پس از بربريتی که در پاريس در حمله به يک فروشگاه مواد غذايی و دفتر يک روزنامه انجام شد و با شعار الله اکبر و ادعای انتقام گيری از توهين به پيامبر اسلام ۱۷ تن سلاخی شدند کار توجيه کنندگان اين اعمال در رسانههای جمهوری اسلامی و برخی رسانههای غربی از سوی نيروهای اسلامگرا و ضد غربی و ضد امپرياليست آغاز شده است.
در دورهای اين گونه توجيهات مبتنی بود بر شرايط اقتصادی و اجتماعی جوامعی که تروريستها در آنها رشد کرده بودند (مثل فقر و بيکاری که از سوی مارکسيستها ارائه می شد) اما با روشن شدن تنوع پايگاه اجتماعی و اقتصادی اسلامگرايان اين گونه توجيهات به حاشيه رفتند.
ديگر به سختی می توان تروريسم را به فقر و بيکاری و عقب ماندگی کشورها نسبت داد در حالی که تروريستها هم از جوامع مرفه و خانوادههای مرفه يا طبقهی متوسط و هم از خانوادههای فقيرهستند (البته تفاوتی جدی ميان فقر در فرانسه و فقر در کشورهای آفريقايی وجود دارد). (در اين نوشته تروريست به معنای فرد، گروه و دولتی است که غير نظاميان را در شرايط و صحنهی غير جنگی با هدف ارعاب و ارهاب عمومی هدف حملات مرگبار قرار می دهد. اين تعريف البته مثل همهی تعاريف هم محدود کننده و هم چاره ساز است و برای پرهيز از برچسب زدن در همين چارچوب از آن استفاده می کنم.)
تفاوتی جدی وجود دارد ميان تفسير و تبيين و تحليل از يک سو و توجيه و مشروعيت بخشی از سوی ديگر. در نوع اول تحليلگر تلاش می کند با رجوع به شواهد و نظريههای ابطال ناشده و جاری در علوم اجتماعی به توضيح ريشههای اقدامات تروريستی بپردازد. اما نوع دوم به دنبال مقصر می گردد با مغالطه و نظريههايی مثل توطئه و بدون عرضهی هيچ گونه شاهد يا تمسک به شواهد خود ساخته و قلابی.
توجيهات و مشروعيت بخشیها هميشه به يک شکل پس از هر عمل قساوتمند تروريستی برای ماله کشی بر اعمال تروريستی اسلامگرايان عرضه شدهاند. ذيلا به شش توجيه گری معمول اشاره می کنم:
کار خودشونه
خبرگزاری فارس از قول يک تحليلگر فلسطينی نقل کرد که "رد پای موساد در حادثه تروريستی پاريس بوضوح پيداست." (۲۴ دی ۱۳۹۳) واحد مرکزی خبر از قول ادوارد اسنودن خبر داد که "وزارت مهاجرت رژيم صهيونيستی در حادثه تروريستی عليه نشريه شارلی ابدو نقش داشته است." به گزارش واحد مرکزی خبر، اسنودن در مصاحبه با روزنامه روسی کومرسانت گفته است: "رژيم صهيونيستی از مهاجرت معکوس يهوديان سالهای اخير ناخرسند است و همين نگرانی، مسئولان وزارتخانه مهاجرت اين رژيم را بر آن داشت تا از موساد بخواهند برای توقف مهاجرت معکوس کمک کند." (۲۴ دی ۱۳۹۳؛ صحت اين نقل قول از اسنودن قابل تاييد نيست اما در اصل موضوع که رسانه های امنيتی و نظامی جنايت فوق را به اسرائيل نسبت می دهند خللی وارد نمی کند)
با آن که جمهوری اسلامی در جنگ با داعش است برخی مقامات جمهوری اسلامی ترجيح می دهند اين جنايات را برگردن غربیها بيندازند تا دشمنان اسلامگرای خود در منطقه.
