۳۰ سال پس از انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، دکتر عبدالمجید مجیدی که آخرین بار سمت وزیر مشاور و سرپرستی سازمان برنامه و بودجه را در کابنینه امیرعباس هویدا در دوران زمامداری محمدرضا شاه پهلوی عهدهدار بود، به پرسشهای رادیو فردا در باره این رویداد تاریخی پاسخ میدهد و درباره ریشه ها و علل آن ابراز عقیده میکند.
عبدالمجيد مجيدی: انقلاب اسلامی يک حادثه تاريخی بود. زمان انقلاب چندين عامل موجب شد که دولت مرکزی ضعيف شود. مهمترينش ناخوشی شاه بود. دوم؛ آمريکا شاه را مسئول بالا بردن قيمت نفت میدانست. درحالیکه اسناد و مدارک بيرون آمده نشان میدهد که از زمان نيکسون وزير دارايی آمريکا که ویلیام سايمون بود، شروع کرد زير پای شاه را خالی کردن.
اگرچه رسما دولت آمريکا با شاه موافق بود، دستگاه تصميمگيرنده با شاه موافق نبود. سوم هم مساله «چپ روی» در ايران است که از شهريور ۲۰ شروع می شود. روشنفکر کسی بود که مخالف شاه باشد و طرفدار يک نوع انقلاب.
اين موجب شد تحصيلکردههای ايران -آنها که از نظر سياسی فعال بودند- ضد شاه عمل کردند. دستشان را گذاشتند توی دست روحانيون، چون مسجد را داشتند که در واقع به شکلی با تمام ايران تماس داشت. [آن ها میخواستند به این شکل] مردم را تجهيز کنند. چپیها هم رفتند زير چتر [آیت الله] خمينی.
راديوفردا: در زمانی که شاه زير نام فضای باز سياسی، يک مقداری از فشارها کاست، پيش از بيماری شاه بود يا همزمان؟
شاه زمانی فضای باز سياسی را اعلام کرد، که کارتر رئيس جمهوری آمریکا شده بود. کارتر فشار آورده بود که فضای سیاسی بايد باز شود. چون همانطور که گفتم در داخل دستگاه سياسی آمريکا میخواستند شاه را تضعيف کنند. شاه هم برای اينکه نشان بدهد که توانايی دارد ايران را اداره کند و مردم نظراتش را قبول دارند، اين کار را شروع کرد.
ايشان به من میگفت که من ۱۰ سال احتياج دارم که زيربنای اقتصادی ايران را درست کنم. بعدا اين حرفهايی را که شما میزنید من عمل خواهم کرد.
آن زمان اگر شاه تصميم میگرفت، آیا میتوانست کاری کند که اين اتفاق نيافتد؟ يعنی راهی وجود داشت؟
راه وجود داشت. حالا که انسان پشت سر را نگاه میکند، میبيند که اگر دو يا سه سال پیش از انقلاب شاه کاری را که در سال آخر کرد [انجام می داد] و قولی را که به مردم داد -که انتخابات را آزاد میکند- [یا] آن روز که گفت من صدای انقلاب شما را شنيدم؛ اگر دو سال پيش يا سه سال پيش از آن به اين مسئله توجه میداشت، يک تغييراتی میداد، که يک مقدار جو را آرامتر میکرد.
مسئله اینست که شما در موقع تصمیمگیری همیشه نمیدانید که چه اتفاقی میافتد.
یک مقدار اعتقادات و سیاست شخصی ایشان دخیل بود و مقداری هم اطلاعاتی که در اختیار ایشان قرار میگرفت. شايد اطلاعاتی که در اختيار ايشان قرار میگرفت، کامل نبود.
برخی از روشنفکران میگفتند که شاه به جای اينکه متوجه روحانيت باشد، بيشتر روشنفکرها را زير فشار قرار میداد. آيا شما با اين حرف موافقيد؟
بله. برای اينکه اگر اطلاعات درست به ايشان داده میشد که خطر اصلی، حرکت اسلامی تندرو است [این اتفاق نمیافتاد]. ايشان عکسش را توجه داشت. فکر میکرد که اصل چپیها هستند و میخواهند ايران را به دامن شوروی بياندازند و آخوندها دارند حرفهای اسلامی و احساسات مذهبیشان را بيان میکنند.
ساواک بود که اين اطلاعات را به ايشان میداد. و فراموش نکنيد که ساواک هم عضوی از آن جامعه ايران بود. اگر ۱۵ هزار شاغل داشت، ۱۲ هزارتايشان حداقل، مذهبی شديد بودند.
آقای دکتر مجيدی شما به هرحال معتقد هستيد که اين انقلاب به نوعی اجتناب ناپذير بود؟
نه من فکر نمیکنم. در آن موقع اگر کسی مثل امينی، انتظام، مثل صديقی يا مثل بختيار میآمدند و زير نظر شاه کار میکردند، انقلاب نمیشد. اگر درست عمل میکردند، سر کار میماندند. اما اگر درست عمل نمیکردند، دوباره رو به سوی گروه ما میآوردند که با هویدا همکاری میکردیم.
