البرز قاسمی از زندانیان سیاسی که به جاسوسی متهم بود، ماه گذشته به دلیل وخامت وضعیت جسمیاش که ناشی از سرطان بود درگذشت. گروهی از فعالان حقوق بشر از عدم رسیدگی بهداری زندان انتقاد میکنند و آن را در مرگ زودهنگام او دخیل می دانند.
از سوی دیگر حمید، برادر البرز قاسمی نیز که به اعدام محکوم شده است در زندان به سر میبرد و وکیل او تلاش دارد تا جلوی اعدام او را بگیرد. این حکم به اتهام «محاربه» و «جاسوسی» صادر شده است.
گفته میشود دستگيری به کپی ای ميلی برمی گردد که مقامهای قضايی می گویند «البرز قاسمی برای برادر ديگرش حميد قاسمی، که در زمان ارسال ای ميل درکشور کانادا اقامت داشته، فرستاده و طی آن اطلاعات طبقه بندی شده را برای وی ارسال کرده و وی نيز اطلاعات ياد شده را در اختيار سازمان مجاهدين قرار داده است.»
گیتی پورفاضل، وکیل برادران قاسمی به رادیو فردا میگوید: من در مورد خود پرونده و محتویات پرونده متاسفانه نمی توانم صحبتی کنم به دلیل اینکه ما معمولاً امین پرونده هستیم و اجازه نداریم که از یک حد و مرزی بیشتر راجع به پرونده صحبت کنیم. چون بعد برای مان ایجاد مسئولیت می کند. فقط می توانم بگویم که هر دو متاسفانه محکوم به اعدام شده بودند. ما تقاضای عفو کردیم. الان پرونده را فرستادند کمیسیون عفو. متاسفانه در زندان برادر بزرگتر البرز مرحوم شد و ما الان کوشش مان اینست که ببینیم که در مورد برادر کوچکتر چه می توانیم بکنیم. البته من تقاضای اعاده دادرسی کردم. امیدوار بودم که در مرحله اعاده دادرسی دو مرتبه توجه بشود به اینکه حتماً یک کارشناس آن ایمیلی که محور پرونده است، را مورد کارشناسی قرار دهد و ببینیم آن ایمیل تا چه اندازه می تواند صحیح باشد. متاسفانه موافقت نشد و اعاده دادرسی را هم رد کردند.
در مورد اتهامشان بفرمایید، آن چیزی که در کیفرخواست در دادگاه قرائت شد...
بله. متاسفانه اتهامشان جاسوسی است. بسیار اتهام سنگینی است. به همین دلیل باید پرونده بیشتر مورد موشکافی قرار می گرفت.
در مورد نحوه مرگ آقای البرز قاسمی در زندان توضیح بدهید. چه شد از زمانی که ایشان به بیماری مبتلا شدند و به بیمارستان منتقل شدند تا زمانی که فوت کردند؟
برادرشان که تمام مدت در زندان با هم بودند، ایشان معتقدند که ظرف یک هفته ایشان حالش خیلی شدید به هم خورد و بعد دیگر چشم هایش جایی را نمی دید و کاملاً نابینا شده بود. حتی اختیار ادرار خودش را هم نداشته. آن قدر طول نکشید. یک هفته که ایشان حالش بد شد، ظرف همان هفت هشت روز از بین رفت.
در گزارش ها آمده که این دو برادر در پی احضار حفاظت اطلاعات ارتش بازداشت شدند و بعد تحت فشار خیلی زیادی بودند... از طرف اطلاعات ارتش و این اتهام جاسوسی که به آنها وارد شده، را رد کردند. پس قاضی با توجه به چه مستنداتی، در صورتی که اینها اعتراف نکرده اند، حکم اعدام داده؟
من نظرم اینست که دلایل و مدارکی که از طرف دادستانی ارائه شده بود، کافی نبود برای احراز این مسئله و قاضی باید دقت بیشتری روی این پرونده می کرد و روی دلایل و مدارک. و چون این پرونده محور یک ایمیل دور می زد، من چندین بار تقاضای کارشناسی کردم، برای این ایمیل، برای اینکه وقتی ایمیل گرفته می شود باید مشخصات آن ایمیل روی آن کاغذ وجود داشته باشد. ولی متاسفانه ما پرینتی از آن ایمیل نداشتیم. فقط روی یک کاغذ آ-چهار تایپ کرده بودند و آن را گذاشته بودند توی پرونده. این نمی توانسته مستند قرار بگیرد.
