موسوی و انتخابات:
تهديد به داشتن سرنوشت مشابه ابوالحسن بنی صدر و احتمال برخورد قضايی از جمله اين موارد بوده اند.
در همين ارتباط، سلمان ذاکر، يکی از اعضای کميسيون قضايی مجلس شورای اسلامی، روز سه شنبه اعلام کرد که گروهی از نمايندگان مجلس از آقای موسوی به دادستان کل کشور شکايت کرده اند.
اين نماينده نزديک به هواداران محمود احمدی نژاد، مير حسين موسوی را به اقدام عليه امنيت ملی و تشويش اذهان عمومی متهم کرد.
در اين ميان، از ديگر تحولاتی که در فضای سياسی ايران روی داده، تاييد نتيجه انتخابات توسط شورای نگهبان است؛ انتخاباتی که مير حسين موسوی و مهدی کروبی خواستار ابطال نتيجه آن شده بودند.
« راديو فردا» در گفت و گويی با عليرضا بهشتی، عضو شورای راهبردی ستاد مير حسين موسوی، درباره اين دو موضوع و همچنين بازداشتهای روزهای اخير، پرسشهايی را مطرح کرده است.
آقای بهشتی در اين گفت و گو ضمن ابراز نظر درباره پرسشهای «راديو فردا» -بر اساس آنچه میگوید- مواضع آقای موسوی را نيز بيان کرده است.
راديو فردا: آقای بهشتی! آقای سلمان ذاکر، عضو کميسيون قضايی مجلس، گفته است گروهی از نمايندگان مجلس به دادستانی کشور نامهای نوشته و اتهاماتی را متوجه آقای موسوی کردهاند. از جمله اين اتهامات انتشار بيانيه، حضور در تجمعات، سکوت و عدم جداسازی خط خود از آنچه آنها «اغتشاشگر» ناميده است، و همچنين دامن زدن به اغتشاشات و معاونت در جرم، اقدام عليه امنيت ملی، اخلال در نظم عمومی و تشويش اذهان عمومی. او گفته است آقای ميرحسين موسوی يکی از متهمان اصلی اغتشاشات اخير است. نظر شما در مورد موارد اتهامی و صحبتهای آقای ذاکر چيست؟
عليرضا بهشتی: من مطمئن هستم که هيچ کدام از اين اتهامات مبنای حقوقی ندارد و مستدل به ادله محکمه پسند نيست و اين حرکت را بيشتر يک حرکت سياسی برای فشار بر آقای موسوی تلقی میکنم.
من آقای ذاکر را نمیشناسم، اما بخشی از نمايندگان مجلس که حامی دولت هستند، خودشان در نتيجه يک نوع انتخابات «مهندسی شده» به مجلس راه پيدا کردهاند. طبيعی است که آنها نسبت به چنين شرايطی در مورد انتخابات دهم رياست جمهوری حساسيتی ندارند و هر گونه مخالفت با آن را مقابله با نظام تلقی میکنند. در فهم آنها از مردم سالاری دينی، مردم نقش و جايگاه خاصی ندارند.
واقعيت اين است که مردم از نمايندگان مجلس توقع دارند که برای طرح عدم کفايت رياست جمهور اقدام کنند، تا با خواستههای اکثريت مردم همسويی داشته باشد.
چنين اتهاماتی پيش از اين هم به نوعی از سوی برخی نمايندگان جريان اصولگرا و يا طرفداران آقای احمدی نژاد مطرح میشد و حتی کار به آن جا رسيد که ميرحسين موسوی را مشابه ابوالحسن بنی صدر دانستند. ارزيابی شما از اين گونه فشارهای سياسی – روانی چيست و فکر میکنيد آقای موسوی نسبت به اين فشارها و تهديدها چه واکنشی نشان خواهد داد؟
در وهله اول، مهمترين موضوع، آگاهی مردم نسبت به وضعيت موجود است. تمام دستگاههای تبليغاتی که در دست دولت است، از جمله صدا و سيما، روزنامهها، سايتها و کسانی که در قالب نمايندگی مجلس يا مقامهای ديگر به نفع دولت جو سازی تبليغاتی میکنند تا آقای موسوی را اغتشاشگر معرفی کنند، بايد بدانند اين گونه تبليغات در اذهان عمومی مردم جايگاهی ندارد و مردم اين چيزها را به خوبی میفهمند.
