آیتالله خامنهای برای هدایت همه امور کشور تا حد خرد ترین دستگاهها و در اختیار داشتن فضای تبلیغاتی هر روز دیدارهای عمومی یا جلسات محدودتر و خصوصی و گاه بازدید دارد. اخبار برخی از این جلسات و بازدیدها توسط دفتری در بیت وی بر اساس مصالح روز تنظیم شده و به رسانهها داده می شود. اما این کارکرد از منظر بیت رهبری کافی نیست. این دیدارها باید در جهت تبلیغ ویژگیهایی خاص در رهبری یعنی زهد، نورانیت، سادگی، شادابی و همه خوبیهای عالم که ذاتی ولایت هستند نیز مورد استفاده قرار گیرد. رادیو و تلویزیون دولتی این دیدارها را پوشش داده و تلاش می کنند چهره ای نورانی و ربانی از وی به نمایش بگذارند.
همچنین دفتر حفظ و نشر آثار وی کس یا کسانی را برای این منظور خاص استخدام کرده است تا به عنوان حاشیه نویسی در مقام کاتب رهبری به مداحی روایت گونه وی بپردازند و این متون در اختیار رسانهها قرار گیرد. انتشار این متون در رسانههای ظاهرا غیر دولتی مثل سایتهای تابناک و الف به معنای وفاداری آنها به رهبری تلقی می شود و در عین حال توجیه گر برخی انتقادات آنها به دولت احمدی نژاد خواهد بود. اما رسانههای دیگری مثل کیهان، فارس نیوز و رجانیوز از نشر این مداحیهای روایت گونه بازداشته شدهاند تا بدنامی رسانه، پیام را بیش از متن آن نیالاید.
غیر از این نوع مداحیها، پس از سرکوبهای مابعد انتخابات، دفتر وی تلاش دارد با مصاحبههایی با افراد نزدیک وی مثل مترجم (خاطرات محمد علی آذرشب، الف، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹) یا اعضای دیگر محافل وی، چهره آیتالله خامنهای را به عنوان فردی فرهنگ دوست و عالم بازسازی کند.
مداحی روایت گونه
مسئولان دفتر خامنه ای برای امروزین کردن مداحیها و پرهیز از مداحیهای قاجاری به قالب توصیفاتی که در داستان نویسیها مورد استفاده قرار می گیرد یا دیالوگ نویسی پناه بردهاند. آنها مداحی را در عباراتی ملموس تر عرضه می کنند در حالی که مداحی در دربار شاهان ایرانی پر بود از اغراق و مبالغه گویی شاعرانه (تشبیه شاه به ماه و خورشید و فلک) که با هرچه مطلقه تر شدن ولایت در ایران می توان انتظار آنها را نیز داشت. به همین دلیل کاتبی آشنا با داستان نویسی برای گزارش دیدارهای عمومی آیتالله خامنهای استخدام کردهاند. خود وی در توصیف خودش در یکی از حاشیه نویسیها می گوید: «من قرار است حاشیه دیدار را بنویسم نه متن آن را. صحبتهای رهبر هم حاشیه نیست، پس قاعدتا نباید دنبال صحبتهای رهبر در این متن گشت. فقط بهعنوان كسی كه نسبت به داستان و داستاننویسی علاقه و آشنایی دارم، نمیتوانم از بعضی قسمتهای صحبتهای ایشان بگذرم.» (حاشیه نویسی دیدار آیتالله خامنهای با عوامل سریال یوسف پیامبر، پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله خامنهای، تابناک، ۱۰ آذر ۱۳۸۸)
برای پرهیز از مداحیهای سبک قاجاری، کاتب حتی در سلسله حاشیه نویسیهای خود از عناوین پر طمطراق برای کارفرمایش استفاده نمی کند و وی را صرفا "رهبر" می نامد، کاری که اگر روزنامههای نیمه مستقل یا نشریات مستقل انجام دهند بسته می شوند (عنوان رسمی وی در مطبوعات دولتی "مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای، و صفات مورد اشاره برای وی "ولی امر مسلمانان جهان"، "مقام عظمای ولایت"، و "معظم له" است).
