در آخرین دور از خشونت حکومت جمهوری اسلامی، عاشورای ۱۴۳۱ نیز به خون نشست. بنا به گزارشهای متفاوت میان ۸ تا ۱۵ نفر در این روز به دست ماموران رژیم کشته، هزاران تن بازداشت و هزاران تن دیگر مورد ضرب و شتم واقع شدند. هدف رژیم جلوگیری سر سختانه از هر گونه تجمع با ابعاد میلیونی با هر قیمت پس از حضور صدها هزار نفری مردم در تشییع جنازهی آیتالله منتظری در قم بود.
با گذشت حدود شش ماه از آغاز اعتراضات، پروندهی این جنایات هر روز سنگین تر شده است. ماهیت این خشونتها و نوع رفتار حکومت در هر موقعیت وضعیت حکومت را از حیث قدرت بسیج اجتماعی و پایگاه تودهای و میزان ارتباط مستقیم خشونتها با بالاترین مقامات هیئت حاکمه را روشن می سازد. چرا این حد از خشونت؟ آیا می توان این خشونتها را خود سرانه و تصادفی نامید؟
حکومت به فقدان پایگاه اجتماعی اذعان می کند
حجم خشونتهای اِعمال شده علاوه بر این که ماهیت حکومت ولایت فقیه و نظریههای بنیادین روحانیت شیعه برای حفظ نظام را روشن می سازد بیانگر فقدان جدی پایگاه اجتماعی حکومت است. اگر حکومت می توانست بیش از تعداد معترضان را به خیابانها بیاورد تردیدی نیست که این کار را می کرد تا با نمایش قدرت تودهای منتقدان را بر سر جای خویش بنشاند. طرحهایی مثل متهم کردن معترضان به توهین به مقدسات که اکنون به بالاترین حد یعنی آتش زدن قران رسیده نتوانست موجب بسیج اجتماعی توده وار علیه مخالفان شود.
در نمایش حمایت عمومی ابتدا باید به رقیب فرصت داد، نیروهایش را به عرصه بیاورد و بعد در برابر آن قدرت نمایی کرد. رژیم جمهوری اسلامی با سرکوب از اجتماعات معترضان جلوگیری می کند، بعد آنها را کم شمار می خواند و سپس اجتماعات اندک "مردمی" با حضور نیروهای بسیجی خود را به راه می اندازد. این اجتماعات دولتی هر روز کم شمار تر و کم شمار تر می شوند و تنها با فتوشاپ قابلیت استفادهی تبلیغاتی دارند.
از دیکتاتوری اقلیت به دیکتاتوری نظامی
حکومت دینی با دیکتاتوری اکثریت در دههی شصت آغاز کرد و به سرعت به دیکتاتوری اقلیت درنیمهی دههی هشتاد رسید. اما اکنون دیکتاتوری اقلیت نیز کار نمی کند و تنها با قوای نظامی و خشونت حداکثر می توان حکومت را سر پا نگاه داشت. میزان حضور مردم معترض در مناسبتهای مختلف در دورهی جنبش سبز به گونهای بوده است که دیگر حتی آوردن افراد از مناطق دیگر با اتوبوس چارهی کار نبوده و نیست. حکومت ولایت فقیه اکنون به یک دیکتاتوری نظامی تمام عیار تبدیل شده است.
