حسن شایانفر از چهرههای شاخص دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی بعد از ۳۸ سال فعالیت مستمر و خستگی ناپذیر در حوزه های کنترل فرهنگی و شبه امنیتی چشم بر دنیا بست.
شایانفر چهره عجیب و مرموزی بود که علی رغم ظاهر شدن در انظار عمومی در سالیان اخیر عمرش و مصاحبه هایی که انجام داد، اما حامل اسرار مهمی بود و احتمال دارد آنها را با خود برده باشد و در نتیجه دسترسی به آنها متتفی گردد.
او در اکثر سالهای فعالیتش کوشید تا در سایه باشد و نام واقعیاش پای فعالیتهای سیاسی و امنیتیاش درج نگردد. تاکید و اصرار او بر گمنام بودن و خود را در هالهای از ابهام قرار دادن حالتی غیر طبیعی و فراتر از تمایل متعارف نیروهای اطلاعاتی و شبه امنیتی در مخفی کردن هویت اصلیشان داشت. برخی از مدافعان وی او را گنجینه اسرار انقلاب نامیده اند که به بیان دقیق کلمه می توان وی را گنجینه اسرار دستگاه سرکوب بشمار آورد.
شایانفر به معنای واقعی کلمه یک پلیس فرهنگی بود که با بهره گیری از قابیتهای کارآگاهان و خود را در قالب قهرمانان رمان های پلیسی قرار دادن و در عین حال چشم بستن بر وجدان و انصاف و فدا کردن آن در پای ایدئولوژی، محدودیت و مرزی در سناریو نویسی برای اصحاب فرهنگ و روشنفکران قائل نبود و بیمحابا در بد نام کردن و پرونده سازی برای آنها می کوشید.
مجموعه شصت جلدی نیمه پنهان انتشارات کیهان نتیجه فعالیتهای گسترده و ذهن توطئه اندیش وی بود که با ترفندهای مختلف، طرح اتهامات غیر مستند، مرتبط ساختن مسائل بیارتباط با هم، استناد به نوشتهها و گفتهها بدون توجه به سیاق و زمینههای تاریخی، و گزینش و تقطیع جهت دار مطالب در راستای اهداف مورد نظر، گزارشهای برای قرار دادن طعمهها در تور امنیتی دستگاههای اطلاعاتی و زمینه سازی برای اعمال محدودیتهای فرهنگی و سیاسی در دهههای هفتاد وهشتاد منتشر کرد.
مجموعه شصت جلدی نیمه پنهان انتشارات کیهان نتیجه فعالیتهای گسترده و ذهن توطئه اندیش وی بود که با ترفندهای مختلف، طرح اتهامات غیر مستند، مرتبط ساختن مسائل بیارتباط با هم، استناد به نوشتهها و گفتهها بدون توجه به سیاق و زمینههای تاریخی، و گزینش و تقطیع جهت دار مطالب در راستای اهداف مورد نظر، گزارشهای برای قرار دادن طعمهها در تور امنیتی دستگاههای اطلاعاتی و زمینه سازی برای اعمال محدودیتهای فرهنگی و سیاسی در دهههای هفتاد وهشتاد منتشر کرد.
شوالیههای ناتوی فرهنگی، حزب خلق مسلمان، نیمه پنهان مصدق، سایه روشن بهائیت و سایه شوم بخشی هایی از این مجموعه پرونده سازیها هستند.
شایانفر ولی فقیه را کانون اصلی سیاست ورزی و حکمرانی می دانست که با توسل به هر شیوه و روشی باید موقعیت مسلط وی را در برابر مخالفان و منتقدان ولو مراحع بزرگی چون آیت اللهها کاظم شریعتمداری و حسین علی منتظری باشند، حفظ کرد. در واقع قطب نمای فعالیتهای شایانفر مواضع ولی فقیه و بخصوص خامنهای بود.