در این مداحیها تلاش می شود رهبرِ انتقاد ناپذیر، غیر پاسخگو و نظارت ناپذیر به صورت یک انسان متعالی اما معمولی و بدون عیب و نقص در قالبی فتوشاپ شده نمایش داده شود: «دیگر مدتهاست در صورتش موی سیاهی نیست و چهرهاش خبر از سالهای زیاد عمر میدهد. هرچند وقتی صحبت یا سوال میكند، خبری از آن كهولت نیست و شادابی جایش را میگیرد. عبای قهوهای رنگ تابستانی پوشیده بود و قبای زیتونی رنگ و چفیهای كه حتما توسط كسی درخواست میشد تا آخر جلسه. مثل همیشه سر گرداند و همه جمعیت را از نظر گذراند و به چشمهای حاضران نگاه كرد و آرام سر تكان داد و گفت: من آماده شنیدن هستم.» (حواشی دیدار دستاندركاران" دا " با رهبر انقلاب، تابناک، ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۹)
کاتب وظیفه اش این است که جابه جا کارفرمایش را مستقیما هوشمند، یا به نحو غیر مستقیم خوش حافظه، خوش برخورد، متواضع، اهل شنیدن، خوش خلق، مردم دار، و خوش سلیقه معرفی کند. اهل فرهنگ جا زدن آیتالله خامنهای از نقاط کلیدی روایت مداحی گونه است: «حاضرم شرط ببندم اگر همه ۷۰-۸۰ نفر حاضر در جلسه - از جمله خودم – همه كتابها و رمانهایی كه خواندهایم را لیست كنیم، هنوز از رهبر كمتر كتاب دست گرفتهایم!» (حاشیه نویسی دیدار آیتالله خامنهای با عوامل سریال یوسف پیامبر، پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله خامنهای، تابناک، ۱۰ آذر ۱۳۸۸)؛ این جمله معلوم نیست که مدح خامنه ای است یا هجو وفاداران به وی یا هر دو.
رفع و رجوع بحران مشروعیت
دو دهه نقض گسترده و نهدینه حقوق بشر توسط حکومت آیتالله خامنهای چوب حراج به مشروعیت نظام مذهبی در ایران زده است. اما وفاداران به رهبری او را مبرا از خطا و اشتباه می داند و منتقدان وی به زندان فرستاده می شوند. اتفاقات فرهنگی کشور فرصتی است برای شستن این سیاهیها از چهره ی نظام و رهبری آن. به همین دلیل خامنه ای پای ثابت نمایشگاه کتاب تهران است: «این اتفاقِ سالانه، تنها نمایشگاه اختصاصی است كه ایشان تا این حد به آن توجه میكنند و این توجه باعث شده دست اندركاران حوزه نشر نیز نظرات ایشان را تا حدود زیادی پیگیر شوند. ... مهمترین محصولی كه وقت دیدارها و ملاقاتها برای ایشان میآورند، كتاب است، دیگر برای همه معلوم شده است رهبر انقلاب اگر قرار بود عضو صنف خاصی باشد، بعد از روحانیت، حتما در صنف نویسندگان و كتابخوانها قرار میگرفت. این نوشته گزارشیست از دیدار غرفهداران راهروهای ۱۲ تا ۱۶ با همصنفیشان، با رهبرشان، به بهانه كتابهایشان.» (حاشیه های بازدید رهبری از نمایشگاه کتاب، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار خامنه ای، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹) کاتب ویژه در این متن القا می کند که رهبر اهل فرهنگ است و نویسندگان، آیتالله خامنهای را رهبر خود می دانند.
