«گل سرخ»، «به من نگو دوستت دارم»، «نفرين»، «درياچه نور»، «کلاغها»، «گل بی گلدون» و بسياری ديگر از ترانههای خوشرنگ دهه چهل خورشيدی، نام و خاطره آهنگسازی را با خود به همراه میآورند که به گفته خودش با کمک گرفتن از هارمونی غربی، ملودیهای ايرانی را دچار دگرگونی کرد. پرويز مقصدی، آهنگسازی که صاحب نامان بسياری با ملودیهايش اوج گرفتند، در سن ۷۱ سالگی بر اثر سرطان ريه در دنور کلرادو ديده از جهان فروبست.
آقای مقصدی متولد لنينگراد بود، با ظاهری کاملاً غيرشرقی و با مادری که فارسی را بدرستی سخن نمیگفت. او کار خود را با نوازندگی آغاز کرد و در بيشتر برنامههای ويگن در آن روزگار بعنوان نوازنده حضور داشت. دوستانش از او با نام صاحب ملودیهای شيرين ياد میکنند. يکی از خوانندگانی که با او همکاری نزديک داشته است، عارف خواننده سرشناسی است که ترانههای ماندگاری همچون برگشته مژگان، درياچه نور و روزهای بارانی را بر بستر ملودیهای پرويز مقصدی اجرا کرده است.
عارف به رادیو فردا میگوید: « پرويز مقصدی آدمی بود که سادگی را انتخاب میکرد و بسيار باذوق و با سليقه بود. ايشان در زندگی من شخصيت بزرگی بودند. بسيار تبحر داشتند در اينکه چگونه صدای يک ترانه را منعکس کنند. مثلاً وقتی صحبت فرياد میشود ايشان خيلی ملايم در ترانههايشان فرياد را نشان میدادند. من ترانهای دارم به اسم نصيحت، اينها را تفهيم میکنند.»
در همان روزگار است که پرويز مقصدی در شوی تلويزيونی «چشمک» و «شش و هشت» فرم تازهای از موسيقی را با گروهی از جوانان تجربه میکند. جوانانی که برخی آنها مانند داريوش به نامهای معتبری در موسيقی پاپ ايران تبديل شدند.
از ديگر جوانانی که در گروه مقصدی حضور داشتند می توان از نلی، اونيک، ماسيس، کيوان، آليس و افشين نام برد. ترانه «شيطنت» که کيوان، افشين و داريوش آنرا با کلام رضا شمسا اجرا کردهاند محصول همين دوران است.
در نو کردن موسيقی پاپ ايران که در آن روزگار موسيقی مدرن ناميده می شد، ديگرانی هم همراه و همگام پرويز مقصدی بودند. سورن و عطاءالله خرم از آن دستهاند. اما به اعتقاد ايرج جنتی عطائی -از ترانهسرايانی که ترانههايی چون «گل سرخ»، «قصه وفا»، «بيقرار» و «برگشته مژگان» را با آهنگهای پرويز مقصدی اجرا کرده است- زندگی بين دو فرهنگ، مقصدی را از ديگران متمايز کرده بود.
ايرج جنتی عطائی به رادیو فردا میگوید: «پرويز با آکورد های شيرينی که میگذاشت و ملودیهای شيرينی که میساخت توانسته بود که خودش را متمايز کند. مدرن تر بنظرم می آمد هم آرزومندیهايش و هم، نوع مجموعهای که بعنوان ترانه او با آن همکاری میکرد. يک کم به جامعه جهانی از نوع ترانه بيشتر توجه داشت. بيشتر میخواست که با ريتم و رنگ ترانههای پاپ جهان همسويی و همرنگی داشته باشد.»
پرويز مقصدی در اواسط دهه پنجاه و پس از ظهور موج نوی ترانه و موسيقی، از کار دست کشيد و به ايالات متحده آمريکا رفت و در سن ديه گو ساکن شد. اما بار ديگر به ايران باز گشت تا به گفته خودش يک تصميم عاقلانه و قطعی بگيرد: بماند يا برود.
