نوروز ۸۹ هم از راه رسید و زمستان ۸۸ به پایان. سال گذشته، سال پر فراز و نشیبی در تاریخ ایران زمین بود. سالی که در آن رخدادهایی بی نظیر بر صفحات تاریخ این سرزمین اضافه شد. مانند هر سال در این نوروز نیز رادیو فردا ویژه برنامه هایی را برای شنوندگان و کاربران خود آماده کرده است. گفت و گو با چهره های سرشناس فرهنگی، هنری، اجتماعی و مدنی ایران از جمله آنهاست.
هادی خرسندی، طنزپرداز، در گفت و گوی نوروزی با رادیو فردا:
سپاسگذارم. من هم عید نوروز را به شنوندگان رادیو فردا تبریک و شادباش می گویم و به همه هموطنان عزیزمان در سراسر دنیا.
همین الان داشتم به بهار آزادی فکر می کردم. به آنان که با قلم تباهی درد را به چشم جهانیان پدیدار می کنند بهاران خجسته باد. بهاران خجسته باد.
بله . بهار آزادی. برگشته ام به بهار آزادی. دیدی اندر بهار آزادی/ چه درآمد دمار آزادی؟ آمد آزادی و چه آمدنی/ یکنفر هم سوار آزادی!
نه. البته یک عده هم پشت سرش بودند. آن عکس معروف یادتان هست؟ که آیت الله خمینی را نشان می دهد که دارد از پله های خط هوایی ایرفرانس پیاده می شود؟
من زیر همین عکس در سایتم نوشته ام «آیت الله خمینی در حال سوار شدن».
یعنی او که تنها نبود. به قول مشهدی ها یک «بری» هم به دنبالش بودند. بنی صدر و قطب زاده و صدری و همه آنانی که پشت سرش بودند.
بله. همه شان اگر دقت کنیم در حال سوار شدن بودند. تنها کسی که پیاده شد همان مهماندار ایرفرانس بود که آقای خمینی دست او را گرفته بود و پایین می آمد.
بله . او آمده بود محموله را تحویل بدهد و برود. ایشان را باید پیدا کنیم و بگوییم که آقا بیا، مردم ایران بابت آن محموله ای که پیاده اش کردی می خواهند به تو رسید بدهند.
هر که بود ما در رژیم بعدی و به زودی او را محاکمه می کنیم.
باید دست احمدی نژاد را بگیرد و با خودش از پلکان بالا ببرد و برگرداند به فرانسه.
باشد. اما اول اجازه بدهید من شعارم را بدهم. ایرفرانس . ایرفرانس مرگ به نیرنگ تو.
پلنگ نقطه ای و خال خال است. همان که شاعر می گوید« هر بیشه گمان مبر که خالی است/ شاید که پلنگ خفته باشد» . اما ببر خط خطی است. فکر می کنم اصلا انسان های اولیه با این ببر و پلنگ مورس می فرستاده اند. خط. نقطه. خط. تعدادی ببر و پلنگ را توی یک تلگرافشان می گذاشتند کنار هم . هیچ هم بعید نیست که تلگراف خانه هایشان، باغ وحش بوده باشد.
هیچ بعید نیست.
راستش یک جوک قدیمی را یک نفر دوباره یادآوریم کرد. یک نفر می رود ماست بخرد می بیند نوشته شده که «رهبر با ماست» ، «احمدی نژاد با ماست» . طرف حالش به هم می خورد و می پرسد آقا ماست خالی ندارید؟ این جور می گویند که ماست فروش وقتی می بیند که کسب و کارش کساد شده است روی دیوار مغازه می نویسد ماست ما ماست بی چربی و بی مقام معظم رهبری است.
می گویند یک بسیجی یک بنده خدایی را گرفته بود و با خودش می برد. یک سپاهی سر رسید و گفت این بنده خدا چه کرده که او را با خودت می بری؟ بسیجی جواب داد به مقام رهبری توهین کرده است. پاسدار می گوید خودت هم راه بیفت جلو. چون معظمش را نگفتی!
همان لطیفه نرگسی را می گویید؟ بله حضرات گفته اند که در مورد مواد غذایی هم باید مراتب عفت و عصمت را مراعات کرد. از جمله اینکه گفته اند نباید نرگسی را در یخچال تنها، پیش میرزا قاسمی گذاشت. اگر هم گذاشتید در یخچال را باز بگذارید تا چراغش روشن بماند.
