رابطه ی ميان بخشی از اعضای دولت روحانی با نزديک ترين افراد به رهبر جمهوری اسلامی رابطه ای بسيار شکننده است. منظور از رابطهی نزديک نيز رابطه ی جناحی و عقيدتی و سبک و منش سياسی است. برای شکنندگی روابط به عنوان نمونه می توانيد به رابطه جواد ظريف و حسين شريعتمداری يا رابطهی حسن روحانی و مصباح يزدی نگاه کنيد.
رابطه عملگرايان دولت روحانی با نزديکان خاص علی خامنه ای که ديدگاههای وی را منعکس می سازند در اين عبارت قابل خلاصه شدن است: عملگرايان دولت روحانی تصور می کردند که می توانند با نزديکان خاص علی خامنه ای در يک خيمه قرار گيرند اما دو گونه رويا داشته باشند (بدون درگيری) اما مسير حوادث دارد به سمتی می رود که آنها در عين قرار گرفتن در يک خيمه کابوس های جداگانه ای می بينند.
شريعتمداری و ظريف
حسين شريعتمداری و روزنامه اش از آغاز به ظريف بدبين بوده اند. آنها تصور می کنند کسی که در امريکا رشد و پرورش پيدا کرده بالاخره سخنان نادرست و بيهوده ی بسياری از اسلامگرايان در باب ايالات متحده را نمی توانند باور کنند.
ظريف وقتی از عدم امکان مقابله نظامی با ايالات متحده سخن گفت ("آمريکا می تواند به يک بمب تمام سيستم دفاعی ايران را از کار بياندازد") مورد اتهام عدم آشنايی با قوای نظامی و تحت تاثير قدرت پوشالی امريکا بودن قرار گرفت (بعدا به او يک گشت در مراکز نظامی دادند).
همچنين ظريف وقتی از امکان به قدرت رسيدن جناح مقابل دولت در انتخابات مجلس آينده در صورت عدم موفقيت در مذاکرات در امريکا سخن گفت ( به روايت کيهان: "در صورت شکست مذاکرات، دوستان ما انتخابات مجلس آينده را به جريان غربستيزی واگذار خواهند کرد"، ۵ مهر ۱۳۹۳ ) از سوی کيهان به "دوپينگ انتخاباتی با دشمن" متهم شد.
روزنامه کيهان دست بازی برای مهندسی متن سخنان و مواضع افراد و گروهها دارد اما ترجيح داد در شرايط کنونی متن اصلی سخنان وی را منتشر سازد: "اگر با وجود تلاشهای ما برای تعامل، اين تلاشها بينتيجه بماند، مردم ايران فرصت خواهند داشت تا ۱۶ ماه ديگر که انتخابات پارلمانی در ايران برگزار ميشود، به اين عملکرد ما پاسخ دهند. وقتی قبلا در تعامل و مذاکرات درباره توافق هستهای با جامعه بينالمللی در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ توافقهايی کرديم و تلاشها، برای عملکرد شفاف از جانب اتحاديه اروپا رد شد... در آن زمان مردم با انتخاب رئيسجمهوری متفاوت (منظور دکتر احمدينژاد است) به دليل شکست در مذاکرات به ما پاداش دادند و مرا هم زود بازنشسته کردند! (خنده حضار) حالا من بار ديگر زنده شدهام (باز هم خنده حضار) به نظر من در انتقال پيامی که جامعه بينالمللی و به ويژه غرب ميخواهد به ايران منتقل کند بايد بسيار دقت کند... من فکر ميکنم مردم ايران پاسخ خود را در صندوقهای رای نشان خواهند داد." (کيهان ۸ مهر ۱۳۹۳) اصل سخن همان است که کيهان از آن برداشت کرده بود اما عقب نشينی روزنامه ای که ترمز ندارد صرفا به دليل قرار گرفتن ظريف و شريعتمداری در خيمه رهبری در شرايط امروز است.
البته ظريف غير از نزديک شدن به شريعتمداری و گرفتن عکسهای دوستانه با وی در مهمانيها و گردهمایی ها، پس از صحبت تلفنی اوباما و روحانی به صراحت ابراز پشيمانی کرد تا خامنه ای از وی آزرده نشود: "مکالمه روحانی با اوباما و ديدار طولانی من با کری نابجا بود" (تيتر بزرگ کيهان، ۱۶ مهر ۱۳۹۲)
روحانی و مصباح
روحانی برای مقابله با مصباح يا ديگر طرفداران دولت احمدی نژاد نيامده بود و نمی خواست خود را با آنها درگير کند اما وقتی جريان دلواپسی و تبليغات خيابانی عليه مذاکرات را راه انداختند آنها را "بيسواد" خواند. بدين ترتيب بودن در چارچوب نظام و داشتن دو رويا کافی نبود. مصباح در موارد مختلفی مستقيما به خود روحانی پرخاش کرده است: "شايسته است عدهای برنامههای مطالعات راهبردی و استراتژيک انگلستان را مطالعه کنند تا به صورت مستند مشخص شود دشمن از کجا قصد نفوذ دارد، ريشه تفکر بسياری از کسانی که در آنجا تحصيل کردهاند، به يکديگر شباهت دارد و چه بسا اين مسأله از راه های نفوذ دشمن برای براندازی اسلام و انقلاب اسلامی است... چه بسا اين مسأله از راه های نفوذ دشمن برای براندازی اسلام و انقلاب اسلامی است، هرچند اين اشخاص متوجه اين مسأله نيستند." (رسا ۱۳ اسفند ۱۳۹۲)
هنگامی که حسن روحانی گفت "دولت وطيفه ندارد مردم را به زور به بهشت هدايت کند" مصباح او را به تلويح نادان و ضعيف النفس در برابر دشمن خواند: "عدهای مدام غصه دين و آخرت مردم را ميخورند در حالی که نه ميدانند،دين چيست و نه آخرت. اما هميشه غصه آخرت را می خورند... امروز برخی عنوان ميکنند که همه چيز با ديپلماسی و قواعد خودش بايد حل شود؛ ته دل اين افراد اين است که ما حريف آمريکا نميشويم و به آنها در علم، تکنولوژی، اقتصاد و صنعت نياز داريم." (۱۳ خرداد ۱۳۹۳۹)
اين دو نيز به دليل قرار گرفتن در خيمه رهبری مجبورند روياهای خود را جدا کنند اما ديری نخواهد پاييد که به مابوس يکديگر تبديل خواهند شد. محمد خاتمی ۸ سال نقش امروز روحانی را بازی کرد تا سرانجام به يکی از "رهبران فتنه" ارتقا يافت.