مهدی ذکايی سردبير مجله جوانان چاپ لس آنجلس که در آن روزگار در مجله «جوانان امروز» چاپ تهران مینوشت، در بازگشت پرويز مقصدی با او ديداری داشت. ديدارهايی که پس از انقلاب اسلامی بهمن ۵۷ نيز انجام شد اما به گفتوگويی نيانجاميد.
مهدی ذکايی به رادیو فردا میگوید: «ده، پانزده سال بود که از موسيقی داخل ايران خبری نداشت و راجع به موسيقی خارج از ايران که با او صحبت کردم میگفت بجز معدودی از بقيه انتقاد داشت. از اينکه خوانندهها حاضر میشدند همه چيز را بخوانند گله داشت. به همين خاطر يکی از دلايلی که میگفت نمی خواهم بيايم چيزی بسازم بدليل اينکه میگفت من متاسفانه میبينم خيلی از خوانندههای قديمی تحت هر شرايطی هر آهنگ و شعری را میخوانند. يک حالت دلگيری داشت نسبت به موزيک و همکارهای قديمیاش.»
به اعتقاد ايرج جنتی عطائی، پرويز مقصدی، از نسلی بود که ملودی میساختند و ترانهسرايان کلام را روی ملودیهای او میگذاشتند اما در دوره نو که از محوريت «آهنگساز سالاری» و تاحدودی «خواننده سالاری» کاسته شد، وضعيت اين گروه از افراد نيز تغيير کرد.
ايرج جنتی عطائی میگوید: «وقتی ما به دورانی رسيديم که بدليل تغيير و تحولهای جهانی و داخلی، جامعه نياز به حرف داشت و نياز به شنيدن و پيام و اعتراض و تفکر داشت، آرام آرام آهنگسازان درخشانی که پيش از آن کار میکردند نتوانستند خودشان را منطبق کنند با آن نياز آن دوران جامعه و يکی از قربانيان بزرگ اين جریان پرويز مقصدی بود.»
با اين وجود پرويز مقصدی همچنان در خلوت خود ملودی میساخت؛ ملودیهايی که بيشتر آنها شنيده نشدند. اما يکی از آخرين کارهای او «غزلگريه کوچه باغ» است که شهيار قنبری سروده و خوانندهای بنام فهيمه آنرا اجرا کرده است.
- [فایل صوتی این یادبود آراسته به ترانههایی است که شعرش از پرویز مقصدی است و میتوانید آن را بشنوید.]
آقای مقصدی متولد لنينگراد بود، با ظاهری کاملاً غيرشرقی و با مادری که فارسی را بدرستی سخن نمیگفت. او کار خود را با نوازندگی آغاز کرد و در بيشتر برنامههای ويگن در آن روزگار بعنوان نوازنده حضور داشت. دوستانش از او با نام صاحب ملودیهای شيرين ياد میکنند. يکی از خوانندگانی که با او همکاری نزديک داشته است، عارف خواننده سرشناسی است که ترانههای ماندگاری همچون برگشته مژگان، درياچه نور و روزهای بارانی را بر بستر ملودیهای پرويز مقصدی اجرا کرده است.
عارف به رادیو فردا میگوید: « پرويز مقصدی آدمی بود که سادگی را انتخاب میکرد و بسيار باذوق و با سليقه بود. ايشان در زندگی من شخصيت بزرگی بودند. بسيار تبحر داشتند در اينکه چگونه صدای يک ترانه را منعکس کنند. مثلاً وقتی صحبت فرياد میشود ايشان خيلی ملايم در ترانههايشان فرياد را نشان میدادند. من ترانهای دارم به اسم نصيحت، اينها را تفهيم میکنند.»
عارف: « پرويز مقصدی آدمی بود که سادگی را انتخاب میکرد و بسيار باذوق و با سليقه بود. ايشان در زندگی من شخصيت بزرگی بودند. بسيار تبحر داشتند در اينکه چگونه صدای يک ترانه را منعکس کنند. مثلاً وقتی صحبت فرياد میشود ايشان خيلی ملايم در ترانههايشان فرياد را نشان میدادند. من ترانهای دارم به اسم نصيحت، اينها را تفهيم میکنند.»