سبک کاری او بولتن نویسی با محوریت قرار دادن چهار گانه «صهیونیسم»، «بهائیت»، «سیا» و «حکومت پهلوی» برای منتسب کردن مخالفان و چهرههای ناراضی فرهنگی، مذهبی و سیاسی بود. بولتن نویسی و نگاه مبتنی بر پرونده سازی و سناریو نویسی وی را می توان محصول فعالیتهای اولیهاش در سپاه پاسداران دانست که با این نوع فعالیت آشنا شده و مهارتهای لازم را کسب کرد. این نوع برخورد با مسائل سیاسی و فرهنگی و نگاه مبتنی بر سوء ظن شدید و توطئه اندیشی دربرخی از نیروهای سپاه که در بخشهای عقیدتی و مطالعاتی فعالیت می کردند ، مشترک است و حتی برخی از آنها که بعدها با نظام مشکل پیدا کرده وبه صف مخالفان پیوستند، هنوز هم متاثر از شیوه موسوم به بولتن نویسی هستند.
گذشته حسن شایانفر ناروشن و در پرده ابهام است. تنها خاطرات دوستان و مریدانش روشن می سازد که در جلسات مذهبی حاج آقا مجتبی تهرانی در بازار تهران پیش از انقلاب شرکت می کرده است.
حاج آقا مجتبی تهرانی اگرچه درس اخلاق می داد وبعد از انقلاب هم از پذیرش پستهای حکومتی امتناع کرد و از معدود روحانیون سنتی بود که نگاه مثبت به دکتر علی شریعتی داشت، اما جلسات و محافل وی از محلهای تجمع اصلی چهرههای تند رو اطلاعاتی و سپاهی بود. در واقع پیش و بعد از انقلاب جلسات درس و وعظ حاج آقا مجتبی تهرانی به یکی از مراکز اصلی جریان بنیاد گرایی دینی بدل شد. سوابق انقلابی شایانفر مشخص نیست. خودش مدعی شده که مدتی کوتاه در زندان بوده است. اما بعد از انقلاب به سپاه پاسداران تهران می پیوندد. در دهه شصت و دوران رهبری آیت الله خمینی نقش بزرگی در مسائل سیاسی و امنیتی نداشت.
در سال ۱۳۶۳ به دعوت حسین شریعتمداری یار همیشگیاش به زندان اوین و قزل حصار رفت و در بخش عقیدتی و فرهنگی فعالیت کرد. در آن زمان بخش فرهنگی در مقایسه با دیگر بخشهای زندان های سیاسی و بخصوص رفتار تیم اسدالله لاجوردی منش معتدل تری داشت. اما روش بازتر برادر حسن آن روزها هدف تواب سازی زندانیان سیاسی و حذب برخی از آنها برای پروژههای فرهنگی و سیاسی مورد نظر نظام را دنبال می کرد.
در سال ۱۳۶۳ به دعوت حسین شریعتمداری یار همیشگیاش به زندان اوین و قزل حصار رفت و در بخش عقیدتی و فرهنگی فعالیت کرد. در آن زمان بخش فرهنگی در مقایسه با دیگر بخشهای زندان های سیاسی و بخصوص رفتار تیم اسدالله لاجوردی منش معتدل تری داشت. اما روش بازتر برادر حسن آن روزها هدف تواب سازی زندانیان سیاسی و حذب برخی از آنها برای پروژههای فرهنگی و سیاسی مورد نظر نظام را دنبال می کرد.
خاطرات یکی از زندانیان سیاسی در این خصوص روشنگر است که چنین توضیح می دهد:
« شایانفر معاونت حسین شریعتمداری را در بخش فرهنگی زندان به عهده داشت. این دو در سالهای ۶۳ و ۶۴ در زندان همان سیاستی را در پیش گرفتند که بعدها اصلاحطلبها در ارتباط با گشایش فرهنگی در جامعه پیش بردند. اولین اقدامشان ترتیب دادن یک نمایشگاه کتاب بزرگ در زندان بود. هر چه کتاب در بیرون از زندان بود را آوردند و فروختند. کتابهایی که اگر در منزل کسی پیدا میکردند سند جرم او میشد.
