به رغم افزایش شصت و دو در صدی بهای نفت در پایان ژانویه امسال در مقایسه با زمان مشابه سال گذشته، امید بستن به تکرار دوره طلایی نفت بالای بشکهای صد دلار، به خوشبینی زیاد نیاز دارد.
در واقع کالایی که طی یک دوران بسیار طولانی «طلای سیاه» نام گرفته بود، زیر فشار دگرگونیهای بزرگ اقتصادی و سیاسی و زیست محیطی، تلالو دیرینه خود را از دست داده و به ویژه، هم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت، با خطر فراوانی عرضه روبرو است. زبانه کشیدنهای بهای نفت به دلایل زود گذر، نمی تواند این واقعیت بنیادی را پنهان کند که ترس از کمبود این کالا هم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت کم و بیش از میان رفته، مگر آنکه جهان با یک سلسله تنشهای انفجار امیز ژئو پولیتیک روبرو بشود.
بازار جهانی نفت در کوتاه مدت
حدود دو ماه پیش، بیست و چهار کشور صادر کننده عضو و غیر عضو «اوپک» تصمیم گرفتند برای مقابله با رکود شدید بازار نفت تولید خود را جمعا یک میلیون و هشتصد هزار بشکه در روز کاهش دهند.
نقش اصلی را، در دستیابی به این توافق غافلگیر کننده، عربستان سعودی بر عهده داشت. در واقع ریاض، که طی یک دوره نسبتا طولانی برای خارج کردن رقبا و به ویژه تولید کنندگان نفت غیر متعارف (شیل) در آمریکا به سیاست افزایش تولید ولو به بهای فرو ریزی قیمت نفت روی آورده بود، بار دیگر به روش سنتی در راستای کاهش عرضه برای بالا بردن قیمت متوسل شد و، در این راه، حتی حاضر شد از سیاستی بسیار انعطاف پذیر در رابطه با ایران، دشمن ریرینه خود، پیروی کند.
این توافق با تردیدهای فراوان همراه بود. چه کسی می توانست تضمین کند که کشورهای امضا کننده به آن پایبند خواهند ماند و، همانند آن چه بارها اتفاق افتاده، سر هم کلاه نخواهند گذاشت؟
با این حال بازار جهانی نفت این توافق را جدی گرفت، زیرا درست یا نادرست به این نتیجه رسید که سازمان «اوپک»، با وجود تنشهای بسیار شدید درونی اش، هنوز توانایی خود را در اتخاذ تصمیم برای تاثیر گذاری بر بازار جهانی نفت از دست نداده است.
با این حال بازار جهانی نفت این توافق را جدی گرفت، زیرا درست یا نادرست به این نتیجه رسید که سازمان «اوپک»، با وجود تنشهای بسیار شدید درونی اش، هنوز توانایی خود را در اتخاذ تصمیم برای تاثیر گذاری بر بازار جهانی نفت از دست نداده است.
زیر تاثیر این توافق بود که بهای نفت برنت دریای شمال هم اکنون پیرامون هر بشکه پنجاه و شش دلار نوسان میکند، حال آنکه یک سال پیش تنها سی و چهار دلار بود. البته بهای نفت هنوز پنجاه دلار پایین تر از سطح آن در نیمه نخست سال ۲۰۱۴ میلادی است. ولی همین افزایش بیست و دو دلاری هم، برای کشور هایی که خزانه داریشان زیر فشار سقوط بهای نفت در وضعیتی زار قرار گرفته بود، یک روزنه تنفس به وجود آورد. آیا این روزنه می تواند دوام داشته باشد؟
این واقعیت را باید در نظر گرفت که روی دیگر افزایش اخیر بهای نفت، همان طور که پیش بینی میشد، جان گرفتن دوباره تولید کنندگان نفت غیر متعارف (شیل) در ایالات متحده آمریکا است. در واقع تا پیش از توافق کشورهای عضو و غیر عضو «اوپک»، با توجه به سقوط بهای نفت، تولید کنندگان «شیل» در امریکا قدرت رقابت خود را از دست داده و یکی پس از دیگری دکلهای حفاریشان را تعطیل میکردند. ولی به تازگی سه تحول مهم موقعیت آنها را در عرضه نفت به گونهای قابل ملاحظه بهتر کرده است :
- با افزایش قیمت نفت در بازار، تولید کنندگان آمریکایی که با قیمتهای پایین توانایی عرض اندام نداشتند، دوباره از یک حاشیه مانور نسبتا راحت برخوردار شده اند.
