محسن کدیور، روحانی نواندیش ایرانی در نامهای به حسن خمینی، نوه آیتالله خمینی، نظریه «ولایت فقیه» را رد کرده و از او خواسته است تا در این مورد موضع خود را بیان کند.
آقای کدیور همچنین وقایع ۱۴ و ۲۳ خرداد تهران و قم (شعار دادن در هنگام سخنرانی آقای خمینی و حمله به بیت و دفتر آیتالله صانعی و منتظری؛ اطلاعات بیشتر: ۱ ، ۲ ، ۳) را زنگ خطری دانسته که «خبر از سقوط ارزشهای اخلاقی و موازین اسلامی در ایران آن هم در حق بازماندگان و بیت بنیانگذار جمهوری اسلامی» میدهد.
محسن کدیور در گفتوگو با رادیو فردا، در مورد نامهاش چنین میگوید: در ابتدای نامه گفته ام که می خواهم یک بحث طلبگی با آقای سید حسن خمینی انجام دهم. این نامه بیش از آن که بعد سیاسی داشته باشد، بعد تئوریک و نظری دارد. در آن سه رویکرد مختلف با هم مقایسه شده. یک رویکرد، رویکرد رسمی است که می شود گفت استبداد دینی. همان رویکردی که امثال آقایان مصباح یزدی و محمد یزدی آن را نمایندگی می کنند. رویکرد دیگری که باز در نامه اسم برده شده، آن تلقی است که از خط امام ابراز می شود و یک تلقی متفاوت با تلقی رسمی است که رهبران جنبش سبز در داخل کشور آن را دارند نمایندگی می کنند. فی الواقع من خواسته ام از ظرفیت های این دومی صحبت کنم و مشخص کنم که علی رغم اینکه این دو تلقی یعنی تلقی رسمی و تلقی خط امام به روایت آقایان موسوی و خاتمی و کروبی و احیاناً سید حسن خمینی، با اینکه کاملاً با آن تلقی اول متفاوت است، اما یک ظرفیت محدود دارد. در مقابل از یک دیدگاه سوم صحبت کرده ام به نام مکتب سیاسی آخوند خراسانی و نکاتی را به اختصار و ایجاز مطرح کرده ام نسبت به این دو مورد اخیر که در هرکدامش مردم چه نقشی دارند و ولایت فقیه در آن چه نقشی دارد. اینها را با هم مقایسه کرده ام.
آقای کدیور، شما در نامه ای که خطاب به آقای حسن خمینی نوشته اید، از خدمات آیت الله خمینی نام بردید. اما از چند اشتباه به زعم شما نه چندان کوچک ایشان به اشاره ای گذشتید. چرا بیشتر به این اشتباهات نپرداختید؟
درباره آیت الله خمینی یا افراط شده یا تفریط. گاهی افراط می کنند و او را در حد قدیسین مطرح می کنند که در داخل با این رویکرد نوعاً مواجه بودیم. گاهی با تفریط و ایشان را یک جلاد یا یک فرد دیکتاتور و یا یک فرد کاملاً سیاه معرفی می کنند که در فضای مجازی و خارج از کشور غالباً با این دیدگاه مواجهیم. من به عنوان کسی که زمانی ایشان را درک کردم، قائلم که با احترام انتقادی با ایشان برخورد کنم. آیت الله خمینی در کارنامه خودش خدمات متعددی به اسلام، تشیع و ایران دارد و از سوی دیگر مانند هر انسان دیگری خطاهایی مرتکب شده است و به واسطه مسئولیت بزرگی که ایشان به عهده داشته، خطاهایی هم که مرتکب شده می تواند خطاهای کوچکی نباشد. آیت الله خمینی صرفاً اعدام[های] ۶۷ و دادگاه های نظامی نیست. این را با صراحت ذکر می کنم. آیت الله خمینی آن کسی هم هست که تاکید می کند باید به رای مردم مراجعه کرد. در زیاده خواهی های روحانیت در آن زمان به جامعه روحانیت مبارز نهی می کند می گوید شما صرفاً برای تهران می توانید نمایندگی بگیرید و نه برای تمام کشور و نهایتاً باید وارد عرصه یک رقابت شوید. در زیاده خواهی های شورای نگهبان نماینده شخصی می فرستد برخلاف آقای خامنه ای و باعث می شود نگذارد انتخابات آن زمان باطل شود درحالی که شورای نگهبان وقت مایل بود انتخاباتی ک به نفع مردم بود را باطل کند. یعنی درست سیاستی مخالف سیاست جناب آقای خامنه ای در زمان حاضر دارد.