...تحولی که شریعتمداری و شایانفر در محیط زندان آن سالها ایجاد کردند باورکردنی نبود. آن دو، در بندها به پرسش و پاسخ با زندانیان می پرداختند و در مورد خواستههای آنها پرس و جو میکردند و گفتگوها ضبط می شد. در حقیقت پروژه تهاجم فرهنگی را این دو در زندان قزلحصار کلید زدند.»
بر اساس خاطرات برخی از زندانیان سیاسی آن دوران ، وی از همان موقع برای زندانیانی که با آنها در تماس بود پروندهای تشکیل داده بود و به طور دقیق به شناخت و مستند سازی شخصیت و مواضع انها پرداخته بود.
خاطرات برخی از زندانیان حزب توده نیز روشن می سازد که شایانفر در جریان تواب سازی و مصاحبههای تلویزیونی نورالدین کیانوری و دیگر رهبران حزب توده نیز مشارکت داشته است. اما فعالیتهای تواب سازانه حسن شایانفر و خاطراتی که از زندانیان سیاسی و تجدید نظر آنها همراه با حسین شریعتمداری گردآوری کرده و در اختیار وزارت ارشاد گذاشتند، باعث رشدشان در ساختار قدرت شد.
آنها بعد از استقبال از کتاب های مرکز فرهنگی زندانها بنا به پیشنهاد فیض الله عرب سرخی مسئول وقت حراست وزارت ارشاد به روزنامه کیهان رفتند.
تغییر و تحولات بعد فوت آیت الله خمینی در راس هرم قدرت فرصت ویژهای برای هر دوی آنها ایجاد کرد. بعد از مدتی کوتاهی از رهبری خامنهای اداره روزنامه کیهان به حسین شریعتمداری سپرده شد و وی نیز شایانفر را به عضویت در شورای سردبیری و مسئولیت مرکز پژوهشهای زندان منصوب نمود.
از این مقطع شایانفر نقش مهمتری در دستگاه سرکوب پیدا کرد. وظیفه وی مهار و کنترل رسانهها در چارچوب مورد نظر و انجام اقدامات امنیتی در چارچوب اقتدار گرایی بر بستر فعالیتهای رسانهای بود.
مشارکت در برنامه هویت و برخورد با روشنفکران و تولید مطالب برای واقعی جلوه دادن تهاجم فرهنگی آغاز فعالیتهای تهاجمی وی در سمت جدید بود. این اقدامات باعث شد تا در حلقه نزدیکان به رهبری قرار گرفته و دیده بانی ولایت فقیه و حمله و تخریب جریانهای منتقد و مخالف به هدف اصلیاش تبدیل شود.
مشارکت در برنامه هویت و برخورد با روشنفکران و تولید مطالب برای واقعی جلوه دادن تهاجم فرهنگی آغاز فعالیتهای تهاجمی وی در سمت جدید بود. این اقدامات باعث شد تا در حلقه نزدیکان به رهبری قرار گرفته و دیده بانی ولایت فقیه و حمله و تخریب جریانهای منتقد و مخالف به هدف اصلیاش تبدیل شود. رابطه وی با رهبری چندان نزدیک بود که چند روز قبل از مرگش در جریان ملافات با تقی دژاکام از دیگر پلیسهای فرهنگی ماجرای آخرین دیدارش با رهبری را شرح می دهد که نیمه تمام می ماند.
شایانفر در مصاحبه تفصیلی که در اسفند ۱۳۹۴ با خبرگزاری فارس داشت، تصریح کرده است که از دهه هفتاد به بعد اولویت وی شناسایی خط نفوذ و مقابله با جنگ نرم بوده است. او در دهه شصت بیشتر در قالب مبارزه با جنگ سرد مخالفان و غرب فعالیت داشت. در ماجرای قتلهای زنجیرهای و همچنین متهم سازی سعید امامی به ارتباط با اسرائیل و ضد انقلاب رد پای شایانفر قابل مشاهده است. وی همچنین در تعطیلی رسانههای اصلاح طلب و برخورد با روزنامه نگاران نیز خوراک تبلیغاتی را فراهم ساخت. شایانفر در دهه ۹۰ به دلیل بیماری به مانند گذشته فعال نبود و بخشی از کارهای او را افراد دیگری انجام می دادند اما تا پایان عمر نقش پلیس فرهنگی را رها نکرد.
