در روز دوشنبه هشتم اوت ۱۹۹۱ هفده مرداد ۱۳۷۰ یک روز گرم تابستانی اندکی از ظهر گذشته خبری مانند بمب در رسانههای بینالمللی پیچید. شاپور بختیار آخرین نخست وزیر نظام پادشاهی ایران در منزلش در سورن واقع در حومه غربی پاریس به همراه منشی جوانش سروش کتیبه کشته شدند.
تحقیقات بعدی پلیس ابعاد بسیار گسترده عملیات ترور بختیار را که شاخههای آن به چند کشور میکشید روشن کرد. از تهران تا پاریس و ژنو و ستاد عملیات در استانبول با افراد متعدد و ارتباطات گوناگون و پیچیده.
به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد این سوء قصد میکوشم ابعاد اصلی و رئوس این ماجرا را یادآوری کنم که پرداختن به همه ابعاد آن در وقت محدود ما نمیگنجد.
خبر قتل شاپور بختیار و سروش کتیبه برای کسانی که به نحوه ورود و خروج به منزل دکتر بختیار آشنا بودند، بسیار شگفت انگیز بود. شاپور بختیار پس از سوء قصد ناموفقی که در سال ۱۳۵۹ از طرف فرستادگان جمهوری اسلامی به سرپرستی انیس نقاش به جانش شده بود در منزلش در سورن تحت محافظت ۲۴ ساعته پلیس فرانسه قرار داشت.
چهار مامور پلیس واحدهای ضد شورش فرانسه به طور دایم در منزل بختیار مستقر بودند و بیرون منزل نیز تحت محافظت پلیس بود. نام افرادی که قرار بود با دکتر بختیار دیدار کنند هر روز توسط پسرش گیو بختیار به پلیس محافظ منزل داده میشد. گیو بختیار خود افسر اطلاعات پلیس فرانسه بود و مسئولیت حفاظت از جان پدر را بر عهده داشت. هنگامی که ملاقات کننده به منزل بختیار میرسید پلیس نگهبان دم در نام او را به ماموران داخل منزل اطلاع میداد. با چراغ سبز داخل شخص وارد منزل میشد و در زیرزمین زیر سالن پذیرایی دکتر بختیار مورد تفتیش دقیق ماموران قرار میگرفت. اوراق هویت و تمام اشیاء همراهش را به ماموران تحویل میداد، از اوراق هویتش فتوکپی گرفته میشد، ساعت ورودش یادداشت میشد و در پایان ملاقات با شاپور بختیار میبایست به همین ترتیب با تحویل گرفتن اوراق هویت و اشیاء سپرده شده از منزل خارج شود.
با این تدابیر سخت و دقیق حفاظتی چگونه کسانی توانسته بودند وارد منزل شوند و شاپور بختیار و سروش کتیبه را بکشند و به راحتی از منزل خارج شوند؟
تحقیقات بعدی پلیس نشان داد که فریدون بویراحمدی یکی از اعضای جوان نهضت مقاومت ملی ایران که از نزدیکان دکتر بختیار بود و حتی زمانی کارهای سیمکشی منزل او را انجام میداد دو نفر به اسامی محمد آزادی و علی وکیلی راد را به دیدار دکتر بختیار میبرد و کار قتل را به سرانجام میرساند.
یک افسر بلندپایه پلیس فرانسه در گفتگو با رادیو فردا می گوید که در محل جنایت حضور یافته و عهده دار تحقیقات در مورد پرونده این جنایت بوده و در بازپرسیها هم حضور داشته است. افسری ایرانی تبار که به دلایل شغلی در اینجا از او با نام شهاب یاد میکنیم.
شهاب: فریدون بویراحمدی جزو معدود کسانی بود که میتوانست بیاید و دکتر بختیار را هر ساعتی که دلش بخواهد ببیند.
او چند سال قبل آمده بود فرانسه و پناهندگی گرفته بود و به نوعی شده بود دست راست دکتر بختیار و فریدون بویراحمدی به دکتر بختیار میگوید دو نفر از ایران میآیند از هواداران و میخواهند بیایند شما را ببینند و با شما صحبت کنند. از شما میخواهند اجازه بگیرند چون قصد منفجر کردن پالایشگاه نفت شیراز را دارند. و چون از ایران میآیند و میروند نمیخواهند کسی ببیندشان. دکتر بختیار هم اعتماد صد در صد به فریدون بویراحمدی داشت گفته بود بسیار خب. و آن روز به همه میگوید بروند و حتی به پسرش میگوید که هیچکسی را نمیخواهم ببینم و نمیخواهم کسی بیاید و تلفن را هم قطع میکرد.
