لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ تهران ۰۲:۲۶

مرگ غمگین نویسنده فلسفه خوک یا  معنای زیستن در حکومت استبدادی


فعالان مدافع جنبش دمکراسی در هنگ کنگ یاد لیو شیابو
گرامی داشتند
فعالان مدافع جنبش دمکراسی در هنگ کنگ یاد لیو شیابو گرامی داشتند

با مرگ لیو شیابو برنده جایزه نوبل صلح ۲۰۱۰، فعال حقوق بشر و نویسنده چینی جامعه مدنی یکی از شخصیت‌های مهم معاصر خود را از دست داد.

خصومت دولت چین با لیو شیابو تا آخر لحظات زندگی و حتی پس از مرگ او هم ادامه یافت. او که به بیماری سرطان مبتلا بود نتوانست برای معالجه به خارج از کشور سفر کند و جنازه او را هم با شتاب سوزاندند و خاکسترش را به دریا ریختند تا آرامگاه او به مکانی نمادین برای مبارزان حقوق بشر تبدیل نشود. برادر او هم از دولت و حزب کمونیست چین برای اعطای این "تسهیلات" ویژه سپاسگذاری کرد.

زندگی و مرگ غم انگیز لیو شیابوآینه تمام نمای دشواری‌های مبارزه حقوق بشری در یک جامعه بسته و استبدادی در جامعه معاصر است. او بخوبی ویژگی‌های این استبداد و زیستن در جامعه بسته سیاسی را در کتابی با عنوان فلسفه خوک (۱) نشان می دهد. نام این کتاب که شماری چند از نوشته‌های وی پیرامون اوضاع چین را در خود جا می دهد برگرفته از موضوع یکی از مقالات خواندنی مجموعه است که در آن لیو شیابو تحول ذهنیتی و سیاسی جامعه این کشور را در پی کشتار معروف میدان "تین آن من" (سال ۱۹۸۹) ترسیم می کند. نویسنده فلسفه خوک را برای توصیف شیوه زندگی به کار می برد که در چین استبداد زده به مردم تحمیل می شود.

زندگی خوکی در حکومت استبدادی

لیو شیابو فلسفه خوک را با زندگی به سبک و سیاق خوک و زندگی کردن در خوکدانی توضیح می دهد. خوک‌ها زمانی که از خوردن اشباع می شوند به خواب می روند و زمانی که از خواب بیدار می شوند به سراغ خوردن را می گیرند. زندگی خوکی در حقیقت دایره بسته و تکراری است که در آن همه چیز به سطح نیازهای اولیه و غریزی انسان تنزل می یابد. زندگی خوک واره از دیدگاه لیو شیابو آدم‌ها را زندانی نیازهای زیستی طبیعی خود می کند. در زندگی خوکی خواست‌ها و آرزوهای والا و برتر انسانی رنگ می بازند و منزلت انسانی تا حد زندگی خوکی سقوط می کند.

خصومت دولت چین با لیو شیابو تا آخر لحظات زندگی و حتا پس از مرگ او هم ادامه یافت. او که به بیماری سرطان مبتلا بود نتوانست برای معالجه به خارج از کشور سفر کند و جنازه او را هم با شتاب سوزاندند و خاکسترش را به دریا ریختند تا آرامگاه او به مکانی نمادین برای مبارزان حقوق بشر تبدیل نشود.

میدان دار اصلی این فلسفه به باور نویسنده کسی نیست جز دولت چین که برای ادامه کم دردسر حکومت خود نیاز به مردمی دارد که مطیع، سربزیر و کم توقع باشند، در گیر مشکلات معیشتی روزمره باشند و از زندگی هم چیزی بیش از همین نیازهای اولیه نخواهند. در چنین جامعه‌ای که سرگرم اقتصاد و مشکلات معیشتی و مادی است نه کسی از حقوق بشر و دمکراسی حرف می زند و نه کسی لب به اعتراض به دولت و به استبداد دولتی می گشاید. زندگی اجتماعی به خوکدانی شبیه می شود که در آن انسانهایی که به زندگی خوکی خو گرفته اند در کنار یکدیگر روزگار می گذرانند و هر کسی درگیر مشکلات معیشتی خود است.