عبدالمجيد مجيدی: انقلاب اسلامی يک حادثه تاريخی بود. زمان انقلاب چندين عامل موجب شد که دولت مرکزی ضعيف شود. مهمترينش ناخوشی شاه بود. دوم؛ آمريکا شاه را مسئول بالا بردن قيمت نفت میدانست. درحالیکه اسناد و مدارک بيرون آمده نشان میدهد که از زمان نيکسون وزير دارايی آمريکا که ویلیام سايمون بود، شروع کرد زير پای شاه را خالی کردن.
اگرچه رسما دولت آمريکا با شاه موافق بود، دستگاه تصميمگيرنده با شاه موافق نبود. سوم هم مساله «چپ روی» در ايران است که از شهريور ۲۰ شروع می شود. روشنفکر کسی بود که مخالف شاه باشد و طرفدار يک نوع انقلاب.
اين موجب شد تحصيلکردههای ايران -آنها که از نظر سياسی فعال بودند- ضد شاه عمل کردند. دستشان را گذاشتند توی دست روحانيون، چون مسجد را داشتند که در واقع به شکلی با تمام ايران تماس داشت. [آن ها میخواستند به این شکل] مردم را تجهيز کنند. چپیها هم رفتند زير چتر [آیت الله] خمينی.
راديوفردا: در زمانی که شاه زير نام فضای باز سياسی، يک مقداری از فشارها کاست، پيش از بيماری شاه بود يا همزمان؟
شاه زمانی فضای باز سياسی را اعلام کرد، که کارتر رئيس جمهوری آمریکا شده بود. کارتر فشار آورده بود که فضای سیاسی بايد باز شود. چون همانطور که گفتم در داخل دستگاه سياسی آمريکا میخواستند شاه را تضعيف کنند. شاه هم برای اينکه نشان بدهد که توانايی دارد ايران را اداره کند و مردم نظراتش را قبول دارند، اين کار را شروع کرد.
ايشان به من میگفت که من ۱۰ سال احتياج دارم که زيربنای اقتصادی ايران را درست کنم. بعدا اين حرفهايی را که شما میزنید من عمل خواهم کرد.
آن زمان اگر شاه تصميم میگرفت، آیا میتوانست کاری کند که اين اتفاق نيافتد؟ يعنی راهی وجود داشت؟
راه وجود داشت. حالا که انسان پشت سر را نگاه میکند، میبيند که اگر دو يا سه سال پیش از انقلاب شاه کاری را که در سال آخر کرد [انجام می داد] و قولی را که به مردم داد -که انتخابات را آزاد میکند- [یا] آن روز که گفت من صدای انقلاب شما را شنيدم؛ اگر دو سال پيش يا سه سال پيش از آن به اين مسئله توجه میداشت، يک تغييراتی میداد، که يک مقدار جو را آرامتر میکرد.
مسئله اینست که شما در موقع تصمیمگیری همیشه نمیدانید که چه اتفاقی میافتد.
یک مقدار اعتقادات و سیاست شخصی ایشان دخیل بود و مقداری هم اطلاعاتی که در اختیار ایشان قرار میگرفت. شايد اطلاعاتی که در اختيار ايشان قرار میگرفت، کامل نبود.
برخی از روشنفکران میگفتند که شاه به جای اينکه متوجه روحانيت باشد، بيشتر روشنفکرها را زير فشار قرار میداد. آيا شما با اين حرف موافقيد؟
بله. برای اينکه اگر اطلاعات درست به ايشان داده میشد که خطر اصلی، حرکت اسلامی تندرو است [این اتفاق نمیافتاد]. ايشان عکسش را توجه داشت. فکر میکرد که اصل چپیها هستند و میخواهند ايران را به دامن شوروی بياندازند و آخوندها دارند حرفهای اسلامی و احساسات مذهبیشان را بيان میکنند.
ساواک بود که اين اطلاعات را به ايشان میداد. و فراموش نکنيد که ساواک هم عضوی از آن جامعه ايران بود. اگر ۱۵ هزار شاغل داشت، ۱۲ هزارتايشان حداقل، مذهبی شديد بودند.
آقای دکتر مجيدی شما به هرحال معتقد هستيد که اين انقلاب به نوعی اجتناب ناپذير بود؟
نه من فکر نمیکنم. در آن موقع اگر کسی مثل امينی، انتظام، مثل صديقی يا مثل بختيار میآمدند و زير نظر شاه کار میکردند، انقلاب نمیشد. اگر درست عمل میکردند، سر کار میماندند. اما اگر درست عمل نمیکردند، دوباره رو به سوی گروه ما میآوردند که با هویدا همکاری میکردیم.