هنر رسمی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی یا همان «تبلیغات اسلامی در قالب هنر» حکایت تمرکز منابع در بخش دولتی، امتیاز و رانت خواری و در عین حال طلبکاری از همهی دنیاست.
تبلیغاتچیهای اسلامگرا در عین آنکه بدون هیچ رقابتی در بازار به سرمایه و امکانات دسترسی دارند میخواهند همهی دنیا نیز آنها را بالای سرشان بگذارند.
فیلمی با چهل میلیون دلار (معادل ۱۲۰ میلیارد تومان به قیمت ارز در زمان تولید فیلم) هزینهی رسمی (به اندازه بودجهی یکسالهی سینمای کشور) و همهی امکانات دستگاههای جمهوری اسلامی (که معادل ریالی آن روشن نیست) ساخته میشود، تمام رسانههای رسمی برای آن تبلیغ میکنند و به اندازهی یک دهم بودجهی اعلام شدهاش میفروشد و باز هم دست اندرکاران فیلم از همهی دنیا طلبکارند که چرا به آنها امتیاز و رانت بیشتری در نمایش فیلم اعطا نکردهاند. فقدان جذابیت فیلم و در نتیجهی عدم استقبال از فیلم با توطئههای دشمنان توهمی جمهوری اسلامی توجیه میشود.
مجید مجیدی در مورد نمایش این فیلم میگوید: «جای تعجب دارد چرا از فیلمی که دوران کودکی پیامبر را نشان میدهد هراس دارند، عربستان سعودی و کشورهای اسلامی راه را میبندند و دنیای غرب هم همینطور و از آن عجیبتر آنکه در کشور ما این فیلم در مراحل ساخت و تولید و اکران آن مظلوم و مهجور واقع شده است.»
همهی امتیازات یک فیلم
هزینهی متوسط تولید فیلم در ایران در سال ۱۳۹۳ حدود دو میلیارد تومان بوده است. بدین ترتیب برای فیلم تبلیغاتی حکومت در بارهی پیامبر اسلام ۶۰ برابر (هزینهی اعلام شدهی رسمی) هزینه شده است. غیر از بودجهی سخاوتمندانه و بی سابقه که تا دهها سال در سینمای ایران تکرار نخواهد شد اکران فیلم «محمد» با کمکهای ویژه و بیسابقهای نظیر تجهیز صد سالن سینما برای اکران این فیلم مورد توجه ویژه قرار گرفت در حالی که پراقبالترین فیلمها با کمتر از سی سالن اکران میشوند. پس از یک هفته از اکران، سینماهای دیگری به نمایش فیلم پرداختند و سالنهای نمایش دهنده از ۱۵۰ سالن یعنی بیش از نیمی از سالنهای سینمای ایران به این فیلم اختصاص پیدا کرد. اساساً ظرفیت نمایشی خاصی در کشور وجود نداشت که در زمان اکران در اختیار این فیلم قرار نگرفته باشد.
هزینهی تبلیغاتی این فیلم با توجه به میزان تبلیغات شهری و تلویزیونی حتی بیشتر از هزینهی ساخت فیلم بود. انتظار مقامات جمهوری اسلامی این بود که دهها میلیون ایرانی به دیدن این فیلم بروند که این انتظار برآورده نشد. فیلم را در روزهایی به صورت نیم بها نیز نمایش دادند اما مخاطب استقبال نکرد.
