در تازه ترين واکنش هنرمندان به تحولات پس از انتخابات در ايران، بهمن فرمان آرا، فيلمساز قديمی و پرآوازه سينمای ايران، اعلام کرد در چهار سال آينده فيلمی نخواهد ساخت.
سازنده فيلمهای مشهوری چون « بوی کافور عطر ياس» و « خانه روی آب» در مطلبی که در شماره روز دوشنبه روزنامه «امتياز» -از روزنامههای تخصصی سينما- منتشر شده مینويسد: « تصميم گرفته ام که در چهار سال پيش رو کار نکنم».
آقای فرمان آرا که فيلم «خاک آشنا»ی او بعد از دو سال توقيف و حذف چهار سکانس از آن هم اکنون در سينماهای تهران بر روی پرده است، اضافه میکند: « الان در زمانهای به سر میبريم که اکران فيلم من خودش جزو معجزهها به حساب میآيد».
بهمن فرمان آرا، سازنده فيلم «شازده احتجاب» در زمان قبل از انقلاب، پيش از اين نيز با انتشار نامه ای از «سرکوب معترضين به نتايج انتخابات» انتقاد کرده و «سکوت را ديگر جايز ندانسته بود».
پيش از اين رخشان بنی اعتماد، فيلمساز مطرح زن سينمای ايران و کامبوزيا پرتوی از شاخصترين فيلمنامهنويسان بعد از انقلاب، طی نامههای جداگانهای از شرايط موجود به شدت انتقاد کرده و خواهان توقف سانسور، سرکوب و بازداشت روزنامه نگاران و فعالان مدنی و هنرمندان شده بودند.
به اعتقاد شماری از چهرههای فرهنگی، شرايط کنونی ايران تاثيراتی را بر روند کار و خلاقيت هنرمندان و در کل فضای هنری کشور گذاشته است و آن طور که از زبان خودشان شنيده میشود تاثيرات منفی، نگران کننده و از سردی، نا اميدی و افسردگی است.
قطب الدين صادقی، نمايشنامه نويس و کارگردان مطرح تئاتر ايران و مدرس دانشگاه، در گفتوگو با را ديو فردا واکنش جامعه هنری ايران به اتفاقات پس از انتخابات رياست جمهوری را ابتدا شوک و سپس نا اميدی و بدبينی توصيف میکند: « در مرحله اول شوکی به همه ما وارد شد و برای مدتی ما را گيج کرد، يعنی تا يک ماه دست و دلمان به کار نمیرفت. يک نوع سرخوردگی و یأس و خستگی روحی همه ما را فرا گرفت و وقتی ديديم با آرزوهای ما اين گونه بازی شد، دلمرده شديم. دومين تاثير اين شرايط ايجاد بدبينی است، به اين معنا که انسان را از حالت يک سرمايه اجتماعی خارج میکند به طوری که دل و دماغ شرکت در کارهای اجتماعی را از دست میدهد.»
از سوی ديگر هشت نمايشنامه نويس برجسته تئاتر ايران، هفته گذشته در واکنش به حوادث اخير طی انتشار بيانيه ای از شرايط موجود در فضای جامعه انتقاد کرده و از نيت خود برای نوشتن حوادثی که در کوچهها و خيابانها میگذرد گفتهاند.
در متن اين بيانيه که امضای نمايشنامه نويسان مشهوری چون محمد چرمشير، حميد امجد، نغمه ثمينی و محمد رحمانيان را بر خود دارد، آمده است: «ما نمايشنامه نويسيم، اندکيم، بسيار اندک، با اين همه ما هستيم، نشسته در اتاقهايی کوچک پشت ميزهايی کوچکتر، اما اتاقهای کوچک ما پنجرههای بزرگی دارد که رو به خيابانها باز میشود، به مردمان کوچه، به بغضهای فروخورده، به چشمهای پر از اشک و فريادهای در گلو مانده. ما نمايشنامه نويسيم و اين روزها به جای تالار رودکی و مولوی خيابان رودکی و چهارراه مولوی را رصد میکنيم و در چهار سوی شهر و ايرانشهر، اميد را انتظار میکشيم».
