مولانا دیر وقتی است که در موسیقی ایرانی حضور مسلمی دارد، اما این حضور در موسیقی روز جوانپسندانه که به آن موزیک پاپ میگویند حضوری فراگیر نبوده است. با این وجود در سالهای اخیر نسلی جدید از آهنگسازان و خوانندگان پاپ به استفاده از اشعار این شاعر بزرگ ایرانی و و دیگر نامآوران ادبیات فارسی علاقهمند شدهاند. نمونههای موفقی هم از این دست اجراها وجود دارد از کارهای رعنا فرهان خواننده سبک جز بگیرید تا آلبوم «رومی» کار فرزین فرهادی که آهنگ های آن را فرزین فرهادی ساخته بود و داریوش به همراه فرامرز اصلانی و رامش آن را اجرا کردند تا سیمین سماواتی که کار متفاوتی را روی اشعار خیام انجام داده است. این بار شنونگان جوان موسیقی پاپ میتوانند صدای گیتار الکتریک را روی اشعار مولانا در آلبوم پاپ «مولانا و شورا» از خواننده تازه وارد «شهره معاونیان» بشنوند.
آهنگسازی این آلبوم را هومن شریفی آهنگساز جوان بر عهده داشته و کاوه یغمایی تمام قطعات این آلبوم را تنظیم کرده است.
در برنامه نگاه تازه پای صحبتهای خواننده و آهنگساز این آلبوم نشستهایم. آلبومی که این روزها در سایت های موسیقی و این سو آن سو مورد توجه نسل ما قرا گرفته است. در نگاه تازه پای صحبت های پدیدآورندگان این البوم نشستهایم.
شهره معاونیان
خانم معاونیان چهطور شد که به خوانندگی رو آوردید؟
شهره معاونیان: در این پنج سالی که به کانادا مهاجرت کردهام... پیش از آن، در ایران ، من هم مثل زنهای دیگر، امکان و اجازۀ آواز خواندن نداشتم...
ولی تعدادی از خانمهای خواننده هستند که در ایران فعالیت میکنند. البته فقط برای زنها میتوانند بخوانند...
ش.م: درست است، ولی من در این زمینه فعالیتی نداشتم. دو سال پیش از انقلاب (سال ۱۳۵۵) که حدوداً ده سالم بود و در مشهد زندگی میکردیم، در برنامههای کودک رادیو تلویزیون خراسان شرکت میکردم. مدتی بعد، چون پدرم نظامی بود، در برنامههای افتتاحیۀ باشگاه افسران، با ارکستری که نام اعضای آن الان درست یادم نمیآید، برنامه اجرا میکردم و آواز میخواندم. بعد از انقلاب، فعالیتم متوقف شد. بعد از دیپلم، در دانشگاه تهران، در رشتۀ پرستاری به تحصیلاتم ادامه دادم. هنگام جنگ ایران و عراق، هم درس میخواندم وهم در بیمارستانهای تهران کار میکردم. بعد از جنگ هم بهعنوان پرستار و سرپرستار در بخشهای مختلف و اتاق عمل مشغول کار بودم. اما بهناچار، از فعالیتهای هنری دست کشیده بودم.
پس، زمینۀ کاری شما با خوانندگی زمین تا آسمان فرق داشت؟
ش.م: بله، بههرحال، شرایط زندگی ما در ایران متفاوت بود. البته من رشتۀ پرستاری را خیلی دوست داشته و دارم و از زمانی هم که به کانادا آمدهام، در همین زمینه مقداری کار کردهام. از آنجا که علاقۀ زیادی به کار دوبلاژ داشتم، بهمحض آمدن به ونکوور، در برنامههای کودک تلویزیون پرواز، بهعنوان قصهگو و سخنگوی عروسکها شروع کردم به فعالیت. همچنین از خیلی سال پیش، ایدهای داشتم در مورد استفاده از اشعار عرفانی در موسیقی ایرانی. ایدهام را با آقای کاوه یغمایی که به ونکوور آمده بودند، در میان گذاشتم. ایشان هم محبت کردند و پذیرفتند که همکاری کنند. به این ترتیب بود که بهاتفاق آقای هومن شریفی موفق شدیم این آلبوم را تهیه کنیم.
