این موضوع نه سناریوی فیلم است نه رمانی پلیسی و جنایی؛ احتمالا برای کسانی که دادرسیهای قضایی دادگاه بینالمللی لاهه را دنبال میکنند و پشت میز متهمان به جنایت علیه بشریت، انواع دیکتاتورها و آدمکشان بالفطره را دیدهاند، حالا دیدن سوپر مدل زیباروی بریتانیایی کمشباهت به سناریوی یک فیلم نیست.
البته پشت روایت دراماتیک نائومی کمپبل، سوپر مدل سیاهپوست، یکی از مشهورترین متهمان به جنایت ایستاده است: چارلز تایلور، سرکرده لیبریایی که شبهنظامیان و سربازان تحت امرش، جنایتهای خونین و باورنکردنی را در غرب آفریقا مرتکب شدهاند.
اما ظاهرا هوس خانم کمپبل برای داشتن چند قطعه الماس، کار جنایتکار و سوپر مدل را برای مدتی به یک شهر و یک دادگاه کشانده است؛ دادگاه لاهه.
شاید چند قطعه الماس برای مدل ثروتمندی مثل نائومی کمپبل اهمیت خارقالعاده مادی نداشته باشد، اما در جریان دادرسی جنایتهای تایلور -و در این مورد به خصوص؛ قاچاق الماس ِ سیرالئون- مدرک بسیار مهمی است.
نام چارلز تایلور پس از آنکه خودش در سالهای دهه نود میلادی در جریان جنگ خونین داخلی قدرت را در لیبریا در دست گرفت، یکی از هراسآورترین برای ساکنان کشورهای غرب آفریقا بود.
زمانی که پس از سالها جنگ بالاخره در این کشور انتخابات برگزار شد، تایلور به مقام ریاستجمهوری رسید. ناظران و مدافعان حقوق بشر، ترس از ادامه کشتارها به دست سربازان او را، یکی از دلایلی میدانند که سبب شد شهروندان خسته از جنگ لیبریا به سرکرده مشهور آفریقایی رای دهند.
پس از آنکه سرکرده به قدرت رسید، به این فکر افتاد تا جنگ را به کشورهای همسایه بکشاند، شاید منفعتی از این راه نصیبش شود. اولین قربانی تایلور، سیرالئون، کشور همسایه بود. کشوری که به داشتن منابع غنی الماس شهره است.
اندکی نگذشت که همسایه شمالی به چنگ تایلور افتاد و در اندک زمانی به یکی از بزرگترین صادرکنندگان الماس تبدیل شد. سنگ هوسانگیزی که در قاره سیاه به خون نشسته است. حالا هر مدرکی -از جمله در مورد الماسهای سیرالئون- به دادگاه بینالمللی کمک میکند تا در جریان دادرسی به اتهامهای سرکرده لیبریایی، به حقایق بیشتری پی برده شود.
الماس، دلیل دیدار نائومی کمپبل و چارلز تایلور نبود. اما سبب شد تا با گذشت سالها پای یکی از مشهورترین مدلهای لباس و عطر و جواهر به پرونده جنایت کشید شود. لاهه بار دیگر نشان میدهد که برای آوردن هرکسی پای میز دادرسی و محاکمه، تمایز و تبعیضی قائل نیست، البته اگر بتواند.
در سال ۱۹۹۷ میلادی هر دو چهره سرشناس، میهمان نلسون ماندلا، رئیس جمهوری وقت آفریقای جنوبی بودند. کمپبل از هوادارن ماندلا است و برای شرکت در یک خیریه همراه کسانی مانند میرا فارو، هنرپیشه، کوئینسی جونز، آهنگساز، یا عمران خان، کریکتباز مشهور پاکستانی دعوت ماندلا را پذیرفت. ماندلا چارلز تایلور را هم دعوت کرده بود تا به این وسیله با رئیس جمهوری مشهور لیبریا، که به تازگی به قدرت رسیده بود، از نزدیک آشنا شود.
پس از شام، تایلور که احتمالا از نائومی کمپبل خیلی خوشش آمده بود، پیشنهاد میکند که به او الماس هدیه کند.
کمپبل در دادگاه لاهه گفته است که همان شب، دو مرد به اتاق او آمدند و بدون آنکه خود را معرفی کنند، بستهای به او دادند و گفتند که این هدیهای برای اوست. در ادامه جلسه دادگاه مدل بریتانیایی میگوید: «داخل بسته چند سنگ نهچندان بزرگ کثیف قرار داشت.»