در تماسهای مختلف با مردم و با حضور در ميان تجمعات مردم، به راحتی متوجه میشويم اين گونه تبليغات ديگر تاثيری که شايد چند سال قبل داشت، ندارد. آگاهی مردم به شدت بالا رفته و رفتار مدنی مردم شيوه کاملا متفاوتی را نشان میدهد.
از سوی ديگر، بيانيههای آقای موسوی در اين زمينه کاملا روشن و شفاف است. من اين را بيشتر در جهت افزايش فشار بر ايشان میبينم، ولی اين فشارها هيچ تاثيری بر شيوه آقای موسوی برای استيفای حقوق به سرقت رفته مردم به وجود نخواهد آورد.
نظر آقای موسوی در مورد تاييد نتيجه انتخابات رياست جمهوری توسط شورای نگهبان چيست؟
همان طور که آقای موسوی در بيانيه خود مطرح کرده، مشکل اساسی اين است که متاسفانه بخش قابل توجهی از اعضای شورای نگهبان بر خلاف قانون اساسی و قانون انتخابات، بیطرفی را نقض کردند و چون خودشان نقض کننده قانون بودند، پس صلاحيت لازم را برای رسيدگی و حکميت در يک امر ملی را ندارند.
بخش قابل توجهی از فقها و برخی از حقوقدانان شورای نگهبان که سمت اجرايی دارند و درهيئت دولت و معاونت رياست جمهوری فعاليت میکنند، نمیتوانند بی طرف باشند.
آقای مهندس موسوی تقاضا کرده بود يک شورای حکميت که ظرفيتهای لازم را داشته باشد، شکل بگيرد؛ شورای حکميتی که مورد تاييد مراجع تقليد هم باشد. چون هنوز نوعی اعتماد بين مردم و مراجع تقليد وجود دارد و آنها میتوانند نقش خوبی را در اين زمينه ايفا کنند. بنابراين هيئت رسيدگی و شورای حکميت بايد تغيير میکرد.
تاييد انتخابات توسط شورای نگهبان اصلا غيرمنتظره نبود و ما میدانستيم شمارش آرای برخی از صندوقها مشکلی را حل نخواهد کرد و فقط يک نوع مشروعيت بخشی برای تصميم شورای نگهبان مبنی بر تاييد انتخابات به شمار میرود.
به نظر میرسد آقای موسوی تحت فشار زيادی قرار دارد و البته شما اشاره کرديد که ايشان روش خود را ادامه خواهند داد. روند اعتراضات آقای موسوی در چه چارچوبی میگنجد؟
وقتی اين دولت از طريق يک تقلب و تخلف وسيع انتخاباتی به قدرت میرسد، ميزان مقبوليت و مشروعيت آن کاملا زير سؤال است و به نظر میرسد اکثريت مردم به هيچ عنوان نمیتوانند اين دولت را به عنوان دولت خودشان بپذيرند.
البته به اين معنا نيست که آقای موسوی قصد خروج از نظام يا مقابله با کل نظام جمهوری اسلامی داشته باشد. راه، راه دشواری است و بيشتر، طرف مقابل اين دشواری را به وجود آورده، چون نمیخواهد از طريق قانونی به تغيير قوه مجريه تن در دهد.
طبيعی است که وقتی به چنين تقلب گستردهای انجام میشود و راههای قانونی برای اعتراض هم در دست دولت يا نهادهای طرفدار دولت قرار دارد، استيفای حقوق کار دشواری خواهد بود.
