جلساتِ درس «خارج فقه» آیتالله خامنهای، سه روز در هفته، از ساعت هفت و نیم صبح تشكیل میشود و جزو برنامههای ثابت وی از سال ۱۳۶۹ تاكنون بوده است. در این جلسات كه با حضور تقریباً ۵۰۰ نفر از طلاب برگزار میشود، تاكنون مباحث جهاد و قصاص تدریس شده و در حال حاضر، «مكاسب محرّمه» تدریس میشود. (الف، ۴ اردیبهشت ۱۳۸۹) با توجه به عدم مرجعیت خامنهای و فقدان پایگاه علمی حوزوی وی، این دروس با چه اهدافی شکل گرفته و چه کارکردهایی داشته است؟ فقهای تربیت شده توسط خامنهای در دو دهه گذشته امروز به چه فعالیتهایی مشغولند و چه آثاری از خود به جای گذاشتهاند؟
شکل گیری: خود کم بینی فقاهتی
علی رغم برداشتن شرط مرجعیت از رهبری در باز نویسی قانون اساسی، البته پس از آن که خامنهای بدون این شرط و قبل از برگزاری همه پرسی مربوط به آن به رهبری برگزیده شد، خامنه ای نتوانسته است بر «خود کم بینی فقاهتی»اش غلبه پیدا کند. در زمانی که خامنه ای به رهبری برگزیده شد مراجعی بسیار صاحب صلاحیت تر از وی در حوزه فقاهت وجود داشتند که به دلایل سیاسی به رهبری برگزیده نشدند و این رقابت غیر منصفانه (برای دیگر فقها) به یک احساس گناه یا خود کم بینی شخصیتی در خامنهای تبدیل شد.
اهداف: مشروعیت صنفی و ادعای اعلمیت
پیش از رهبری، خامنهای به هیچ وجه جایگاهی علمی در میان روحانیون نداشت. او بلافاصله پس از منصوب شدن به رهبری، دروس خارج خود را پایه گذاری کرد بدون آن که به عنوان فقیهی مبرز و مدرس دروس سطح بالای حوزوی شناخته شده باشد، تا اولا خود را یکی از مراجع معرفی کند، ثانیا به دخالتهای غیر معمولی که می خواست در حوزهها بنماید مشروعیت صنفی ببخشد، و ثالثا با دادن شهریه بیشتر به دلیل دسترسی به منابع حکومتی (آستانهای قدس، اوقاف، بنیادها و شیر نفت) گوی سبقت را از مراجع دیگر برباید و خود را به عنوان اعلم مراجع که در قم با مبلغ شهریه نیز اندازه گیری می شود بنمایاند.
کارکردها: ترویج اسلامگرایی و ارتقای مرجعیت جهانی
دروس خارج فقه خامنهای چهار کارکرد مشخص را دنبال می کردهاند. کارکرد اول تربیت نسلی از طلاب کم سواد، اما مطیع و ارادتمند به ولی فقیه غیر مرجع است که در مقامات سطح بالای حکومتی- روحانی مثل امامت جمعه شهرهای بزرگ، عضویت شورای نگهبان، مسئول عقیدتی سیاسی نیروهای مسلح، و مقامات بالای دادگستری قرار گیرند. خامنهای هرگز نمی توانست به شاگردان دیگر مراجع که به وی به طور ثانوی ارادت داشتند اعتماد کند.
کارکرد دوم، انتقال آموزههای اسلامگرایی مثل تقدم قدرت قاهره بر آموزه های فقهی به نسلی از روحانیون است. یکی دیگر از این آموزهها نظریه توطئه است که نقشی محوری در آرای اسلامگرایان دارد. حتی با معیارهای فقهی بسیاری از اعمال حکومت خامنهای خلاف شرع و خلاف اسلام سنتیاند (مثل اعتراف گیری با شکنجه، تجاوز در زندانها، مصادره اموال مخالفان، ضرب و شتم زندانی تا حد مرگ) اما باید نیرویی ایدئولوژیک در دیوانسالاری حکومت بالاخص در قوای قهریه (امنیتی، نظامی، انتظامی و قضایی) وجود داشته باشند تا پرسنل و نیروهای تحت امر را توجیه کنند.