بحران نفوذ: شور و شوق وفاداران
بخشی از این روایت نویسیهای سفارشی مربوط می شود به واکنشهای کسانی که در برابر آیتالله خامنهای احساس ضعف کرده و در مقابل وی خضوع می کنند یا وی را مقدس تلقی کرده و چفیهاش را برای تبرک می گیرند: «موقع رفتن رهبر یكی از خانمها چفیه را گرفت.» افرادی نیز که با «آقا» دیدار می کنند بشاش توصیف می شوند. (حواشی دیدار دستاندركاران" دا " با رهبر انقلاب، تابناک، ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۹)
کاتب مخصوص که در همه دیدارهای «آقا» حضور دارد و مقامات هم وی را می شناسند گاه در نوشتههایش خود را از جنس دیدارکنندگان جا می زند: «وقتی رسیدم به انتهای خیابان فلسطین جماعت هنرمند ایستاده بودند ... هر كس به جمعشان اضافه میشد موجی از خوش و بش بینشان بلند میشد و دوباره فروكش میكرد. سر جمع، سرحال و سرخوش بودند. ایستاده بودند منتظر كه یك نفر كه كارت ملاقاتها پیشش بود برسد كه رسید و جماعت داخل شدند. ما هم كمی دیرتر اجازهنامهمان رسید و رفتیم داخل.» (حاشیه نویسی دیدار آیتالله خامنهای با عوامل سریال یوسف پیامبر، پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله خامنهای، تابناک، ۱۰ آذر ۱۳۸۸)
«آقا» از نظر کاتب یا کاتبان آن چنان پر هیبت است که وقتی مردم با وی برخورد می کنند هول می شوند. (حاشیه های بازدید رهبری از نمایشگاه کتاب، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار خامنه ای، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹) در حاشیه نویسیها دیدارگنندگان چنان تصویر می شوند که از مدتها آرزوی دیدار آیتالله خامنهای را داشته آند و اکنون رویایشان تعبیر شده است. حاشیه نویش چهرهای حقیر و ذلیل از مردم ایران در برابر رهبری به تصویر می کشد.
رفع و رجوع بحران محبوبیت
در این حاشیه نویسی ها مردم کوچه و بازار واله و شیدای خامنه ای جلوه داده می شوند: «نماینده غرفه پیام كلیدر كه زنی مسن و سرزباندار بود؛ احساساتی شده بود و داشت میپرسید واقعا آقا میآید... الان نمیدونم چه جوری میخوام ایشونو ببینم... از صبح به حال خودم نیستم... یعنی آقا غرفههای ما مستضعفها هم مییاد؟ ... ان شاءالله... امروز چه روز خوبیه اگر آقا بیاد... بركت با خودشان میآورند برای ما...
و این دومین نفری است كه درباره بركت حرف میزند. انگار مردم مفهوم بركت را بهتر میفهمند تا مسوولان و اساتید اقتصاد خرد و كلان!» (حاشیه های بازدید رهبری از نمایشگاه کتاب، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار خامنه ای، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹)
ترویج تقدس «آقا»
هدف از این حاشیه نویسی ها نمایش تقدس «آقا» در میان تودهها بالاخص در میان تحصیلکردگان و متخصصان و اهل فرهنگ است: «رهبر كه پا داخل سالن گذاشتند مهندسها از این طرف و آن طرف پیدا میشدند و میآمدند دست رهبر را میبوسیدند.» (حاشیههای خواندنی بازدید رهبر انقلاب از نمایشگاه صنعت خودرو، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار خامنه ای، تابناک، ۱۱ فروردین ۱۳۸۹)
توزیع چفیه (نمادی که هیچ ربطی به فرهنگ ایرانی و حتی شیعه ندارد) و میل شدید «رعایا» برای گرفتن چفیه بیت الغزل این حاشیه نویسی هاست که در همه آنها تکرار می شود که این از نگاه اداره کنندگان دفتر آیتالله خامنهای باید بیانگر نوعی کسب تقدس از مقام ولایت باشد: «وقتی رهبر نزدیك غرفه پیام كلیدر شد، آرام رفتم داخل غرفه تا رهبر را از روبهرو ببینم. ... دختر دیگری هم از غرفهای دیگر آمده بود برای دیدن ایشان. رهبر كه رسید به غرفه، زن با دستپاچگی گفت: سلام آقاجان، فدات بشم الهی و رهبر آرام و با لبخند جواب دادند: خدا نكنه.
- خیلی خوش آمدید.
- زنده باشید.
- قدم روی چشم ما گذاشتید... چقدر من خوشحالم... آقا میشه خواهش كنم چفیهتان...
- یك چفیه به من بدید...