شکست کمونیسم چینی و زندگی خوکی

برنده جایزه نوبل صلح ۲۰۱۰ در تلاش برای درک چند و چونی شکل گیری این فلسفه به ناکامی انقلاب مائو و تحول سیاسی و ذهنی جامعه چین در دهه‌های اخیر و شکست هایی که این کشور در حرکت به سوی جامعه باز به خود دیده اشاره می کند. پیش زمینه عینی این گرایش ایدئولوژی جدید اقتصادی دولت، راهبرد اقتصاد بازار و بوجود آمدن چپ جدیدی است که در نگاه گذشته حزب کمونیست به بسیاری از مقولات بازنگری جدی کرده و تلاش می کند نوعی الگوی سرمایه داری منهای لیبرالیسم سیاسی را ترویج دهد.

شیابو در توصیف فلسفه خوک فقط به سراغ دولت چین و حزب حاکم نمی رود، او لبه تیز حملات خود را هم چنین متوجه آن دسته از روشنفکران و نخبگانی می کند که در عمل به چنین فلسفه‌ای گردن می گذارند و گاه به توجیه سیاسی و یا نظری آن هم دست می زنند. این روشنفکران سطح توقع از جامعه و نهادهای عمومی را به آن حد کاهش می دهند که دیکتاتوری و روش‌های سرکوب گرانه حکومت به امری ثانوی و غیر اصلی تبدیل شود. فلسفه خوک به معنای دادن اولویت به پیشرفت اقتصادی، ثبات سیاسی و منفعت فردی به زیان دمکراسی و حقوق بشر است.

همزمان کسانی هم برای توجیه فلسفه خوک دست به انتقاد از کسانی می زنند که از نظر آنها دارای نظریات رادیکال و آرمان گریانه هستند و با تندروی خود نظم و ثبات سیاسی چین و موقعیت جهانی او را تضعیف می کنند. بدین گونه است که لزوم وجود یک مرکز (دولت) قدرتمند برای اداره اقتصاد و کشور، ناسیونالیسم چینی و مخالفت و یا دشمنی با غرب و یا نقد لیبرالیسم غربی به بهانه‌های خوبی برای توجیه رفتارهای استبدادی و یا کم اهمیت جلو دادن دمکراسی تبدیل می شود. شماری از روشنفکران و نخبگانی هم برای همراهی با حکومت و یا سکوت در برابر استبداد و سرکوب دولتی در پس کار دانشگاهی و آکادمیک پنهان می شوند و کاری به بحث‌های سیاسی روزمره درباره دمکراسی ندارند.

روشنفکران همدست دولت استبدادی

لیو شیابو ریشه اصلی شکل گیری و رونق این گرایش‌های فکری و توجیهات سیاسی را فشار دولتی و سرکوب سیاسی می داند. از نظر او تقدیس ثبات سیاسی، پیشرفت اقتصاد و یا برجسته کردن مسائل مربوط به توسعه مادی و یا رقابت با غرب به بهای فراموشی دمکراسی و جامعه باز پیش از آنکه ناشی از مشکلات زندگی باشد نتیجه تسلیم شدن در برابر سرکوب و سیاست‌های دولتی است.

از نظر او تقدیس ثبات سیاسی، پیشرفت اقتصاد و یا برجسته کردن مسائل مربوط به توسعه مادی و یا رقابت با غرب به بهای فراموشی دمکراسی و جامعه باز پیش از آنکه ناشی از مشکلات زندگی باشد نتیجه تسلیم شدن در برابر سرکوب و سیاست‌های دولتی است.

گرایشی که برای سکوت در برابر استبداد و یا توجیه آن به گفتمان فرهنگی، ناسیونالیستی، علمی و دانشگاهی روی می آورد در حقیقت از ترسی پرده بر می دارد که سرکوب دولتی در جامعه و در میان نخبگان بوجود آورده است. از نظر نویسنده روشنفکران و نخبگانی که آرمان‌های آزادی خواهانه و انسانی را به بهانه‌های مختلف کنار گذاشته اند و به گونه‌ای با فلسفه خوک همراهی می کنند و راهی جز پذیرش زندگی خوک واره و رفتن به سوی این خوکدانی ملی در برابر خود ندارند .

شیابو با اشاره به رابطه پر فراز و نشیب با دولت می نویسد در بازی با نظام که سال هاست ادامه یافته، نخبگان در درون خود نوعی خطوط قرمز را برای خود ترسیم کرده اند. آنها بسیار خوب می دانند اگر از این خطوط قرمز پا فراتر گذارند، امنیت و منافع آنها به خطر خواهد افتاد. دولت در چنین شرایطی هر زمانی که خواست به فشار خود می افزاید و آنها نیز ناچار به عقب نشینی بیشتر می شوند. نویسنده فلسفه خوک بر این باور است که خطوط قرمزی که سکوت روشنفکران را به دنبال می آورد از قاعده و قانون قابل رویتی پیروی نمی کند، همه چیز در ذهنیت صاحبان قدرت می گذرد. زمانی که آنها پیرامون امنیت نظام و وضعیت خود دچار حس ناامنی شوند بر فشار خود خواهند افزود. وی می نویسد: "شکی نیست که ما برای ادامه زندگی نیاز به نان داریم، اما برای انسانی زیستن نیاز ما به آزادی بیشتراست."