شما واقعاً از دوران کودکی به اشعار عرفانی علاقه داشتید؟
ش.م: بله، چون پدرم به اشعار عرفانی خیلی علاقه داشت، من هم از همان دوران کودکی با این اشعار آشنا شده بودم. بهمحض آنکه توانستم کتاب بخوانم، شروع کردم به خواندن کتابهایی که پدرم در اختیارم میگذاشت. خیلی دوست داشتم بتوانم اشعار عرفانی را دکلمه کنم. در دوران دبستان و راهنمایی، شعر دکلمه میکردم و حتی در تئاترهای مدرسۀ «آریا»ی مشهد بازی هم میکردم. اما همانطورکه گفتم، بعد از انقلاب، تمام این نوع فعالیتهایم متوقف شد.
البته قبلاً هم بودهاند کسانی که همین ایدۀ شما را با استفاده از موسیقی جدید، مثلا به صورت تلفیق با موزیک جز اجرا کردهاند...
ش.م: اکثراً اشعار عرفانی را روی موسیقی اصیل ایرانی گذاشتهاند، ولی نظر من این بود که در زمینۀ موسیقی مورد علاقۀ اقشار جوان ایرانی بهخصوص بیرون از ایران که امکان آشنایی یا حتی دسترسی به کتابهای شعر قدیم فارسی را ندارند، کار کنم تا به این وسیله آنها با چنین اشعاری مأنوس شوند. به همین دلیل خدمت آقای یغمایی گفتم که اگر بتوانیم با ترکیبی از موسیقی اصیل ایرانی و موسیقی مدرن این اشعار را اجرا کنیم، کارمان مطابق میل و سلیقۀ جوانان هم خواهد بود.
هومن شریفی
آقای شریفی چطور شد شما با خانم معاونیان همکاری کردید؟ نقطه آغاز آشنایی شما کجا بود؟
هومن شریفی: در شروع کار با خانم معاونیان و آقای یغمایی، در واقع این خانم معاونیان بود که به ما انرژی داد تا این کارها را انجام بدهیم. به نظر من، موسیقی و شعر اصیل ایرانی، مانند اشعار مولانا و سعدی و حافظ، برای جوانان ایرانی خارج از کشور ناشناس است. ما سعی کردیم موسیقی این کارها را به موسیقی غربی نزدیک کنیم. یعنی تلفیقی باشد از موسیقی ایرانی و غربی.
چگونه این کار را انجام دادید؟
ه.ش: در واقع، بخش اصلی این کار را کاوه (یغمایی) عزیز با تنظیمهایش انجام داده است. ما برای ساختن هر یک از کارها خیلی وقت گذاشتیم، چون نمیخواستیم ملودی فقط غربی باشد و حالتهای موسیقی ایرانی را از دست بدهیم. در ضمن، نمیتوانستیم از گامهای «نیمپرده» هم استفاده کنیم. بههمین خاطر سعی کردیم توازن را حفظ کنیم.
هومن! اگر بخواهی بی طرفانه روی اجرای خانم معاونیان قضاوت کنی به نظرت خانم معاونیان در اجرای کدام ترانه این آلبوم موفقتر بوده است؟
ه.ش: من قطعۀ اول یعنی قطعه "بار دگر"را از دیگر قطعهها بیشتر دوست دارم. البته ایشان همۀ قطعهها را خوب اجرا کردهاند، اما من با این قطعه بیشتر ارتباط برقرار میکنم؛ شاید به دلیل آنکه بهنسبت کارهای دیگر، انرژی بیشتری روی این کار گذاشتهاند.
خانم معاونیان! گذشته از اینکه یکی از آهنگها ساختۀ خودتان است، کدام یک از آهنگهایی را که هومن ساخته است بیشتر میپسندید؟
ش.م: بله، ملودی قطعۀ هفتم («روزها») کار خودم است. چیزی بود که هنگام خواندن شعر، در ذهنم به وجود آمد و آن را برای کاوه جان ضبط کردم و ایشان هم لطف کردند آن را اجرا کردند. غیر از این آهنگ ، آهنگ هشتم («معشوقه بسامان شد، تا باد چنین بادا!») را هم دوست دارم.