محمد رضا نقدی رئيس سازمان بسيج حملات را به دستگاه های جاسوسی فرانسه نسبت می دهد: "چرا هميشه گروگانگيرها زنده دستگير می شوند و فقط وقتی آن گروگانگيری، برای ريختن آبروی مسلمانان است چه در استراليا يا کانادا و فرانسه، گروگانگير کشته می شود؟! آيا غير از اين است که می خواهيد رد پای دستگاه های جاسوسی خودتان را پاک کنيد؟" (ايسنا ۲۴ دی ۱۳۹۳) رئيس مجلس اين اتهام زنی را روشن تر بيان می کند: "غرب ابتدا به مقدسات مسلمانان توهين میکند، سپس با بهکارگيری افراد نامعلوم دست به ترور زده و سپس در رسانههای خود چرخه اسلامهراسی راه میاندازند." (مهر ۳ بهمن ۱۳۹۳)
امام جمعه مشهد آن را به صراحت به دولت فرانسه نسبت می دهد: "کشتار در دفتر مجله فرانسوی سناريوی از پيش ساخته دولت ملحد فرانسه است." (۲۷ دی ۱۳۹۳) رئيس مرکز تحقيقات استراتژيک مجمع تشخيص مصلحت نظام اتهام زنی خود را در لفافهی شک می پوشاند: "ما کاملا به حملات تروريستی انجام شده عليه نشريه شارلی ابدو مظنون هستيم، چرا که کارگردانی اين رخداد دست خود غرب است." (تسنيم ۲۸ دی ۱۳۹۳)
نتيجهی استعمار است
گروهی اين گونه اعمال را نتيجهی دوران استعمار و لذا نتيجهی کار دول غربی در دوران معاصر می دانند: "البته آنچه در پاريس اتفاق افتاد مصداق آيه «مکروا و مکر الله خير الماکرين» بود که دامن کشورهای اروپايی را نيز گرفت." (مصطفی کواکبيان، ايسنا، ۱۸ دی ۱۳۹۳) اما عرضه کنندگان اين توجيه نمی گويند کدام دولت استعماری به هنگام در دست داشتن قدرت در کشورهای مستعمره به اين ترتيب به مردم حمله کرده است: روزنامه نگاران را به تيربار ببندد، مردم را در يک کافه گروگان بگيرد، هواپيما را به ساختمان اداری بزند يا مردمی را که در حال خريد و فروش هستند بکشد.
دولتهای استعماری در جنگ با گروههای استقلال طلب بوده و از هر دو طرف افرادی در جنگها کشته شدهاند اما جنگ قوانين و مقررات خود را دارد و نمی توان تروريسم و کشتن غير نظاميان را با جنگهای گذشته توجيه کرد. از سوی ديگر انتقام گيران امروز هيچ وکالتی از سوی مستعمره شدگان ديروز ندارند تا بدين طريق انتقام گيری کنند.
هدف، اسلام هراسی است
توطئه انديشان بلافاصله بعد از کشتارهای پاريس دست به کار شده و اين جنايات را به پای دول غربی و دستگاههای اطلاعاتی آنها نوشتند. آنها با اين سوال کار خود را شروع می کنند که "چه کسی از اين اعمال بهره می برد؟" پاسخ آنها با فرض دشمنی غرب با اسلام اين است: "دول غربی، چون آنها می خواهند مردم کشورشان از اسلام بترسند." علی خامنهای قهرمان اين گونه ادعاهاست: "يک عدّهای در دنيا دارند پول خرج ميکنند برای اسلامهراسی، برای اينکه چهرهی اسلام را در دنيا خراب کنند." (۱۹ دی ۱۳۹۳) خامنه ای در برخورد با حملات ۱۱ سپتامبر با همين ديدگاه آنها را به دولت امريکا نسبت داد. او نقش القاعده را در رخدادهای ۱۱ سپتامبر انکار می کند تا به تلويح آن را بر گردن دولت ايالات متحده بيندازد: "شما که ادّعا می کنيد فلان کس يا فلان گروه يا فلان سازمان، برجهای دو قلوی عزيزتان را در نيويورک هدف قرار داده و نابود کرده و به خاک سياه نشانده است، آيا دليل و شاهد و مدرکی هم به کسی ارائه کردهايد؟ می گويند احتياج به ارائه مدرک نيست." (۱۲ آبان ۱۳۸۰)
حتی اگر دول غربی با اسلام دشمنی داشته باشند (که ندارند) در اينجا با خلط انگيزه (دشمنی با اسلام) و انگيخته (کشتار غير نظاميان) چنين توطئهای ساخته و پرداخته می شود. توطئه انديشان هنوز معتقدند که حملات ۱۱ سپتامبر کار دولت امريکا و اسرائيل بوده است با اين که همهی اطلاعات مربوطه در اين زمينه منتشر شده است و شکی در انجام اين عمليات توسط القاعده وجود ندارد.