مقاومت در برابر زندگی خوکی

لیو شیوبا نقش روشنفکران و نخبگان در برون رفت از این بن بست سیاسی را بسیار مهم می داند. او ضمن اشاره به تلاش حکومت برای تار و مار کردن روشنفکران و نخبگان مخالف و وادار ساختن بسیاری به مهاجرت از چین در چند دهه گذشته بر آن است که جامعه به روشنفکران و نخبگانی مستقلی نیاز دارد که با شجاعت اخلاقی و سیاسی در برابر سرکوب و فساد حکومت مقاومت کنند و صدای خود را به گوش جامعه برسانند. کسانی که تن به زندگی خوکی نمی دهند کسانی که می خواهند به اعتلای اخلاقی جامعه یاری رسانند انسان هایی هستند که از دیدگاه این ناراضی برجسته چینی اصالت غریزی دارند و در بابر وسوسه‌های حکومتی تسلیم نمی شوند. آنها با باور به آینده در برابر شرایط نومید کننده‌ای که ویرانه‌های اخلاقی و معنوی جامعه بوجود آورده مقاومت می کنند.

الگوی چینی در ایران

لیو شیابو در نوشته‌های خود انگشت بروی نکاتی می گذارد که ویژگی‌های مشترک استبداد جدید و راه کارهای "خوکی" در حکومت‌های بسته را تشکیل می هند و مصداق آنها را می تواند در کشورهای دیگر هم یافت. خواننده ایرانی کتاب نمی تواند با مطالعه مقالات گوناگون شیابو به کشور خود و رابطه حکومت آن با جامعه فکر نکند. با وجود تفاوت‌های بنیادی اولیه گاه شباهت هایی میان این دو تجربه حیرت آور است.

شاید هم محبوبیت الگوی چینی در میان برخی از دست اندرکاران و نخبگان دولتی در همین راستا قابل درک باشد. کسانی که تا دیروز آرزو داشتند ایران به "ژاپن اسلامی" تبدیل شود امروز شیفته تجربه چینی شده اند. به نظر می رسد آنچه بیش از هر چیز دیگر الگوی چینی را برای شماری از نخبگان سیاسی وابسته به صاحبان قدرت در ایران جذاب می کند همین پیشرفت مادی و اقتصادی بدون حقوق بشر و دمکراسی است.

زندگی خوکی و سرگرم اقتصاد بودن و درگیری با مشکلات معیشتی و کنار گذاشتن سیاست و فرهنگ همان چیزی است که آرزوی بسیاری در ایران هم هست. آنها مردمی می خواهند که توقع سیاسی چندانی نداشته باشند، دینداریشان همان گونه که گفتمان رسمی میپسندد باشد، هر زمان لازم بود برای شرکت در انتخابات و تظاهرات دولتی به خیابانها بیایند و در برابر بخاطر وفاداری به حکومت پاداش مادی بگیرند.

آنچه در این مقایسه حیرت آور است شباهت فلسفی حکومت هایی است که در جستجوی آرمان شهر ایدئولوژیکی و بهشت زمینی خود بودند و بی‌باوری به دمکراسی و حقوق مردم آنها را به چنین بیراهه غمگینی کشانده است.

یکی بنام امر قدسی و معنویت و دیگری به نام برابری و عدالت و منزلت انسانی هر دو سر از وادی در می آورند که در آن نشان چندانی از اخلاق و انسانیت نمی توان یافت. هر دو نظام در روند تحول خود بخاطر گریز از دمکراسی و تن ندادن به مشارکت واقعی مردم به درکی از جامعه می رسند که درآن توقعات انسان نباید از سطح خوردن، خوابیدن و رابطه جنسی فراتر رود. چالش اصلی حکومت‌های بسته فراگیر کردن زندگی خوکی در دنیای ارتباطات و اطلاعات کنونی است. لیو شیابو بخوبی پرده از تجربه چین و سازوکارهای دولتی برمی دارد. کینه ژرف دولت چین از او را هم باید در همین روشنگری درخشان دانست. کینه‌ای که حتا با مرگ او هم از میان نرفت.

XS
SM
MD
LG