ورشکستگی ایدئولوژیک حکومت جمهوری اسلامی و فقدان نیروهای اهل نظر برای تحکیم پایههای رژیم و مخالفت با انتقادات وارده بر حکومت و روشهایش، هسته اصلی حاکمیت یعنی نیروهای امنیتی و نظامی را به آنجا کشانده است که به روشی تازه برای پر کردن صفحات روزنامهها و سایتهای اقتدارگرا از مطالب انتقادی علیه مخالفانشان دست یازند. آنها نویسندگان و فعالان سیاسی مخالف را ماه ها در زندان نگاه می دارند و به روشهای مختلف شکنجه می کنند بعد شرط آزادی آنها را نوشتن مطالب یا عرضه مصاحبه یا شرکت در میزگرد یا وبلاگ نویسی ظاهرا خود انگیخته در خور مزاج حاکمیت از رسانه ای ظاهرا مستقل و شخصی و نقد مخالفان در مجاری ظاهرا عادی برای فرو خواباندن خشم حاکمان قرار می دهند. بعد همین مطالب به نقل از رسانه های ظاهرا مستقل یا از زبان افراد ظاهرا آزاد شده در رسانه های اقتدارگرا بازگویی می شوند تا شاهدی بر شکست ایدئولوژیک جریان مخالف باشد.
محمد علی ابطحی، سعید شریعتی، محمد رضا تاجیک و محمد قوچانی از قربانیان این روش ساختار شکنانه در یک سال اخیر بودهاند. در این نوشته به این افراد نه به عنوان فعال سیاسی یا روز نامه نگار بلکه به عنوان قربانی دستگاه جهنمی و امنیتی رژیمی بدون خط ابتذال می پردازم.
پیشرفت در روشها
همانطور که مخالفان حکومت جمهوری اسلامی در تاکتیکها و روشهای مبارزه پیشرفت کردهاند، عوامل امنیتی و نظامی رژیم هم در روشهای عمل خود پیشرفت داشتهاند. به عنوان نمونه، در یک سال اخیر دیگر اعترافات صرفا در برابر دوربین تلویزیون – ظاهر شدن یک فرد در برابر دوربین- انجام نشده است تا همگان با تلقی یکسان آن را اعتراف گیری تلقی کنند. البته در دهه اخیر برخی از روزنامه نگاران و روشنفکران (مثل رامین جهانبگلو یا سید ابراهیم نبوی) وادار شدند تا به خبرگزاریها یا روزنامهها (ایسنا و کیهان در این موارد خاص) رفته و اعترافات مورد نظر بازجویان را در قالب مصاحبه عرضه کنند تا خلاصی یابند. در یک سال اخیر از برخی زندانیان خواسته شده تا به دانشگاه رفته و در سخنرانی برای دانشجویان بخشی از اعترافات خود را عرضه کنند تا از مدت زندان آنها کاسته شود یا دوباره به زندان بازنگردند.
نمونه دیگر اعتراف در قالب مناظره تلویزیونی بوده است (مورد محمد رضا تاجیک). تاجیک را مستقیما از زندان به مناظره فرستادند گویی از قبل به عنوان یک اصلاح طلب به برنامه دعوت شده است و ظاهرا همگان را با سخنان خود شگفت زده می کند. مورد مصاحبه یا وبلاگ نویسی نیز به زندانیانی که حتی قبلا اعتراف کردهاند توصیه شده تا بیرون زندان بمانند و چنین مصاحبهها یا سخنرانیها (مثل سخنرانی سعید شریعتی در نشست دفتر تحکیم وحدت دولت ساخته یا مصاحبه های وی با سایت پارلمان نیوز) یا وبلاگهایی (مثل وبلاگ ابطحی بعد از بسته شدن آن) وجود خارجی پیدا کرده یا تداوم یافتهاند. مورد دیگر آن است که به آنها توصیه شده از مخالفان فاصله بگیرند یا رهبران مخالفان (موسوی و کروبی) را به خانه خود راه ندهند تا پس از مصاحبه و اعتراف بتوانند در بیرون باقی بمانند.