این بانوی عزیز در سال گذشته به رحمت خدا رفت. او هم که آشپز بود از تیغ تیز سانسور و منکراتی ها در امان نماند. هر جای کتابش که از سس شراب گفته بود، آن را تبدیل به سس سرکه کردند. شاید اگر ایشان هنوز هم زنده بود می گفتند اسمت طاغوتی است و باید از رزا به رضا تبدیلش کنی.
من کلا به کتاب آشپزی ایشان خیلی علاقه داشتم و یادشان را همیشه گرامی می دارم.
نوش جان. می خواهید دستور تهیه یک املت تازه برای ایام نوروز را به شما بدهم؟
مواد لازم افشای جنایات کهریزک، چند پرونده. اعتراض به نتایج انتخابات چند سخنرانی، قبول نداشتن دولت حاضر چند مصاحبه. مخلوط کنید. ماهیتابه را روغن کنید و کنار پنجره بنشینید. در را باز بگذارید و منتظر باشید اراذل و اوباش به سمتتان گوجه و تخم مرغ پرتاب کنند. اینها را بگیرید و بریزید در ماهیتابه.
بله. الان آقای کروبی دو هفته است که از این املت به طرفدارانش می دهد. به خاطر همین گوجه فرنگی ها و تخم مرغ هایی است که به ساختمان محل سکونت ایشان پرتاب می کنند. البته گویا همسایه هاشان هم از این اراذل و اوباش در امان نبوده اند. خواندم که خانم کروبی از همسایه هاشان عذرخواهی کرده و نوشته است که شما هم بهای افشای کهریزک را دارید می دهید.
عرض کنم خدمت شما ما سبزه سبز کرده ایم. سنبل هم داریم. گاهی هفت سنبل به جای هفت سین می گذاریم. من سرکه را از سفره امسالم حذف کرده ام.
برای اینکه هر کسی روز عید وارد اتاق می شود بوی تند سرکه می آید. من اصلا دلم برای هفت سین بدبخت می سوزد. سرکه سر هفت سین مثل آخوند می ماند.
سبزه به میرحسین می ماند و سنجد به کروبی.
برای اینکه خاصیت زیاد دارد اما هسته دارد. آخوند است دیگر!
ماهی به رفسنجانی می ماند. برای اینکه لیزاست. در می رود. گاهی زیرآبی می رود. گاهی بالا می آید. اما تا می خواهی آن را بگیری می رود زیر آب . دیده می شود اما در دسترس نیست. درست عین آقای رفسنجانی.
خواهش می کنم. قابل ندارد. باید بگویم سالی یک بار که ما عید را جشن می گیریم. ماهی های دنیا عزا می گیرند که این ایرانی ها چه قومی هستند که عیدشان که می شود کوچک ما را می کنند در یک تنگ تنگ، بزرگمان را هم می گذارند لای سبزی پلو و می خورند؟
بله. ما که داریم همه چیزمان را از چین وارد می کنیم. وسایل شکنجه و تانک های مخوف و وسایل ضد شورش- البته ملت ما اهل شورش نیستند، بلکه اهل آزادیخواهی اند. اما اینها اسم آزادیخواهی را می گذارند شورش- بعد اینها را وارد می کنند . حتی قرار است سنت را هم از چین وارد کنند.
خبرهای تلخ. تلخ.
خبری که برایم جالب بود ممنوع الخروج شدن سیمین بهبهانی شاعر بود. گویا ایشان می خواسته برود به پاریس و بعد از آن به بلوچستان تا در غیاب عبدالمالک ریگی، رهبری گروه جندالله را به دست بگیرد که خوشبختانه با هوشیاری ماموران امنیتی، ممنوع الخروج شد
خواهش می کنم . اختیار دارید. گویا یکی از علمای شاعر خطاب به سیمین گفته است که «سیمین برو حیا کن/ سانسور کن زبانت/ پاریس تو را نشاید/ برگرد به بهبهانت/ گفتی وطن بسازی با استخوان؟ فوتینا!/ ما نیز سگ فرستیم از بهر استخوانت» که البته اشاره به این شعر سیمین عزیز دارد که می گوید: « دوباره می سازمت وطن/ اگر چه با خشت جان خویش/ ستون به سقف تو می زنم / اگر چه با استخوان خویش».