نگاهی به آنچه از دروس خارج خامنهای منتشر شده نشان می دهد که وی اصولا به مبانی سنتی فقه وفادار نیست (اگر به فرض با آنها آشنا باشد) و صرفا از منظر یک حاکم به صدور نظر و رای می پردازند. نظر عموم فقها در رویت هلال، اگر بتوانند علی رغم فشار وزارت اطلاعات نظر خود را اعلام کنند، معمولا بر خلاف خامنهای است. فتوای غریب دیگر وی، حرام اعلام کردن چهارشنبه سوری بود. از آرای عجیب و غریب وی حرام اعلام کردن تقلید لهجه قومیتهای ایرانی (او قومیتهای غیر ایرانی را استثنا می کند) به قصد تمسخر است: «[تمسخر قومیتهای ایرانی] مسلماً حرام است. در حرمت این عمل هیچ شكی نیست.» (الف، 4 اردیبهشت ۱۳۸۹) استهزا و تمسخر اخلاقا مورد پسند نیست اما هیچ فقیهی تمسخر را حرام اعلام نکرده است. خامنه ای از معدود فقهایی است که رذائل اخلاقی را حرام اعلام می کند.
توجیه حرمت نیز از نظر وی رواج داده شدن شوخی با زبان این اقوام توسط دشمن خارجی است: «از ۱۰۰ سال پیش به این طرف؛ یعنی از وقتی كه كشور ما در مواجهه با این دشمنیها قرار گرفته. یكی از مناطقی كه ایستادگی سرسخت كرده، مناطق شمال است، منطقه گیلان، یكی از مناطق، منطقه خراسان است، یكی از مناطق، مناطق آذربایجان است. اینها آن جاهایی هستند كه مردمش سرسختی و سلحشوری نشان دادند؛ اتفاقاً سعی شده است كه همینها از لحاظ لهجه در بین مردم سبک بشوند. یعنی تقلید میشود.» (الف، ۴ اردیبهشت ۱۳۸۹) با توجه به محوریت دشمن در ذهنیت وی و غلبه نظریه توطئه در آرای وی باید انتظار داشت که جنین توجیهی برای چنان فتوایی عرضه شود.
همچنین به دلیل عدم محبوبیت حکومت و شخص خامنهای در مرکز کشور، در عین حساسیت اقوام ایرانی به این لطیفهها، خامنهای تلاش دارد پس از سرکوب جنبش اعتراضی سبز با این گونه فتواها در میان آنها جای پایی پیدا کند. فتواوای خامنهای (غیر از فتاوای معمول در رساله های توضیح المسائل که توسط شورای افتا یا کارمندان دفتر خامنه ای صادر می شوند) عمدتا ناشی از مصلحت بینیهای حکومتیاند و نه منابع فقهی.
کارکرد سوم درس خارج، طرح خامنهای به عنوان یک مرجع جهانی برای شیعیان است. رسانههای دولتی ایران وی را رهبر مسلمانان جهان می خوانند. چنین رهبری نمی تواند حوزه ظاهرا پر رونق درس فقهی نداشته باشد. حتی پیش از طرح مرجعیت وی در داخل کشور توسط جامعه مدرسین پس از فوت اراکی، دستگاه دولتی وی را در مقام مرجعیت برای شیعیان خارج از کشور معرفی می کرد. طرح جهانگشایانه ولایتمداری نظامی گرا نمی تواند بدون یک رهبر مذهبی فراملی به انجام برسد.
و کارکرد چهارم ایجاد رونق در بیت رهبری است. خامنهای بسیار فراتر از بیت خمینی به دستگاه رهبری می اندیشید و به دنبال جلال و شکوه دستگاهی به نام رهبری بود که هر روز هزاران نفر به آن آمد و رفت داشته باشند. صدها نفر طلبه که قرار است در پیش پای "آقا" زانو بزند به این شکوه و جلال صوری می افزود.