اعتراف گیری مستمر و نهادینه
برخی از اعتراف گیریها به جای یک بار برای همیشه، مبتنی است بر روش اعتراف گیری مستمر. از نمونه های جالب اعتراف گیری مستمر ان است که با در اختیار گذاردن نشریه، از زندانی که اکنون به طور مشروط آزاد است خواسته می شود به کار سابق روزنامه نگاری خود ادامه دهد اما مطالبی را بنویسد که مخالف نظر خود اوست (حملات کلی به روشنفکران). اما از آنجا که فرد آزاد است و دارد کار معمول خود را انجام می دهد، افراد خیال خواهند کرد که این فرد دارد نظرات واقعی خود را بیان می کند چون از چارچوب سنتی اعتراف (اعتراف تلویزیونی) فاصله گرفته شده است. برخی نیز این مطالب را جدی گرفته به تعریف یا نقد آنها بپردازند.
مطالبی که اخیرا محمد قوچانی در نقد روشنفکران در مجله مهرنامه می نویسد و بلافاصله در روزنامه کیهان بخش اصلی آن تکرار می شود از این قبیلاند. البته کیهان این مطالب را از سایت بالاترین نقل قول می کند تا نشان دهد این مطالب به سفارش سربازان گمنام امام زمان نوشته نشدهاند و از اصالت برخوردارند. خود گردانندگان کیهان از بی اعتباری رسانههایی مثل سایت فارس یا رجا نیوز مطلعاند و از آنجا نقل قول نمی کنند.
پرهیز ار داوری و تبیین روش تازه اعتراف گیری
ذکر نکات فوق نه به معنای داوری کردن در مورد نوشتههای قوچانی یا مصاحبههای تاجیک و شریعتی یا وب نوشتهای ابطحی و شخص آنان بلکه روشن کردن بافت و سیاق این نوشتهها و گفتههاست. به عنوان مثال، قوچانی در شرایط امروز دارد به صورت قربانی یک دستگاه مخوف اطلاعاتی عمل می کند و نه فردی که با دستگاه اطلاعاتی همکاری دارد. این دستگاه مخوف در تهدید افراد از هیچ عملی خود داری نمی کند و خط قرمزی ندارد. فشارها بر فرد زندانی یا خانواده وی می تواند تا آن حد افزایش یابد که فرد را مجبور می کند به هر کاری برای رضایت بازجو دست زند. بازجویان حکومت خامنه ای برای راضی کردن رئیس خود از هیچ عملی ابا ندارند.
نقد روش و نه محتوی
از همین جهت است که به جای نقد سخنان قربانیان که در برخی رسانهها پی گرفته شده است (مثل نقدها و تمجیدهایی بر نوشته ها یا مصاحبه های سعید شریعتی یا محمد قوچانی که در سایت جرس یا سایت رادیو زمانه درج شد) باید توجه داشت که این گفتهها سفارش بازجویان است و فرد زندانی نباید به خاطر آنها مورد نقادی قرار گیرد. این سخنان قابل نقد و بررسیاند اما به عنوان ایدههای جناح اقتدارگرا و تمامیت طلب و نه سخنان زندانیان و افراد تحت فشار. اصولا اینجا مقام نقادی محتوا نیست بلکه باید فرایند صدور این گونه مطالب را به نقد گرفت. نقادان یا تمجید کنندگان نباید فراموش کنند که اگر این افراد ماهها را در زندان نمی گذراندند و اکنون بختک بازجویی بیشتر، زندان طولانی مدت، محرومیت از بسیاری از حقوق زندانیان و فشار بر خانواده را بر ذهن و جان نداشتند این گونه سخنان را بر زبان نمی آوردند.
