هفتم ماه مه ۲۰۱۷، فرانسویها امانوئل مکرون سی و نه ساله، جوانترین رییس جمهوری بعد از «انقلاب کبیر» خود را، که دویست و بیست و هشت سال پیش به نظام پادشاهی این کشور پایان داد، بر کرسی ریاست کشور نشاندند.
ولی جوانی میهمان تازه کاخ الیزه، که سه سال پیش یک تکنوکرات گمنام بود، تنها رویداد بزرگی نیست که صحنه سیاست دومین قدرت اروپا و پنجمین قدرت جهان را دگرگون کرد. همه شواهد نشان میدهند که فرانسه، از بعد از زایش جمهوری پنجم در سال ۱۹۵۸ تا امروز، بزرگترین تحول را در زندگی سیاسی خود رقم زده است.
پایان یک دوران
طی شصت سال گذشته، سیاست و اقتصاد فرانسه پیرامون دو تشکل بزرگ چپ و راست شکل میگرفت که گاه به گاه تغییر نام میدادند، ولی با حفظ کم وبیش وفادارانه اصول اولیه خود حکومت این کشور را پی در پی زیر نگین داشتند. این دو تشکل قدیمی، که هم اکنون «حزب سوسیالیست» و «جمهوریخواهان» نامیده میشوند، برای نخستین بار طی شش دهه گذشته در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری شرکت نداشتند و امروز، در پی اعلام نتیجه انتخابات، با خطر چند دستگی و حتی فرو پاشی روبرو هستند.
با این تحول بزرگ، شکلبندی تازهای در صحنه سیاست فرانسه پدیدار میشود . در یکسو امانوئل مکرون، مرد پیروز انتخابات، با جنبشی که یک سال پیش زیر عنوان «به پیش» ایجاد کرد، بعد از فتح کاخ الیزه، در پی کسب اکثریت مطلق در مجلس ملی این کشور است تا بتواند برنامهای را که به کشور ارائه داده، پیاده کند. در سوی دیگر مارین لوپن، رهبر حزب دست راستی افراطی موسوم به «جبهه ملی» و بازنده دور دوم انتخابات، با تکیه بر بیش از ده میلیون آرائی که به سود او به صندوقها ریخته شد، مدعی رهبری مهمترین تشکل اوپوزیسیون راست در این کشور است. این احتمال وجود دارد که دو تشکل «به پیش» و «جبهه ملی»، با جذب شاخه هایی از دو تشکل قدیمی، جای این دو را در زندگی سیاسی اینده فرانسه پر کنند.
تشکل «به پیش»، که امانوئل مکرون را در کاخ الیزه مستقر کرد، گرایش سیاسی خود را «نه چپ، نه راست» توصیف میکند. شخصیتهای فعال در زایش و بالندگی این جنبش پیش از این به تشکلهای راست و میانه و چپ تعلق داشته اند و، در میان آنها، هم یکی از رهبران سابق حزب کمونیست را می توان دید و هم مشهورترین نمایندگان اندیشه لیبرال را. با این حال کارنامه و گفتهها و نوشتههای امانوئل مکرون نشان میدهد که او به طیف گرایشهای معروف به «سوسیال لیبرال» نزدیک است.
تشکل «به پیش»، که امانوئل مکرون را در کاخ الیزه مستقر کرد، گرایش سیاسی خود را «نه چپ، نه راست» توصیف میکند. شخصیتهای فعال در زایش و بالندگی این جنبش پیش از این به تشکلهای راست و میانه و چپ تعلق داشته اند و، در میان آنها، هم یکی از رهبران سابق حزب کمونیست را می توان دید و هم مشهورترین نمایندگان اندیشه لیبرال را. با این حال کارنامه و گفتهها و نوشتههای امانوئل مکرون نشان میدهد که او به طیف گرایشهای معروف به «سوسیال لیبرال» نزدیک است.
