میگوید مثل اتاقی است با در باز. هر وقت بخواهی واردش میشوی و هروقت بخواهی میروی بیرون. ازدواج سفید را میگوید. نوعی از زندگی مشترک که رسانهها میگویند در ایران رواج پیدا کرده و کار به آنجا رسیده که وزارت کشور کارگروه ویژهای برای بررسی آن تشکیل داده است.
ازدواج سفید یا همباشی شیوهای از زندگی مشترک است که در آن افراد بدون ثبت هیچ سند دولتی، قانونی یا مذهبی، زندگی در زیر یک سقف را تجربه میکنند. در این شیوه، زندگی بر اساس قوانین و مقرراتی پیش میرود که توسط دو طرف تعیین شده نه حکومت یا مذهب.
تاکنون هیچ آماری از تعداد افرادی که بدون ازدواج ثبت شده رسمی در ایران زندگی میکنند ارائه نشده است. زیرا به دلایل قانونی و آنچه دلایل شرعی نامیده شده انتخاب این شیوه از زندگی در ایران غیرقانونی است.
رسانهها در ایران دلایلی مانند مسایل اقتصادی، تلاش برای شناختن بیشتر طرف مقابل و حتی بالا بودن هزینههای ازدواج را از دلایل این امر میدانند.
فرنگیس زن سی و چند سالهای است که در چهار سال گذشته چنین شیوهای را برای زندگیش انتخاب کرده و معتقد است با همه مشکلات و نگرانی از برقراری رابطهای که در ایران غیرقانونی خوانده میشود، این شیوه زندگی را ترجیح میدهد.
فرنگیس میگوید: «در زندگی به شیوه آزاد، از سویی زن احساس استقلال بیشتری به نسبت زندگی متاهلی دارد. چون خیلی از تصمیمگیریها همچنان فردی است و میتواند معاشرتها و مناسبات خودش را داشته باشد و الزامی نیست که حتما دوتایی میزبان باشند یا مهمان باشند. آدم میتواند کمی فردیتر زندگی کند. از این نظرها خیلی بهتر است. درگیریها و وابستگیهای زندگی متاهلی را ندارد.»
پیچیدگیهای مالی، نقطه ضعف ازدواج سفید
با وجود گستردگی بحرانهای مالی در ایران و آمار بالای بیکاری برخی رسانهها گسترش آنچه را که ازدواج سفید نامیده شده ضرورت اقتصادی موقتی برای گذران زندگی نامیده اند.
فرنگیس هم مسایل مالی را رکنی اصلی در این شیوه زندگی میداند و میگوید: «من اغلب دیدهام که پسرها تعهدات مالی را خیلی جدی نمیگیرند. در مورد خود من که اینطور بود. درست است که ما با هم زندگی میکردیم، وسایل زیادی از او در خانه من است، جز بعضی شبهایی که میرفت با مادرش حرف میزد همه هفته را با هم زندگی میکنیم، ولی انگار که وظیفه کرایه دادن فقط به عهده من است. وقتی میرفتیم بیرون یک وقت من خرید میکردم و یک وقت او. وسیله ای خراب میشود خب او هم کمک میکند یا کسی را میآورد و تعمیر میکند. ولی انگار در بخش اصلی تامین هزینههای زندگی خودش را موظف نمیدانست. فکر میکرد که تو بدون من چطوری زندگی میکردی، همانطور زندگی کن.
از یک جایی خیلی احساس سوءاستفاده به من دست داده بود. فکر میکردم یک آدمی خودش را گردن من انداخته است. خیلی وقتها مسایل غیرشفاف است، یعنی تو هم آن توقع و شفافیتی که در بسیاری از زندگیهای رسمی هست را نداری و هم دوست داری استقلالت را همچنان حفظ کنی و نمیخواهی آن تعهد جدیتر شود و هم اینکه یک جایی احساس میکنی که ازتو سوء استفاده میشود و زندگیات جدی گرفته نمیشود.»