شما در نامه تان از رفراندم صحبت کردید و ابراز امیدواری کردید که رفراندمی در ایران صورت بگیرد. آیا اساساً در شرایط کنونی این ایده را در ایران قابل اجرا می دانید؟
هر سه سال در زمان زمامداری آیت الله خمینی همه پرسی داشتیم. بیست و دو سال از زمان زمامداری آقای خامنه ای می گذرد و یک بار هم به رای مردم مراجعه نشده. همان یک بار آخری هم که رفراندم فی الواقع صورت گرفت و در ماه های اول بود، با دستور آیت الله خمینی صورت گرفته بود؛ یعنی رفراندم بازنگری قانون اساسی. این را هم جناب آقای خامنه ای نمی تواند به خودش نسبت دهد. یک نکته ای را هم در این نامه آورده ام که شاه بیت غزل مرحوم آیت الله خمینی بوده و آن هم سخنرانی تاریخی ایشان، نخستین سخنرانی ایشان در بهشت زهرا در بدو ورود به ایران بود که گفت: پدران ما هرچه گفتند برای خودشان فرمودند. آنها حق ندارند برای ما برای سرنوشت سیاسی ما تصمیم بگیرند. هر نسلی حق دارد برای سرنوشت سیاسی اش خودش تصمیم بگیرد. آن زمان مردم اند که تصمیم می گیرند که آینده سیاسی کشور چگونه باشد. البته توی شرایط فعلی هنوز مقدماتش آماده نیست.
آیا واقعاً منتظرید که آقای حسن خمینی به نامه شما پاسخ بدهند و آیا با توجه به محدودیت هایی که در حال حاضر در ایران وجود دارد، فکر می کنید ایشان قادر به پاسخ دادن به شما هستند؟ چه به لحاظ محدودیت ها و چه به لحاظ شأن و جایگاه فقهی که ایشان در قم دارند؟
حقیقتش نه. من این نامه را ننوشته ام تا از ایشان پاسخی بشنوم. ولی یقین دارم این نامه در ذهن و ضمیر سید حسین خمینی تاثیر خودش را نهاده است. ایشان چه بخواهد چه نخواهد درگیر آن می شود و در تحقیقات فقهی خودش و در پژوهش های دینی خودش یقیناً به سئوالاتی که من ذکر کرده ام توجه خواهد کرد. برای من همین کفایت می کند.
آقای کدیور همچنین وقایع ۱۴ و ۲۳ خرداد تهران و قم (شعار دادن در هنگام سخنرانی آقای خمینی و حمله به بیت و دفتر آیتالله صانعی و منتظری؛ اطلاعات بیشتر: ۱ ، ۲ ، ۳) را زنگ خطری دانسته که «خبر از سقوط ارزشهای اخلاقی و موازین اسلامی در ایران آن هم در حق بازماندگان و بیت بنیانگذار جمهوری اسلامی» میدهد.
محسن کدیور در گفتوگو با رادیو فردا، در مورد نامهاش چنین میگوید: در ابتدای نامه گفته ام که می خواهم یک بحث طلبگی با آقای سید حسن خمینی انجام دهم. این نامه بیش از آن که بعد سیاسی داشته باشد، بعد تئوریک و نظری دارد. در آن سه رویکرد مختلف با هم مقایسه شده. یک رویکرد، رویکرد رسمی است که می شود گفت استبداد دینی. همان رویکردی که امثال آقایان مصباح یزدی و محمد یزدی آن را نمایندگی می کنند. رویکرد دیگری که باز در نامه اسم برده شده، آن تلقی است که از خط امام ابراز می شود و یک تلقی متفاوت با تلقی رسمی است که رهبران جنبش سبز در داخل کشور آن را دارند نمایندگی می کنند. فی الواقع من خواسته ام از ظرفیت های این دومی صحبت کنم و مشخص کنم که علی رغم اینکه این دو تلقی یعنی تلقی رسمی و تلقی خط امام به روایت آقایان موسوی و خاتمی و کروبی و احیاناً سید حسن خمینی، با اینکه کاملاً با آن تلقی اول متفاوت است، اما یک ظرفیت محدود دارد. در مقابل از یک دیدگاه سوم صحبت کرده ام به نام مکتب سیاسی آخوند خراسانی و نکاتی را به اختصار و ایجاز مطرح کرده ام نسبت به این دو مورد اخیر که در هرکدامش مردم چه نقشی دارند و ولایت فقیه در آن چه نقشی دارد. اینها را با هم مقایسه کرده ام.