به طور کلی وقتی که اتهام جاسوسی و انتقال اطلاعات به خارج از ایران مطرح می شود، این سئوال پیش می آید که چه کسی از نظر فنی تشخیص می دهد که این اطلاعات محرمانه و طبقه بندی شده بوده و اطلاعاتی که به خارج از ایران درز پیدا کرده، واقعاً باعث شده که امنیت ملی به خطر بیافتد؟ تشخیص این با چه نهادی است و واقعاً کارشناسی می شود یا خیر؟
نه. متاسفانه وزارت اطلاعات در این قضیه کاملاً نظر می دهد و بیشتر هم نظر وزارت اطلاعات در اینجا ملحوظ می شود. بدون توجه به اینکه مدارک و مستندات طبقه بندی شده از کجا به دست آمده و به دست چه کسی رسیده و رفته؟ این موکل من چند سال بود که بازنشسته شده بود. ایشان اصولاً به اطلاعات طبقه بندی شده دسترسی نداشته، به دلیل اینکه ایشان آموزش می داده. یعنی کتاب هایی که ایشان آموزش می داده به افسرها، در دسترس همه هست. بنابراین نمی تواند اطلاعات خاصی باشد. اسناد طبقه بندی شده، اسناد سری است که در حفاظت اطلاعات نگاهداری می شود و اصلاً هر افسری هم به آن دسترسی ندارد. حتی اگر فرمانده باشد. او هم به آن ها دسترسی ندارد. چون آنها در جای خاصی دور از دسترس همه نگهداری می شود. فقط ممکن است یک تعداد خاص و انگشت شمار که مشخص است چه کسانی هستند، به آنها دسترسی داشته باشند.
از سوی دیگر حمید، برادر البرز قاسمی نیز که به اعدام محکوم شده است در زندان به سر میبرد و وکیل او تلاش دارد تا جلوی اعدام او را بگیرد. این حکم به اتهام «محاربه» و «جاسوسی» صادر شده است.
گفته میشود دستگيری به کپی ای ميلی برمی گردد که مقامهای قضايی می گویند «البرز قاسمی برای برادر ديگرش حميد قاسمی، که در زمان ارسال ای ميل درکشور کانادا اقامت داشته، فرستاده و طی آن اطلاعات طبقه بندی شده را برای وی ارسال کرده و وی نيز اطلاعات ياد شده را در اختيار سازمان مجاهدين قرار داده است.»
گیتی پورفاضل، وکیل برادران قاسمی به رادیو فردا میگوید: من در مورد خود پرونده و محتویات پرونده متاسفانه نمی توانم صحبتی کنم به دلیل اینکه ما معمولاً امین پرونده هستیم و اجازه نداریم که از یک حد و مرزی بیشتر راجع به پرونده صحبت کنیم. چون بعد برای مان ایجاد مسئولیت می کند. فقط می توانم بگویم که هر دو متاسفانه محکوم به اعدام شده بودند. ما تقاضای عفو کردیم. الان پرونده را فرستادند کمیسیون عفو. متاسفانه در زندان برادر بزرگتر البرز مرحوم شد و ما الان کوشش مان اینست که ببینیم که در مورد برادر کوچکتر چه می توانیم بکنیم. البته من تقاضای اعاده دادرسی کردم. امیدوار بودم که در مرحله اعاده دادرسی دو مرتبه توجه بشود به اینکه حتماً یک کارشناس آن ایمیلی که محور پرونده است، را مورد کارشناسی قرار دهد و ببینیم آن ایمیل تا چه اندازه می تواند صحیح باشد. متاسفانه موافقت نشد و اعاده دادرسی را هم رد کردند.