***
نویسنده این متن امید دارد با روشن شدن این روش اعتراف گیری برای فعالان سیاسی و روزنامه نگاران و کاهش تاثیر آن در فضای عمومی ایران، بازجویان گریبان قربانیان خود را رها کنند. کاهش شدید خوانندگان وبلاگ ابطحی (به نام وب نوشت) ظاهرا به رهایی وی از اعتراف نویسی دائمی انجامیده و او کمتر مطلبی را در وبلاگش می گذارد. بی توجهی به مطالب سفارشیای که محمد قوچانی می نویسد یا مصاحبههایی که سعید شریعتی می کند نیز می تواند به رهایی آنها از چنگ بازجویان یاری رساند. قربانی برای بازجو و رئیس بازجو تاریخ مصرف دارد. بازجو به قربانی خویش به صورت شیء می نگرد و هنگامی که این شی را خرد شده بینگارد از شکنجه جسمی و روانی وی ممکن است دست بردارد.
---------------------
یادداشتها بیانگر نظرات نویسندگان آنهاست و نه رادیو فردا.
محمد علی ابطحی، سعید شریعتی، محمد رضا تاجیک و محمد قوچانی از قربانیان این روش ساختار شکنانه در یک سال اخیر بودهاند. در این نوشته به این افراد نه به عنوان فعال سیاسی یا روز نامه نگار بلکه به عنوان قربانی دستگاه جهنمی و امنیتی رژیمی بدون خط ابتذال می پردازم.
پیشرفت در روشها
همانطور که مخالفان حکومت جمهوری اسلامی در تاکتیکها و روشهای مبارزه پیشرفت کردهاند، عوامل امنیتی و نظامی رژیم هم در روشهای عمل خود پیشرفت داشتهاند. به عنوان نمونه، در یک سال اخیر دیگر اعترافات صرفا در برابر دوربین تلویزیون – ظاهر شدن یک فرد در برابر دوربین- انجام نشده است تا همگان با تلقی یکسان آن را اعتراف گیری تلقی کنند. البته در دهه اخیر برخی از روزنامه نگاران و روشنفکران (مثل رامین جهانبگلو یا سید ابراهیم نبوی) وادار شدند تا به خبرگزاریها یا روزنامهها (ایسنا و کیهان در این موارد خاص) رفته و اعترافات مورد نظر بازجویان را در قالب مصاحبه عرضه کنند تا خلاصی یابند. در یک سال اخیر از برخی زندانیان خواسته شده تا به دانشگاه رفته و در سخنرانی برای دانشجویان بخشی از اعترافات خود را عرضه کنند تا از مدت زندان آنها کاسته شود یا دوباره به زندان بازنگردند.
نمونه دیگر اعتراف در قالب مناظره تلویزیونی بوده است (مورد محمد رضا تاجیک). تاجیک را مستقیما از زندان به مناظره فرستادند گویی از قبل به عنوان یک اصلاح طلب به برنامه دعوت شده است و ظاهرا همگان را با سخنان خود شگفت زده می کند. مورد مصاحبه یا وبلاگ نویسی نیز به زندانیانی که حتی قبلا اعتراف کردهاند توصیه شده تا بیرون زندان بمانند و چنین مصاحبهها یا سخنرانیها (مثل سخنرانی سعید شریعتی در نشست دفتر تحکیم وحدت دولت ساخته یا مصاحبه های وی با سایت پارلمان نیوز) یا وبلاگهایی (مثل وبلاگ ابطحی بعد از بسته شدن آن) وجود خارجی پیدا کرده یا تداوم یافتهاند. مورد دیگر آن است که به آنها توصیه شده از مخالفان فاصله بگیرند یا رهبران مخالفان (موسوی و کروبی) را به خانه خود راه ندهند تا پس از مصاحبه و اعتراف بتوانند در بیرون باقی بمانند.
اعتراف گیری مستمر و نهادینه
برخی از اعتراف گیریها به جای یک بار برای همیشه، مبتنی است بر روش اعتراف گیری مستمر. از نمونه های جالب اعتراف گیری مستمر ان است که با در اختیار گذاردن نشریه، از زندانی که اکنون به طور مشروط آزاد است خواسته می شود به کار سابق روزنامه نگاری خود ادامه دهد اما مطالبی را بنویسد که مخالف نظر خود اوست (حملات کلی به روشنفکران). اما از آنجا که فرد آزاد است و دارد کار معمول خود را انجام می دهد، افراد خیال خواهند کرد که این فرد دارد نظرات واقعی خود را بیان می کند چون از چارچوب سنتی اعتراف (اعتراف تلویزیونی) فاصله گرفته شده است. برخی نیز این مطالب را جدی گرفته به تعریف یا نقد آنها بپردازند.