در واقع مکرون هوادار پر و پا قرص اقتصاد آزاد، همگرایی درون اروپا و فرایند جهانی شدن است، ولی در همان حال به حساسیتهای چپ در عرصه اجتماعی از جمله ایجاد تورهای امنیتی برای قشرهای آسیب پذیر و حفظ دستآوردهای سوسیالیستی به ویژه بیمههای اجتماعی از جمله نظام بازنشستگی به شدت وفادار است. شاید بتوان گفت که اندیشههای سیاسی و اقتصادی او به شخصیت هایی چون «گرهارد شرودر» صدر اعظم سابق آلمان از حزب سوسیال دموکرات و یا تونی بلر نخست وزیر سابق بریتانیا از حزب کارگر شباهت دارد، هر چند که اینان خود را «سوسیال لیبرال» تعریف نمی کردند.
آیا امانوئل مکرون خواهد توانست برنامه خود را در عرصههای اجتماعی و اقتصادی به اجرا بگذارد؟ برای این پرسش در حال حاضر پاسخ قاطعی در دست نیست. در ماه ژوئن آینده، انتخابات قانونگذاری فرانسه برگزار خواهد شد و معلوم نیست رییس جمهوری منتخب بتواند از اکثریت لازم در مجلس ملی این کشور برخوردار شود. اگر این سناریو تحقق بپذیرد، رییس جمهوری برای پیشبرد سیاست خود مجبور خواهد بود به مصالحههای حزبی و جناحی تن بسپارد و، در این صورت، از اهرمهای لازم برای رهبری اصلاحات بزرگ اقتصادی و اجتماعی، که فرانسه به آنها نیاز حیاتی دارد، برخوردار نخواهد بود.
این بزرگترین چالش برای سیاستمدار جوانی است که با وعده ایجاد تحولات بنیادی در کشور خود بر سر کار آمده و اگر به این هدف دست نیآبد، راه برای غلبه راست افراطی در انتخابات بعدی ریاست جمهوری، که پنج سال دیگر برگزار خواهد شد، هموار میشود.
شادی در برلن، اندوه در مسکو
اهمیت پیروزی امانوئل مکرون در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه از محدوده مرزهای این کشور بسی فراتر میرود و حتی ابعاد جهانی پیدا میکند. دستکم به دو دلیل :
یک) در میان همه نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری در فرانسه، مکرون تنها چهرهای بود که به گونهای اشکار و حتی با شور و شوق از اتحادیه اروپا و ضرورت حفظ و تقویت آن دفاع میکرد و در میتینگ هایش، پرچم اروپا را در کنار پرچم فرانسه به اهتزاز در میآورد. در دور دوم انتخابات، که یکشنبه هفتم مه برگزار شد، رقیب مکرون خانم مارین لوپن رهبر حزب افراطی دست راستی «جبهه ملی» بود که یکی از شعارهای اصلیاش خروج فرانسه از اتحادیه اروپا (فرگزیت) و منطقه یورو بود. با قاطعیت می توان گفت که در صورت پیروزی مارین لوپن و تحقق «فرگزیت»، عمر این اتحادیه نیز، که پیش از این زیر فشار «برگزیت» (خروج بریتانیا) تضعیف شده بود، به پایان میرسید. و نیز تردید نمی توان داشت که اگر، با پیروزی مارین لوپن، فرانسه یورو را رها میکرد و به «فرانک» سابق باز میگشت، پول واحد اروپا نیز به احتمال فراوان از صحنه اقتصاد جهانی حذف میشد و یا شکل دیگری به خود میگرفت.