نتيجهی اعمال متحدان غرب است
برخی ديگر از توجيه کنندگان تروريسم اسلامگرايان اين گونه کشتارها را نه به خود قاتلان و تصميمات آنها بلکه به استبداد و فساد کشورهای عربی نسبت می دهند و برای آن که سهمی به غرب هم در اين زمينه بدهند آن کشورها را "متحد" غرب می نامند تا مغاطلهی "مجرميت به واسطی ارتباط" را ظاهری خوش ببخشند. اولا اعمال حاکمان عربستان و مصر يا هر کشور عربی ديگر کشتار يهوديان در يک فروشگاه در پاريس يا کشتار روزنامه نگاران را توجيه نمی کند.
ثانيا همکاری ميان کشورها از هر نوع نظام سياسی امری رايج است و نمی توان همهی اعمال آنها را به حساب يکديگر گذاشت. به عنوان مثال دولت پاکستان با ايالات متحده برخی همکاریهای امنيتی دارد اما آيا می توان به همين دليل ايالات متحده را مسئول تنش در کشمير دانست؟ کشورها در همکاری با يکديگر حوزههای اختلاف را به حاشيه برده و بر نقاط مشترک تاکيد می کنند نکته ای که نگرش ضد امپرياليستی با دوگانهی خير- شر در سياست نمی تواند به خوبی گزارش کند.
تقصير خودشان است
توجيه پنجم مبتنی است بر "سرزنش قربانی". می گويند روزنامه نگاران و فکاهه پردازان فرانسوی با نشر کاريکاتورهای پيامبر اسلام خود محرک اين گونه جنايات بودهاند و مسئوليت را نه به اسلامگرايان بلکه به توهين کنندگان بايد نسبت داد. يهوديانی نيز که در پاريس در يک خواروبار فروشی کشته شدند دارند هزينهی "دولت يهود" را می پردازند. توجيه گران می گويند که تنفر از يهوديان در غرب و دنيای اسلام نتايج اعمال اسرائيل است و مسئول جنايات عليه يهوديان را بايد اسرائيل دانست و نه اسلامگرايان. اولا اگر يک کارتونيست و طنز پرداز بخواهد از لحاظ سياسی کسی را از خود ناراحت نکند بايد شغلش را رها کند. و ثانيا تنفر نسبت به يهوديان ربطی به اعمال دولت اسرائيل ندارد چون برای هزاران سال دولت اسرائيل وجود نداشت و تنفر از يهوديان وجود داشت.