حوزه فعایتها: رتق و فتق فقه حکومتی
شاگردان درس خارج فقه خامنهای روحانیونی هستند که از هیچ هویت علمی و فرهنگی برخوردار نبودهاند و تنها به عنوان تکنیسین فقه حکومتی به شل و سفت کردن پیچ و مهرههای دیوانسالاری دینی حکومتی با سالانه هزاران میلیارد تومان ورودی و خروجی مشغولند. خامنهای به دنبال محتوا و دقت و ظرافت فقهی نبوده است، اما به جد به دنبال تربیت کارگزار برای حکومت دینی مورد نظرش بوده و در این محدوده عمل کرده است. هیچ یک از شاگردان وی اثری در حوزه فقه به جا نگذاشته و نخواهند گذاشت چون برای این امر تربیت نشدهاند. با سقوط حکومت دینی همه آنها به فراموشی سپرده خواهند شد مگر آنها که برخی از آنها به خاطر جنایاتشان علیه بشر محاکمه شوند.
آثار و نتایج
شرکت افرادی در درس خارج خامنهای با توجه به گزینشهای امنیتی و نیز آمیخته بودن درس با ارتباط با مراکز قدرت و انگیزه کسب مقامات بالای حکومتی اصولا، حتی با فرض عالِم بودن مدرس، دانش اندوزی را در حاشیه قرار می دهد. این دروس خالی از آزادی شرکت در مباحث و انتقاد از آرای اداره کننده جلسه است که در سنت علمی حوزههای شیعه جزء شروط مجلس درس بودهاند.
پروژه اصلی در راه اندازی درس خارج فقه خامنهای، رونق زدایی از حوزههای سنتی (بالاخص درس خارج مرحوم منتظری) و اعطای این امر به فقه حکومتی ولایت فقیه بود. آیتالله خمینی نه فرصت کافی برای این کار داشت و نه می خواست که حوزههای فقه شیعه را کاملا دولتی سازد. اما خامنهای با سوار شدن بر اسب راهوار ولایت مطلقه فقیه و در اختیار داشتن منابع مالی کافی این پروژه را به پیش برد. خامنهای تنها در دو دهه موفق شد از بر آمدن فقهای مستقل و با سواد در مقام مرجعیت جلوگیری کرده و بسیاری از مراجع دولت ساخته قم را به رانت بگیران حکومتی تبدیل کند. از سوی دیگر با راه اندازی دفتر در قم و دادن بیشترین امکانات و شهریه ها به طلاب و فشار امنیتی و اطلاعاتی بر روحانیون مستقل، از رونق اقتصادی و علمی بیوت دیگر مراجع مستقل تر کاست و دستگاه فقاهت را هر چه بیشتر دولتی ساخت.
---------------------
یادداشتها بیانگر نظرات نویسندگان آنهاست و نه رادیو فردا.
شکل گیری: خود کم بینی فقاهتی
علی رغم برداشتن شرط مرجعیت از رهبری در باز نویسی قانون اساسی، البته پس از آن که خامنهای بدون این شرط و قبل از برگزاری همه پرسی مربوط به آن به رهبری برگزیده شد، خامنه ای نتوانسته است بر «خود کم بینی فقاهتی»اش غلبه پیدا کند. در زمانی که خامنه ای به رهبری برگزیده شد مراجعی بسیار صاحب صلاحیت تر از وی در حوزه فقاهت وجود داشتند که به دلایل سیاسی به رهبری برگزیده نشدند و این رقابت غیر منصفانه (برای دیگر فقها) به یک احساس گناه یا خود کم بینی شخصیتی در خامنهای تبدیل شد.
اهداف: مشروعیت صنفی و ادعای اعلمیت
پیش از رهبری، خامنهای به هیچ وجه جایگاهی علمی در میان روحانیون نداشت. او بلافاصله پس از منصوب شدن به رهبری، دروس خارج خود را پایه گذاری کرد بدون آن که به عنوان فقیهی مبرز و مدرس دروس سطح بالای حوزوی شناخته شده باشد، تا اولا خود را یکی از مراجع معرفی کند، ثانیا به دخالتهای غیر معمولی که می خواست در حوزهها بنماید مشروعیت صنفی ببخشد، و ثالثا با دادن شهریه بیشتر به دلیل دسترسی به منابع حکومتی (آستانهای قدس، اوقاف، بنیادها و شیر نفت) گوی سبقت را از مراجع دیگر برباید و خود را به عنوان اعلم مراجع که در قم با مبلغ شهریه نیز اندازه گیری می شود بنمایاند.