- با پیشرفتهای فنی و افزایش بهره وری، هزینه تولید نفت «شیل» پایین رفته و توان رقابت تولید کنندگان بیشتر شده است.
- رییس جمهوری تازه آمریکا به موانع زیست محیطی در رابطه با تولید نفت «شیل» حساس نیست و هدف اصلی او دستیابی به خود کفایی برای آمریکا در عرصه نفت و گاز و عدم نیاز این کشور به دریافت سوخت فسیل از خاورمیانه است. این نیز زمینه مساعد تری را برای افزایش تولید نفت و گاز «شیل» در امریکا فراهم می آورد.
- رییس جمهوری تازه آمریکا به موانع زیست محیطی در رابطه با تولید نفت «شیل» حساس نیست و هدف اصلی او دستیابی به خود کفایی برای آمریکا در عرصه نفت و گاز و عدم نیاز این کشور به دریافت سوخت فسیل از خاورمیانه است. این نیز زمینه مساعد تری را برای افزایش تولید نفت و گاز «شیل» در امریکا فراهم می آورد.
با توجه به همه این عوامل، استقرار دکلهای حفاری در صنعت نفت آمریکا بار دیگر شتاب گرفته است. پیامد این رویداد را به اسانی می توان پیش بینی کرد : افزایش تولید نفت در آمریکا که طبعا کاهش عرضه این کالا را از سوی «اوپک» جبران میکند. به بیان دیگر، بیست و چهار کشور عضو و غیر عضو «اوپک»، با تصمیم خود در راستای کاهش عرضه به منظور بالا بردن قیمت نفت، عملا به تولید کنندگان از نفس افتاده نفت «شیل» در آمریکا جان تازه بخشیده اند.
توافق کشورهای عضو و غیر عضو «اوپک» برای کاهش یک میلیون و هشتصد هزار بشکه از سقف تولیدشان در روز تا ماه ژوئن آینده اعتبار دارد. اگر این کشورها به این نتیجه برسند که کاهش عرضه نفت از سوی انها به افزایش عرضه از سوی تولید کنندگان نفت «شیل» در آمریکا منجر میشود، آیا همچنان به سیاست مهار تولید به منظور بالا بردن قیمت نفت وفادار خواهند ماند؟
این خطر وجود دارد که واقعیتهای کنونی بازار و افزایش شمار دکلهای نفت «شیل» در آمریکا باعث شود که تولید کنندگان عضو و غیر عضو «اوپک» توافق بر سر عرضه را حتی زود تر از موعد تعیین شده بر هم بزنند و بار دیگر به سیاست افزایش تولید به منظور بالا بردن سهم خود از بازار جهانی نفت روی بیآورند. این سناریو، که طبعا سقوط دوباره قیمت نفت را در پی دارد، کابوس تولید کنندگان و شرکتهای بزرگ نفتی است. گمانه زنی بر سر این سناریو، و یا سناریوهای «آلترناتیو»، به گونهای محسوس بر تحولات اقتصاد جهانی در سال ۲۰۱۷ میلادی سنگینی خواهد کرد.
بازار جهانی نفت در دراز مدت
اگر دراز مدت را در نظر بگیریم، باز هم می توانیم بگوییم که ترس از کمبود نفت و محروم شدن بخشی از جهان از این کالا به گونهای چشمگیر کاهش یافته است.