عاشورا در تهران
بی پایه بودن خودسری نیروهای عملیاتی
این خشونتها سازمان یافته و هدایت شدهاند و به نحوی خودسرانه، تصادفی، و بدون اطلاع و دستور رهبری و نیروهای تحت امر وی صورت نمی گیرند. خامنهای دو دهه مشغول شکل دادن به سازمان نیروهای امنیتی و نظامی و امنیتی خویش بوده است تا در روز مبادا به کار او بیایند و این روزها همان روز مباداست. او همچنین شبکهای از نیروهای شبه نظامی و لباس شخصی را برای اعمال هر گونه خشونت در سراسر کشور شکل داده که در دوران بعد از انتخابات وارد عمل شده است. به دلایل بسیار خشونتهای اعمال شده خود سرانه نیستند:
۱) در موارد قبلی مثل حمله به کوی دانشگاه یا سرکوب دراویش یا برهم زدن مراسم منتقدان یا میتینگهای انتخاباتی، خشونتها در سطوحی دیگر قرار داشت در حالی که از همین نیروها استفاده می شد. بدین ترتیب روشن است که این نیروها بر اساس دستور عمل می کنند. نیروهای نظامی و انتظامی و لباس شخصی در روزی مثل روز قدس به معترضان حمله نمی کنند، اما در روز عاشورا با خشونت تمام به میدان می آیند. در برخی عملیات قبلی قرار نیست کسی کشته شود اما در عملیات دیگر دستور زهر چشم گرفتن تا حد مرگ نیز داده می شود؛
۲) پس از فروکش کردن اعتراضات به زعم حکومت، همان نیروها به نحوی دیگر در دانشگاهها عمل کردند، در حالی که نوع اعتراضات و شعارهای دانشجویان پس از ۳۰ خرداد و ۱۸ تیر و ۱۶ آذر ۱۳۸۸ تفاوت یافته و بیشتر متوجه شخص رهبری و ولایت فقیه و نظام بوده است؛
۳) اگر این خشونتها خود سرانه بوده و نیروهای بسیجی و لباس شخصی تخلف کردهاند باید پیگیری قانونی در مورد آنها صورت گیرد اما حکومت این خشونتها را انکار می کند یا مشکوک می نامد و قتلها را نیز به گردن بیگانگان و سران مخالف می اندازد؛
۴) ترکیب نیروهای به کار گرفته شده (افراد هیئتهای سینه زنی خاص، لاتها و اراذل و اوباش، نیروهای تواب، معاودین و مانند آنها) بهخوبی بیانگر این نکته است که افراد درگیر در عملیات با انگیزههای ایدئولوژیک وارد این برنامه نشده بودند تا راه خود را بروند؛ این افراد کاملا بر اساس دستورات عمل می کنند تا از مزایای اختصاص یافته برخوردار شوند؛
۵) حضور فرماندهان در کتک زدن افراد در بازداشتگاه ها نمایانگر وجود دستور مستقیم از رهبری و بیت وی است (سایت نوروز، ۷ مرداد ۱۳۸۸؛ مجروح شدن رجب زاده، فرمانده نیروی انتظامی تهران، در رخدادهای عاشورا، ۷ دی ۱۳۸۸)؛
۶) شخص رهبری بر وجود بازداشتگاههایی که زیر نظر دستگاه قضایی و سازمان امور زندانها نباشند مهر تایید گذاشته است. با توجه به شخصیت جبار و خرده بین و انتقام جوی خامنه ای، نیروی انتظامی و سپاه بدون دستور فرماندهی کل قوا یا ولی فقیه اقدامی نمی کنند؛
۷) فرماندهان نظامی این موضوع را که خود سرانه اقداماتی کرده باشند رد می کنند: «سپاه هرگز خودسرانه وارد هيچ مرحلهای كه مربوط به ماموريت انقلابياش نباشد، نشده است و هرگز خودش تصميم نمیگرفته كه وارد چه اموری بشود.» (محمد علی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران، جام جم، ۳۱ اردیبشت ۱۳۸۸) این گفته نمایانگر دستور مستقیم رهبری برای اقدامات نیروهای نظامی و انتظامی است؛
۸) در مواردی نیز که نظامیان احساس خطر کنند با دستورات مشخص از پیش این امکان را به نیروهای لباس شخصی و بسیجی دادهاند که وارد عمل شوند و به دلیل دستور قبلی نمی توان اعمال آنها را خود سرانه تلقی کرد. فرمانده سپاه در مورد اعتراضات دانشجویی صراحتا به بسیجیان می گوید: «فرماندهان جوان جبهه جنگ نرم باید به عرصههای سیاسی و فرهنگی این میدان آشنا شوند و در هر مکانی که هستند، عکس العملهای مناسب نشان داده و روشنگری کنند و منتظر دستور مسئولین بالادست نباشند.» (سرلشکر محمدعلی جعفری، روزنامهی مردم سالاری، ۱۱ مهر ۱۳۸۸) عین این دستور در چند هفتهی پس از انتخابات نیز احتمالا به این نیروها داده شده بود؛
و ۹) علی رغم بستن بازداشتگاه کهریزک و ادعای محاکمهی متخلفان، در نهایت سه تن از افرادی که به فرمان فرماندهان انتظامی و افراد بیت رهبری به ضرب و شتم جوانان معترض اقدام کرده بودند به مجازات (که نوع آن نیز هنوز اعلام نشده است) محکوم شدند (اطلاعیهی سازمان قضایی نیروهای مسلح، نوروز، ۲۸ آذر ۱۳۸۸) و ۱۲ نفر نیز به تنبیهات اداری (احتمالا تغییر محل شغل) محکوم شدند و آن سه نفر نیز به احتمال زیاد –اگر از اعضای بسیج باشند- پس از مدتی مثل سعید عسگر (ترور کنندهی سعید حجاریان) آزاد خواهند شد. حتی نام این افراد اعلام نشد.