راجع به نوروز باید بگویم ما باید خیلی خوشحال باشیم چرا که این جشن ما بسیار قدیمی است. وقتی می گوییم «عید شما مبارک، دمب شما سه چارک» این امر خودش دلیلی بر قدمت نوروز دارد. و نشان می دهد که نوروز متعلق به زمانی است که ما بر طبق فرضیه داروین، دم داشته ایم . البته اقوام دیگر احتمالا در آن زمان هنوز چهار دست و پا راه می رفته اند.
برای همین است که وقتی می گوییم عید شما مبارک دمب شما سه چارک، برای همدیگر آرزو می کنیم که دم ما کوتاهتر شده و به سه چارک برسد. البته در همان زمانها هم یک عده دایناسور بودند که از نوروز و چهارشنبه سوری وحشت داشتند. آنها بر خلاف میل و تقاضا و فرضیه داروین هنوز آدم نشده اند.
آقای قویمی بگذارید من این چند بیت شعر را هم بخوانم «های که من مرتکب خب دگر نمی شوم/ باز در این مبارزه خاک به سر نمی شوم / شعار مرگ و زندگی برای کس نمی دهم/ اسیر مرده، زنده ی یک دو نفر نمی شوم/ سبز اگر که گشته ام بگو به مدعی که من/ رنگ علف شدم ولی خوراک خر نمی شوم».
هادی خرسندی، طنزپرداز، در گفت و گوی نوروزی با رادیو فردا:
- با درود فراوان و شادباش نوروزی ، آقای خرسندی حالتان خوب است؟
سپاسگذارم. من هم عید نوروز را به شنوندگان رادیو فردا تبریک و شادباش می گویم و به همه هموطنان عزیزمان در سراسر دنیا.
- راستی آقای خرسندی، همین الان چه می کردید؟
همین الان داشتم به بهار آزادی فکر می کردم. به آنان که با قلم تباهی درد را به چشم جهانیان پدیدار می کنند بهاران خجسته باد. بهاران خجسته باد.
- گویا به ۳۰ سال پیش برگشته اید؟
بله . بهار آزادی. برگشته ام به بهار آزادی. دیدی اندر بهار آزادی/ چه درآمد دمار آزادی؟ آمد آزادی و چه آمدنی/ یکنفر هم سوار آزادی!
- فقط یک نفر؟
نه. البته یک عده هم پشت سرش بودند. آن عکس معروف یادتان هست؟ که آیت الله خمینی را نشان می دهد که دارد از پله های خط هوایی ایرفرانس پیاده می شود؟
- بله. آن عکس شاید معروفترین عکس انقلاب باشد. امام و همراهان داشتند از هواپیما پیاده می شدند.
من زیر همین عکس در سایتم نوشته ام «آیت الله خمینی در حال سوار شدن».
- عجب!
یعنی او که تنها نبود. به قول مشهدی ها یک «بری» هم به دنبالش بودند. بنی صدر و قطب زاده و صدری و همه آنانی که پشت سرش بودند.
- که البته آنان در حال پیاده شدن بودند.
بله. همه شان اگر دقت کنیم در حال سوار شدن بودند. تنها کسی که پیاده شد همان مهماندار ایرفرانس بود که آقای خمینی دست او را گرفته بود و پایین می آمد.
- او هم البته بعدها سوار شد و رفت.
بله . او آمده بود محموله را تحویل بدهد و برود. ایشان را باید پیدا کنیم و بگوییم که آقا بیا، مردم ایران بابت آن محموله ای که پیاده اش کردی می خواهند به تو رسید بدهند.
- می گویند که گویا او میهماندار نبود بلکه مامور امنیتی سرویس اطلاعاتی فرانسه بود.
هر که بود ما در رژیم بعدی و به زودی او را محاکمه می کنیم.
- مجازاتش چیست؟
باید دست احمدی نژاد را بگیرد و با خودش از پلکان بالا ببرد و برگرداند به فرانسه.
- به هر حال آقای خرسندی اجازه بدهید به مسائل دیگر بپردازیم.
باشد. اما اول اجازه بدهید من شعارم را بدهم. ایرفرانس . ایرفرانس مرگ به نیرنگ تو.
- آقای خرسندی، سال سال پلنگ است. درست نمی دانم سال پلنگ است یا سال ببر؟ اصلا چه فرقی مابین این دوتاست؟
پلنگ نقطه ای و خال خال است. همان که شاعر می گوید« هر بیشه گمان مبر که خالی است/ شاید که پلنگ خفته باشد» . اما ببر خط خطی است. فکر می کنم اصلا انسان های اولیه با این ببر و پلنگ مورس می فرستاده اند. خط. نقطه. خط. تعدادی ببر و پلنگ را توی یک تلگرافشان می گذاشتند کنار هم . هیچ هم بعید نیست که تلگراف خانه هایشان، باغ وحش بوده باشد.
- یا شاید هم برعکس، باغ وحششان تلگراف خانه بوده است؟
هیچ بعید نیست.
- آقای خرسندی لطیفه تازه چه دارید برایمان تعریف کنید؟ می دانم که شما فقط لطیفه های خودتان را تعریف می کنید...
راستش یک جوک قدیمی را یک نفر دوباره یادآوریم کرد. یک نفر می رود ماست بخرد می بیند نوشته شده که «رهبر با ماست» ، «احمدی نژاد با ماست» . طرف حالش به هم می خورد و می پرسد آقا ماست خالی ندارید؟ این جور می گویند که ماست فروش وقتی می بیند که کسب و کارش کساد شده است روی دیوار مغازه می نویسد ماست ما ماست بی چربی و بی مقام معظم رهبری است.
- لطیفه جدید چه دارید؟
می گویند یک بسیجی یک بنده خدایی را گرفته بود و با خودش می برد. یک سپاهی سر رسید و گفت این بنده خدا چه کرده که او را با خودت می بری؟ بسیجی جواب داد به مقام رهبری توهین کرده است. پاسدار می گوید خودت هم راه بیفت جلو. چون معظمش را نگفتی!
- گویا جوک مواد غذایی هم مال شماست؟
همان لطیفه نرگسی را می گویید؟ بله حضرات گفته اند که در مورد مواد غذایی هم باید مراتب عفت و عصمت را مراعات کرد. از جمله اینکه گفته اند نباید نرگسی را در یخچال تنها، پیش میرزا قاسمی گذاشت. اگر هم گذاشتید در یخچال را باز بگذارید تا چراغش روشن بماند.
- این جوک را باید توی کتاب آشپزی خانم رزا منتظمی می گذاشتید.
این بانوی عزیز در سال گذشته به رحمت خدا رفت. او هم که آشپز بود از تیغ تیز سانسور و منکراتی ها در امان نماند. هر جای کتابش که از سس شراب گفته بود، آن را تبدیل به سس سرکه کردند. شاید اگر ایشان هنوز هم زنده بود می گفتند اسمت طاغوتی است و باید از رزا به رضا تبدیلش کنی.
من کلا به کتاب آشپزی ایشان خیلی علاقه داشتم و یادشان را همیشه گرامی می دارم.
- اما آقای خرسندی. شما هم آشپزیتان خوب است. من چند بار دست پخت شما را خورده ام.
نوش جان. می خواهید دستور تهیه یک املت تازه برای ایام نوروز را به شما بدهم؟
- بله . مواد لازم چه هست؟
مواد لازم افشای جنایات کهریزک، چند پرونده. اعتراض به نتایج انتخابات چند سخنرانی، قبول نداشتن دولت حاضر چند مصاحبه. مخلوط کنید. ماهیتابه را روغن کنید و کنار پنجره بنشینید. در را باز بگذارید و منتظر باشید اراذل و اوباش به سمتتان گوجه و تخم مرغ پرتاب کنند. اینها را بگیرید و بریزید در ماهیتابه.
- این که شما می گویید عملی است؟
بله. الان آقای کروبی دو هفته است که از این املت به طرفدارانش می دهد. به خاطر همین گوجه فرنگی ها و تخم مرغ هایی است که به ساختمان محل سکونت ایشان پرتاب می کنند. البته گویا همسایه هاشان هم از این اراذل و اوباش در امان نبوده اند. خواندم که خانم کروبی از همسایه هاشان عذرخواهی کرده و نوشته است که شما هم بهای افشای کهریزک را دارید می دهید.
- اما آقای خرسندی حالا از هفت سین برایمان بگویید.
عرض کنم خدمت شما ما سبزه سبز کرده ایم. سنبل هم داریم. گاهی هفت سنبل به جای هفت سین می گذاریم. من سرکه را از سفره امسالم حذف کرده ام.
- چرا؟
برای اینکه هر کسی روز عید وارد اتاق می شود بوی تند سرکه می آید. من اصلا دلم برای هفت سین بدبخت می سوزد. سرکه سر هفت سین مثل آخوند می ماند.
- سبزه به چه شبیه است؟
سبزه به میرحسین می ماند و سنجد به کروبی.
- چرا؟
برای اینکه خاصیت زیاد دارد اما هسته دارد. آخوند است دیگر!
- ماهی به چه شبیه است؟
ماهی به رفسنجانی می ماند. برای اینکه لیزاست. در می رود. گاهی زیرآبی می رود. گاهی بالا می آید. اما تا می خواهی آن را بگیری می رود زیر آب . دیده می شود اما در دسترس نیست. درست عین آقای رفسنجانی.
- تعبیر رندانه ای بود...
خواهش می کنم. قابل ندارد. باید بگویم سالی یک بار که ما عید را جشن می گیریم. ماهی های دنیا عزا می گیرند که این ایرانی ها چه قومی هستند که عیدشان که می شود کوچک ما را می کنند در یک تنگ تنگ، بزرگمان را هم می گذارند لای سبزی پلو و می خورند؟
- می گویند این سنتی است که از چینی ها گرفته شده است؟
بله. ما که داریم همه چیزمان را از چین وارد می کنیم. وسایل شکنجه و تانک های مخوف و وسایل ضد شورش- البته ملت ما اهل شورش نیستند، بلکه اهل آزادیخواهی اند. اما اینها اسم آزادیخواهی را می گذارند شورش- بعد اینها را وارد می کنند . حتی قرار است سنت را هم از چین وارد کنند.
- آقای خرسندی، سال گذشته رویدادها و خبرهای بسیاری زیادی از ایران داشتیم.
خبرهای تلخ. تلخ.
- کدام خبر توجه شما را بیشتر به خودش جلب کرد؟
خبری که برایم جالب بود ممنوع الخروج شدن سیمین بهبهانی شاعر بود. گویا ایشان می خواسته برود به پاریس و بعد از آن به بلوچستان تا در غیاب عبدالمالک ریگی، رهبری گروه جندالله را به دست بگیرد که خوشبختانه با هوشیاری ماموران امنیتی، ممنوع الخروج شد
- طنز خرسندی مرز نمی شناسد!
خواهش می کنم . اختیار دارید. گویا یکی از علمای شاعر خطاب به سیمین گفته است که «سیمین برو حیا کن/ سانسور کن زبانت/ پاریس تو را نشاید/ برگرد به بهبهانت/ گفتی وطن بسازی با استخوان؟ فوتینا!/ ما نیز سگ فرستیم از بهر استخوانت» که البته اشاره به این شعر سیمین عزیز دارد که می گوید: « دوباره می سازمت وطن/ اگر چه با خشت جان خویش/ ستون به سقف تو می زنم / اگر چه با استخوان خویش».
- دیگر راجع به نوروز چه دارید برایمان تعریف کنید؟
راجع به نوروز باید بگویم ما باید خیلی خوشحال باشیم چرا که این جشن ما بسیار قدیمی است. وقتی می گوییم «عید شما مبارک، دمب شما سه چارک» این امر خودش دلیلی بر قدمت نوروز دارد. و نشان می دهد که نوروز متعلق به زمانی است که ما بر طبق فرضیه داروین، دم داشته ایم . البته اقوام دیگر احتمالا در آن زمان هنوز چهار دست و پا راه می رفته اند.
برای همین است که وقتی می گوییم عید شما مبارک دمب شما سه چارک، برای همدیگر آرزو می کنیم که دم ما کوتاهتر شده و به سه چارک برسد. البته در همان زمانها هم یک عده دایناسور بودند که از نوروز و چهارشنبه سوری وحشت داشتند. آنها بر خلاف میل و تقاضا و فرضیه داروین هنوز آدم نشده اند.
- بله . شنوندگان عزیز و گرامی، نوروز با طنز شیرین و گزنده هادی خرسندی، از شما ممنونم.
آقای قویمی بگذارید من این چند بیت شعر را هم بخوانم «های که من مرتکب خب دگر نمی شوم/ باز در این مبارزه خاک به سر نمی شوم / شعار مرگ و زندگی برای کس نمی دهم/ اسیر مرده، زنده ی یک دو نفر نمی شوم/ سبز اگر که گشته ام بگو به مدعی که من/ رنگ علف شدم ولی خوراک خر نمی شوم».