حذف تاریخ سلسلههای شاهنشاهی از کتب درسی (بنا به گفتهی معاون پژوهشى وزير آموزش و پرورش، فارس، ۹ آبان ۱۳۸۸) و ممانعت از برگزاری مراسم روز جهانی کورش همراه با بازداشت برخی از شرکت کنندگان توسط حکومت مستقیما با روندی که امروز در جامعهی ایران از حیث فاصله گرفتن افکار عمومی از بنیادهای فکری و نظری نظام جمهوری اسلامیجریان دارد مرتبط است. همین نوع محدودیتها بر مراسمیکه هویتهای قومیو دگرباور را تعین میبخشند (مثل مراسم سالانهی آذریها در قلعه بابک یا انواع مراسم بهاییان یا درویشان) نیز اعمال میشوند.
این اقدامات متوجه به پیش گیری از جستوجو و دست یابی نسل جوان به هویتی غیر از هویت ایدئولوژیکی اسلامگراست که رژیم سیاسی ایران میخواهد به جوانان القا کند. سی سال است که هیئت حاکمه در نظام آموزشی و دستگاههای تبلیغاتیاش تلاش گرده است تا ایرانیان را افرادی مکتبی و پیرو ولی فقیه بار بیاورد اما امروز اکثریت آنان چنین هویتی را بر نمیتابند و در جایی دیگر (فرهنگ قومی، فرهنگ انسانگرای غربی یا فرهنگ ایران ماقبل اسلام) در جستجوی ریشههای خود میگردند.
سبک زندگی اسلامی، اندیشه اسلامی، هویت اسلامی
جمهوری اسلامیدر نسبت با «رعایای» خود اعم از کودک و نوجوان و جوان و بزرگسال سه سیاست مشخص را پی گرفته است: این که
۱) تنها یک سبک زندگی، آن هم سبک زندگی روحانیت و وفاداران به آنها را به عنوان تنها سبک اخلاقی و دینی و مشروع به آنها معرفی کند،
۲) ایدئولوژی اسلامگرایی، آن هم نوع فقه گرا و نظامیگرایش، را به عنوان تنها چارچوب اندیشگی و چارچوبی مطابق با واقع و فطری عرضه نماید، و
۳) با تقلیل تاریخ و فرهنگ ایران به تاریخ اسلام و فرهنگ مذهبی مورد قبول روحانیت یک هویت یک دست و تخت و بدون ارتباط با تاریخ دیر آهنگ ایران و منفصل از جهان امروز برای نسل تازه دست و پا کند.
هویت اسلامیای که رژیم مبلغ آن است قرار است با اتکا به آن سبک زندگی و ایدئولوژی همهی ایرانیان را همانند لباس شخصیها و بسیجیها تابع ادبیات و گفتمان اسلامگرایی شکل دهد. این هویت بر خلاف هویت اسلامیدوران انقلاب ۱۳۵۷ که با مبارزه و جستجوی عدالت و آزادی شکل میگرفت تنها در خدمت رژیم اسلامی برای تربیت افراد مطیع در خط تولید انسان طراز مکتب است که به سفارش دولت انجام میگیرد.
تاریخ ایران، تاریخ جمهوری اسلامی
از منظر ایدئولوژی حاکم، تاریخ ایران با روی کار آمدن روحانیت در سال ۱۳۵۷ دوباره آغاز میشود. شعر و موسیقی و نقاشی و ادبیات و سینمای ایرانِ پیش از انقلاب و فرهنگ عمومی ایرانی یکسره در رسانه های رسمیحذف میشوند تا مردم تاریخ گذشته ی خود را فراموش کنند. آنچه در تاریخ ایران در قالب ایدئولوژی اسلامگرا بالاخص نوع فقه گرا و نظامی گرایش وجود دارد تسلیم شدن به اسلام در زمان حملهی اعراب، گرویدن به شیعی گری چه به دلخواه برای مخالفت با حاکمان عرب سنی چه با زور شمشیر صفویه، و سپس رجوع به آن است و رخدادهای دیگر اهمیتی ندارند.