با گذشت حدود شش ماه از آغاز اعتراضات، پروندهی این جنایات هر روز سنگین تر شده است. ماهیت این خشونتها و نوع رفتار حکومت در هر موقعیت وضعیت حکومت را از حیث قدرت بسیج اجتماعی و پایگاه تودهای و میزان ارتباط مستقیم خشونتها با بالاترین مقامات هیئت حاکمه را روشن می سازد. چرا این حد از خشونت؟ آیا می توان این خشونتها را خود سرانه و تصادفی نامید؟
حکومت به فقدان پایگاه اجتماعی اذعان می کند
حجم خشونتهای اِعمال شده علاوه بر این که ماهیت حکومت ولایت فقیه و نظریههای بنیادین روحانیت شیعه برای حفظ نظام را روشن می سازد بیانگر فقدان جدی پایگاه اجتماعی حکومت است. اگر حکومت می توانست بیش از تعداد معترضان را به خیابانها بیاورد تردیدی نیست که این کار را می کرد تا با نمایش قدرت تودهای منتقدان را بر سر جای خویش بنشاند. طرحهایی مثل متهم کردن معترضان به توهین به مقدسات که اکنون به بالاترین حد یعنی آتش زدن قران رسیده نتوانست موجب بسیج اجتماعی توده وار علیه مخالفان شود.
در نمایش حمایت عمومی ابتدا باید به رقیب فرصت داد، نیروهایش را به عرصه بیاورد و بعد در برابر آن قدرت نمایی کرد. رژیم جمهوری اسلامی با سرکوب از اجتماعات معترضان جلوگیری می کند، بعد آنها را کم شمار می خواند و سپس اجتماعات اندک "مردمی" با حضور نیروهای بسیجی خود را به راه می اندازد. این اجتماعات دولتی هر روز کم شمار تر و کم شمار تر می شوند و تنها با فتوشاپ قابلیت استفادهی تبلیغاتی دارند.
از دیکتاتوری اقلیت به دیکتاتوری نظامی
حکومت دینی با دیکتاتوری اکثریت در دههی شصت آغاز کرد و به سرعت به دیکتاتوری اقلیت درنیمهی دههی هشتاد رسید. اما اکنون دیکتاتوری اقلیت نیز کار نمی کند و تنها با قوای نظامی و خشونت حداکثر می توان حکومت را سر پا نگاه داشت. میزان حضور مردم معترض در مناسبتهای مختلف در دورهی جنبش سبز به گونهای بوده است که دیگر حتی آوردن افراد از مناطق دیگر با اتوبوس چارهی کار نبوده و نیست. حکومت ولایت فقیه اکنون به یک دیکتاتوری نظامی تمام عیار تبدیل شده است.
عاشورا در تهران
بی پایه بودن خودسری نیروهای عملیاتی
این خشونتها سازمان یافته و هدایت شدهاند و به نحوی خودسرانه، تصادفی، و بدون اطلاع و دستور رهبری و نیروهای تحت امر وی صورت نمی گیرند. خامنهای دو دهه مشغول شکل دادن به سازمان نیروهای امنیتی و نظامی و امنیتی خویش بوده است تا در روز مبادا به کار او بیایند و این روزها همان روز مباداست. او همچنین شبکهای از نیروهای شبه نظامی و لباس شخصی را برای اعمال هر گونه خشونت در سراسر کشور شکل داده که در دوران بعد از انتخابات وارد عمل شده است. به دلایل بسیار خشونتهای اعمال شده خود سرانه نیستند:
۱) در موارد قبلی مثل حمله به کوی دانشگاه یا سرکوب دراویش یا برهم زدن مراسم منتقدان یا میتینگهای انتخاباتی، خشونتها در سطوحی دیگر قرار داشت در حالی که از همین نیروها استفاده می شد. بدین ترتیب روشن است که این نیروها بر اساس دستور عمل می کنند. نیروهای نظامی و انتظامی و لباس شخصی در روزی مثل روز قدس به معترضان حمله نمی کنند، اما در روز عاشورا با خشونت تمام به میدان می آیند. در برخی عملیات قبلی قرار نیست کسی کشته شود اما در عملیات دیگر دستور زهر چشم گرفتن تا حد مرگ نیز داده می شود؛