آقای کدیور، شما در نامه ای که خطاب به آقای حسن خمینی نوشته اید، از خدمات آیت الله خمینی نام بردید. اما از چند اشتباه به زعم شما نه چندان کوچک ایشان به اشاره ای گذشتید. چرا بیشتر به این اشتباهات نپرداختید؟
درباره آیت الله خمینی یا افراط شده یا تفریط. گاهی افراط می کنند و او را در حد قدیسین مطرح می کنند که در داخل با این رویکرد نوعاً مواجه بودیم. گاهی با تفریط و ایشان را یک جلاد یا یک فرد دیکتاتور و یا یک فرد کاملاً سیاه معرفی می کنند که در فضای مجازی و خارج از کشور غالباً با این دیدگاه مواجهیم. من به عنوان کسی که زمانی ایشان را درک کردم، قائلم که با احترام انتقادی با ایشان برخورد کنم. آیت الله خمینی در کارنامه خودش خدمات متعددی به اسلام، تشیع و ایران دارد و از سوی دیگر مانند هر انسان دیگری خطاهایی مرتکب شده است و به واسطه مسئولیت بزرگی که ایشان به عهده داشته، خطاهایی هم که مرتکب شده می تواند خطاهای کوچکی نباشد. آیت الله خمینی صرفاً اعدام[های] ۶۷ و دادگاه های نظامی نیست. این را با صراحت ذکر می کنم. آیت الله خمینی آن کسی هم هست که تاکید می کند باید به رای مردم مراجعه کرد. در زیاده خواهی های روحانیت در آن زمان به جامعه روحانیت مبارز نهی می کند می گوید شما صرفاً برای تهران می توانید نمایندگی بگیرید و نه برای تمام کشور و نهایتاً باید وارد عرصه یک رقابت شوید. در زیاده خواهی های شورای نگهبان نماینده شخصی می فرستد برخلاف آقای خامنه ای و باعث می شود نگذارد انتخابات آن زمان باطل شود درحالی که شورای نگهبان وقت مایل بود انتخاباتی ک به نفع مردم بود را باطل کند. یعنی درست سیاستی مخالف سیاست جناب آقای خامنه ای در زمان حاضر دارد.
شما در نامه تان از رفراندم صحبت کردید و ابراز امیدواری کردید که رفراندمی در ایران صورت بگیرد. آیا اساساً در شرایط کنونی این ایده را در ایران قابل اجرا می دانید؟
هر سه سال در زمان زمامداری آیت الله خمینی همه پرسی داشتیم. بیست و دو سال از زمان زمامداری آقای خامنه ای می گذرد و یک بار هم به رای مردم مراجعه نشده. همان یک بار آخری هم که رفراندم فی الواقع صورت گرفت و در ماه های اول بود، با دستور آیت الله خمینی صورت گرفته بود؛ یعنی رفراندم بازنگری قانون اساسی. این را هم جناب آقای خامنه ای نمی تواند به خودش نسبت دهد. یک نکته ای را هم در این نامه آورده ام که شاه بیت غزل مرحوم آیت الله خمینی بوده و آن هم سخنرانی تاریخی ایشان، نخستین سخنرانی ایشان در بهشت زهرا در بدو ورود به ایران بود که گفت: پدران ما هرچه گفتند برای خودشان فرمودند. آنها حق ندارند برای ما برای سرنوشت سیاسی ما تصمیم بگیرند. هر نسلی حق دارد برای سرنوشت سیاسی اش خودش تصمیم بگیرد. آن زمان مردم اند که تصمیم می گیرند که آینده سیاسی کشور چگونه باشد. البته توی شرایط فعلی هنوز مقدماتش آماده نیست.
آیا واقعاً منتظرید که آقای حسن خمینی به نامه شما پاسخ بدهند و آیا با توجه به محدودیت هایی که در حال حاضر در ایران وجود دارد، فکر می کنید ایشان قادر به پاسخ دادن به شما هستند؟ چه به لحاظ محدودیت ها و چه به لحاظ شأن و جایگاه فقهی که ایشان در قم دارند؟
حقیقتش نه. من این نامه را ننوشته ام تا از ایشان پاسخی بشنوم. ولی یقین دارم این نامه در ذهن و ضمیر سید حسین خمینی تاثیر خودش را نهاده است. ایشان چه بخواهد چه نخواهد درگیر آن می شود و در تحقیقات فقهی خودش و در پژوهش های دینی خودش یقیناً به سئوالاتی که من ذکر کرده ام توجه خواهد کرد. برای من همین کفایت می کند.