البته برخی نخست کشتار را در رسانههای غربی محکوم و بلافاصله با يک "اما" توجيه خود را نيز عرضه می کنند. آنها می گويند جوامع اقليت مسلمان خود را محاصره شده می بينند و در برابر توهين به پيامبرشان عکس العمل نشان می دهند. (حسين رشيد، واشينگتن پست، ۸ ژانويه ۲۰۱۴) آنها می خواهند با قيد زدن به آزادی بيان و رسانهها تحت شرايط ارعاب مشکل را حل کنند. برخی ديگر نيز معمولا ديدگاه های خامنهای را منعکس می کنند؛ آنها کارتونيستهای شارلی ابدو را مهدورالدم خوانده (کيهان، ۲۵ دی ۱۹) و برای کشتار آنها جشن می گيرند. (روزنامهی لثارات)
تروريستها دست پروردهی دول/سرمايه داری غربی هستند
روزنامه جوان تروريستهای اسلامگرا را دست پروردهی دول غربی می داند: "مقامات غربی درحالی حوادث تروريستی پاريس را به مسلمانان نسبت میدهند که در سالهای اخير خود بانی اصلی رشد تروريستها بودند و با کمکهای نظامی و مالی خود هزاران نفر از آنان را از سراسر جهان به سوريه و عراق گسيل داشتند تا با درگير مسلمانان به برادرکشی، منافع خود را در خاورميانه تأمين کنند اما از بد حادثه اين بار چاقو دسته خود را بريد و تروريستها در مقابل کسانی قد علم کردند که حامی اصلی آنها بودند." (۲۱ دی ۱۳۹۳) شهروند دول غربی بودن برای سرمقاله نويس روزنامهی سپاه کافی است که تروريستها را به عامليت دول غربی نسبت دهد. هيچ گزارش يا تحقيقی نشان نمی دهد که اعضای القاعده در يمن يا اعضای داعش توسط دول غربی پرورش يافته باشند.
چپگرايان به گونهای ديگر تروريسم را محصول جوامع غربی معرفی می کنند: "سه عامل ترورهای هفته قبل، ماهها در زندان بودند و اتقاقا در زندان حرفهای شده بودند.
بخشی از زندانهای فرانسه دانشگاه تروريسم است برای اينکه يک سری از اين جهادیهای سابق در زندان هستند و جوانان مايوس و از همه جا رانده را به طرف خود میکشند. با هشياری و با مبارزه عليه روند پليسی شدن جامعه است که میتوان جلوی چنين ارادهای نزد دولتها را گرفت." (بهروز عارفی، راديو زمانه، ۲۳ دی ۱۳۹۳) چپها نابرابری اجتماعی را عامل تروريسم می دانند: "بايد عدالت اجتماعی ايجاد کرد، بايد فاصلهای که بين طبقات هست و شکافی که بين قشرهای مختلف هست کمتر شود." (همانجا)؛ "راديکاليزم مندرج در باورهای مذهبی اين جوانان که در رفتار خشونتآميز آنها تبلور پيدا میکند فاقد محتوای خالص مذهبی است، بلکه برآيند خشونت نمادينی است که يک جامعه نابرابر، نژادپرست و حاشيهساز بر آنها تحميل کرده است." (کوروش عرفانی، گويا نيوز، ۲۳ دی ۱۳۹۳) بر اساس اين ديدگاه صدها ميليون جوان هندی و بنگلادشی که در خانوادههای فقير زندگی می کنند يا دهها ميليون ايرانی که زير خط فقر زندگی می کنند هر روز بايد دست به اسلحه برده و ديگران را قتل عام کنند.
برخی ديگر از چپها نه جوامع و دول غربی بلکه سرمايه داری و ليبراليسم را مقصر می دانند: "سرمايه¬داری و امپرياليسم غربی برای گسترش و رشد اين جنبش¬ها زمينه¬های بسيار مساعدی ايجاد کرده¬اند... اين تظاهرات [پاريس در دفاع از آزادی بيان] نشانگر رياکاری ليبراليسم غربی مدرن است." (ترورهای پاريس در بستر جهانی، کوين اندرسون / برگردان مهرداد امامی، راديو زمانه، ۲۶ دی ۱۳۹۳) زندان، شکاف طبقاتی، سرمايه داری و ليبراليسم در انواع جوامع وجود دارند و در بسياری از جوامع به ترور منجر نمی شوند. نسبت دادن ترورها به سرمايه داری و ليبراليسم تنها ماهی گرفتن از آب گل آلود است.