اتفاق خیلی میافتاد که وقتی میخواست کسانی را بببیند، همه را بیرون میکرد و فقط خودش بود و تلفن را هم قطع میکرد و دیدارهایش را داشت. آن روز دوشنبه ساعت ۳ قرار بود فریدون بویراحمدی با وکیلی راد و محمد آزادی بیایند.
اما فریدون بویر احمدی چگونه توانسته بود بدین حد اطمینان دکتر بختیار را جلب کند و چگونه شخصیتی داشت.
حمید ذوالنور از نزدیکان دکتر بختیار و عضو هیات اجرایی نهضت مقاومت ملی ایران میگوید افرادی که شخصیتی به تعبیر او «ربل» یعنی سرکش داشتند مورد توجه بختیار قرار میگرفتند.
حمید ذوالنور: بویراحمدی به عنوان اینکه یک جوان فعال است و اینها متاسفانه مورد اعتماد بختیار بود. یک آدم خشنی بود گاهی و دو سه بار هم من از دفتر بیرونش کردم. برای اینکه آدمی بود پررو و خشن و فضول. منتها یک وقتهایی آدمهایی که اینطور ربل هستند... سرکش بودند... این هم ظاهرا سرکش بود و توی حرفهایش خیلی بد و بیراه به همه میگفت و یک کار دیگر هم میکرد سعی میکرد دکتر بختیار را از کسانی که با او کار میکنند خبرهای ناجور هم به دکتر بختیار بدهد. خبرهای ساختگی. یعنی ایجاد یک نوع عدم اطمینان در کل سازمان میکرد. آدمی بود که هیچ چیز برایش مهم نبود جز پول.
تا روز چهارشنبه هشتم اوت هنوز کسی از وقوع این جنایت خبردار نشده بود. اجساد شاپور بختیار و سروش کتیبه ۳۶ ساعت پس از وقوع جنایت کشف میشود و شهاب افسر پلیس ایرانی فرانسوی ساعاتی بعد در محل جنایت حضور مییابد.
شهاب: روز چهارشنبه هشت ماه آگوست بود. تقریبا طرفهای ساعت ۱۲ و ۱۲ و ربع پسر دکتر بختیار که در عین حال افسر پلیس فرانسه بودند و مسئول امنیتی جان ایشان بودند میآیند خانه با جنازه سروش کتیبه که سکرتر دکتر بختیار بود و جنازه دکتر بختیار توی سالن خانه روبهرو میشوند. بلافاصله زنگ میزنند. من شخصا طرفهای یک ربع به ۲ بود که رسیدم آنجا.
وقتی که وارد حیاط منزل دکتر بختیار میشدیم چند تا پله بود که میرفتیم بالا و بعد وارد یک راهروی کوچولو میشدیم. میپیچیدیم دست چپ یک راهروی کوچولوی دیگر بود و سمت راست آشپزخانه بود. انتهای این راهروی کوچک میخورد به سالنی که پنجرهاش رو به حیاط باز میشد. همینطور که رسیدیم اولین جنازهای که دیدیم جنازه سروش کتیبه بود که روی سینهاش افتاده بود و چندین ضربه چاقو از پشت خورده بود. وقتی که رفتم جلوتر دیدم که یک کاناپه که جلوی پنجره این سالن بود و به حیاط میخورد جنازه دکتر بختیار روی این کاناپه بود. وقتی نگاه کردم البته قبلا همکارانم زودتر آمده بودند،
قاتلان ساعت رولکس طلای دکتر بختیار را نیز برداشته بودند. در پرونده ترور دکتر بختیار و سروش کتیبه به موجب کیفرخواست دادستان پاریس علاوه بر بویراحمدی، وکیلی راد و محمد آزادی، شش نفر دیگر به معاونت در قتل وشرکت در یک گروه تبهکار تروریستی متهم شده بودند.
دیدم که گردنش را بریدند و رگهای دستش را زدند. بعد جلوی این کاناپه یک تکه از یک چاقوی نان بری افتاده بود زیر این کاناپه. بعدها در بازجویی وکیلی راد ازش سئوال کردیم خودش گفت که اولین چاقویی که رفتم از آشپزخانه آوردم دادم به محمد آزادی، یک چاقوی نان بری بود که میخواست گردنش را ببرد این چاقو شکست. بعد به من گفت که برو یک چاقوی دیگر بیاور که بعد رفتم یک چاقوی بزرگ دیگر از آشپزخانه آوردم.
با توجه به یادداشت شدن اسامی کسانی که به ملاقات دکتر بختیار میرفتند سریعا روشن میشود که چه کسانی آخرین ملاقات کنندگان او بودند.
شهاب: وقتی ما تحقیقات بیشتری کردیم متوجه شدیم آخرین کسانی که به دیدن دکتر بختیار آمدند روز دوشنبه ساعت سه بعد از ظهر فریدون بویراحمدی بوده به اضافه دو نفر دیگر. که یکی وکیلی راد بود و آن یکی محمد آزادی. بلافاصله عکسهای این سه نفر در تلویزیون و مطبوعات و اینها پخش شد. ما به دنبال اینها میگشتیم برای اینکه اینها آخرین کسانی بودند که دکتر بختیار را زنده دیده بودند.