کارکردها: ترویج اسلامگرایی و ارتقای مرجعیت جهانی
دروس خارج فقه خامنهای چهار کارکرد مشخص را دنبال می کردهاند. کارکرد اول تربیت نسلی از طلاب کم سواد، اما مطیع و ارادتمند به ولی فقیه غیر مرجع است که در مقامات سطح بالای حکومتی- روحانی مثل امامت جمعه شهرهای بزرگ، عضویت شورای نگهبان، مسئول عقیدتی سیاسی نیروهای مسلح، و مقامات بالای دادگستری قرار گیرند. خامنهای هرگز نمی توانست به شاگردان دیگر مراجع که به وی به طور ثانوی ارادت داشتند اعتماد کند.
کارکرد دوم، انتقال آموزههای اسلامگرایی مثل تقدم قدرت قاهره بر آموزه های فقهی به نسلی از روحانیون است. یکی دیگر از این آموزهها نظریه توطئه است که نقشی محوری در آرای اسلامگرایان دارد. حتی با معیارهای فقهی بسیاری از اعمال حکومت خامنهای خلاف شرع و خلاف اسلام سنتیاند (مثل اعتراف گیری با شکنجه، تجاوز در زندانها، مصادره اموال مخالفان، ضرب و شتم زندانی تا حد مرگ) اما باید نیرویی ایدئولوژیک در دیوانسالاری حکومت بالاخص در قوای قهریه (امنیتی، نظامی، انتظامی و قضایی) وجود داشته باشند تا پرسنل و نیروهای تحت امر را توجیه کنند.
نگاهی به آنچه از دروس خارج خامنهای منتشر شده نشان می دهد که وی اصولا به مبانی سنتی فقه وفادار نیست (اگر به فرض با آنها آشنا باشد) و صرفا از منظر یک حاکم به صدور نظر و رای می پردازند. نظر عموم فقها در رویت هلال، اگر بتوانند علی رغم فشار وزارت اطلاعات نظر خود را اعلام کنند، معمولا بر خلاف خامنهای است. فتوای غریب دیگر وی، حرام اعلام کردن چهارشنبه سوری بود. از آرای عجیب و غریب وی حرام اعلام کردن تقلید لهجه قومیتهای ایرانی (او قومیتهای غیر ایرانی را استثنا می کند) به قصد تمسخر است: «[تمسخر قومیتهای ایرانی] مسلماً حرام است. در حرمت این عمل هیچ شكی نیست.» (الف، 4 اردیبهشت ۱۳۸۹) استهزا و تمسخر اخلاقا مورد پسند نیست اما هیچ فقیهی تمسخر را حرام اعلام نکرده است. خامنه ای از معدود فقهایی است که رذائل اخلاقی را حرام اعلام می کند.
توجیه حرمت نیز از نظر وی رواج داده شدن شوخی با زبان این اقوام توسط دشمن خارجی است: «از ۱۰۰ سال پیش به این طرف؛ یعنی از وقتی كه كشور ما در مواجهه با این دشمنیها قرار گرفته. یكی از مناطقی كه ایستادگی سرسخت كرده، مناطق شمال است، منطقه گیلان، یكی از مناطق، منطقه خراسان است، یكی از مناطق، مناطق آذربایجان است. اینها آن جاهایی هستند كه مردمش سرسختی و سلحشوری نشان دادند؛ اتفاقاً سعی شده است كه همینها از لحاظ لهجه در بین مردم سبک بشوند. یعنی تقلید میشود.» (الف، ۴ اردیبهشت ۱۳۸۹) با توجه به محوریت دشمن در ذهنیت وی و غلبه نظریه توطئه در آرای وی باید انتظار داشت که جنین توجیهی برای چنان فتوایی عرضه شود.
همچنین به دلیل عدم محبوبیت حکومت و شخص خامنهای در مرکز کشور، در عین حساسیت اقوام ایرانی به این لطیفهها، خامنهای تلاش دارد پس از سرکوب جنبش اعتراضی سبز با این گونه فتواها در میان آنها جای پایی پیدا کند. فتواوای خامنهای (غیر از فتاوای معمول در رساله های توضیح المسائل که توسط شورای افتا یا کارمندان دفتر خامنه ای صادر می شوند) عمدتا ناشی از مصلحت بینیهای حکومتیاند و نه منابع فقهی.
