنی» ميشدند که همراه با روس ها وارد عثمانی شده بودند.
اما گناه مردم بی سلاح و بيطرف، زن و کودک چه بود؟ آيا اين هم شبيه آن فرمان حمله با دست خالی به روسيه در زمستان سال گذشته اش بود؟
پرسش ها چندين برابر پاسخ ها هستند.
اگر چه هرگز رسما اعتراف نشد اما فرمان تهجير به گفته بسياری از دست اندرکاران ترک در حکومت «اتحاد و ترقی» وقت عثمانی با هراس «همکاری ارامنه محل» با «کميته چی» های ارمنی و اشغالگر و ارتش روس صادر شد.
تازه به مردم عادی و غير سياسی و يا غير مسلح ارمنی، به زن و کودک روستا های پرت توقات و ارزنجان چه مربوط که روس ها و کميته چی های ارمنی ميخواهند شرق عثمانی را از بدنه آن کشور جدا کنند واعلان استقلال نمايند؟
وقتی در روسيه انقلاب شروع شد، عمليات آناطولی روس ها هم بتدريج به پايان رسيد – بدون نتيجه. نيرو های آنها عقب نشينی کردند و حکومت انقلابی مسکو طريق تفاهم و همکاری با حکومت نوپا و انقلابی جمهوری ترکيه را در پيش گرفت، انقلابی برهبری مصطفی کمال آتاترک که در واقع نه فقط بر ضد انگليس و فرانسه بلکه در عين حال برای خلع يد عثمانی و اعلام يک جمهوری مدل غربی در کشوری جديد بنام ترکيه انجام شده بود.
چند سال پيش احتمال ابتدا بهبود روابط و سپس مکالمه در باره موضوعات مورد اختلاف از جمله فاجعه سال ۱۹۱۵ بوجود آمده بود اما ظاهرا تجديد روابط خوب همسايگی بين آنکارا و ايروان بخاطراختلاف «اصولی» در مورد اشغال قره باغ و ديگر سرزمين های آذربايجان از سوی قوای ارمنی باز به «بايگانی» افتاد.
امروز اندک کسانی در ترکيه يافت ميشوند که اصولا قتل عام و يا اقلا کشتار گسترده ارامنه در حوادث ۱۹۱۵ را کاملا انکار کنند. اکثرا آن را عکس العمل تند و بی حساب حکومت وقت و شرايط بی نظمی آن دوره در مقابل خطر فوری تجزيه باقيمانده امپراتوری ميشمارند. آنها ميگويند از همه طرف های درگيرجنگ جنايت صادر شده اما بسياری از آنها بر آن اند که اين قتل ها هر قدر هم که وسيع و بی حساب بوده باشند «نسل کشی» نبودند بلکه شرايط جنگ، همکاری ارامنه و بخصوص کميته چی ها با ارتش روسيه بود که حکومت وقت عثمانی را به اين اقدام غير قابل توجيه سوق داد. عده ای هم که تعدادشان زياد نيست قبول دارند که آنچه رخ داده نسل کشی هدفمند برای پاک کاری تمام ارامنه کشور بوده، يعنی قتل بی مهابای همه ارامنه، زن يا مرد، کودک و پير، مسلح و غير مسلح.
امروزه در صدمين سالگرد تهجير و فاجعه قتل عام ارامنه ياد اجداد و خويشان دوردست دوستان و اصولا مردم ارمنی همه ما را غرق اندوه عميقی ميکند. اما نميتوان افسوس نخورد که در اين ميان کسی چندان به حرف طرف مقابل يعنی ترکيه گوش نميکند. همه چنان سخنوری ميکنند و مجکوم و دفاع مينمايند که گويا تاريخ آن برهه و منطقه را خود نوشته اند و آن را از اول تا آخرش ميدانند.
و اين نگاه يکجانبه به فايده طرفين هم نيست. اگر قرار است اين مشکل حل شود بايد بالاخره بين دو طرف حل شود و گرنه يک طرف نميتواند آن را به تنهائی حل کند.
و با شعار دادن و محکوم کردن هم کاری پيش نميرود.
چند سال پيش احتمال ابتدا بهبود روابط و سپس مکالمه در باره موضوعات مورد اختلاف از جمله فاجعه سال ۱۹۱۵ بوجود آمده بود اما ظاهرا تجديد روابط خوب همسايگی بين آنکارا و ايروان بخاطراختلاف «اصولی» در مورد اشغال قره باغ و ديگر سرزمين های آذربايجان از سوی قوای ارمنی باز به «بايگانی» افتاد. آنکارا طلب ميکرد که ايروان ابتدا اصل لزوم خروج نيروهای اشغالی از قره باغ و سرزمين های دور و بر آن را قبول کند و ارمنستان اين موضوع را رد ميکرد.
آيا آنها ديگر نمی توانند با همديگر بنشينند و در اين باره صحبت کنند؟
اينها ناسلامتی همسايه هزار ساله هم هستند. يک دوست ارمنی يک مثل ارمنی را مثال مياورد که ميگويد «تو خودت نميتوانی همسايه ات را انتخاب کنی» يعنی بهر حال بايد با او مدارا کنی. من هم يک مثل ترکی ميدانم که ميگويد: «همسايه محتاج خاکستر همسايه است» يعنی همسايه ها وابسته به رابطه و بده و بستان بين همديگر هستند و نميتوانند رابطه با همديگر را قطع کنند.
-----------------------------------------
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست و نه بازتاب دیدگاههای رادیو فردا.