به گفته کمپبل روز بعد، او موضوع را با فارو در میان میگذارد و هنرپیشه به او میگوید، این سنگها باید الماس باشند و اهدا کننده هم چارلز تایلور. به هر حال اندکی بعد و پس از بازگشت میهمانان ماندلا، میا فارو موضوع را با روزنامهنگاران و پس از آن با دادگاه لاهه در میان میگذارد.
اما کپمبل -بنا برگفتههای شاهد دیگر پرونده: میا فارو- آنقدر هم که نشان میدهد ساده نبود، یا دستکم «سنگهای کثیفی» که از آنها میگوید، آنقدرها هم کوچک نبودند.
میا فارو روز دوشنبه در دادگاه لاهه گفت روز بعد از میهمانی شام از مدل بریتانیایی شنیده است که شب قبل «چند الماس بزرگ» از چارلز تایلور دریافت کرده است.
به گفته فارو، مدل مشهور روز بعد به میز و گروه دیگری از میهمانان پیوست و برای آنها قضیه گرفتن «الماسهای بزرگ» را تعریف کرده است.
با این حساب، شهادت کمپبل و فارو دو تفاوت عمده دارند؛ یکی اندازه الماسها و دیگری، احتمالا از همه مهمتر، کتمان این حقیقت که نائومی کمپبل، اهدا کننده را همان شبی که الماسها را دریافت کرده میشناخته است.
کمپبل الماسها را به دوست دیگری در خیریه ماندلا میدهد، اما این دوست نمیپذیرد که الماسهایی که از «منابع غیر قانونی» آمده است را در حراجی خیره عرضه کند.
دادرسان لاهه به دنبال مدرکی هستند تا رابطه الماسها و چارلز تایلور را ثابت کند. بخشی از پرونده تایلور مربوط به فروش اسلحه به شبهنظامیان سیرالئون در برابر گرفتن الماس (شاید همین الماسها؟) است.
البته پرونده تایلور سنگینتر از چند قطعه الماس است؛ تجاوز، قتل، استفاده از کودکان در جنگ، غارت روستاها و شهرها و ... اما این چند قطعه الماس، دو جهان دور از هم را به هم وصل کرده است؛ غرب ثروتمند و زیبا را (که یکی از نمادهای آن نائومی کمپبل است): با نئونها، لباسهای گرانقیمت، عطرهای مشهور، زیورآلات کمنظیر، نمایشهای گاه به گاه در خیریهها همراه چهرههای معروف دنیای مصرفی و فرهنگ عامهپسند. و از سوی دیگر آفریقای فقیر و چپاول شده را: تجاوز گروهی، قتل دستجمعی و به یغما بردن کودکان برای جنگ.
تنها چند قطعه «سنگ کثیف».
البته پشت روایت دراماتیک نائومی کمپبل، سوپر مدل سیاهپوست، یکی از مشهورترین متهمان به جنایت ایستاده است: چارلز تایلور، سرکرده لیبریایی که شبهنظامیان و سربازان تحت امرش، جنایتهای خونین و باورنکردنی را در غرب آفریقا مرتکب شدهاند.
اما ظاهرا هوس خانم کمپبل برای داشتن چند قطعه الماس، کار جنایتکار و سوپر مدل را برای مدتی به یک شهر و یک دادگاه کشانده است؛ دادگاه لاهه.
شاید چند قطعه الماس برای مدل ثروتمندی مثل نائومی کمپبل اهمیت خارقالعاده مادی نداشته باشد، اما در جریان دادرسی جنایتهای تایلور -و در این مورد به خصوص؛ قاچاق الماس ِ سیرالئون- مدرک بسیار مهمی است.
نام چارلز تایلور پس از آنکه خودش در سالهای دهه نود میلادی در جریان جنگ خونین داخلی قدرت را در لیبریا در دست گرفت، یکی از هراسآورترین برای ساکنان کشورهای غرب آفریقا بود.
زمانی که پس از سالها جنگ بالاخره در این کشور انتخابات برگزار شد، تایلور به مقام ریاستجمهوری رسید. ناظران و مدافعان حقوق بشر، ترس از ادامه کشتارها به دست سربازان او را، یکی از دلایلی میدانند که سبب شد شهروندان خسته از جنگ لیبریا به سرکرده مشهور آفریقایی رای دهند.
پس از آنکه سرکرده به قدرت رسید، به این فکر افتاد تا جنگ را به کشورهای همسایه بکشاند، شاید منفعتی از این راه نصیبش شود. اولین قربانی تایلور، سیرالئون، کشور همسایه بود. کشوری که به داشتن منابع غنی الماس شهره است.