انتخاب مکرون به ریاست جمهوری فرانسه بر روابط بین المللی در سطح جهانی نیز تاثیر میگذارد. فرانسه در سیاست خارجی خود به روسیه ولادیمیر پوتین با بدبینی مینگرد و منتقد سرسخت سیاستهای کرملین هم در اوکراین و هم در خاورمیانه است. فراموش نکنیم که در رابطه با بحران سوریه، پاریس هوادار مبارزه همزمان با داعش و نظام بشار اسد است
با توجه به همین دو احتمال، انتخابات فرانسه زیر ذره بین محافل اقتصادی جهان بود. البته با توجه به نظر خواهی ها، بازارهای جهانی اطمینان یافته بودند که شانس راه یافتن خانم لوپن به کاخ الیزه بسیار ناچیز است. با این همه پیروزی قاطع امانوئل مکرون این اطمینان را تقویت کرد. در این میان آلمان، نیرومندترین قدرت اتحادیه اروپا، بیش از همه از نتایج انتخابات فرانسه و پیروزی مکرون خوشحال است. رهبران برلن این پیروزی را جشن گرفتند، زیرا فرانسه در کنار آلمان یکی از دو موتور محرکه اصلی در اتحادیه اروپا است و اگر نیروهای ضد وحدت اروپا در پاریس جان بگیرند، این تمامی فضای بین المللی آلمان است که دگرگون میشود.
بر این نکته نیز باید تاکید کرد که هم اتحادیه اروپا و هم یورو بر اقتصاد جهان به گونهای قاطع تاثیر میگذارند. پیروزی امانوئل مکرون به کانونهای بزرگ پویای اقتصادی در جهان اطمینان داد که مردم فرانسه با رای خود فعلا راه را بر هواداران فروپاشی اروپا بسته اند.
دو) انتخاب مکرون به ریاست جمهوری فرانسه بر روابط بین المللی در سطح جهانی نیز تاثیر میگذارد. فرانسه در سیاست خارجی خود به روسیه ولادیمیر پوتین با بدبینی مینگرد و منتقد سرسخت سیاستهای کرملین هم در اوکراین و هم در خاورمیانه است. فراموش نکنیم که در رابطه با بحران سوریه، پاریس هوادار مبارزه همزمان با داعش و نظام بشار اسد است و در این راه از هیچ تلاشی فرو گذار نمیکند. رییس جمهوری تازه فرانسه نیز خواستار تداوم همین سیاست است و به همین سبب از خشم کرملین در امان نمانده است.
جمهوری اسلامی ایران نیز در چارچوب منطق خود ترجیح میداد مارین لوپن سکان سیاست فرانسه را در دست بگیرد. در واقع «جبهه ملی» و رهبر آن ایران را، به دلیل همخوان بودن سیاستهایش با روسیه، نزدیک به خود احساس میکنند و به ویژه در باره سرنوشت سیاسی سوریه، با رهبران تهران هم آواز است.
در عوض خانم مارین لوپن، ضمن مخالفت سر سختانه با اتحادیه اروپا و آلمان، هوادار دو آتشه ولادیمیر پوتین است. رهبر کرملین به تازگی نامزد «جبهه ملی» را به حضور پذیرفت و رسما پشتیبانی خود را از او اعلام کرد. از سوی دیگر بانکهای روسی از حزب مارین لوپن حمایت میکنند و «ارتش سایبری» روسیه نیز به آن یاری میرساند. پیآمد نزدیکی میان «جبهه ملی» و روسیه، سیاستی است که خانم لوپن در رابطه با بحران سوریه پیشنهاد میکند. او در هماهنگی با مسکو هوادار حفظ بشار اسد بر کرسی قدرت است.
با توجه به همه این عوامل، تعجب آور نیست که مسکو پیروزی امانوئل مکرون را شکستی برای سیاستهای اروپایی و بین المللی خود تلقی میکند.
جمهوری اسلامی ایران نیز در چارچوب منطق خود ترجیح میداد مارین لوپن سکان سیاست فرانسه را در دست بگیرد. در واقع «جبهه ملی» و رهبر آن ایران را، به دلیل همخوان بودن سیاستهایش با روسیه، نزدیک به خود احساس میکنند و به ویژه در باره سرنوشت سیاسی سوریه، با رهبران تهران هم آواز است.
---------------------------------------------------------------------------
یادداشتها و مقالات، آرای نویسندگان خود را بازتاب میدهند و بیانگر دیدگاهی از سوی رادیو فردا نیستند.