آخرین مصاحبه او حاوی ادعای عجیبی است. او در خلال بخشهای مختلف این مصاحبه طولانی صحبتهای متناقضی انجام می دهد اما مدعی می شود که او نقش پلیس بد را بازی می کرده و تلویحا اصلاح طلبان و اعتدالیها با محوریت خاتمی و روحانی را به عنوان پلیسهای خوب معرفی کرده است. او می گوید وی و نیروهای همسو در پوشش رسانههای انقلابی با حملاتی که انجام می دهند وفضا سازی هایی که می کنند باعث می شوند تا نیروهای منتقد وسکولار روز به روز به صورت تاکتیکی به روحانی و خاتمی نزدیک بشوند. او این وضعیت این چنین توصیف کرده است:
« در مجموع این یک سناریویی است که فردی نقش پلیس بد و فرد دیگری نقش پلیس خوب را بازی میکند و ایرادی ندارد اگر محصولش در کاسه انقلاب برود.»
او بر خلاف حسین شریعتمداری، اصلاح طلبان را عمدتا تجدید نظر طلبانی می داند که به دلیل عدول از مواضع کلاسیک نظام مسیر نفوذ دشمن را هموار ساخته اند، اما ارتباطی با دولتها و سیستمهای اطلاعاتی غربی ندارند. وی همچنین در مصاحبه مزبور با نهادهای اطلاعاتی مرزبندی کرده و مدعی می شود با آنها همکاری نداشته است. وی لبه اصلی حملات را متوجه سیاستهای دولتهای سازندگی و اصلاحات می داند که جبهه فرهنگی انقلاب را آسیب پذیر ساختند.
سخنان فوق ممکن است شکل دیگری از سناریو سازی وی برای اختلال در فضای فرهنگی باز و جریان آزاد اطلاع رسانی و تخریب جناح میانه روی نظام باشد. اما تعارضها در آخرین اظهارات علنی وی قابل تامل است. از سویی می گوید نیروهای نزدیک به دولت روحانی با بیاعتنایی در مقابل جریان نفوذ خواب را از چشمان خامنهای گرفته اند و از سوی دیگر از هنر رهبری تجلیل کرده و می گوید:
« بالاخره این مدیریت انقلاب و هنر رهبری آن است که کسانی را که روزی اصل انتخابات را تحریم میکردند، به صحنه میآورد و اجازه میدهد که لیست داشته باشند.هنر انقلاب است که توانسته جریان معاند و اپوزسیون را تبدیل به جریان مطالبهگر در چارچوب قانون و در درون نظام تبدیل کند.»
مشابه رویه همیشگی نیروهای ولایت مدار، نزدیکان شایانفر به دنبال ساختن چهرهای معنوی از او هستند که گویی از اسرار غببی اطلاع داشته است! حسین شریعتمداری مدعی شده «حاج حسن ما در حالی که شرایط جسمانیاش نشان از بهبودی ایشان داشت، از رفتن خود خبر داد و در مقابل حیرت ما به اربعین حسینی علیهالسلام نیز اشاره کرد.»
این ادعاهای غیر مستند که صحت و سقم آنها معلوم نیست و در برخوردی گزافه گویانه می خواهد هاله قدسی دور سوژه مورد نظر بکشد، تلاشی هدفمند است تا نسلهای جوان حامی نهاد ولایت فقیه امثال شایانفرها را الگوی خود قرار دهند.
شناخت کامل فعالیت ها و عمکلرد شایانفر و رمزگشایی از اسراری که وی سعی در پنهان سازی آنها داشت، نقش مهمی در فاش سازی ماهیت دولت سایه و چگونگی فعالیت آن در ایران دارد.