اما راههای قضايی هنوز بسته نشده است و راههای ديگری برای نشان دادن اعتراض به صورت مسالمت آميز و مستمر هم توسط خود مردم ابداع میشود که بسيار جالب است و رفتار کاملا مدنی و مسالمت آميز مردم را نشان میدهد. مردم هرگز به سوی مقابله با کل نظام گام برنداشتهاند و اين مسئله قابل تقدير است.
همچنين پيگيریهای آقای موسوی به عنوان امين اکثريت آرا بايد ادامه يابد، چون اين آرا متعلق به خود آقای موسوی نيست که بتواند به عنوان يک حق شخصی از آن بگذرد. اين آرا متعلق به همه کسانی است که رأی داده اند و بر اساس محاسبات ما، چيزی بين ۱۰ تا ۱۱ ميليون رأی تقلب صورت گرفته است. ما يقين داريم آقای موسوی اکثريت آرا را به دست آورده، پس اکثريت مردم ايران حق دارند برای استيفای خود همچنان اقدام کنند.
البته اين اقدامات بايد به صورتی باشد که بهانه دست هيچ کس ندهد، نه افراد داخلی که میخواهند اين اعتراضات را سرکوب کنند و به مردم صدمه بزنند، نه بهانه دست کسانی بدهد که فکر میکنند تنها راه ممکن، براندازی کل نظام جمهوری اسلامی است.
شما به اعتراضات مسالمت آميز و مدنی مردم اشاره کرديد، اما در تبليغات طرف مقابل سعی میشود آقای موسوی خشونتطلب نشان داده شود. از سوی آنان، اين اعتراضات مسالمت آميز به صورت اقدامات خشونت بار مطرح میشود که مثلا تعداد زيادی از بسيجيان کتک خوردهاند و درعين حال گفته میشود میشود مردمی که مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند، توسط کسانی بوده که در ظاهر لباس بسيج يا نيروی انتظامی را پوشيدهاند. در مورد اين مسئله چه نظری داريد؟
نکته بسيار جالبی را مطرح کرديد، چون از زمانی که اين خبر را شنيدم، در ذهنم مانده است. موضوعی که اينها مطرح کردند، خيلی جالب است، يعنی هر کسی ممکن است لباس بسيج بپوشد.
اين مسئله، دو حالت بيشتر ندارد؛ حالت اول اين که اين حرف هم مانند خيلی حرفهای ديگر دروغ است. در اين صورت، کسانی که اين نيروها را برای سرکوب مردم به کار میبرند، بايد پاسخگو باشند. متاسفانه اينها در يک سلسله بی پايان دروغپردازی افتادهاند و آدم دروغگو برای ترميم هر دروغی به دروغ ديگری متوسل میشود.
حالت دوم اين که اين مطلب راست است که در اين صورت، سؤالات بسيار مهمتری مطرح میشود. اگر به راحتی هر کسی میتواند وارد اين سازمان شود يا اين لباس را بپوشد، بايد سوال کرد چطور مسايل مهمی مانند انتخابات را به سازمانی که اين درجه از اطمينان متوجه آن است، واگذار شده؟ اين خطايی بسيار بزرگ و نابخشودنی است. البته درست بودن يا نبودن مسئله جای شک و ترديد است.
حالا فرض کنيد من بخواهم خودم را به عنوان يک بسيجی جا بزنم. هر چند که من در دوران دفاع مقدس مدتی جزو نيروی بسيج بودم، خدمت کردم و پشيمان هم نيستم، اما فرض کنيد درحال حاضر بخواهم خودم را به عنوان بسيجی جا بزنم. تجهيزات را از کجا میتوانم بياورم؟ تجهيزات ضد شورشی که دراختيار اينها قرار دارد، در فروشگاهها که به فروش نمیرسد، پس اينها بايد از يک جایی به من داده شود.
به نظر من، طرح اين گونه مسايل مشکلی را حل نمیکند، بلکه بندهايی است که روز به روز دست و پای نظام تبليغاتی آقايان را بيشتر درهم میپيچد.