این گروه سه نفره پس از کشتن دکتر بختیار و سروش کتیبه چگونه بدون مانع و به راحتی از منزل دکتر بختیار بیرون میروند با وجود پلیسها در زیرزمین منزل دکتر بختیار؟
گفتگوی کامل حمید فاطمی با شهاب،پلیس پرونده قتل بختیار را بخوانید
قاتلان ساعت رولکس طلای دکتر بختیار را نیز برداشته بودند. در پرونده ترور دکتر بختیار و سروش کتیبه به موجب کیفرخواست دادستان پاریس علاوه بر بویراحمدی، وکیلی راد و محمد آزادی، شش نفر دیگر به معاونت در قتل وشرکت در یک گروه تبهکار تروریستی متهم شده بودند.
تحقیقات به مدت بیش از سه سال ادامه داشت و سرانجام دادگاه متهمان روز دوم نوامبر ۱۹۹۴ یازده آبان ۱۳۷۳ در دادگاه جنایی پاریس آغاز شد و تا شش دسامبر پانزده آذر همان سال ادامه یافت.
عبدالکریم لاهیجی که به عنوان ناظر فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر در همه جلسات محاکمات این پرونده حضور داشته و به رادیو فردا می گوید: دادگاه شهادت تعداد زیادی از شهود را استماع کرد. گزارش پزشکی قانونی به قدری فجیع بود که موقع خواندن گزارش به درخواست وکلای فرزندان بختیار بچههای بختیار حتی پسر بزرگ بختیار که کارمند عالیرتبه پلیس فرانسه بود از دادگاه بیرون رفتند. یعنی میخواهم بگویم این دو تن را یعنی بختیار و کتیبه را قصابی کرده بودند. ی
عنی سر و کار این دو نفر با دو آدمکش حرفهای بود. کسان دیگری در این پرونده متهم بودند: مسعود هندی بود، که او به عنوان یک آدم شناخته شده در فرانسه بازرگان بوده و نماینده یک شرکتی بود که با فرانسه کار میکرد به نام شرکت فیفاکس و او است که میتواند برای اینها ویزا بگیرد. یعنی برای محمد آزادی و علی وکیلی راد. آن هم ویزا روی پاسپورتهای جعلی واقعی.
بنابراین دو گذرنامه به نام ناصر نوریان برای محمد آزادی و امیر کمال حسینی برای علی وکیلی راد گرفته میشود و از طریق دعوتنامهای که بویراحمدی از فرانسه برای اینها میفرستد با دخالت مسعود هندی سفارت فرانسه در ایران به اینها ویزا میدهد.
بنابراین معاونت در جرم اتهام مسعود هندی است به لحاظ نقشی که در گرفتن ویزا و تهیه مقدمات جنایت داشته. شخص دیگر کسی است به نام ذینالعابدین سرحدی که یک مامور سفارت جمهوری اسلامی است در سویس که تازه هم به ماموریت آمده بوده و بالاخره هم در دادگاه تبرئه شد. برای اینکه مشخص نشد که آیا حالت قربانی یک دسیسه را داشته، به خاطر اینکه مسلم است شخصی در هفته بعد از جنایت به اسم سرحدی وارد فرودگاه ژنو شده. آیا این همین سرحدی بوده یا کس دیگری بوده که با پاسپورت سرحدی وارد سویس شده بود هرگز مشخص نشد و با توجه به اینکه نتیجه تحقیقات و بازجوییهای در جریان محاکمه هم دلایل اتهام ذین العابدین سرحدی را به عنوان کسی که در تدارک فرار متهمان به ویژه محمد آزادی با توجه به اینکه علی وکیلی راد بالاخره دستگیر شده شرکت داشته بالاخره او تبرئه شد.
در این محاکمه چند متهم حضور نداشتند. دو تن از کسانی که در قتل شرکت داشتند یعنی فریدون بویر احمدی و محمد آزادی، و کسانی که در تدارک مقدمات و وسایل وقوع جنایت شرکت داشتند: حسین شیخ عطار، که یکی از مسئولان در حد مدیرکلهای وزارت پست و تلگراف در ایران بوده و یک ترک به نام مسعود ادیب سوی که او در استانبول فعال بوده که بعد از اینکه اینها از طریق ژنو به ترکیه میروند از آنجا بتواند موجبات بازگشت اینها را به ایران فراهم بیاورد. دو نفر دیگر به اسم ناصر قاسمی نژاد و غلامحسین شوریده نژاد شیرازی که آنها را هرگز جمهوری اسلامی تعقیب نکرد، اینها در جریان تدارک این جنایت در ایران چه برای صدور پاسپورت و اعزام اینها به فرانسه و تماس با فریدون بویراحمدی دخالت داشتند.