کارکرد سوم درس خارج، طرح خامنهای به عنوان یک مرجع جهانی برای شیعیان است. رسانههای دولتی ایران وی را رهبر مسلمانان جهان می خوانند. چنین رهبری نمی تواند حوزه ظاهرا پر رونق درس فقهی نداشته باشد. حتی پیش از طرح مرجعیت وی در داخل کشور توسط جامعه مدرسین پس از فوت اراکی، دستگاه دولتی وی را در مقام مرجعیت برای شیعیان خارج از کشور معرفی می کرد. طرح جهانگشایانه ولایتمداری نظامی گرا نمی تواند بدون یک رهبر مذهبی فراملی به انجام برسد.
و کارکرد چهارم ایجاد رونق در بیت رهبری است. خامنهای بسیار فراتر از بیت خمینی به دستگاه رهبری می اندیشید و به دنبال جلال و شکوه دستگاهی به نام رهبری بود که هر روز هزاران نفر به آن آمد و رفت داشته باشند. صدها نفر طلبه که قرار است در پیش پای "آقا" زانو بزند به این شکوه و جلال صوری می افزود.
حوزه فعایتها: رتق و فتق فقه حکومتی
شاگردان درس خارج فقه خامنهای روحانیونی هستند که از هیچ هویت علمی و فرهنگی برخوردار نبودهاند و تنها به عنوان تکنیسین فقه حکومتی به شل و سفت کردن پیچ و مهرههای دیوانسالاری دینی حکومتی با سالانه هزاران میلیارد تومان ورودی و خروجی مشغولند. خامنهای به دنبال محتوا و دقت و ظرافت فقهی نبوده است، اما به جد به دنبال تربیت کارگزار برای حکومت دینی مورد نظرش بوده و در این محدوده عمل کرده است. هیچ یک از شاگردان وی اثری در حوزه فقه به جا نگذاشته و نخواهند گذاشت چون برای این امر تربیت نشدهاند. با سقوط حکومت دینی همه آنها به فراموشی سپرده خواهند شد مگر آنها که برخی از آنها به خاطر جنایاتشان علیه بشر محاکمه شوند.
آثار و نتایج
شرکت افرادی در درس خارج خامنهای با توجه به گزینشهای امنیتی و نیز آمیخته بودن درس با ارتباط با مراکز قدرت و انگیزه کسب مقامات بالای حکومتی اصولا، حتی با فرض عالِم بودن مدرس، دانش اندوزی را در حاشیه قرار می دهد. این دروس خالی از آزادی شرکت در مباحث و انتقاد از آرای اداره کننده جلسه است که در سنت علمی حوزههای شیعه جزء شروط مجلس درس بودهاند.
پروژه اصلی در راه اندازی درس خارج فقه خامنهای، رونق زدایی از حوزههای سنتی (بالاخص درس خارج مرحوم منتظری) و اعطای این امر به فقه حکومتی ولایت فقیه بود. آیتالله خمینی نه فرصت کافی برای این کار داشت و نه می خواست که حوزههای فقه شیعه را کاملا دولتی سازد. اما خامنهای با سوار شدن بر اسب راهوار ولایت مطلقه فقیه و در اختیار داشتن منابع مالی کافی این پروژه را به پیش برد. خامنهای تنها در دو دهه موفق شد از بر آمدن فقهای مستقل و با سواد در مقام مرجعیت جلوگیری کرده و بسیاری از مراجع دولت ساخته قم را به رانت بگیران حکومتی تبدیل کند. از سوی دیگر با راه اندازی دفتر در قم و دادن بیشترین امکانات و شهریه ها به طلاب و فشار امنیتی و اطلاعاتی بر روحانیون مستقل، از رونق اقتصادی و علمی بیوت دیگر مراجع مستقل تر کاست و دستگاه فقاهت را هر چه بیشتر دولتی ساخت.
---------------------
یادداشتها بیانگر نظرات نویسندگان آنهاست و نه رادیو فردا.