منافع متقابل
شريعتمداری و مصباح همانند علی خامنه ای به دشمنی با ايالات متحده نياز دارند و نمی توانند همچنان در يک چارچوب با ظريف و روحانی بمانند. آنها نقاط مشترک بسياری دارند اما منافعشان همسو نيست.
منافع شريعتمداری و مصباح در محافظت از قدرت مالی و اقتصادی سپاه (از طريق بازار غير رسمی و فروش قاچاقی نفت) است و منافع دراز مدت ظريف و روحانی و طيف همراه آنان وابسته به روابط اقتصادی با ايالات متحده و اروپا در مجرای رسمی دولتی. تا وقتی که سپاه در ايران کودتا نکرده و کسانی را که قبلا پاسداران آنها بوده کنار نزند نمی تواند در مقام دولت قرار گرفته و از چشم انداز دولت رسمی به رابطه با جهان خارج بنگرد. سپاه همچنان به صورت دولت سايه عمل می کند و در بازار سايه منافعش را به دست می آورد و از اين جهت با ايالات متحده دشمنی می ورزد.
منتظر کوچک ترين فاصله گيری
نزديکان خامنه ای هميشه منتظرند که عملگرايان کوچک ترين فاصله را با ديدگاههای خامنه ای پيدا کنند تا آنها را از نظام بيرون کنند. دقيقا به همين علت بود که روحانی و ظريف در سفر امسال به نيويورک مواضعی بسيار شبيه به دولت احمدی نژاد گرفتند (مثل اين که "فکر نمی کنم فردی به خاطر روزنامه نگاری، يا به خاطر فعاليت رسانه ای دستگير شده باشد" يا نسبت دادن شکل گيری گروههای تروريستی به ايالات متحده در سخنرانی سازمان ملل) تا همچنان در خيمهی ولايت بمانند و کابوسهای ولايتمداران کاهش يابد.
کابوسها، پر رنگ تر از روياها
خامنه ای اصولا روحانی و ظريف را نمی خواست اما برای خريدن وقت و کاهش فشارهای ناشی از تحريمها و تغيير چهرهی جمهوری اسلامی برای جناح چپ سياسی در اروپا و ايالات متحده و راضی کردن دل اصلاح طلبان يا حداقل سکوت آنها به کسانی مثل روحانی و ظريف نياز دارد. به همين دليل شريعتمداری و مصباح با ظريف و روحانی نمی توانند صرفا به روياهای خود فکر کنند بلکه کابوسهای گذشته شان را به ياد می آورند. شريعنتمداری و مصباح به ياد کابوسهايی مثل ۱۸ تير و ۲۵ خرداد ۸۸ می افتند و ظريف و روحانی به ياد روزهايی که حکومت هزاران تن از فعالان سياسی را بازداشت کرده و به زندان می فرستاد بدون آن که بدانند با چه کسی دارد چه می کند.
علی خامنه ای و نزديکانش در ۲۶ سال گذشته نشان داده اند که نمی توانند به مدت طولانی با کسانی که صرفا از روی عملگرايی با آنها هستند کنار بيايند و روزی در فرصتی آنها را از نظام بيرون می کنند. خامنه ای و نزديکانش کسانی را می خواهند که عينا رويايی مانند آنها داشته باشند (آرزوی امپراطوری اسلامی، رويای تنها وجود يک سبک زندگی در کشور، تبعيت تام اهل فرهنگ از رهنمودهای ولی فقيه، و دشمنی با ايالات متحده و اسرائيل)؛ کسانی که اين گونه نينديشند و اين گونه زندگی نکنند دير يا زود به کابوس آنها تبديل شده و کلکشان را می کنند. از اين جهت بايد منتظر روزی بود که روحانی و ظريف و ديگر دوستانشان لقبی مثل بی بصيرت (رفسنجانی بعد از ۸۸) منافق جديد (خاتمی قبل از ۸۸) يا فتنه گر (خاتمی بعد از ۸۸) يا انحرافی (احمدی نژاد در دو سال اخر) بگيرند.
---------------------------------------------------
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست و نه بازتاب دیدگاههای رادیو فردا.