هومن ! کار کردن روی اشعار کلاسیک فارسی با کار روی ترانههای امروزی چه تفاوتی دارد؟
ه.ش: کار روی اشعار کلاسیک خیلی سخت است، چون حساسیت در زمینۀ انتخاب ملودی، لحن خواندن آهنگ و ریتم آن بیشتر میشود. در این کارها ما سعی کردهایم با این فکر اشتباه مبارزه کنیم که همه تصور میکنند موسیقی خارج از کشور باید حتماً ریتمیک باشد و بهاصطلاح «شش و هشت» که قر تو کمر شنونده بیاورد. من به اصطلاح «موسیقی لُسآنجلسی» اعتقاد ندارم. موسیقی، موسیقی است و موسیقی ایرانی، هم موسیقی ایرانی است، حالا چه فرق میکند که در شهر لُسآنجلس تولید شود یا در جاهای دیگر...
ش.م: اتفاقاً ریتم آهنگ شمارۀ چهار ما («مستی») شش و هشت است. ما آگاهانه میخواستیم از این نوع موسیقی که بهاصطلاح قر تو کمر میآورد استفاده کنیم، اما نه با شعرهای معمولی و رایج؛ میخواستیم با استفاده از شعر مولانا مفهومی معنوی داشته باشد. یعنی وقتی شما دارید با آن میرقصید، همان اتفاقی بیفتد که در زمان سماع [برای صوفیان و درویشان] میافتد.
یک وقت مولانا را ناراحت نکنید...
ش.م: اگر مولانا ناراحت میشد، این سنت در زمان او برای سماع پرورش پیدا نمیکرد و تا امروز هم ادامه نمییافت.
هومن جان کار با کاوه یغمایی چطور بود چون در لحظاتی از این آهنگ ها به جز صدای پس زمینه که کاوه یغمایی از صدای خودش استفاده کرده ردپای کاوه در تنظیم قطعهها دیده میشود؟
ه.ش: کاوه یغمایی کارها را خیلی خوب اجرا کرده است. تنظیمهای این کارها یکی از قسمتهای اصلی کار بود. این کار را ممکن است تنظیمکنندگان دیگر هم انجام بدهند، اما کار کاوه خیلی با احساس است و او با درک بالایی تنظیمها را انجام داده است.
خانم معاونیان تا آنجایی که می دانم آلبوم تازه ای هم در دست تولید دارید؟
ش.م: آلبوم دوم «مولانا و شورا» بازهم با آهنگسازی و تنظیم آقای یغمایی ضبط شده، که اکنون مراحل تولیدش را طی می کند. امیدوارم بتوانیم بهزودی آن را به دست مردم برسانیم.
هومن تو این آلبوم را در چه رده وسبکی قرار می دهی؟
ه.ش: نمیتوانم صد در صد چیزی بگویم، اما تلفیقی است از موسیقی ایرانی وپاپ غربی که در آن از سبک راک هم استفاده شده است.
آهنگسازی این آلبوم را هومن شریفی آهنگساز جوان بر عهده داشته و کاوه یغمایی تمام قطعات این آلبوم را تنظیم کرده است.
در برنامه نگاه تازه پای صحبتهای خواننده و آهنگساز این آلبوم نشستهایم. آلبومی که این روزها در سایت های موسیقی و این سو آن سو مورد توجه نسل ما قرا گرفته است. در نگاه تازه پای صحبت های پدیدآورندگان این البوم نشستهایم.
شهره معاونیان
خانم معاونیان چهطور شد که به خوانندگی رو آوردید؟
شهره معاونیان: در این پنج سالی که به کانادا مهاجرت کردهام... پیش از آن، در ایران ، من هم مثل زنهای دیگر، امکان و اجازۀ آواز خواندن نداشتم...
ولی تعدادی از خانمهای خواننده هستند که در ایران فعالیت میکنند. البته فقط برای زنها میتوانند بخوانند...
ش.م: درست است، ولی من در این زمینه فعالیتی نداشتم. دو سال پیش از انقلاب (سال ۱۳۵۵) که حدوداً ده سالم بود و در مشهد زندگی میکردیم، در برنامههای کودک رادیو تلویزیون خراسان شرکت میکردم. مدتی بعد، چون پدرم نظامی بود، در برنامههای افتتاحیۀ باشگاه افسران، با ارکستری که نام اعضای آن الان درست یادم نمیآید، برنامه اجرا میکردم و آواز میخواندم. بعد از انقلاب، فعالیتم متوقف شد. بعد از دیپلم، در دانشگاه تهران، در رشتۀ پرستاری به تحصیلاتم ادامه دادم. هنگام جنگ ایران و عراق، هم درس میخواندم وهم در بیمارستانهای تهران کار میکردم. بعد از جنگ هم بهعنوان پرستار و سرپرستار در بخشهای مختلف و اتاق عمل مشغول کار بودم. اما بهناچار، از فعالیتهای هنری دست کشیده بودم.
پس، زمینۀ کاری شما با خوانندگی زمین تا آسمان فرق داشت؟
ش.م: بله، بههرحال، شرایط زندگی ما در ایران متفاوت بود. البته من رشتۀ پرستاری را خیلی دوست داشته و دارم و از زمانی هم که به کانادا آمدهام، در همین زمینه مقداری کار کردهام. از آنجا که علاقۀ زیادی به کار دوبلاژ داشتم، بهمحض آمدن به ونکوور، در برنامههای کودک تلویزیون پرواز، بهعنوان قصهگو و سخنگوی عروسکها شروع کردم به فعالیت. همچنین از خیلی سال پیش، ایدهای داشتم در مورد استفاده از اشعار عرفانی در موسیقی ایرانی. ایدهام را با آقای کاوه یغمایی که به ونکوور آمده بودند، در میان گذاشتم. ایشان هم محبت کردند و پذیرفتند که همکاری کنند. به این ترتیب بود که بهاتفاق آقای هومن شریفی موفق شدیم این آلبوم را تهیه کنیم.
شما واقعاً از دوران کودکی به اشعار عرفانی علاقه داشتید؟
ش.م: بله، چون پدرم به اشعار عرفانی خیلی علاقه داشت، من هم از همان دوران کودکی با این اشعار آشنا شده بودم. بهمحض آنکه توانستم کتاب بخوانم، شروع کردم به خواندن کتابهایی که پدرم در اختیارم میگذاشت. خیلی دوست داشتم بتوانم اشعار عرفانی را دکلمه کنم. در دوران دبستان و راهنمایی، شعر دکلمه میکردم و حتی در تئاترهای مدرسۀ «آریا»ی مشهد بازی هم میکردم. اما همانطورکه گفتم، بعد از انقلاب، تمام این نوع فعالیتهایم متوقف شد.
البته قبلاً هم بودهاند کسانی که همین ایدۀ شما را با استفاده از موسیقی جدید، مثلا به صورت تلفیق با موزیک جز اجرا کردهاند...
ش.م: اکثراً اشعار عرفانی را روی موسیقی اصیل ایرانی گذاشتهاند، ولی نظر من این بود که در زمینۀ موسیقی مورد علاقۀ اقشار جوان ایرانی بهخصوص بیرون از ایران که امکان آشنایی یا حتی دسترسی به کتابهای شعر قدیم فارسی را ندارند، کار کنم تا به این وسیله آنها با چنین اشعاری مأنوس شوند. به همین دلیل خدمت آقای یغمایی گفتم که اگر بتوانیم با ترکیبی از موسیقی اصیل ایرانی و موسیقی مدرن این اشعار را اجرا کنیم، کارمان مطابق میل و سلیقۀ جوانان هم خواهد بود.
هومن شریفی
آقای شریفی چطور شد شما با خانم معاونیان همکاری کردید؟ نقطه آغاز آشنایی شما کجا بود؟
هومن شریفی: در شروع کار با خانم معاونیان و آقای یغمایی، در واقع این خانم معاونیان بود که به ما انرژی داد تا این کارها را انجام بدهیم. به نظر من، موسیقی و شعر اصیل ایرانی، مانند اشعار مولانا و سعدی و حافظ، برای جوانان ایرانی خارج از کشور ناشناس است. ما سعی کردیم موسیقی این کارها را به موسیقی غربی نزدیک کنیم. یعنی تلفیقی باشد از موسیقی ایرانی و غربی.
چگونه این کار را انجام دادید؟
ه.ش: در واقع، بخش اصلی این کار را کاوه (یغمایی) عزیز با تنظیمهایش انجام داده است. ما برای ساختن هر یک از کارها خیلی وقت گذاشتیم، چون نمیخواستیم ملودی فقط غربی باشد و حالتهای موسیقی ایرانی را از دست بدهیم. در ضمن، نمیتوانستیم از گامهای «نیمپرده» هم استفاده کنیم. بههمین خاطر سعی کردیم توازن را حفظ کنیم.