از ديگر جوانانی که در گروه مقصدی حضور داشتند می توان از نلی، اونيک، ماسيس، کيوان، آليس و افشين نام برد. ترانه «شيطنت» که کيوان، افشين و داريوش آنرا با کلام رضا شمسا اجرا کردهاند محصول همين دوران است.
در نو کردن موسيقی پاپ ايران که در آن روزگار موسيقی مدرن ناميده می شد، ديگرانی هم همراه و همگام پرويز مقصدی بودند. سورن و عطاءالله خرم از آن دستهاند. اما به اعتقاد ايرج جنتی عطائی -از ترانهسرايانی که ترانههايی چون «گل سرخ»، «قصه وفا»، «بيقرار» و «برگشته مژگان» را با آهنگهای پرويز مقصدی اجرا کرده است- زندگی بين دو فرهنگ، مقصدی را از ديگران متمايز کرده بود.
ايرج جنتی عطائی به رادیو فردا میگوید: «پرويز با آکورد های شيرينی که میگذاشت و ملودیهای شيرينی که میساخت توانسته بود که خودش را متمايز کند. مدرن تر بنظرم می آمد هم آرزومندیهايش و هم، نوع مجموعهای که بعنوان ترانه او با آن همکاری میکرد. يک کم به جامعه جهانی از نوع ترانه بيشتر توجه داشت. بيشتر میخواست که با ريتم و رنگ ترانههای پاپ جهان همسويی و همرنگی داشته باشد.»
پرويز مقصدی در اواسط دهه پنجاه و پس از ظهور موج نوی ترانه و موسيقی، از کار دست کشيد و به ايالات متحده آمريکا رفت و در سن ديه گو ساکن شد. اما بار ديگر به ايران باز گشت تا به گفته خودش يک تصميم عاقلانه و قطعی بگيرد: بماند يا برود.
مهدی ذکايی سردبير مجله جوانان چاپ لس آنجلس که در آن روزگار در مجله «جوانان امروز» چاپ تهران مینوشت، در بازگشت پرويز مقصدی با او ديداری داشت. ديدارهايی که پس از انقلاب اسلامی بهمن ۵۷ نيز انجام شد اما به گفتوگويی نيانجاميد.
مهدی ذکايی به رادیو فردا میگوید: «ده، پانزده سال بود که از موسيقی داخل ايران خبری نداشت و راجع به موسيقی خارج از ايران که با او صحبت کردم میگفت بجز معدودی از بقيه انتقاد داشت. از اينکه خوانندهها حاضر میشدند همه چيز را بخوانند گله داشت. به همين خاطر يکی از دلايلی که میگفت نمی خواهم بيايم چيزی بسازم بدليل اينکه میگفت من متاسفانه میبينم خيلی از خوانندههای قديمی تحت هر شرايطی هر آهنگ و شعری را میخوانند. يک حالت دلگيری داشت نسبت به موزيک و همکارهای قديمیاش.»
به اعتقاد ايرج جنتی عطائی، پرويز مقصدی، از نسلی بود که ملودی میساختند و ترانهسرايان کلام را روی ملودیهای او میگذاشتند اما در دوره نو که از محوريت «آهنگساز سالاری» و تاحدودی «خواننده سالاری» کاسته شد، وضعيت اين گروه از افراد نيز تغيير کرد.
ايرج جنتی عطائی میگوید: «وقتی ما به دورانی رسيديم که بدليل تغيير و تحولهای جهانی و داخلی، جامعه نياز به حرف داشت و نياز به شنيدن و پيام و اعتراض و تفکر داشت، آرام آرام آهنگسازان درخشانی که پيش از آن کار میکردند نتوانستند خودشان را منطبق کنند با آن نياز آن دوران جامعه و يکی از قربانيان بزرگ اين جریان پرويز مقصدی بود.»
با اين وجود پرويز مقصدی همچنان در خلوت خود ملودی میساخت؛ ملودیهايی که بيشتر آنها شنيده نشدند. اما يکی از آخرين کارهای او «غزلگريه کوچه باغ» است که شهيار قنبری سروده و خوانندهای بنام فهيمه آنرا اجرا کرده است.
- شما کدام یک از آهنگهای پرویز مقصدی را بیشتر در خاطر دارید؟