رهبر در آن لحظه چفیه نداشت. یعنی غرفهدارها امان نمیدادند. یك نفركه همراه گروه میآمد چفیهای به رهبر داد و رهبر چفیه را به لبهایش نزدیك كرد و چیزی خواند و داد به زن. دختر جوان هم كه خودش را در غرفه جا كرده بود، چفیهای گرفت و قرآنی داد به رهبر تا تبركا چیزی در آن بنویسند. رهبر نگاهی به دختر كرد و گفت: قرآن را من تبرك كنم؟ بعد قرآن را بوسید و گذاشت روی میز.
زن دو كتاب به سمت رهبر گرفته بود و میخواست رهبر امضایشان كند: آقا اینها كتابهای شوهرمه، میشه به یادگار چیزی بنویسید یا امضا كنید؟ شوهرم عاشق شماست... من فدای شما بشم...» (حاشیه های بازدید رهبری از نمایشگاه کتاب، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار خامنه ای، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹)
مردم برای چفیه «آقا» سر و دست می شکنند: «در غرفه تمدن ایرانی سه خانم ایستاده بودند كه فقط یكیشان كارت داشت. معلوم بود دو نفرشان خودشان را چپاندهاند آنجا كه رهبر را ببینند و لابد چفیهاش را بگیرند.» (حاشیه های بازدید رهبری از نمایشگاه کتاب، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار خامنه ای، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹)؛ «صحبتهای رهبر كه تمام شد پایین آمد، مدیرعامل سایپا جلو رفت و چفیه ایشان را گرفت. یكی از مهندسهای سالن كه كنار من ایستاده بود زد روی دستش و گفت: ای كه هی! دیدی چه كار كرد. كلی نقشه كشیده بودم برای آن چفیه!» (حاشیههای خواندنی بازدید رهبر انقلاب از نمایشگاه صنعت خودرو، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار خامنه ای، تابناک، ۱۱ فروردین ۱۳۸۹)
***
از نوع نوشتههای این کاتب یا کاتبان و اشارات مربوط به دیدارهای آیتالله خامنهای و سخنانی که مسئولان به وی گفتهاند بر می آید که در همه برنامههای عمومی آیتالله خامنهای حضور دارند و این شغل پس از رسواییهای سرکوب های دوران انتخابات (کهریزک، کوی دانشگاه، کوی سبحان، تهدیدهای نماز جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ توسط خامنه ای، قتل ها، شکنجه ها، تجاوزها و دادگاه های نمایشی) به عنوان شغلی سازمانی در بیت وی تعریف شده است. حتی اگر مستقیما به کاتبان حقوقی پرداخت نشود به طور مستقیم با سکه دادن یا خرید آثار آنها توسط دستگاههای دولتی یا واگذاری پروژههای فرهنگی زحمات این افراد جبران می شود.
همچنین دفتر حفظ و نشر آثار وی کس یا کسانی را برای این منظور خاص استخدام کرده است تا به عنوان حاشیه نویسی در مقام کاتب رهبری به مداحی روایت گونه وی بپردازند و این متون در اختیار رسانهها قرار گیرد. انتشار این متون در رسانههای ظاهرا غیر دولتی مثل سایتهای تابناک و الف به معنای وفاداری آنها به رهبری تلقی می شود و در عین حال توجیه گر برخی انتقادات آنها به دولت احمدی نژاد خواهد بود. اما رسانههای دیگری مثل کیهان، فارس نیوز و رجانیوز از نشر این مداحیهای روایت گونه بازداشته شدهاند تا بدنامی رسانه، پیام را بیش از متن آن نیالاید.
غیر از این نوع مداحیها، پس از سرکوبهای مابعد انتخابات، دفتر وی تلاش دارد با مصاحبههایی با افراد نزدیک وی مثل مترجم (خاطرات محمد علی آذرشب، الف، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹) یا اعضای دیگر محافل وی، چهره آیتالله خامنهای را به عنوان فردی فرهنگ دوست و عالم بازسازی کند.