مخاطبی که نیافتند
سازندگان فیلم هم استقبال مخاطب داخلی را میخواستند و هم استقبال مخاطب بین المللی، هم مخاطب عام و هم جشنوارههای بین المللی. رسانههای جمهوری اسلامی از این فیلم با عنوان عظیمترین پروژه سینمایی جهان اسلام یاد میکردند تا مخاطب بیتشری برای آن جلب کنند. اما این فیلم حضور موفقی در جشنوارههای بینالمللی نداشت. البته هر گونه عدم موفقیت به علت توهم عظمت و خارق العاده بودن اسلامگرایان به حساب توطئه گذاشته میشود. اگر مردم ایران از این فیلم استقبال نکردند معلوم نیست چرا باید مردم هند یا عربستان یا کشورهای غربی از آن استقبال کنند؟
اقتصاد هنر دولتی
نسخهی شکست خردهی سینمای دولتی (هدایت؛ حمایت؛ نظارت با اتکا به درامدهای نفتی) که سه دهه اتلاف منابع عمومی را موجب شده بود با ایدهی پروژههای فاخر نیز شکست دیگری را متحمل شد. در فرایند اکران دست اندرکاران فیلم مدام با مظلوم نمایی و وعده دادن به خود هزینههای هنگفت آن را توجیه کردند: "اکران فیلم در این کشور [ترکیه] یک سری مشکلات حقوقی داشت که تا دو روز آینده این مسأله حل میشود و در همین ماه ربیع در ترکیه اکران میشود، البته برنامههای زیادی برای اکران در سایر کشورها داریم، ولی راهها را میبندند. آنها عنوان میکنند که برای این کار باید اداره سانسور و همچنین علمای کشورهایشان اجازه دهند، به طوری که با اعلام فتوا در کشور هند با ۳۰۰ میلیون مسلمان راه اکران فیلم را بستند." (مجید مجیدی، تابناک، ۱۳۹۴/۱۰/۸)
تولید دولتی فیلم
چهار تولید کنندهی بزرگ فیلم در ایران که منابع مالی و تجهیزات لازم برای فیلمسازی را در اختیار دارند عبارتند از:
بنیاد فارابی: این بنیاد سالانه به دهها فیلم کمک مالی کرده و تجهیزات برای آنها فراهم میکند؛
حوزهی هنری که علاوه بر امکانات و منابع فیلمسازی ۱۱۷ سینمای کشور را در اختیار دارد (رئیس حوزهی هنری، ایسنا ۱۳۹۴/۱۱/۸) و از جهت صنعت نمایش در حال بسط است. قرار است در سال ۹۵ سی سالن دیگر به این حوزه تعلق پیدا کند. حوزه با این تعداد سینما حدود یک سوم فروش فیلمها یعنی ۲۲ میلیارد تومان از ۶۰ میلیارد تومان را در اختیار دارد؛
مؤسسه سینمایی نورتابان متعلق به بنیاد مستضعفان که فیلم محمد را نیز تهیه کرده است؛ بنیاد در چهار دههی اخیر صدها قیلم تهیه کرده است؛
سازمان هنری و رسانهای اوج وابسته به نهادهای نظامی. این نهاد بازوی تبلیغاتی نهادهای نظامی است و در دوران مذاکرات هستهای به تبلیغ خیابانی علیه مذاکرات پرداخت.
غیر از این چهار نهاد، دهها موسسهی دولتی و حکومتی مثل وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی، سازمان صدا و سیما، و مرکز گسترش سینمای تجربی وابسته به ارشاد نیز به تولید فیلمهایی با اهداف تبلیغاتی برای حوزهی مورد نظر خویش میپردازند. بسیار بعید است که فیلمی سینمایی یا مستند بدون کمک مستقیم و غیر مستقیم مالی و غیر مالی دولت و نهادهای حکومتی در ایران ساخته شود (مگر فیلمهای زیر زمینی با تجهیزات بسیار عادی، مثل فیلم تاکسی جعفر پناهی). این سینمای دولتی اصولاً کاری به بازار و فروش ندارد و فیلم تهیه میکند برای این که فیلم تهیه کرده باشد. جمهوری اسلامی سالانه صدها میلیارد تومان (فقط ۱۲۰میلیارد تومان از مجرای وزارت ارشاد) صرف ساختن فیلمهایی با جهت گیریهای تبلیغاتی میکند و فروش آنها تنها ۶۰ میلیارد تومان در سال ۹۴ بوده است.
وضعیت دیگر رسانهها
نه تنها سینما بلکه رادیو تلویزیون دولتی نیز ورشکسته است. این سازمان تنها با تزریق دلارهای نفتی است که میتواند ادامهی حیات دهد. مدیر کل روابط عمومی بانک مرکزی میگوید: «صداوسیما یک بنگاه اقتصادی ورشکسته که ما داریم سالی ۴۰۰/۵۰۰ میلیارد تومن بهش کمک میکنیم.» (تابناک ۱۳۹۴/۱۰/۱۲) این سازمان با ۳۸۵۰۰ نفر کارمند (با حقوق ادعایی ۱۴۰۰ میلیارد تومان) نمیتواند با شبکههای ماهوارهای که هریک میان ۱۰ تا ۴۰ نفر کارمند دارند به رقابت بپردازد. دغدغهی رسانههای دولتی پس از پخش سریالهای تلویزیونی در ایران (مثل مجموعهی کیمیا) آن است که آیا این سریال میتواند با برنامههای شبکههای ماهوارهای رقابت کند یا خیر.
تیراژ مطبوعات دولتی همه آمار سازی برای کسب سوبسید است. تعداد روزنامههای فروخته شده برای مطبوعات (غیر از خریدهای دولتی) به چیزی در حدود کمتر از ۵۰۰۰ کاهش یافته است. وضعیت کتاب از این هم بدتر است. تیراژ متوسط کتاب در دههی گذشته به یک سوم کاهش یافته است. ده سال قبل نیز بخش قابل توجهی از تیراژ کتابها توسط کتابخانههای دولتی خریده میشد.