با توجه به اتهاماتی که به آقای موسوی وارد شده است، اگر پرونده قضايی تشکيل شود و ايشان محکوم شوند، چه عکس العملی نشان خواهند داد؟
من فکر نمیکنم از نظر حقوقی کار به آنجا برسد و هنوز در نظام اين مقدار حرمت نگاه داشته میشود. بخشهايی از اين نظام هنوز نقش معتدلی دارند و عاقلانه و باتدبير رفتار میکنند و بعيد میدانم کار به چنين جايی کشيده شود.
اين مسئله بيشتر برای ايجاد فشار بر آقای موسوی از طرف گروههای تندروی طرفدار دولت است. اينها معتقد هستند برای حل مسئله بايد برخی از سران منتقد نظام که در چهارچوب نظام فعاليت میکنند را مثلا اعدام کنيم. اين نگاه تندروانه هميشه وجود داشته و مورد قبول مديريت کلان نظام نبوده است.
ولی اگر به فرض هم چنين مسئلهای پيش بيايد، بايد يک هزينه اجتماعی بسيار سنگينی پرداخته شود تا افرادی بتوانند وضعيت را به چنين جايی بکشانند.
فکر میکنم در سطوح مختلف نظام نسبت به نيروی مردم، باورها و ظرفيتهای مردم يک ديدگاه نسبتا واقعبينانه وجود دارد.
همان طور که میدانيد، شمار نامعلومی طی روزهای اخير بازداشت شده اند که برخی از آنها فعالان مدنی، سياسی و روزنامه نگار بودند که حتی برخی از آنها دارای سمت در دولتهای مختلف جمهوری اسلامی بودهاند. در حال حاضر، اتهام آنها مشخص نيست و بيشتر خانوادهها از سرنوشت وابستگان خود در زندان اطلاعی ندارند. شما اين بازداشتها و احتمالا اعترافاتی را که در برخی از روزنامههای وابسته به جريان اصولگرا مطرح میشود، چگونه ارزيابی میکنيد؟
اين بازداشتها را از چند جهت میتوان تحليل کرد؛ برخی میخواهند اين فرصت را مغتنم بشمارند و به يکسری تسويه حسابهای ديرينه بپردازند و اين طرح را از ابتدای جريان انتخابات در ذهن داشتند و در محافل خود مطرح کردند. اما واقعيت اين است که همه چيز مطابق برنامه ريزیهای محفلی پيش نمیرود و نيروهای ديگری هم در اجتماع وجود دارند که خيلی از اين نقشهها را ناکام میگذارند.
نکته دوم اين است که علاوه بر فعالان مدنی و روزنامه نگاران، تعداد زيادی از جوانان و فعالان را داريم که بازداشت شده اند که هيچ جرمی به جز فعاليت درستاد آقای موسوی نداشتند.
من بايد روی اين مسئله تاکيد کنم که بازداشتها فقط به عدهای افراد شناخته شده منحصر نمیشود، بلکه گزارشهای فراوان از سراسر کشور میرسد که جوانان، دانشجويان و فعالان زيادی در تهران و شهرستانها بدون اين که جرمی مرتکب شده باشند، احضار و يا بازداشت شده اند و جايشان معلوم نيست.
البته ما پيگيریهای لازم را انجام میدهيم، هر چند که بسياری از اين پيگيریها موفقيت آميز نيست. با اين حال، وظيفه ما اين است که در مورد اين مسئله اقدام کنيم.
درهمين جا از خانوادههای اين افراد تشکر میکنم که صبورانه و با تحمل همه مشکلات در اين راه باقی ماندند و بسياری از آنها با ما تماس میگيرند و به ما دلداری هم میدهند و میگويند جوان ما وقتی وارد اين راه شدند، بايد دشواریها را هم میدانستند.
من فکر میکنم بخش اعظم اين نيروها بعد از اعلام تاييد شورای نگهبان و طی روزهای آينده به تدريج آزاد شوند.