مداحی روایت گونه
مسئولان دفتر خامنه ای برای امروزین کردن مداحیها و پرهیز از مداحیهای قاجاری به قالب توصیفاتی که در داستان نویسیها مورد استفاده قرار می گیرد یا دیالوگ نویسی پناه بردهاند. آنها مداحی را در عباراتی ملموس تر عرضه می کنند در حالی که مداحی در دربار شاهان ایرانی پر بود از اغراق و مبالغه گویی شاعرانه (تشبیه شاه به ماه و خورشید و فلک) که با هرچه مطلقه تر شدن ولایت در ایران می توان انتظار آنها را نیز داشت. به همین دلیل کاتبی آشنا با داستان نویسی برای گزارش دیدارهای عمومی آیتالله خامنهای استخدام کردهاند. خود وی در توصیف خودش در یکی از حاشیه نویسیها می گوید: «من قرار است حاشیه دیدار را بنویسم نه متن آن را. صحبتهای رهبر هم حاشیه نیست، پس قاعدتا نباید دنبال صحبتهای رهبر در این متن گشت. فقط بهعنوان كسی كه نسبت به داستان و داستاننویسی علاقه و آشنایی دارم، نمیتوانم از بعضی قسمتهای صحبتهای ایشان بگذرم.» (حاشیه نویسی دیدار آیتالله خامنهای با عوامل سریال یوسف پیامبر، پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله خامنهای، تابناک، ۱۰ آذر ۱۳۸۸)
برای پرهیز از مداحیهای سبک قاجاری، کاتب حتی در سلسله حاشیه نویسیهای خود از عناوین پر طمطراق برای کارفرمایش استفاده نمی کند و وی را صرفا "رهبر" می نامد، کاری که اگر روزنامههای نیمه مستقل یا نشریات مستقل انجام دهند بسته می شوند (عنوان رسمی وی در مطبوعات دولتی "مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای، و صفات مورد اشاره برای وی "ولی امر مسلمانان جهان"، "مقام عظمای ولایت"، و "معظم له" است).
در این مداحیها تلاش می شود رهبرِ انتقاد ناپذیر، غیر پاسخگو و نظارت ناپذیر به صورت یک انسان متعالی اما معمولی و بدون عیب و نقص در قالبی فتوشاپ شده نمایش داده شود: «دیگر مدتهاست در صورتش موی سیاهی نیست و چهرهاش خبر از سالهای زیاد عمر میدهد. هرچند وقتی صحبت یا سوال میكند، خبری از آن كهولت نیست و شادابی جایش را میگیرد. عبای قهوهای رنگ تابستانی پوشیده بود و قبای زیتونی رنگ و چفیهای كه حتما توسط كسی درخواست میشد تا آخر جلسه. مثل همیشه سر گرداند و همه جمعیت را از نظر گذراند و به چشمهای حاضران نگاه كرد و آرام سر تكان داد و گفت: من آماده شنیدن هستم.» (حواشی دیدار دستاندركاران" دا " با رهبر انقلاب، تابناک، ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۹)
کاتب وظیفه اش این است که جابه جا کارفرمایش را مستقیما هوشمند، یا به نحو غیر مستقیم خوش حافظه، خوش برخورد، متواضع، اهل شنیدن، خوش خلق، مردم دار، و خوش سلیقه معرفی کند. اهل فرهنگ جا زدن آیتالله خامنهای از نقاط کلیدی روایت مداحی گونه است: «حاضرم شرط ببندم اگر همه ۷۰-۸۰ نفر حاضر در جلسه - از جمله خودم – همه كتابها و رمانهایی كه خواندهایم را لیست كنیم، هنوز از رهبر كمتر كتاب دست گرفتهایم!» (حاشیه نویسی دیدار آیتالله خامنهای با عوامل سریال یوسف پیامبر، پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله خامنهای، تابناک، ۱۰ آذر ۱۳۸۸)؛ این جمله معلوم نیست که مدح خامنه ای است یا هجو وفاداران به وی یا هر دو.