هویت اسلامی بدون پایگاه اجتماعی
هویت اسلامیتبلیغ شده از سوی رژیم بر دو منبع تکیه دارد: سر نیزهی سپاهیان پاسدار و عوامل بسیجی آنها در همهی فضاهای عمومی و نهادهای کشور، و در آمدهای نفتی که به جیب وفا داران به رژیم سرازیر میشود تا با تشویق این هویت ِ در حال اغما را سر پا نگاه دارند. به عنوان نمونه، دولت جمهوری اسلامی سالانه میلیارها تومان صرف خرید چادر مشکی و تقدیم آنها به کارمندان زن دولت به مناسبتهای مختلف میکرده است تا چادر مشکی را به بخشی از هویت زنان ایرانی تبدیل کند. اما زنان ایرانی بلافاصله پس از رهایی از محیط اجبار، چادرهای مشکی را از سر بر میدارند. حتی مذهبیترین زنان ایرانی به محض خروج از کشور از پوشیدن چادر مشکی خود داری میکنند چون با اقداماتی که دولت صورت داده (مثل اجبار کردن دختران در برخی دانشگاهها و مدارس به پوشیدن چادر مشکی) این پدیده به نماد اجبار حکومتی تبدیل شده است.
خرده فرهنگ شیعی ایدئولوژیک شده در برابر فرهنگ ایرانی
حاکمان جمهوری اسلامیکه خود را میراث دار فرهنگ اسلامیشیعی میدانند و نه فرهنگ ایرانی با مظاهر این فرهنگ مثل چهار شنبه سوری یا سیزده به در نیز به مبارزه برخاستند و برخی از آنها میخواهند عید غدیر را به جای عید نوروز بنشانند (مثل ابوالقاسم خزعلی). فرهنگ شیعی ایدئولوژیک شده که تنها اقلیت کوچکی از جامعه بدان دلبستگی دارند با اتکا بر زور و پول نفت به حذف و محدودیت فرهنگ ایرانی امروز که برآیند تعامل فرهنگ اسلامی تاریخی، فرهنگ ایرانی، فرهنگ امروز جهانی و نیز فرهنگهای قومیاست برخاسته است. تنها مقاومت عمومی این پروژه را به عقب رانده است. به عنوان نمونه تنها مردم دوستدار موسیقی بودند که با پنهان کردن سازها و کاستها و در خاطر سپردن نواهای ایرانی این هنر اصیل را در برابر تلاش بی وقفهی حکومت و خرده فرهنگ ایدئولوژی اسلامگرایی در ابتدای عمر جمهوری اسلامی برای نابودی موسیقی حفظ کردند.
آزمون کلیدی
رژیم برای سنجش محبوبیت هویت مورد تبلیغ خود باید به یک گروه موسیقی پاپ غربی مجوز اجرا دهد و ببیند چند صد هزار نفر یا شاید میلیونها نفر در سراسر کشور به این رویدادها خواهند رفت. اگر مردم به چنین مراسمی دسترسی ندارند به آثار باستانی که اسلامگرایان میخواستند همهی آنها را در ابتدای عمر جمهوری اسلامیتخریب کنند و موفق نشدند دسترسی دارند. این آثار اکنون به یک کابوس برای ماموران رژیم مبدل شدهاند تا جایی که برای جلوگیری از مراسم بزرگداشت کورش از ساعات ابتدايی از ده ها کيلومتر مانده تا پاسارگاد از دو سوی مسير اصفهان و شيراز برابر خودروهای شخصی و اتوبوسها ايست بازرسی گذاشته و راه را میبندند و ماموران لباس شخصی با دقت عبور و مرور خودروها را کنترل و در صورت مشکوک بودن به حضور در پاسارگاد آنان را باز میگرداندند. افراد در صورت مقاومت برای حضور در مراسم با برخورد تند نهادهای امنيتی و بازداشت و عکس برداری و فیلم برداری روبرو میشوند. حکومتی که هویت اسلامی مورد نظرش را مجبوب و جاری در همهی جامعه میداند چه نیازی به این گونه اقدامات دارد؟
ظاهرا به نظر میآید که در جنگ بی وقفهای که اسلامگرایان علیه فرهنگ ایرانی و فرهنگهای اقوام و ادیان ایرانی در سه دههی گذشته به راه انداختند این اسلامگرایی است که دارد زمین را واگذار میکند. توسل حکومت به زور و ارعاب که آخرین حربهها در هر نزاع و تقابل و از جمله تقابل فرهنگی هستند، اعلام عدم موفقیت هویت فرهنگی مبتنی بر اجبار و محدودیت در برابر هویتهای فرهنگی مبتنی بر اختیار و آزادی است.