سرانجام نتایج بیش از یک ماه محاکمه چه بود؟
عبدالکریم لاهیجی: علی وکیلی راد محکوم به حبس ابد شد و حداقلی را با توجه به قوانین فرانسه وقتی میگویند حبس ابد یک مدت زمانی را هم تعیین کنند که پیش از آن متهم نمیتواند مشمول عفو شود که آن گذاشتند ۱۸ سال، مسعود هندی به اتهام معاونت در قتل از طریق گرفتن ویزا محکوم به ۱۰ سال حبس شد با حداقل دوسوم این ده سال را باید در فرانسه باشد و سرحدی هم تبرئه شد. به همین صورت هم اجرا شد. مسعود هندی پس از اینکه هفت سال از حبس را کشید از زندان آزاد شد و از فرانسه رفت. بیرونش کردند. علی وکیلی راد هم به همین صورت.
وقتی جمهوری اسلامی یعنی بلندگوهای جمهوری اسلامی صحبت از بیگناهی میکنند یعنی اینکه کشتن شاپور بختیار و تمام کسانی که برای آنها عناصر ضد انقلاب هستند یک وظیفه شرعی است و یادتان هست که از همان ماههای اول انقلاب شیخ صادق خلخالی حکم اعدام بختیار و دیگران را صادر کرد. بنابراین وقتی اینها میگویند بیگناه در آن حوزه است. عبدالکریم لاهیجی
یکی از نتایج ترور شاپور بختیار لغو سفر پیش بینی شده فرانسوا میتران رییس جمهور وقت فرانسه به ایران بود. سفری که اگر انجام میگرفت سفر نخستین رییس جمهوری یک کشور مهم غربی به ایران میبود. علی اکبر ولایتی وزیر خارجه وقت ایران مشاور کنونی امور بینالملل آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی در مناظره تلویزیونی انتخابات ریاست جمهوری اخیر تلویحا به برهم خوردن سفر میتران به دلیل قتل شاپور بختیار اذعان کرد.
علی وکیلی راد پس از گذراندن ۱۸ سال حبس بر اساس حکم آزادی و اخراجش از فرانسه که توسط یک دادگاه فرانسوی صادر شده بود روز سهشنبه بیست و هشتم اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ به تهران بازگشت. دو روز پیش از آن کلود هیلتراس یک شهروند دانشجوی فرانسوی که پس از وقایع انتخابات ۱۳۸۸ به اتهام جاسوسی بازداشت شده بود آزاد شد و به فرانسه بازگشته بود. برخی از رسانهها آزادی این دو را حاکی از توافق پشت پرده ایران و فرانسه دانستهاند. موضوعی که هر دو کشور آن را تکذیب کردند. علی وکیلی راد در فرودگاه تهران چون قهرمانی با حلقه گل مورد استقبال قرار گرفت. صدای تلویزیون جمهوری اسلامی ایران را میشنوید:
علی وکیلی راد در فرودگاه مورد استقبال قشقاوی معاون وزیر خارجه در امور ایرانیان خارج از کشور و جلالی نماینده مجلس شورای اسلامی و رییس فراکسیون ایرانیان خارج از کشور قرار گرفت.
وکیلی راد در فرودگاه تهران گفت جهنم را گذرانده و اکنون به بهشت رسیده است.
مقامات جمهوری اسلامی ایران در هنگام استقبال از وکیلی راد در فرودگاه تهران او را بیگناهی دانستند که با او به شکل وحشتناکی رفتار شده است. صدای اخبار تلویزیون ایران: جلالی نماینده مجلس و رییس فراکسیون ایرانیان خارج از کشور گفت برای دنیای امروز متاسفیم که این گونه با فردی که کاملا اثبات شد جرمی مرتکب نشده است به شکلی وحشیانهای برخورد میشود و با وجود ادعاهای حقوق بشری جامعه جهانی زخم ضدیت با حداقلهای حقوق بشری در روح و جان این فرد و خانوادهاش دیده میشود.
پاسخ عبدالکریم لاهیجی حقوقدان به ادعای بیگناهی وکیلی راد:
«وقتی جمهوری اسلامی یعنی بلندگوهای جمهوری اسلامی صحبت از بیگناهی میکنند یعنی اینکه کشتن شاپور بختیار و تمام کسانی که برای آنها عناصر ضد انقلاب هستند یک وظیفه شرعی است و یادتان هست که از همان ماههای اول انقلاب شیخ صادق خلخالی حکم اعدام بختیار و دیگران را صادر کرد. بنابراین وقتی اینها میگویند بیگناه در آن حوزه است.»