شاخص ترين نمايشنامه نويسان امروز تئاتر ايران، در پايان بيانيه خود ضمن دعوت از تمام نمايشنامه نويسان ايران برای ايجاد آن چه «اميد در فضای جامعه و روايت صادقانه روزگار خود» ناميده اند، مینويسند: « کتمان نمیتوان کرد که اکنون فضای افسردهای است و افسردگی بيش از آن که وضعيت روحی باشد وضعيتی سياسی است. برای رهايی از اين وضعيت افسرده محتاج اميدی نجات بخش هستيم، اميدی که از درون اين وضعيت جوانه میزند و ميل به تغيير و رهايی دارد».
اما بهزاد فراهانی، بازيگر پيش کسوت تئاتر و سينما و تلويزيون ايران، مشکلات اصلی هنر ايران را فرا تر از تاثير حوادث اخير میداند. او در مورد تاثير رويدادهای اخير بر هنر ايران چنين میگويد: « امروز در مسايل هنری مملکت ما مشکلات سختتری وجود دارد. واگذاری بخشهای اصلی توليد هنر به توليدکنندگان هنر لازمه حل اين مشکلات است و تا زمانی که اين اتفاق نيفتد ما مشکل خواهيم داشت. بسياری از کشورهای وزارت خانه مستقل دارند، اما ما حتی سازمان مستقل هم نداريم. اصلاً بحث بر سر اين است که به هنر و تاثيرات و کاربردهای آن چطور نگاه میشود. اگر وضعيت اين مسئله روشن شود شايد بسياری از مشکلات حل شود».
چندی پيش نيز ۱۲ فيلمساز مطرح سينمای ايران که اغلب آنها از فيلمسازان انقلاب و جنگ هستند از جمله احمدرضا درويش، کمال تبريزی و مجيد مجيدی طی نامهای به نمايندگان مجلس نگرانی عميق خود را از شرايط امروز ايران ابراز کردند.
سيمين بهبهانی، بانوی غزل ايران، معتقد است حوادث اخير خلق هنری، وجهه ادبی و سرودن شعر شاعران را به سمت بازتاب اميد و آرزوها، کينه و کشتارها میبرد و میگويد: « آفرينش هنری از اوضاع اجتماع و حوادث تاثير میپذيرد و مسلم است که اکنون وجهه ادبی ما تغيير کرده و از آرامش رو به تاثير وقايع، اميدها و آروزها، کينهها و کشتارها حرکت خواهد کرد. ولی اين موقتی است تا زمانی که جامعه دوباره آرام شود و ادبيات به وظيفه و جايگاه خود برگردد. در اين ۳۰ سال حداقل نصف بيشتر شعرهای من به وقايع و اوضاع زمانه تکيه و آنها را مجسم کرده است».
جواد مجابی، شاعر و منتقد ادبی، معتقد است که حوادث اخير در ايران نه تنها باعث دوری ملال و افسردگی از جامعه ايران شده بلکه باعث شده شعرهای بسياری توسط او و ديگر شاعران سروده شود و میگويد: « طبيعتاً اين رفتار شکوهمند صلح آميز که نشانهای از روح يک فرهنگ کهن در يک ملت جوان است، تاثير عجيبی بر ادبيات ما داشته و خواهد داشت و جامعه را از ملال و سرگشتگی به طرف اميدواری به سرنوشت بهتر سوق میدهد. برای من شعر در حکم يادداشتهای روزانه است، هر روز مینويسم و هر روز ثبت میکنم آن چه میبينم و حس میکنم. دراين ايام هر روز شعر نوشته ام چه وقتی در خيابان بودم و يا درمنزل».
شمس لنگرودی يکی از اين اين شعرا در کنار چهرههايی چون آقای مجابی و خانم سيمين بهبهانی است.
شمس لنگرودی، شاعر مطرح ايرانی، نيز واکنش خود را به حوادث اخير در قالب شعر «فرشتگان به چه کار میآيند» بيان میکند:
پس اين فرشتگان به چه کاری مشغولند
که مثل پرندگان
راست راست میچرخند در هوا
و هر ماه حقوقشان را میگيرند
پس اين فرشتگان به چه کاری مشغولند
که مرگ تو را نديده اند
کاش پر و بالشان در آتش آفتاب تير بسوزد
ما با ذغالشان شعار خيابانی بنويسيم
پس اين فرشتگان پير شده
جز جاسوسی ما به چه کار بد ديگری مشغولند
که فرياد ما به گوش کسی نمیرسد
سازنده فيلمهای مشهوری چون « بوی کافور عطر ياس» و « خانه روی آب» در مطلبی که در شماره روز دوشنبه روزنامه «امتياز» -از روزنامههای تخصصی سينما- منتشر شده مینويسد: « تصميم گرفته ام که در چهار سال پيش رو کار نکنم».