-----------------------
دیدگاههای انعکاس یافته در این یادداشت، الزاماً بازتاب نظرات رادیو فردا نیست.
حذف تاریخ از تاریخ؟
- «ما در اين ۳۰ سال شاهد بوديم که هر روز با ادعای اين که میخواهند تاريخ درست را ارائه دهند، تمام واقعيات تاريخی معاصر و گذشته را منکر شدهاند.»
- دکتر اسماعيل نوری علا، پژوهشگر و نويسنده تاريخ
- «در هر دوره از تاريخ ايران چه در دوران رضا شاه و محمدرضا شاه و چه در دوران جمهوری اسلامی، اين نگاه حذفی به تاريخ وجود داشته است. اما قدمی که امروز برداشتهاند قدمی فراتر از گذشته است.»
- دکتر کاظم کردوانی، جامعه شناس
نظر دو کارشناس دیگر را در این مورد بخوانید:
سبک زندگی اسلامی، اندیشه اسلامی، هویت اسلامی
جمهوری اسلامیدر نسبت با «رعایای» خود اعم از کودک و نوجوان و جوان و بزرگسال سه سیاست مشخص را پی گرفته است: این که
۱) تنها یک سبک زندگی، آن هم سبک زندگی روحانیت و وفاداران به آنها را به عنوان تنها سبک اخلاقی و دینی و مشروع به آنها معرفی کند،
۲) ایدئولوژی اسلامگرایی، آن هم نوع فقه گرا و نظامیگرایش، را به عنوان تنها چارچوب اندیشگی و چارچوبی مطابق با واقع و فطری عرضه نماید، و
۳) با تقلیل تاریخ و فرهنگ ایران به تاریخ اسلام و فرهنگ مذهبی مورد قبول روحانیت یک هویت یک دست و تخت و بدون ارتباط با تاریخ دیر آهنگ ایران و منفصل از جهان امروز برای نسل تازه دست و پا کند.
هویت اسلامیای که رژیم مبلغ آن است قرار است با اتکا به آن سبک زندگی و ایدئولوژی همهی ایرانیان را همانند لباس شخصیها و بسیجیها تابع ادبیات و گفتمان اسلامگرایی شکل دهد. این هویت بر خلاف هویت اسلامیدوران انقلاب ۱۳۵۷ که با مبارزه و جستجوی عدالت و آزادی شکل میگرفت تنها در خدمت رژیم اسلامی برای تربیت افراد مطیع در خط تولید انسان طراز مکتب است که به سفارش دولت انجام میگیرد.
تاریخ ایران، تاریخ جمهوری اسلامی
از منظر ایدئولوژی حاکم، تاریخ ایران با روی کار آمدن روحانیت در سال ۱۳۵۷ دوباره آغاز میشود. شعر و موسیقی و نقاشی و ادبیات و سینمای ایرانِ پیش از انقلاب و فرهنگ عمومی ایرانی یکسره در رسانه های رسمیحذف میشوند تا مردم تاریخ گذشته ی خود را فراموش کنند. آنچه در تاریخ ایران در قالب ایدئولوژی اسلامگرا بالاخص نوع فقه گرا و نظامی گرایش وجود دارد تسلیم شدن به اسلام در زمان حملهی اعراب، گرویدن به شیعی گری چه به دلخواه برای مخالفت با حاکمان عرب سنی چه با زور شمشیر صفویه، و سپس رجوع به آن است و رخدادهای دیگر اهمیتی ندارند.