این احساس سوء استفاده درحالی در ذهن فرنگیس شکل گرفته که پیش از این یک زندگی زناشویی رسمی را هم پشت سر گذاشته. او در مورد قراردادهای مالی با همسر سابقش میگوید:
به طور کلی به عهده همسر سابقم بود، هزینههای اصلی خانه، کرایه خانه. ولی وقتی او پول نداشت، خیلی بدیهی بود که کرایه خانه را من بدهم زیرا آن چک، چک مشترکمان و آن خانه خانه مشترکمان است، من میپرداختم. با این که من مسئول پرداخت هزینه ها نبودم، اما پشتوانه او محسوب می شدم. وای این ویژگی در سایر روابط وجود ندارد.»
اما چرا با اینکه در ازدواج سفید هیچیک از قوانین و مقررات و محدودیتهای ازدواج رسمی و قانونی وجود ندارد، همچنان مسایل و مشکلاتی پیش میآید که شبیه ازدواجهای قانونی است.
حسین قاضیان جامعه شناس ساکن آمریکا معتقد است:« ازمهمترین پایههای نهاد خانواده، رعایت سه اصل مهم است. آن اصل این است که دو نفر که معمولا غیرهمجنس هستند، باید به همه نیازهای همدیگر برای همیشه در همه سطوح پاسخ بدهند. درزندگیهای همباشانه یعنی در ازدواج سفید تنها آن "برای همیشهاش" ممکن است عوض شده باشد. البته برای این شیوه ازدواج هم تضمینی وجود ندارد.
چون در آنجا هم فرض این است که خانواده وجود دارد ولی قراردادی امضا نشده است. ولی آن عناصر غیرقراردادیِ قرارداد هنوز وجود دارد. ولی واقعیت این است که دو نفر غریبه نمیتوانند به همه نیازهای انسانی در همه سطوح پاسخ بدهند و به علاوه از نظر جنسیتی آن نوع از تفاوت جنسیتی که در تقسیم کار در جامعه و در خانواده سنتیوجود دارد، اینجا هم خواهد آمد. یعنی امضا کردن آن سند قرارداد ازدواج تاثیر بنیادین در تقسیم کار جنسی خانه نمیگذارد و متفاوت بودن آن را تضمین نمیکند. همینطور انتظاراتی که از زن و مرد وجود دارد و نکاتی دیگر را از درون خانواده سنتی با خودشان به این نهاد جدید میآورند و امضا نکردن آن قرارداد مانع ورود این عناصر نیست. همان عناصری که آنجا باعث اختلافات و مشکلات میشود اینجا هم وجود دارد. »
دخالت نداشتن خانوادهها، مهمترین آزادی در ازدواج سفید
اما گذشته از مسایل مالی به گفته فرنگیس مهمترین تفاوت زندگی که به نظر او زندگی آزاد است با زندگی در قالب ازدواج رسمی دوربودن خانوادهها از اصل رابطه دونفره است.
فرنگیس میگوید:« یک بخشی معاشرت خانوادگی حذف میشود. این حذف شدن بهترین بخش قضیه است. چون فرد همسر قانونی نیست، در مهمانیهای خانوادگی، روابط اجباری و مثلا عروسیهای فامیلی، پارتنرش را با خودش نمیبرد و همین جلوی بسیاری از مسایل و اختلافات و قضاوتها را میگیرد.ولی از جنبهای دیگرهمیشه بهانهای برای شانه خالی کردن از مسئولیت وجود دارد. مثلا اگر یکی از طرفین به دلیل بیماری شدید در بیمارستان بستری شود، آن یکی به دلیل اینکه همه خانواده تو نمیدانند که من که هستم، خودش را از بخش مراقبت کنار میکشد.»