رفع و رجوع بحران مشروعیت
دو دهه نقض گسترده و نهدینه حقوق بشر توسط حکومت آیتالله خامنهای چوب حراج به مشروعیت نظام مذهبی در ایران زده است. اما وفاداران به رهبری او را مبرا از خطا و اشتباه می داند و منتقدان وی به زندان فرستاده می شوند. اتفاقات فرهنگی کشور فرصتی است برای شستن این سیاهیها از چهره ی نظام و رهبری آن. به همین دلیل خامنه ای پای ثابت نمایشگاه کتاب تهران است: «این اتفاقِ سالانه، تنها نمایشگاه اختصاصی است كه ایشان تا این حد به آن توجه میكنند و این توجه باعث شده دست اندركاران حوزه نشر نیز نظرات ایشان را تا حدود زیادی پیگیر شوند. ... مهمترین محصولی كه وقت دیدارها و ملاقاتها برای ایشان میآورند، كتاب است، دیگر برای همه معلوم شده است رهبر انقلاب اگر قرار بود عضو صنف خاصی باشد، بعد از روحانیت، حتما در صنف نویسندگان و كتابخوانها قرار میگرفت. این نوشته گزارشیست از دیدار غرفهداران راهروهای ۱۲ تا ۱۶ با همصنفیشان، با رهبرشان، به بهانه كتابهایشان.» (حاشیه های بازدید رهبری از نمایشگاه کتاب، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار خامنه ای، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹) کاتب ویژه در این متن القا می کند که رهبر اهل فرهنگ است و نویسندگان، آیتالله خامنهای را رهبر خود می دانند.
بحران نفوذ: شور و شوق وفاداران
بخشی از این روایت نویسیهای سفارشی مربوط می شود به واکنشهای کسانی که در برابر آیتالله خامنهای احساس ضعف کرده و در مقابل وی خضوع می کنند یا وی را مقدس تلقی کرده و چفیهاش را برای تبرک می گیرند: «موقع رفتن رهبر یكی از خانمها چفیه را گرفت.» افرادی نیز که با «آقا» دیدار می کنند بشاش توصیف می شوند. (حواشی دیدار دستاندركاران" دا " با رهبر انقلاب، تابناک، ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۹)
کاتب مخصوص که در همه دیدارهای «آقا» حضور دارد و مقامات هم وی را می شناسند گاه در نوشتههایش خود را از جنس دیدارکنندگان جا می زند: «وقتی رسیدم به انتهای خیابان فلسطین جماعت هنرمند ایستاده بودند ... هر كس به جمعشان اضافه میشد موجی از خوش و بش بینشان بلند میشد و دوباره فروكش میكرد. سر جمع، سرحال و سرخوش بودند. ایستاده بودند منتظر كه یك نفر كه كارت ملاقاتها پیشش بود برسد كه رسید و جماعت داخل شدند. ما هم كمی دیرتر اجازهنامهمان رسید و رفتیم داخل.» (حاشیه نویسی دیدار آیتالله خامنهای با عوامل سریال یوسف پیامبر، پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله خامنهای، تابناک، ۱۰ آذر ۱۳۸۸)
«آقا» از نظر کاتب یا کاتبان آن چنان پر هیبت است که وقتی مردم با وی برخورد می کنند هول می شوند. (حاشیه های بازدید رهبری از نمایشگاه کتاب، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار خامنه ای، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹) در حاشیه نویسیها دیدارگنندگان چنان تصویر می شوند که از مدتها آرزوی دیدار آیتالله خامنهای را داشته آند و اکنون رویایشان تعبیر شده است. حاشیه نویش چهرهای حقیر و ذلیل از مردم ایران در برابر رهبری به تصویر می کشد.
رفع و رجوع بحران محبوبیت
در این حاشیه نویسی ها مردم کوچه و بازار واله و شیدای خامنه ای جلوه داده می شوند: «نماینده غرفه پیام كلیدر كه زنی مسن و سرزباندار بود؛ احساساتی شده بود و داشت میپرسید واقعا آقا میآید... الان نمیدونم چه جوری میخوام ایشونو ببینم... از صبح به حال خودم نیستم... یعنی آقا غرفههای ما مستضعفها هم مییاد؟ ... ان شاءالله... امروز چه روز خوبیه اگر آقا بیاد... بركت با خودشان میآورند برای ما...