هویت اسلامی بدون پایگاه اجتماعی
هویت اسلامیتبلیغ شده از سوی رژیم بر دو منبع تکیه دارد: سر نیزهی سپاهیان پاسدار و عوامل بسیجی آنها در همهی فضاهای عمومی و نهادهای کشور، و در آمدهای نفتی که به جیب وفا داران به رژیم سرازیر میشود تا با تشویق این هویت ِ در حال اغما را سر پا نگاه دارند. به عنوان نمونه، دولت جمهوری اسلامی سالانه میلیارها تومان صرف خرید چادر مشکی و تقدیم آنها به کارمندان زن دولت به مناسبتهای مختلف میکرده است تا چادر مشکی را به بخشی از هویت زنان ایرانی تبدیل کند. اما زنان ایرانی بلافاصله پس از رهایی از محیط اجبار، چادرهای مشکی را از سر بر میدارند. حتی مذهبیترین زنان ایرانی به محض خروج از کشور از پوشیدن چادر مشکی خود داری میکنند چون با اقداماتی که دولت صورت داده (مثل اجبار کردن دختران در برخی دانشگاهها و مدارس به پوشیدن چادر مشکی) این پدیده به نماد اجبار حکومتی تبدیل شده است.
خرده فرهنگ شیعی ایدئولوژیک شده در برابر فرهنگ ایرانی
حاکمان جمهوری اسلامیکه خود را میراث دار فرهنگ اسلامیشیعی میدانند و نه فرهنگ ایرانی با مظاهر این فرهنگ مثل چهار شنبه سوری یا سیزده به در نیز به مبارزه برخاستند و برخی از آنها میخواهند عید غدیر را به جای عید نوروز بنشانند (مثل ابوالقاسم خزعلی). فرهنگ شیعی ایدئولوژیک شده که تنها اقلیت کوچکی از جامعه بدان دلبستگی دارند با اتکا بر زور و پول نفت به حذف و محدودیت فرهنگ ایرانی امروز که برآیند تعامل فرهنگ اسلامی تاریخی، فرهنگ ایرانی، فرهنگ امروز جهانی و نیز فرهنگهای قومیاست برخاسته است. تنها مقاومت عمومی این پروژه را به عقب رانده است. به عنوان نمونه تنها مردم دوستدار موسیقی بودند که با پنهان کردن سازها و کاستها و در خاطر سپردن نواهای ایرانی این هنر اصیل را در برابر تلاش بی وقفهی حکومت و خرده فرهنگ ایدئولوژی اسلامگرایی در ابتدای عمر جمهوری اسلامی برای نابودی موسیقی حفظ کردند.
آزمون کلیدی
رژیم برای سنجش محبوبیت هویت مورد تبلیغ خود باید به یک گروه موسیقی پاپ غربی مجوز اجرا دهد و ببیند چند صد هزار نفر یا شاید میلیونها نفر در سراسر کشور به این رویدادها خواهند رفت. اگر مردم به چنین مراسمی دسترسی ندارند به آثار باستانی که اسلامگرایان میخواستند همهی آنها را در ابتدای عمر جمهوری اسلامیتخریب کنند و موفق نشدند دسترسی دارند. این آثار اکنون به یک کابوس برای ماموران رژیم مبدل شدهاند تا جایی که برای جلوگیری از مراسم بزرگداشت کورش از ساعات ابتدايی از ده ها کيلومتر مانده تا پاسارگاد از دو سوی مسير اصفهان و شيراز برابر خودروهای شخصی و اتوبوسها ايست بازرسی گذاشته و راه را میبندند و ماموران لباس شخصی با دقت عبور و مرور خودروها را کنترل و در صورت مشکوک بودن به حضور در پاسارگاد آنان را باز میگرداندند. افراد در صورت مقاومت برای حضور در مراسم با برخورد تند نهادهای امنيتی و بازداشت و عکس برداری و فیلم برداری روبرو میشوند. حکومتی که هویت اسلامی مورد نظرش را مجبوب و جاری در همهی جامعه میداند چه نیازی به این گونه اقدامات دارد؟
ظاهرا به نظر میآید که در جنگ بی وقفهای که اسلامگرایان علیه فرهنگ ایرانی و فرهنگهای اقوام و ادیان ایرانی در سه دههی گذشته به راه انداختند این اسلامگرایی است که دارد زمین را واگذار میکند. توسل حکومت به زور و ارعاب که آخرین حربهها در هر نزاع و تقابل و از جمله تقابل فرهنگی هستند، اعلام عدم موفقیت هویت فرهنگی مبتنی بر اجبار و محدودیت در برابر هویتهای فرهنگی مبتنی بر اختیار و آزادی است.
-----------------------
دیدگاههای انعکاس یافته در این یادداشت، الزاماً بازتاب نظرات رادیو فردا نیست.