آقای فرمان آرا که فيلم «خاک آشنا»ی او بعد از دو سال توقيف و حذف چهار سکانس از آن هم اکنون در سينماهای تهران بر روی پرده است، اضافه میکند: « الان در زمانهای به سر میبريم که اکران فيلم من خودش جزو معجزهها به حساب میآيد».
بهمن فرمان آرا، سازنده فيلم «شازده احتجاب» در زمان قبل از انقلاب، پيش از اين نيز با انتشار نامه ای از «سرکوب معترضين به نتايج انتخابات» انتقاد کرده و «سکوت را ديگر جايز ندانسته بود».
پيش از اين رخشان بنی اعتماد، فيلمساز مطرح زن سينمای ايران و کامبوزيا پرتوی از شاخصترين فيلمنامهنويسان بعد از انقلاب، طی نامههای جداگانهای از شرايط موجود به شدت انتقاد کرده و خواهان توقف سانسور، سرکوب و بازداشت روزنامه نگاران و فعالان مدنی و هنرمندان شده بودند.
به اعتقاد شماری از چهرههای فرهنگی، شرايط کنونی ايران تاثيراتی را بر روند کار و خلاقيت هنرمندان و در کل فضای هنری کشور گذاشته است و آن طور که از زبان خودشان شنيده میشود تاثيرات منفی، نگران کننده و از سردی، نا اميدی و افسردگی است.
قطب الدين صادقی، نمايشنامه نويس و کارگردان مطرح تئاتر ايران و مدرس دانشگاه، در گفتوگو با را ديو فردا واکنش جامعه هنری ايران به اتفاقات پس از انتخابات رياست جمهوری را ابتدا شوک و سپس نا اميدی و بدبينی توصيف میکند: « در مرحله اول شوکی به همه ما وارد شد و برای مدتی ما را گيج کرد، يعنی تا يک ماه دست و دلمان به کار نمیرفت. يک نوع سرخوردگی و یأس و خستگی روحی همه ما را فرا گرفت و وقتی ديديم با آرزوهای ما اين گونه بازی شد، دلمرده شديم. دومين تاثير اين شرايط ايجاد بدبينی است، به اين معنا که انسان را از حالت يک سرمايه اجتماعی خارج میکند به طوری که دل و دماغ شرکت در کارهای اجتماعی را از دست میدهد.»
از سوی ديگر هشت نمايشنامه نويس برجسته تئاتر ايران، هفته گذشته در واکنش به حوادث اخير طی انتشار بيانيه ای از شرايط موجود در فضای جامعه انتقاد کرده و از نيت خود برای نوشتن حوادثی که در کوچهها و خيابانها میگذرد گفتهاند.
در متن اين بيانيه که امضای نمايشنامه نويسان مشهوری چون محمد چرمشير، حميد امجد، نغمه ثمينی و محمد رحمانيان را بر خود دارد، آمده است: «ما نمايشنامه نويسيم، اندکيم، بسيار اندک، با اين همه ما هستيم، نشسته در اتاقهايی کوچک پشت ميزهايی کوچکتر، اما اتاقهای کوچک ما پنجرههای بزرگی دارد که رو به خيابانها باز میشود، به مردمان کوچه، به بغضهای فروخورده، به چشمهای پر از اشک و فريادهای در گلو مانده. ما نمايشنامه نويسيم و اين روزها به جای تالار رودکی و مولوی خيابان رودکی و چهارراه مولوی را رصد میکنيم و در چهار سوی شهر و ايرانشهر، اميد را انتظار میکشيم».
