هفته گذشته، رسانهها فاش کردند آلوی برنر يکی از جنايتکاران نازی پس از سالها زندگی در دمشق چهار سال پيش به مرگ طبيعی و در سن ۹۸ سالگی جان باخته است؛ بی آنکه هرگز در پيشگاه قانون حاضر شده باشد يا دست کم به جنايات خود اعتراف کرده باشد.
او که دست راست آيشمن، معمار پروژه هولوکاست در آلمان نازی و براساس تخمينها مسئول مرگ ۱۳۰ هزار يهودی در سالهای جنگ به شمار میآمد، در دهه ۵۰ ميلادی خود را به دمشق برساند و تا زمان مرگش در سال ۲۰۱۰ به عنوان «مشاور» به خانواده اسد کمک میکرد. هرچند موصاد او را شناسايی و دوبار از طريق ارسال پاکتهای حاوی مواد منفجره اقدام به ترور وی کرد، در نهايت تنها توانست او را از ناحيه چشم و انگشتان دست زخمی کند.
چرا دمشق؟
پناه گرفتن برنر در دمشق اتفاقی يکه نيست؛ فرانتز استنگل فرمانده کمپ تربلينکا نيز يکی ديگر از نازیهايی بود که عليرغم مشارکتش در کشتار ۸۰ هزار نفر با کمک يک اسقف کاتوليک توانست خود را به دمشق برساند.
بعد از جنگ دوم جهانی و شکست آلمان نازی بسياری از آنانی که دستانشان به خون آلوده بود پا به فرار گذاشتند تا از اروپا و دادگاهی که در نورنبرگِ آلمان برای رسيدگی به جنايات تشکيل شده بود جان به در ببرند. تعداد زيادی از آنها به آمريکای جنوبی –کشورهايی از جمله برزيل، آرژانتين و اوراگوئه – گريختند و برخی نيز با علم به اينکه اسرائيل بيش از هر کشور ديگری در پی مجازات آنهاست، درست بيخ گوش دشمن در کشورهای خاورميانه پناه گرفتند تا به واسطه روابط خصمانه اين کشورها با اسرائيل در امان بمانند.
در اين ميان سوريه تنها نبود؛ به عنوان نمونه برنر پيش از نقل مکان به سوريه تحت نام مستعار دکتر جورج فيشر در مصر و به عنوان تاجر اسلحه فعال بود. آريبرت فرديناند هيم يا «دکتر مرگ» - پزشکی که در يکی از کمپهای نازیها يهوديان را سلاخی می کرد- سالها با نام مستعار «طارق فريد حسين» در قاهره زندگی کرد و تنها کمتر از پنج سال پيش بود که فرزندش فاش کرد او در تابستان ۹۲ بر اثر سرطان در مصر جان سپرده است.
حتی گفته میشود جمال عبدالناصر، رهبر ناسيوناليست مصر پس از کودتايی که او را به قدرت رساند رئيس سابق گشتاپو در دوسلدورف، يواخيم داوملينگ را که به مصر پناه آورده بود مسئول تشکيل سازمان امنيت حکومت خود کرد. به ليست چهرههای شاخص نازی که به قاهره گريختند میتوان نامهای بسياری افزود؛ کسانی که به سبب انتقال تجربيات نظامی و امنيتیشان به ميزبان و همينطور حس مشترک خصومتی که نسبت به يهوديان داشتند، موفق به برقراری روابط دوطرفه پرثمری با برخی کشورهای منطقه شدند.
شايد پذيرش اين موضوع دشوار باشد اما پس از چندين دهه بسياری از نازیها هرگز تاوانی متناسب با نقش خود در يکی از بزرگترين کشتارهای تاريخ بشر پس ندادند؛ هرچند پس از گذشت چندين دهه بانيان کشتارهای جنگ دوم جهانی اگر جان نباخته باشند، اکنون بسيار کهنسال هستند. دادگاه مشهور نورنبرگ که در نوامبر ۱۹۴۵ و به تدارک برندگان جنگ تشکيل شد تنها ۲۲ مقام عاليرتبه نازی را محاکمه کرد. در کنار اين محکومان که بيشتر آنها به دار آويخته شدند، اکثريتی از افسران و درجه داران با کمک کسانی که هنوز هم نسبت به آلمان نازی احساس همدلی داشتند فراری داده شده و تحت حمايت قرار گرفتند.