مطالبی که اخیرا محمد قوچانی در نقد روشنفکران در مجله مهرنامه می نویسد و بلافاصله در روزنامه کیهان بخش اصلی آن تکرار می شود از این قبیلاند. البته کیهان این مطالب را از سایت بالاترین نقل قول می کند تا نشان دهد این مطالب به سفارش سربازان گمنام امام زمان نوشته نشدهاند و از اصالت برخوردارند. خود گردانندگان کیهان از بی اعتباری رسانههایی مثل سایت فارس یا رجا نیوز مطلعاند و از آنجا نقل قول نمی کنند.
پرهیز ار داوری و تبیین روش تازه اعتراف گیری
ذکر نکات فوق نه به معنای داوری کردن در مورد نوشتههای قوچانی یا مصاحبههای تاجیک و شریعتی یا وب نوشتهای ابطحی و شخص آنان بلکه روشن کردن بافت و سیاق این نوشتهها و گفتههاست. به عنوان مثال، قوچانی در شرایط امروز دارد به صورت قربانی یک دستگاه مخوف اطلاعاتی عمل می کند و نه فردی که با دستگاه اطلاعاتی همکاری دارد. این دستگاه مخوف در تهدید افراد از هیچ عملی خود داری نمی کند و خط قرمزی ندارد. فشارها بر فرد زندانی یا خانواده وی می تواند تا آن حد افزایش یابد که فرد را مجبور می کند به هر کاری برای رضایت بازجو دست زند. بازجویان حکومت خامنه ای برای راضی کردن رئیس خود از هیچ عملی ابا ندارند.
نقد روش و نه محتوی
از همین جهت است که به جای نقد سخنان قربانیان که در برخی رسانهها پی گرفته شده است (مثل نقدها و تمجیدهایی بر نوشته ها یا مصاحبه های سعید شریعتی یا محمد قوچانی که در سایت جرس یا سایت رادیو زمانه درج شد) باید توجه داشت که این گفتهها سفارش بازجویان است و فرد زندانی نباید به خاطر آنها مورد نقادی قرار گیرد. این سخنان قابل نقد و بررسیاند اما به عنوان ایدههای جناح اقتدارگرا و تمامیت طلب و نه سخنان زندانیان و افراد تحت فشار. اصولا اینجا مقام نقادی محتوا نیست بلکه باید فرایند صدور این گونه مطالب را به نقد گرفت. نقادان یا تمجید کنندگان نباید فراموش کنند که اگر این افراد ماهها را در زندان نمی گذراندند و اکنون بختک بازجویی بیشتر، زندان طولانی مدت، محرومیت از بسیاری از حقوق زندانیان و فشار بر خانواده را بر ذهن و جان نداشتند این گونه سخنان را بر زبان نمی آوردند.
***
نویسنده این متن امید دارد با روشن شدن این روش اعتراف گیری برای فعالان سیاسی و روزنامه نگاران و کاهش تاثیر آن در فضای عمومی ایران، بازجویان گریبان قربانیان خود را رها کنند. کاهش شدید خوانندگان وبلاگ ابطحی (به نام وب نوشت) ظاهرا به رهایی وی از اعتراف نویسی دائمی انجامیده و او کمتر مطلبی را در وبلاگش می گذارد. بی توجهی به مطالب سفارشیای که محمد قوچانی می نویسد یا مصاحبههایی که سعید شریعتی می کند نیز می تواند به رهایی آنها از چنگ بازجویان یاری رساند. قربانی برای بازجو و رئیس بازجو تاریخ مصرف دارد. بازجو به قربانی خویش به صورت شیء می نگرد و هنگامی که این شی را خرد شده بینگارد از شکنجه جسمی و روانی وی ممکن است دست بردارد.
---------------------
یادداشتها بیانگر نظرات نویسندگان آنهاست و نه رادیو فردا.