و این دومین نفری است كه درباره بركت حرف میزند. انگار مردم مفهوم بركت را بهتر میفهمند تا مسوولان و اساتید اقتصاد خرد و كلان!» (حاشیه های بازدید رهبری از نمایشگاه کتاب، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار خامنه ای، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹)
ترویج تقدس «آقا»
هدف از این حاشیه نویسی ها نمایش تقدس «آقا» در میان تودهها بالاخص در میان تحصیلکردگان و متخصصان و اهل فرهنگ است: «رهبر كه پا داخل سالن گذاشتند مهندسها از این طرف و آن طرف پیدا میشدند و میآمدند دست رهبر را میبوسیدند.» (حاشیههای خواندنی بازدید رهبر انقلاب از نمایشگاه صنعت خودرو، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار خامنه ای، تابناک، ۱۱ فروردین ۱۳۸۹)
توزیع چفیه (نمادی که هیچ ربطی به فرهنگ ایرانی و حتی شیعه ندارد) و میل شدید «رعایا» برای گرفتن چفیه بیت الغزل این حاشیه نویسی هاست که در همه آنها تکرار می شود که این از نگاه اداره کنندگان دفتر آیتالله خامنهای باید بیانگر نوعی کسب تقدس از مقام ولایت باشد: «وقتی رهبر نزدیك غرفه پیام كلیدر شد، آرام رفتم داخل غرفه تا رهبر را از روبهرو ببینم. ... دختر دیگری هم از غرفهای دیگر آمده بود برای دیدن ایشان. رهبر كه رسید به غرفه، زن با دستپاچگی گفت: سلام آقاجان، فدات بشم الهی و رهبر آرام و با لبخند جواب دادند: خدا نكنه.
- خیلی خوش آمدید.
- زنده باشید.
- قدم روی چشم ما گذاشتید... چقدر من خوشحالم... آقا میشه خواهش كنم چفیهتان...
- یك چفیه به من بدید...
رهبر در آن لحظه چفیه نداشت. یعنی غرفهدارها امان نمیدادند. یك نفركه همراه گروه میآمد چفیهای به رهبر داد و رهبر چفیه را به لبهایش نزدیك كرد و چیزی خواند و داد به زن. دختر جوان هم كه خودش را در غرفه جا كرده بود، چفیهای گرفت و قرآنی داد به رهبر تا تبركا چیزی در آن بنویسند. رهبر نگاهی به دختر كرد و گفت: قرآن را من تبرك كنم؟ بعد قرآن را بوسید و گذاشت روی میز.
زن دو كتاب به سمت رهبر گرفته بود و میخواست رهبر امضایشان كند: آقا اینها كتابهای شوهرمه، میشه به یادگار چیزی بنویسید یا امضا كنید؟ شوهرم عاشق شماست... من فدای شما بشم...» (حاشیه های بازدید رهبری از نمایشگاه کتاب، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار خامنه ای، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹)
مردم برای چفیه «آقا» سر و دست می شکنند: «در غرفه تمدن ایرانی سه خانم ایستاده بودند كه فقط یكیشان كارت داشت. معلوم بود دو نفرشان خودشان را چپاندهاند آنجا كه رهبر را ببینند و لابد چفیهاش را بگیرند.» (حاشیه های بازدید رهبری از نمایشگاه کتاب، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار خامنه ای، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹)؛ «صحبتهای رهبر كه تمام شد پایین آمد، مدیرعامل سایپا جلو رفت و چفیه ایشان را گرفت. یكی از مهندسهای سالن كه كنار من ایستاده بود زد روی دستش و گفت: ای كه هی! دیدی چه كار كرد. كلی نقشه كشیده بودم برای آن چفیه!» (حاشیههای خواندنی بازدید رهبر انقلاب از نمایشگاه صنعت خودرو، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار خامنه ای، تابناک، ۱۱ فروردین ۱۳۸۹)
***
از نوع نوشتههای این کاتب یا کاتبان و اشارات مربوط به دیدارهای آیتالله خامنهای و سخنانی که مسئولان به وی گفتهاند بر می آید که در همه برنامههای عمومی آیتالله خامنهای حضور دارند و این شغل پس از رسواییهای سرکوب های دوران انتخابات (کهریزک، کوی دانشگاه، کوی سبحان، تهدیدهای نماز جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ توسط خامنه ای، قتل ها، شکنجه ها، تجاوزها و دادگاه های نمایشی) به عنوان شغلی سازمانی در بیت وی تعریف شده است. حتی اگر مستقیما به کاتبان حقوقی پرداخت نشود به طور مستقیم با سکه دادن یا خرید آثار آنها توسط دستگاههای دولتی یا واگذاری پروژههای فرهنگی زحمات این افراد جبران می شود.