معامله پرسود نازیها با آمريکا
تعدادی از اين مقامات و همراهان رايش سوم نيز سر از ايالات متحده در آوردند و عجيب اينکه طی هفتههای اخير نامشان دوباره به سرخط اخبار راه يافت. مجلس آمريکا اوايل ماه ميلادی جاری با تصويب يک لايحه مقرر کرد ازين پس به نازیهای آلمانی بازمانده از جنگ جهانی دوم مستمری ماهانه خدمات اجتماعی پرداخت نخواهد شد.
اين تصميم دو ماه پس از آن گرفته شد که خبرگزاری آسوشيتد پرس فاش کرد تعداد زيادی ازين افراد نه تنها در پيشگاه قانون حاضر و بابت جناياتشان مجازات نشدهاند، بلکه از سال ۱۹۷۹ تا کنون ميليونها دلار به عنوان مقرری ماهانه از محل مالياتهای پرداختی توسط شهروندان آمريکايی دريافت کردهاند؛ موضوعی که خشم و ناباوری بسياری را در ايالات متحده برانگيخت و مجلس نمايندگان را ناگزير به اقدامی فوری کرد.
ظاهرا تعدادی از نازیهای فراری که به ايالات متحده مهاجرت کردند موفق شدند بی آنکه هويت واقعی خود را فاش کنند اجازه اقامت در اين کشور را کسب کنند، زندگیهای نسبتا آرامی را در پيش بگيرند، مانند شهروندی عادی کار کنند و از خدمات اجتماعی بهره مند شوند. اما سيستم قضايی آمريکا –هرچند پس از سالها- به تدريج و يک به يک به هويت واقعی آنها پی برد و تصميم گرفت از شر آنها خلاص شود.
از آنجا که تشکيل دادگاه و اخراج اين افراد از ايالات متحده روندی پردردسر و زمانبر محسوب میشد، از آنها خواسته شد خاک آمريکا را داوطلبانه ترک کنند و در مقابل کماکان از مستمری ماهانه خدمات اجتماعی برخوردار شوند. با پذيرش اين شرط اين افراد از ايالات متحده خارج شده و تابعيت اين کشور از آنها سلب شد، اما طی سالها با استفاده از پرداختهای ماهيانه سيستم خدمات اجتماعی آمريکا، زندگی های آسوده و مرفهی در گوشه ديگری از جهان برای خود ساختند. به عنوان نمونه مارتين هارتمان يکی از پرسنل کمپهای کشتار نازی ها در سال ۲۰۰۷ و به دنبال توافق ذکر شده از محل زندگيش در آريزونا به برلين رفت و بلافاصله تابعيت آمريکايیاش لغو شد تا دولت آلمان ناچار از پذيرش او شود.
آرتور رودلف، يکی از سرشناسترين دانشمندان آلمان نازی نيز پس از جنگ برای استفاده از دانش تکنيکی اش به ايالات متحده منتقل شد اما در سال ۱۹۸۴ به آلمان غربی رفت و سپس خود با حضور در سفارت ايالات متحده تابعيتش را لغو کرد. اعتراضهای آلمان غربی به آمريکا بی نتيجه ماند و رودلف نيز در آلمان ماندگار شد.
اين معامله ميان سيستم خدمات اجتماعی ايالات متحده و نازیهای سابق، به آمريکا اين امکان را داد که مدعی شود به نازيها پناه نداده بی آنکه توضيح دهد به چه قيمتی از شر آنها خلاص شده است.
يکی ديگر از نمونههای ياد شده در گزارش آسوشيتد پرس مارتين بارتش، از نگهبانان يکی از کمپهای مرگ است که در سال ۱۹۸۷، پس از چند دهه زندگی در آمريکا و کار به عنوان سرايدار يک ساختمان؛ به اتريش آمد و دو روز پس از فرود هواپيمايش ناگهان تابعيت آمريکايیاش لغو شد. اتريش ناچار شد به وی تابعيت اتريشی بدهد و بارتش نيز تا زمان مرگش در سال ۱۹۸۹ به دريافت مستمری از ايالات متحده ادامه داد.
بنا بر گزارش آسوشيتدپرس، از سال ۱۹۷۹ تاکنون، دست کم ۳۸ نفر از ۶۶ نازی اخراج شده در آمريکا –به واسطه آنچه مسئولان آن را يک «رخنه قانونی» میخوانند- به دريافت مقرری ماهيانه خود ادامه دادهاند، مبلغی که با يک محاسبه سرانگشتی به ميليونها دلار بالغ میشود.
عجيب نيست که بر اساس گزارش آسوشيتدپرس، ژاکوب دنزينگر، يکی از پرسنل کمپ مخوف آشويتس، پس از خروج از آمريکا اکنون در کرواسی و به خرج مالياتدهندگان آمريکايی زندگی مرفه و آسودهای دارد.