گزارش سالانه و آینده نگرانه «بریتیش پترولیوم» درباره چشم اندازهای انرژی، که بیست و پنجم ژانویه منتشر شد، نشان میدهد که نفت در جهان بسیار فراوان تر از آن است که پیش بینی میشد. گزارش «بریتیش پترولیوم» میگوید که حجم نفت خام قابل استحصال در حال حاضر به ۲۶۰۰ میلیارد بشکه میرسد، که معادل دو برابر مصرف این کالا از حالا تا سال ۲۰۵۰ میلادی است.
در گذشتهای بسیار نزدیک، دنیا نگران «پیک اویل» بود. فوارهای را در نظر بگیرید که به ارتفاع معینی رسیده و سپس با حرکتی واژگونه به طرف زمین کج میشود. در گذشتهای نه چندان دور این اطمینان وجود داشت که تولید نفت، به عنوان انرژی استراتژیک و غیر قابل جانشین برای تمدن نوین انسانی، دیگر تا مرز نهایی پیش رفته و زمان کاهش تولید آن به گونهای غیر قابل بازگشت فرا رسیده است. با تکیه بر سناریوی «پیک اویل» و کم شدن تدریجی عرضه نفت در جهان، کسانی پیش بینی میکردند که بهای هر بشکه نفت به چند صد دلار افزایش خواهد یافت.
گزارش سالانه و آینده نگرانه «بریتیش پترولیوم» درباره چشم اندازهای انرژی، که بیست و پنجم ژانویه منتشر شد، نشان میدهد که نفت در جهان بسیار فراوان تر از آن است که پیش بینی میشد. گزارش «بریتیش پترولیوم» میگوید که حجم نفت خام قابل استحصال در حال حاضر به ۲۶۰۰ میلیارد بشکه میرسد، که معادل دو برابر مصرف این کالا از حالا تا سال ۲۰۵۰ میلادی است.
حتی این احتمال وجود دارد که بخشی از ذخایر نفت خام قابل استحصال، به دلیل عدم نیاز به آن و در نتیجه نبود بازار برای آن، هیچگاه استخراج نشوند و برای ابد زیر زمین باقی بمانند.
اگر این سناریو تحقق بپذیرد، کشورهای دارنده منابع نفتی از ترس این که نفتشان در زیر زمین باقی بماند و خریدار پیدا نکند، به رقابت خرد کننده با هم خواهند پرداخت تا سهمشان را از بازار نفت حفظ کنند و یا آنرا گسترش دهند. در این صورت نفت نمی تواند گران بشود.
حتی اگر این سناریو را خیال پردازانه تلقی کنیم، تردیدی نیست که تمدن انسانی به مرحله «گذار در عرصه انرژی» رسیده است. این گذار به آن معنا است که سوختهای فسیل (زغال، نفت و گاز) به تدریج جای خود را به انرژیهای قابل تجدید (انرژی آفتابی و بادی، سوخت برآمده از گیاهان وغیره...) می سپارند.
البته تحقق فرایند «گذار در عرصه انرژی» به زمان نیاز دارد. تولید نفت طی بیست سال اینده از لحاظ مطلق همچنان افزایش می یابد، ولی سهم آن در کل مصرف انرژی از هشتاد و شش در صد در حال حاضر به هفتاد و پنج در صد در سال ۲۰۳۵ کاهش خواهد یافت. همزمان آهنگ افزایش مصرف نفت رو به کاهش میرود و از نیمه دهه ۲۰۴۰ میلادی روند کاهش سال به سال مصرف این کالا آغاز خواهد شد. حتی بر پایه بعضی پیش بینی ها، روند کاهش مصرف نفت ممکن است طی دهه اینده شروع شود.
انقلاب انرژی، که یکی از مهمترین تحولات تمدن انسانی را در قرن بیست و یکم میلادی رقم خواهد زد، در بر دارنده هشداری مهم برای همه کشور هایی است که هنوز نتوانسته اند از مصیبت وابستگی به نفت و گاز رهایی یابند. اگر این کشورها نتوانند زمینه گذار اقتصادشان را به دوران پسا نفت فراهم بیآورند، پا به پای افول نفت در کام انحطاطی غیر قابل بازگشت فرو خواهند رفت.