هومن! اگر بخواهی بی طرفانه روی اجرای خانم معاونیان قضاوت کنی به نظرت خانم معاونیان در اجرای کدام ترانه این آلبوم موفقتر بوده است؟
ه.ش: من قطعۀ اول یعنی قطعه "بار دگر"را از دیگر قطعهها بیشتر دوست دارم. البته ایشان همۀ قطعهها را خوب اجرا کردهاند، اما من با این قطعه بیشتر ارتباط برقرار میکنم؛ شاید به دلیل آنکه بهنسبت کارهای دیگر، انرژی بیشتری روی این کار گذاشتهاند.
خانم معاونیان! گذشته از اینکه یکی از آهنگها ساختۀ خودتان است، کدام یک از آهنگهایی را که هومن ساخته است بیشتر میپسندید؟
ش.م: بله، ملودی قطعۀ هفتم («روزها») کار خودم است. چیزی بود که هنگام خواندن شعر، در ذهنم به وجود آمد و آن را برای کاوه جان ضبط کردم و ایشان هم لطف کردند آن را اجرا کردند. غیر از این آهنگ ، آهنگ هشتم («معشوقه بسامان شد، تا باد چنین بادا!») را هم دوست دارم.
هومن ! کار کردن روی اشعار کلاسیک فارسی با کار روی ترانههای امروزی چه تفاوتی دارد؟
ه.ش: کار روی اشعار کلاسیک خیلی سخت است، چون حساسیت در زمینۀ انتخاب ملودی، لحن خواندن آهنگ و ریتم آن بیشتر میشود. در این کارها ما سعی کردهایم با این فکر اشتباه مبارزه کنیم که همه تصور میکنند موسیقی خارج از کشور باید حتماً ریتمیک باشد و بهاصطلاح «شش و هشت» که قر تو کمر شنونده بیاورد. من به اصطلاح «موسیقی لُسآنجلسی» اعتقاد ندارم. موسیقی، موسیقی است و موسیقی ایرانی، هم موسیقی ایرانی است، حالا چه فرق میکند که در شهر لُسآنجلس تولید شود یا در جاهای دیگر...
ش.م: اتفاقاً ریتم آهنگ شمارۀ چهار ما («مستی») شش و هشت است. ما آگاهانه میخواستیم از این نوع موسیقی که بهاصطلاح قر تو کمر میآورد استفاده کنیم، اما نه با شعرهای معمولی و رایج؛ میخواستیم با استفاده از شعر مولانا مفهومی معنوی داشته باشد. یعنی وقتی شما دارید با آن میرقصید، همان اتفاقی بیفتد که در زمان سماع [برای صوفیان و درویشان] میافتد.
یک وقت مولانا را ناراحت نکنید...
ش.م: اگر مولانا ناراحت میشد، این سنت در زمان او برای سماع پرورش پیدا نمیکرد و تا امروز هم ادامه نمییافت.
هومن جان کار با کاوه یغمایی چطور بود چون در لحظاتی از این آهنگ ها به جز صدای پس زمینه که کاوه یغمایی از صدای خودش استفاده کرده ردپای کاوه در تنظیم قطعهها دیده میشود؟
ه.ش: کاوه یغمایی کارها را خیلی خوب اجرا کرده است. تنظیمهای این کارها یکی از قسمتهای اصلی کار بود. این کار را ممکن است تنظیمکنندگان دیگر هم انجام بدهند، اما کار کاوه خیلی با احساس است و او با درک بالایی تنظیمها را انجام داده است.
خانم معاونیان تا آنجایی که می دانم آلبوم تازه ای هم در دست تولید دارید؟
ش.م: آلبوم دوم «مولانا و شورا» بازهم با آهنگسازی و تنظیم آقای یغمایی ضبط شده، که اکنون مراحل تولیدش را طی می کند. امیدوارم بتوانیم بهزودی آن را به دست مردم برسانیم.
هومن تو این آلبوم را در چه رده وسبکی قرار می دهی؟
ه.ش: نمیتوانم صد در صد چیزی بگویم، اما تلفیقی است از موسیقی ایرانی وپاپ غربی که در آن از سبک راک هم استفاده شده است.