در مورد اتهامشان بفرمایید، آن چیزی که در کیفرخواست در دادگاه قرائت شد...
بله. متاسفانه اتهامشان جاسوسی است. بسیار اتهام سنگینی است. به همین دلیل باید پرونده بیشتر مورد موشکافی قرار می گرفت.
در مورد نحوه مرگ آقای البرز قاسمی در زندان توضیح بدهید. چه شد از زمانی که ایشان به بیماری مبتلا شدند و به بیمارستان منتقل شدند تا زمانی که فوت کردند؟
برادرشان که تمام مدت در زندان با هم بودند، ایشان معتقدند که ظرف یک هفته ایشان حالش خیلی شدید به هم خورد و بعد دیگر چشم هایش جایی را نمی دید و کاملاً نابینا شده بود. حتی اختیار ادرار خودش را هم نداشته. آن قدر طول نکشید. یک هفته که ایشان حالش بد شد، ظرف همان هفت هشت روز از بین رفت.
در گزارش ها آمده که این دو برادر در پی احضار حفاظت اطلاعات ارتش بازداشت شدند و بعد تحت فشار خیلی زیادی بودند... از طرف اطلاعات ارتش و این اتهام جاسوسی که به آنها وارد شده، را رد کردند. پس قاضی با توجه به چه مستنداتی، در صورتی که اینها اعتراف نکرده اند، حکم اعدام داده؟
من نظرم اینست که دلایل و مدارکی که از طرف دادستانی ارائه شده بود، کافی نبود برای احراز این مسئله و قاضی باید دقت بیشتری روی این پرونده می کرد و روی دلایل و مدارک. و چون این پرونده محور یک ایمیل دور می زد، من چندین بار تقاضای کارشناسی کردم، برای این ایمیل، برای اینکه وقتی ایمیل گرفته می شود باید مشخصات آن ایمیل روی آن کاغذ وجود داشته باشد. ولی متاسفانه ما پرینتی از آن ایمیل نداشتیم. فقط روی یک کاغذ آ-چهار تایپ کرده بودند و آن را گذاشته بودند توی پرونده. این نمی توانسته مستند قرار بگیرد.
به طور کلی وقتی که اتهام جاسوسی و انتقال اطلاعات به خارج از ایران مطرح می شود، این سئوال پیش می آید که چه کسی از نظر فنی تشخیص می دهد که این اطلاعات محرمانه و طبقه بندی شده بوده و اطلاعاتی که به خارج از ایران درز پیدا کرده، واقعاً باعث شده که امنیت ملی به خطر بیافتد؟ تشخیص این با چه نهادی است و واقعاً کارشناسی می شود یا خیر؟
نه. متاسفانه وزارت اطلاعات در این قضیه کاملاً نظر می دهد و بیشتر هم نظر وزارت اطلاعات در اینجا ملحوظ می شود. بدون توجه به اینکه مدارک و مستندات طبقه بندی شده از کجا به دست آمده و به دست چه کسی رسیده و رفته؟ این موکل من چند سال بود که بازنشسته شده بود. ایشان اصولاً به اطلاعات طبقه بندی شده دسترسی نداشته، به دلیل اینکه ایشان آموزش می داده. یعنی کتاب هایی که ایشان آموزش می داده به افسرها، در دسترس همه هست. بنابراین نمی تواند اطلاعات خاصی باشد. اسناد طبقه بندی شده، اسناد سری است که در حفاظت اطلاعات نگاهداری می شود و اصلاً هر افسری هم به آن دسترسی ندارد. حتی اگر فرمانده باشد. او هم به آن ها دسترسی ندارد. چون آنها در جای خاصی دور از دسترس همه نگهداری می شود. فقط ممکن است یک تعداد خاص و انگشت شمار که مشخص است چه کسانی هستند، به آنها دسترسی داشته باشند.