به گفته فرنگیس هرچند این رابطه از رسمیت مورد قبول جامعه برخوردار نیست اما بازهم امنیت خاطری را برای خانواده نزدیک دختر ایجاد میکند:« پدرمادر من نه آدمهای خیلی سنتی هستند و نه خیلی هم روشنفکر که بتوانند با این اتفاقات جدید و نوع روابط کنار بیایند. در عمل هم پارتنر من هرگز به عنوان فردی رسمی به خانه پدری من نمیآمد. پدر و مادرم تنها در جریان این رابطه بودند. فکر میکنم مادرم از این اتفاق خیلی راضی بود. چون احساس میکرد یک نفر کنار دخترش هست و مواظبش هست و دخترش تنها نیست. پدرم هرگز چیزی نمیگفت. خیلی با احترام برخورد میکرد. میدانست، ولی هیچوقت راجع به او حرف نمیزد. ولی وقتی من میرفتم خانه شان و موقعی که به خانهام برمیگشتم، میپرسید که فلانی میآید دنبالت؟»
به گفته حسین قاضیان تکیه خانواده به همخانه زن حتی اگر هیچ قرارداد رسمی میان آنها وجود نداشته باشد نشانههایی از باقیماندن تفکرهای مردسالارانه جامعه است.
حسین قاضیان میگوید:« در هر حال در جامعهای مثل جامعه ما، فرهنگ و ساختار پدرسالارانه قوی و قدرتمند بوده و با وجود همه تحولاتی که رخ داده هنوز بارقههایش در جامعه کم یا بیش به علت مدرن شدن جامعه وجود دارد. این دو عنصر یعنی ساخت پدرسالارانه و فرهنگ پدرسالارانه که در این ساخت وجود دارد در وجود روحی و روانی و حتی بدنی هم هست. در نسلهای گذشته که بیشتر هم هست. بنابراین انتظارات این بافت و ساخت پدرسالارانه در زندگی ما زیاد است. بخشی از آن عبارت است از نقش مرد به عنوان حامی، سرپرست، ولی، قیم، بزرگتر زن. مردان هم گاهی اوقات خودشان را این طوری تعریف میکنند که زن را در کنف حمایت خودشان بگیرند. دیگران هم از مرد چنین انتظاری را دارند که این کار را بکند. در نسلهای قبلی که بافت و فرهنگ پدرسالارانه قوی تر بوده طبیعتا این انتظار هم قوی تر است و نسل جدید هم با این نگاه روبهرو میشوند و حتی به ازدواج سفید هم از این زاویه نگاه میکنند که گویی کسی حامی مرد به دست آورده. همان چیزی که در روابط خانوادگی قرار است شوهر برای یک زن انجام دهد.»
آیا ازدواج سفید مرحله آزمایشی ازدواج دائم است؟
برخی از تحلیلگران معتقدند که ازدواج سفید مرحله آزمایشی است برای ورود به ازدواج قانونی و ممکن است بسیاری از این دست تجربهها پس از گذشت مدتی به ثبت رسمی برسد.
فرنگیس اما تجربه دیگری دارد:« یک بار در اواخر آن دوران زندگی مشترک، پارتنرم پیشنهاد ازدواج داد اما من حس کردم که در همین زندگی اصلا مسئولیت پذیر نیست و تعهداتش را خوب انجام نمیدهد. برای همین فکر کردم نمیتوانم برای یک زندگی درازمدتتر رویش حساب کنم.»
پس از تجربه شش سال زندگی مشترک در قالب ازدواج رسمی فرنگیس حالا به گفته خودش رابطهای موفق را تجربه کرده که به پایان رسیده است. فرنگیش میگوید:« تنها خوبی آن این است که شبیه اتاقی است که درش باز است. هر وقت خواستی میتوانی ازش بروی بیرون. ولی وقتی توی آن اتاق همه چیز درست است، نور خوبی دارد، حرارتش خوب است، چرا باید از اتاق بیرون بروی؟ مهم این است که میدانی در اتاق بسته نیست. ازدواج بیشتر احساس آن در بسته را به تو میدهد برای اینکه وقتی تصمیم بگیری در را باز کنی باید راجع به کلید تصمیم بگیرید. کلید دست کیست؟ ممکن است آن کلید را به تو ندهد. اگر ندهد میخواهی چه کار کنی؟»