شاخص ترين نمايشنامه نويسان امروز تئاتر ايران، در پايان بيانيه خود ضمن دعوت از تمام نمايشنامه نويسان ايران برای ايجاد آن چه «اميد در فضای جامعه و روايت صادقانه روزگار خود» ناميده اند، مینويسند: « کتمان نمیتوان کرد که اکنون فضای افسردهای است و افسردگی بيش از آن که وضعيت روحی باشد وضعيتی سياسی است. برای رهايی از اين وضعيت افسرده محتاج اميدی نجات بخش هستيم، اميدی که از درون اين وضعيت جوانه میزند و ميل به تغيير و رهايی دارد».
اما بهزاد فراهانی، بازيگر پيش کسوت تئاتر و سينما و تلويزيون ايران، مشکلات اصلی هنر ايران را فرا تر از تاثير حوادث اخير میداند. او در مورد تاثير رويدادهای اخير بر هنر ايران چنين میگويد: « امروز در مسايل هنری مملکت ما مشکلات سختتری وجود دارد. واگذاری بخشهای اصلی توليد هنر به توليدکنندگان هنر لازمه حل اين مشکلات است و تا زمانی که اين اتفاق نيفتد ما مشکل خواهيم داشت. بسياری از کشورهای وزارت خانه مستقل دارند، اما ما حتی سازمان مستقل هم نداريم. اصلاً بحث بر سر اين است که به هنر و تاثيرات و کاربردهای آن چطور نگاه میشود. اگر وضعيت اين مسئله روشن شود شايد بسياری از مشکلات حل شود».
چندی پيش نيز ۱۲ فيلمساز مطرح سينمای ايران که اغلب آنها از فيلمسازان انقلاب و جنگ هستند از جمله احمدرضا درويش، کمال تبريزی و مجيد مجيدی طی نامهای به نمايندگان مجلس نگرانی عميق خود را از شرايط امروز ايران ابراز کردند.
سيمين بهبهانی، بانوی غزل ايران، معتقد است حوادث اخير خلق هنری، وجهه ادبی و سرودن شعر شاعران را به سمت بازتاب اميد و آرزوها، کينه و کشتارها میبرد و میگويد: « آفرينش هنری از اوضاع اجتماع و حوادث تاثير میپذيرد و مسلم است که اکنون وجهه ادبی ما تغيير کرده و از آرامش رو به تاثير وقايع، اميدها و آروزها، کينهها و کشتارها حرکت خواهد کرد. ولی اين موقتی است تا زمانی که جامعه دوباره آرام شود و ادبيات به وظيفه و جايگاه خود برگردد. در اين ۳۰ سال حداقل نصف بيشتر شعرهای من به وقايع و اوضاع زمانه تکيه و آنها را مجسم کرده است».
جواد مجابی، شاعر و منتقد ادبی، معتقد است که حوادث اخير در ايران نه تنها باعث دوری ملال و افسردگی از جامعه ايران شده بلکه باعث شده شعرهای بسياری توسط او و ديگر شاعران سروده شود و میگويد: « طبيعتاً اين رفتار شکوهمند صلح آميز که نشانهای از روح يک فرهنگ کهن در يک ملت جوان است، تاثير عجيبی بر ادبيات ما داشته و خواهد داشت و جامعه را از ملال و سرگشتگی به طرف اميدواری به سرنوشت بهتر سوق میدهد. برای من شعر در حکم يادداشتهای روزانه است، هر روز مینويسم و هر روز ثبت میکنم آن چه میبينم و حس میکنم. دراين ايام هر روز شعر نوشته ام چه وقتی در خيابان بودم و يا درمنزل».
شمس لنگرودی يکی از اين اين شعرا در کنار چهرههايی چون آقای مجابی و خانم سيمين بهبهانی است.
شمس لنگرودی، شاعر مطرح ايرانی، نيز واکنش خود را به حوادث اخير در قالب شعر «فرشتگان به چه کار میآيند» بيان میکند:
پس اين فرشتگان به چه کاری مشغولند
که مثل پرندگان
راست راست میچرخند در هوا
و هر ماه حقوقشان را میگيرند
پس اين فرشتگان به چه کاری مشغولند
که مرگ تو را نديده اند
کاش پر و بالشان در آتش آفتاب تير بسوزد
ما با ذغالشان شعار خيابانی بنويسيم
پس اين فرشتگان پير شده
جز جاسوسی ما به چه کار بد ديگری مشغولند
که فرياد ما به گوش کسی نمیرسد