اندکی نگذشت که همسایه شمالی به چنگ تایلور افتاد و در اندک زمانی به یکی از بزرگترین صادرکنندگان الماس تبدیل شد. سنگ هوسانگیزی که در قاره سیاه به خون نشسته است. حالا هر مدرکی -از جمله در مورد الماسهای سیرالئون- به دادگاه بینالمللی کمک میکند تا در جریان دادرسی به اتهامهای سرکرده لیبریایی، به حقایق بیشتری پی برده شود.
الماس، دلیل دیدار نائومی کمپبل و چارلز تایلور نبود. اما سبب شد تا با گذشت سالها پای یکی از مشهورترین مدلهای لباس و عطر و جواهر به پرونده جنایت کشید شود. لاهه بار دیگر نشان میدهد که برای آوردن هرکسی پای میز دادرسی و محاکمه، تمایز و تبعیضی قائل نیست، البته اگر بتواند.
در سال ۱۹۹۷ میلادی هر دو چهره سرشناس، میهمان نلسون ماندلا، رئیس جمهوری وقت آفریقای جنوبی بودند. کمپبل از هوادارن ماندلا است و برای شرکت در یک خیریه همراه کسانی مانند میرا فارو، هنرپیشه، کوئینسی جونز، آهنگساز، یا عمران خان، کریکتباز مشهور پاکستانی دعوت ماندلا را پذیرفت. ماندلا چارلز تایلور را هم دعوت کرده بود تا به این وسیله با رئیس جمهوری مشهور لیبریا، که به تازگی به قدرت رسیده بود، از نزدیک آشنا شود.
پس از شام، تایلور که احتمالا از نائومی کمپبل خیلی خوشش آمده بود، پیشنهاد میکند که به او الماس هدیه کند.
کمپبل در دادگاه لاهه گفته است که همان شب، دو مرد به اتاق او آمدند و بدون آنکه خود را معرفی کنند، بستهای به او دادند و گفتند که این هدیهای برای اوست. در ادامه جلسه دادگاه مدل بریتانیایی میگوید: «داخل بسته چند سنگ نهچندان بزرگ کثیف قرار داشت.»
به گفته کمپبل روز بعد، او موضوع را با فارو در میان میگذارد و هنرپیشه به او میگوید، این سنگها باید الماس باشند و اهدا کننده هم چارلز تایلور. به هر حال اندکی بعد و پس از بازگشت میهمانان ماندلا، میا فارو موضوع را با روزنامهنگاران و پس از آن با دادگاه لاهه در میان میگذارد.
اما کپمبل -بنا برگفتههای شاهد دیگر پرونده: میا فارو- آنقدر هم که نشان میدهد ساده نبود، یا دستکم «سنگهای کثیفی» که از آنها میگوید، آنقدرها هم کوچک نبودند.
میا فارو روز دوشنبه در دادگاه لاهه گفت روز بعد از میهمانی شام از مدل بریتانیایی شنیده است که شب قبل «چند الماس بزرگ» از چارلز تایلور دریافت کرده است.
به گفته فارو، مدل مشهور روز بعد به میز و گروه دیگری از میهمانان پیوست و برای آنها قضیه گرفتن «الماسهای بزرگ» را تعریف کرده است.
با این حساب، شهادت کمپبل و فارو دو تفاوت عمده دارند؛ یکی اندازه الماسها و دیگری، احتمالا از همه مهمتر، کتمان این حقیقت که نائومی کمپبل، اهدا کننده را همان شبی که الماسها را دریافت کرده میشناخته است.
کمپبل الماسها را به دوست دیگری در خیریه ماندلا میدهد، اما این دوست نمیپذیرد که الماسهایی که از «منابع غیر قانونی» آمده است را در حراجی خیره عرضه کند.
دادرسان لاهه به دنبال مدرکی هستند تا رابطه الماسها و چارلز تایلور را ثابت کند. بخشی از پرونده تایلور مربوط به فروش اسلحه به شبهنظامیان سیرالئون در برابر گرفتن الماس (شاید همین الماسها؟) است.
البته پرونده تایلور سنگینتر از چند قطعه الماس است؛ تجاوز، قتل، استفاده از کودکان در جنگ، غارت روستاها و شهرها و ... اما این چند قطعه الماس، دو جهان دور از هم را به هم وصل کرده است؛ غرب ثروتمند و زیبا را (که یکی از نمادهای آن نائومی کمپبل است): با نئونها، لباسهای گرانقیمت، عطرهای مشهور، زیورآلات کمنظیر، نمایشهای گاه به گاه در خیریهها همراه چهرههای معروف دنیای مصرفی و فرهنگ عامهپسند. و از سوی دیگر آفریقای فقیر و چپاول شده را: تجاوز گروهی، قتل دستجمعی و به یغما بردن کودکان برای جنگ.
تنها چند قطعه «سنگ کثیف».