۲) پس از فروکش کردن اعتراضات به زعم حکومت، همان نیروها به نحوی دیگر در دانشگاهها عمل کردند، در حالی که نوع اعتراضات و شعارهای دانشجویان پس از ۳۰ خرداد و ۱۸ تیر و ۱۶ آذر ۱۳۸۸ تفاوت یافته و بیشتر متوجه شخص رهبری و ولایت فقیه و نظام بوده است؛
۳) اگر این خشونتها خود سرانه بوده و نیروهای بسیجی و لباس شخصی تخلف کردهاند باید پیگیری قانونی در مورد آنها صورت گیرد اما حکومت این خشونتها را انکار می کند یا مشکوک می نامد و قتلها را نیز به گردن بیگانگان و سران مخالف می اندازد؛
۴) ترکیب نیروهای به کار گرفته شده (افراد هیئتهای سینه زنی خاص، لاتها و اراذل و اوباش، نیروهای تواب، معاودین و مانند آنها) بهخوبی بیانگر این نکته است که افراد درگیر در عملیات با انگیزههای ایدئولوژیک وارد این برنامه نشده بودند تا راه خود را بروند؛ این افراد کاملا بر اساس دستورات عمل می کنند تا از مزایای اختصاص یافته برخوردار شوند؛
۵) حضور فرماندهان در کتک زدن افراد در بازداشتگاه ها نمایانگر وجود دستور مستقیم از رهبری و بیت وی است (سایت نوروز، ۷ مرداد ۱۳۸۸؛ مجروح شدن رجب زاده، فرمانده نیروی انتظامی تهران، در رخدادهای عاشورا، ۷ دی ۱۳۸۸)؛
۶) شخص رهبری بر وجود بازداشتگاههایی که زیر نظر دستگاه قضایی و سازمان امور زندانها نباشند مهر تایید گذاشته است. با توجه به شخصیت جبار و خرده بین و انتقام جوی خامنه ای، نیروی انتظامی و سپاه بدون دستور فرماندهی کل قوا یا ولی فقیه اقدامی نمی کنند؛
۷) فرماندهان نظامی این موضوع را که خود سرانه اقداماتی کرده باشند رد می کنند: «سپاه هرگز خودسرانه وارد هيچ مرحلهای كه مربوط به ماموريت انقلابياش نباشد، نشده است و هرگز خودش تصميم نمیگرفته كه وارد چه اموری بشود.» (محمد علی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران، جام جم، ۳۱ اردیبشت ۱۳۸۸) این گفته نمایانگر دستور مستقیم رهبری برای اقدامات نیروهای نظامی و انتظامی است؛
۸) در مواردی نیز که نظامیان احساس خطر کنند با دستورات مشخص از پیش این امکان را به نیروهای لباس شخصی و بسیجی دادهاند که وارد عمل شوند و به دلیل دستور قبلی نمی توان اعمال آنها را خود سرانه تلقی کرد. فرمانده سپاه در مورد اعتراضات دانشجویی صراحتا به بسیجیان می گوید: «فرماندهان جوان جبهه جنگ نرم باید به عرصههای سیاسی و فرهنگی این میدان آشنا شوند و در هر مکانی که هستند، عکس العملهای مناسب نشان داده و روشنگری کنند و منتظر دستور مسئولین بالادست نباشند.» (سرلشکر محمدعلی جعفری، روزنامهی مردم سالاری، ۱۱ مهر ۱۳۸۸) عین این دستور در چند هفتهی پس از انتخابات نیز احتمالا به این نیروها داده شده بود؛
و ۹) علی رغم بستن بازداشتگاه کهریزک و ادعای محاکمهی متخلفان، در نهایت سه تن از افرادی که به فرمان فرماندهان انتظامی و افراد بیت رهبری به ضرب و شتم جوانان معترض اقدام کرده بودند به مجازات (که نوع آن نیز هنوز اعلام نشده است) محکوم شدند (اطلاعیهی سازمان قضایی نیروهای مسلح، نوروز، ۲۸ آذر ۱۳۸۸) و ۱۲ نفر نیز به تنبیهات اداری (احتمالا تغییر محل شغل) محکوم شدند و آن سه نفر نیز به احتمال زیاد –اگر از اعضای بسیج باشند- پس از مدتی مثل سعید عسگر (ترور کنندهی سعید حجاریان) آزاد خواهند شد. حتی نام این افراد اعلام نشد.