سینما و تلویزیون دولتی ایران طی جنگ هشت ساله و پس از آن پر شد از فیلمها و سریالهایی که با بودجه دولتی و در مورد جنگ ساخته شده است، اما آن سوی مرزها نیز اوضاع به همین شکل بود و حکومت وقت عراق، بنا بر نیازها و دورههای تبلیغاتی که پشت سر گذاشت، فیلمها، سریالها و برنامههای تبلیغاتی مختلفی را به خانه شهروندان عراقی یا بر پرده سینماها برد.
در ایران، همانطور که در عراق، تبلیغات رسمی دولت ِ «دشمن» بازتابی نیافت و در هر دو سوی مرز شهروندان میتوانستند تنها شاهد خوانش رسمی حکومت خود از جنگی باشند که زندگی میلیونها نفر را تحت تاثیر قرار داد و جان صدها هزار نفر را گرفت.
در این زمان، همانطور که صدام با لقبهای گوناگونی از طرف مقامهای ایرانی، تلویزیون و ساز و کار تبلیغاتی خظاب قرار میگرفت، کنار نام روحالله خمینی، رهبر جمهوری اسلامی، نیز القاب گوناگونی قرار میگرفت که هم در آرشیو منتشر شده و هم در نظرات و عنوان فیلمهای قرار گرفته بر صفحه یوتیوب قابل شنیدن و دیدن است.
شاید به نظر میرسد که تبلیغات دولت عراق مانند جمهوری اسلامی ایران، جنبههای مذهبی نداشت و بیشتر مبتنی بر شعارهای «ملیگرایانه» و «عربگرایانه» بود:
اما دولت بعث عراق نیز بنا بر مقتضیات زمان به سرودها و آهنگهای مذهبی و اسلامی و اجرای گروهها و اقلیتهای قومی روی میآورد. با این همه سرودهای نظامی و «تمجید از فتح و فتوحات» ارتش عراق را بیش از هر چیز دیگری میتوان در میان آرشیو منتشر شده تلویزیون آن کشور بر وبسایت یوتیوب یافت.
داستان «سربازی که به جنگ میرود» هم، همیشه و همهجا به سبک و سیاق مختلف به روی پرده رفته است. از آمریکا تا ایران و عراق، هر کشوری روایت جنگی و عاشقانه خود را دارد که هر چند بسیاری از آنها در محتوا شبیه به نظر میرسند، اما دستکم در فرم و نمایش تفاوتهایی دارند. اگر مثلا در ایران، داستان عاشقانه-جنگی، با برداشت رسمی دولت، روایت دختری بود که هنگام حرف زدن با «نامزدش» نگاهش را از زیر چادر به کف خیابان میدوخت، در عراق، زن نه تنها حجاب بر سر نداشت، بلکه مستقیما به چشمان مرد خیره میشد.
نمایش صدام در حال بازدید از مناطق جنگی هم از دیگر برنامههای رایج تلویزیونی بود. با نگاهی به آنچه منتشر شده است و بر خلاف مقامهای ایرانی که با حضور «خودمانی» در میان نیروهای بسیج و سپاه بیشتر به گفتوگو در مورد مفاهیم مذهبی (ایثار و شهادت و...) میپرداختند، در تبلیغات رسمی عراق، صدام در نقش یک «ژنرال» ظاهر میشود.
... و بالاخره اعلام خبر آتشبس و بنا بر اعلام رسمی حکومت بعث، «پیروزی عراق» در جنگ:
در ایران، همانطور که در عراق، تبلیغات رسمی دولت ِ «دشمن» بازتابی نیافت و در هر دو سوی مرز شهروندان میتوانستند تنها شاهد خوانش رسمی حکومت خود از جنگی باشند که زندگی میلیونها نفر را تحت تاثیر قرار داد و جان صدها هزار نفر را گرفت.
در این زمان، همانطور که صدام با لقبهای گوناگونی از طرف مقامهای ایرانی، تلویزیون و ساز و کار تبلیغاتی خظاب قرار میگرفت، کنار نام روحالله خمینی، رهبر جمهوری اسلامی، نیز القاب گوناگونی قرار میگرفت که هم در آرشیو منتشر شده و هم در نظرات و عنوان فیلمهای قرار گرفته بر صفحه یوتیوب قابل شنیدن و دیدن است.
شاید به نظر میرسد که تبلیغات دولت عراق مانند جمهوری اسلامی ایران، جنبههای مذهبی نداشت و بیشتر مبتنی بر شعارهای «ملیگرایانه» و «عربگرایانه» بود:
اما دولت بعث عراق نیز بنا بر مقتضیات زمان به سرودها و آهنگهای مذهبی و اسلامی و اجرای گروهها و اقلیتهای قومی روی میآورد. با این همه سرودهای نظامی و «تمجید از فتح و فتوحات» ارتش عراق را بیش از هر چیز دیگری میتوان در میان آرشیو منتشر شده تلویزیون آن کشور بر وبسایت یوتیوب یافت.
داستان «سربازی که به جنگ میرود» هم، همیشه و همهجا به سبک و سیاق مختلف به روی پرده رفته است. از آمریکا تا ایران و عراق، هر کشوری روایت جنگی و عاشقانه خود را دارد که هر چند بسیاری از آنها در محتوا شبیه به نظر میرسند، اما دستکم در فرم و نمایش تفاوتهایی دارند. اگر مثلا در ایران، داستان عاشقانه-جنگی، با برداشت رسمی دولت، روایت دختری بود که هنگام حرف زدن با «نامزدش» نگاهش را از زیر چادر به کف خیابان میدوخت، در عراق، زن نه تنها حجاب بر سر نداشت، بلکه مستقیما به چشمان مرد خیره میشد.
- بخشی از فیلم الحدود الملتهبه (مرز آتشین) ساخته عراق
نمایش صدام در حال بازدید از مناطق جنگی هم از دیگر برنامههای رایج تلویزیونی بود. با نگاهی به آنچه منتشر شده است و بر خلاف مقامهای ایرانی که با حضور «خودمانی» در میان نیروهای بسیج و سپاه بیشتر به گفتوگو در مورد مفاهیم مذهبی (ایثار و شهادت و...) میپرداختند، در تبلیغات رسمی عراق، صدام در نقش یک «ژنرال» ظاهر میشود.
... و بالاخره اعلام خبر آتشبس و بنا بر اعلام رسمی حکومت بعث، «پیروزی عراق» در جنگ: