هر سال همین است.
هر جور که بگذرد، بهار بالاخره از راه میرسد و نوروز ِ پیروز همه را سر سفره هفت سین دور هم جمع میکند. سفره هفت سین، ه ف ت س ی ن + سال نو. دیرتر و زودتر هر کسی سعی میکند خودش را پیش از سال تحویل به پای آن برساند و منتظر شود تا دهل و شیپور و جیغ و ویغ بچهها، نم اشک مادر به یاد کسانی که رفتهاند و جایشان خالیست، لبخند پدربزرگ که دست در جیب میکند تا زودتر از بقیه عیدی بدهد، فک و فامیل دور سفره بزرگ و کوچک غذا، غذای نوروزی با انواع آجیل و شیرینی و هر چه به هر حال میتواند روز اول فروردین دلدرد به ارمغان بیاورد و در دل میپرسیم چه کسی است که از لذت بیپایان به خاطر درد احتمالی صرف نظر کند؟
و... بوی عیدی بوی کاغذ رنگی، بوی اسکناس تا نخورده لای کتاب و با همه چیزهای دیگری که زمستان را با آنها سر میکنیم. و خستگی را به آنها در.
و زمستان سخت ۸۸ هم به پایان رسید. زمستانی که برای خیلیها از بهار سختیهایش شروع شد. نوروزی رسید که در آن پدران و مادرانی سفره هف سین را کنار مزار از دست رفتههایشان چیدند. رادیو فردا نیز سال نو را در نبود سه تن از دسترفتههایش آغاز میکند؛ رزا، امیر و مهین.
[بیشتر ببینید:
اما تنها رادیو فردا نیست که نوروز ۸۹ را در نبود همکارانش، که برای زندگی و کار مجبور شدند سرزمین مادری خود را ترک گویند و جان خود را در تصادف رانندگی از دست دادند، میگذراند. در سال گذشته گروه بزرگی از روزنامهنگاران داخل ایران یا روانه زندان شدند یا برای ادامه زندگی به دور از خشونت و کار نوشتن و گفتن، روانه خارج از کشور.
در سال ۱۳۸۸ ایران در میان تمامی کشورهای کره خاکی عنوان بزرگترین زندان روزنامهنگاران را نصیب خود کرد؛ «کمیته حمایت از روزنامه نگاران» که در نیویورک آمریکا مستقر است، میگوید که جمهوری اسلامی ایران با ۵۲ روزنامهنگار زندانی، بزرگترین زندان روزنامهنگاران در جهان است و یک سوم کل روزنامه نگاران زندانی جهان در ایران به سر میبرند. تعداد روزنامهنگاران زندانی در ایران، بالاترین رقم روزنامه نگاران زندانی در یک کشور است که کمیته حمایت از روزنامه نگاران از سال ۱۹۹۶ تاکنون، (طی ۱۴ سال گذشته) به ثبت رسانده است.
در جریان اعتراضها به نتیجه انتخابات در ایران در سال ۸۸ دست کم یک روزنامهنگار ایرانی نیز کشته شد؛ به گزارش «سازمان گزارشگران بدون مرز» علیرضا افتخاری (۲۹ ساله) خبرنگار سابق روزنامه ابرار اقتصادی بر اثر ضربات باتوم و خونریزی مغزی ناشی از آن در ایران جان خود را از دست داد. درست در آستانه نوروز ۸۸ نیز امیدرضا میرصیافی، یک وبلاگنویس ایرانی، در زندان اوین در گذشت.
نگرانی از وضعیت روزنامهنگاران ایرانی تنها در گزارشهای سازمانهای غیر دولتی منعکس نمیشود. وزارت خارجه بریتانیا نیز چند روز پیش از پایان سال ۱۳۸۸ از «مقررات جدید و سختگیرانه» برای مطبوعات و روزنامهنگاران ایرانی انتقاد کرد. انتقادی که در کنار برخی دیگر از مسائل مربوط به ایران -به ویژه در سال ۸۸- مطرح میشود.
اما در این بیانیه به «دریچهای از امید» نیز اشاره شده است؛ وزارت خارجه بريتانيا میگوید جمعيت جوان ايران از نظر سياسی بسيار کنجکاو و از نظر تکنولوژی ارتباطی بسيار فعال و هوشمندانه عمل میکند. علاوه بر استفاده از وب سايتهای بينالمللی -مثل توئيتر و فيس بوک- بيش از ۱۰۰ هزار وب لاگ به زبان فارسی نیز در حال فعاليت هستند و رسانه های برون مرزی نقش مهمی در انعکاس و گردش اطلاعات در ايران ايفا میکنند.
و با همه اینها، در ایران هم هستند کسانی که میگویند «یه روز خوب میآد».
هر جور که بگذرد، بهار بالاخره از راه میرسد و نوروز ِ پیروز همه را سر سفره هفت سین دور هم جمع میکند. سفره هفت سین، ه ف ت س ی ن + سال نو. دیرتر و زودتر هر کسی سعی میکند خودش را پیش از سال تحویل به پای آن برساند و منتظر شود تا دهل و شیپور و جیغ و ویغ بچهها، نم اشک مادر به یاد کسانی که رفتهاند و جایشان خالیست، لبخند پدربزرگ که دست در جیب میکند تا زودتر از بقیه عیدی بدهد، فک و فامیل دور سفره بزرگ و کوچک غذا، غذای نوروزی با انواع آجیل و شیرینی و هر چه به هر حال میتواند روز اول فروردین دلدرد به ارمغان بیاورد و در دل میپرسیم چه کسی است که از لذت بیپایان به خاطر درد احتمالی صرف نظر کند؟
و... بوی عیدی بوی کاغذ رنگی، بوی اسکناس تا نخورده لای کتاب و با همه چیزهای دیگری که زمستان را با آنها سر میکنیم. و خستگی را به آنها در.
و زمستان سخت ۸۸ هم به پایان رسید. زمستانی که برای خیلیها از بهار سختیهایش شروع شد. نوروزی رسید که در آن پدران و مادرانی سفره هف سین را کنار مزار از دست رفتههایشان چیدند. رادیو فردا نیز سال نو را در نبود سه تن از دسترفتههایش آغاز میکند؛ رزا، امیر و مهین.
[بیشتر ببینید:
اما تنها رادیو فردا نیست که نوروز ۸۹ را در نبود همکارانش، که برای زندگی و کار مجبور شدند سرزمین مادری خود را ترک گویند و جان خود را در تصادف رانندگی از دست دادند، میگذراند. در سال گذشته گروه بزرگی از روزنامهنگاران داخل ایران یا روانه زندان شدند یا برای ادامه زندگی به دور از خشونت و کار نوشتن و گفتن، روانه خارج از کشور.
در سال ۱۳۸۸ ایران در میان تمامی کشورهای کره خاکی عنوان بزرگترین زندان روزنامهنگاران را نصیب خود کرد؛ «کمیته حمایت از روزنامه نگاران» که در نیویورک آمریکا مستقر است، میگوید که جمهوری اسلامی ایران با ۵۲ روزنامهنگار زندانی، بزرگترین زندان روزنامهنگاران در جهان است و یک سوم کل روزنامه نگاران زندانی جهان در ایران به سر میبرند. تعداد روزنامهنگاران زندانی در ایران، بالاترین رقم روزنامه نگاران زندانی در یک کشور است که کمیته حمایت از روزنامه نگاران از سال ۱۹۹۶ تاکنون، (طی ۱۴ سال گذشته) به ثبت رسانده است.
در جریان اعتراضها به نتیجه انتخابات در ایران در سال ۸۸ دست کم یک روزنامهنگار ایرانی نیز کشته شد؛ به گزارش «سازمان گزارشگران بدون مرز» علیرضا افتخاری (۲۹ ساله) خبرنگار سابق روزنامه ابرار اقتصادی بر اثر ضربات باتوم و خونریزی مغزی ناشی از آن در ایران جان خود را از دست داد. درست در آستانه نوروز ۸۸ نیز امیدرضا میرصیافی، یک وبلاگنویس ایرانی، در زندان اوین در گذشت.
نگرانی از وضعیت روزنامهنگاران ایرانی تنها در گزارشهای سازمانهای غیر دولتی منعکس نمیشود. وزارت خارجه بریتانیا نیز چند روز پیش از پایان سال ۱۳۸۸ از «مقررات جدید و سختگیرانه» برای مطبوعات و روزنامهنگاران ایرانی انتقاد کرد. انتقادی که در کنار برخی دیگر از مسائل مربوط به ایران -به ویژه در سال ۸۸- مطرح میشود.
اما در این بیانیه به «دریچهای از امید» نیز اشاره شده است؛ وزارت خارجه بريتانيا میگوید جمعيت جوان ايران از نظر سياسی بسيار کنجکاو و از نظر تکنولوژی ارتباطی بسيار فعال و هوشمندانه عمل میکند. علاوه بر استفاده از وب سايتهای بينالمللی -مثل توئيتر و فيس بوک- بيش از ۱۰۰ هزار وب لاگ به زبان فارسی نیز در حال فعاليت هستند و رسانه های برون مرزی نقش مهمی در انعکاس و گردش اطلاعات در ايران ايفا میکنند.
و با همه اینها، در ایران هم هستند کسانی که میگویند «یه روز خوب میآد».