چهار مشکل مشترک اين توجيهات
در همهی توجيهات فوق چهار مشکل مشترک وجود دارد:
۱. نفی مسئوليت فردی: در همهی اين توجيهات اصولا مسئوليتی برای مرتکبان به اين جنايات درنظر گرفته نمی شود، گويی آنها ماشينهايی هستند که تحت شرايط خاص به ديگران شليک می کنند يا بمب می گذارند. اگر دولت عربستان يا سوريه شهروندان خود را سرکوب می کنند آيا می توان مسئوليت شهروندان سعودی يا سوری را در اعمال تروريستی در حملات ۱۱ سپتامبر يا کشتار شيعيان در عراق يا ديگر عمليات تروريستی در شهرهای مختلف دنيا انکار کرد؟ آيا برآمدن در خانوادهای فقير در حومهی پاريس می تواند کشتار نويسندگان يک روزنامه را توجيه کند؟ توجيه گران با فرار از لحاظ مسئوليت فردی در وقوع جرم و جنايت در واقع برنامههای سياسی خود را دنبال می کنند و تلاشی برای پيدا کردن مشکل و راه حل به خرج نمی دهند.
۲. تمرکز بر علل بعيد به جای علل قريب. اگر از نگاه تروريستها و حاميان فکری آنها استعمار يا دولت اسرائيل يا نشر کاريکاتور ربطی هم به اين جنايات داشته باشند (که ندارند) اين ربط بسيار سست و دور است اما عواملی مثل خشونت محوری، تنفر، تعاليم قرائت تماميت خواهانه و اقتدارگرايانه از دين و خواست اجرای شريعت و مشکل دول غربی در فرايند جذب و هضم مهاجران در فرهنگ ليبرال خود نقش مهم تری در اين خشونتها دارند که از نگاه آنان مورد غفلت قرار می گيرد.
۳. تمرکز بر موضوعات جنجال برانگيز به جای علل واقعی. حمله به دفتر نشريهی شارلی ابدو را نمی توان صرفا با موضوع توهين به پيامبر اسلام يا حمله به خواروبار فروشی کوشررا نمی توان صرفا با انتقام گيری از اعمال دولت اسرائيل توضيح داد.
هر انسان منصفی با هر دين و ايمانی يا بدون ايمان و دين می داند که پاسخ توهين به باورهای ديگران سکوت، اعتراض مدنی، شکايت قضايی يا حداکثر توهين متقابل است و نه کشتار جمعی يا يهوديان فرانسه مسئول اعمال دولت اسرائيل نيستند يا حتی برخی از آنها ممکن است منتقد آن باشند. فتاوای مربوط به کشتار در برابر توهين يا صهيونيست تلقی کردن يهوديان و لذا مباح کردن خون آنها نه فتاوای صرفا مذهبی بلکه بيانيههای جاه طلبانه برای کسب قدرت سياسی است. کشتار به عنوان يکی از ابزارهای ارعاب يکی از مجراهای کسب قدرت سياسی است. اسلامگرايان امروز در پی پياده کردن اسلام نيستند. آنها اسلام را اسب راهواری برای کسب قدرت سياسی يافتهاند و متاسفانه بخشی از رهبران دينی مسلمانان يا تک تک مسلمانان غير اسلامگرا تلاش کافی برای پياده کردن آنها از اين اسب به خرج نمی دهند.
۴. تمرکز بر غرب و غفلت از چالش ميان مسلمانان. چالش ميان قرائتهای اسلامگرايانه از اسلام و اسلام سنتی و صوفيانه بيش از آن که چالش ميان غرب و دنيای اسلام باشد چالش ميان خود مسلمانان است. اسلامگرايان مسلح صدها برابر شهروندان غربی مسلمانان از مذهب خود يا مذهب ديگری در ميان خود را کشتهاند.
برای يافتن ريشهها و حل مشکل اسلامگرايی بايد به درون جوامعی با اکثريت مسلمان رفت و چاره را همانجا يافت. با فرافکنی مشکل به غرب نمی توان مسئله را فهميد، چه برسد به يافتن راه حل.
______________
نظرات مطرح شده در این نوشته، الزاما بازتاب دهنده دیدگاههای رادیو فردا نیست.