نخست یک خبر تائید نشده بود: گزارش هايی در چند سايت منتشر شده که میگويد مرتضی هاشمی، فرزند مجتبی هاشمی از فرماندهان مشهور دوره جنگ ايران و عراق و همسرش در تهران کشته شدهاند.
وبسايت موج نزديک به اصلاحطلبان و وبسايت پرچم نزديک به اصولگرايان هر دو گزارش دادند مرتضی هاشمی که مديريت مؤسسه فرهنگی «شهيد هاشمی» را به عهده داشت، عصر روز يکشنبه، در حالی که در خانهاش و به همراه خانواده خود بود، کشته شده است.
گزارشهای نخست حاکی از آن بود که سر مرتضی هاشمی و همسرش از تن جدا شده است.
اندکی بعد این خبر تایید شد:
به گزارش خبرگزاری فارس، فخرالدین جعفر زاده، سرپرست دادسرای جنائی تهران گفت: جسد مرتضی هاشمی ۳۰ ساله و همسر ۲۶ سالهاش، در حالی که «به طرز فجیعی» به قتل رسیده بودند، در منزل مسکونیشان در غرب تهران کشف شد.
وی گفت: خبر احتمال ربوده شده فرزند آنان صحت ندارد زیرا این زوج، تازه ازدواج کرده بودند و فرزندی نداشتند.
این حادثه درست روز یکشنبه، سالگرد قتل فروهرها در جریان قتلهایی است که بعدها به نام «قتل های زنجیرهای» معروف شد، صورت گرفت و دو روز پس از آن قاضی جعفرزاده گفت که برادر مرتضی هاشمی به اتهام دست داشتن در قتل وی بازداشت شده است.
محمد جواد اکبرین دینپژوه در مورد مرتضی هاشمی، پدر مقتول به رادیو فردا میگوید: «پدر مقتول از دوستان صمیمی مصطفی چمران و یکی از فرماندهان جنگ های نامنظم بود که در شرایطی که جنگ ما سازمان یافته نبود آنها با تدبیر خودشان در کنار مصطفی چمران توانستند جنگ را در سال های نخست آن اداره کنند.»
اما به نظر آقای اکبرین انتشار این خبر به صورت سطحی صورت گرفته است؛ « نکته این جاست که در شرایطی که امنیت کشور به دست جریان اصولگراست و مسئول امنیت کشور کسانی هستند که با اتفاقاتی بسیار بسیار ساده در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی، جریان اصلاح طلب را متهم میکردند که مراقب امنیت کشور نیستند و ادعا میکردند که اساسا اصلاحات است که باعث شده فلان اتفاق بیافتد، الان چرا به روی خودشان نمیآورند؟ و ماجرا در حد یک خبر و نه حتی در حد یک اظهار نظر، منتشر میشود؟
سایت اصولگرایی این خبر را تیتر می کند و تنها به تیتر «قتل فجیع پسر و عروس شهید هاشمی در تهران » اکتفا میکند.»
این قتل درست در سالگرد قتل فروهرها و -از نظر مقامهای رسمی ایران: آغاز قتلهای زنجیرهای- رخ داده است.
آیا ارتباطی مابین این دو وجود دارد و یا این هماهنگی زمانی صرفا یک اتفاق است؟
محمد جواد اکبرین در پاسخ به این پرسش میگوید: «من این فرض را منتفی نمیدانم. اما ترجیح میدهم که اگر قرار است تحلیلی انجام شود از این زاویه موضوع را تحلیل نکنیم. و به این نکته بپردازیم که یک ناامنی فراگیر در کشور دارد اتفاق میافتد، که این قتل فجیع هم یک نمونه از آن ناامنی فراگیر است.
شما ببینید برای نخستین بار در دولت جدید پدیده عملیات انتحاری به این شکل گسترده در استان سیستان و بلوچستان اتفاق میافتد. ما قبلا مقوله عملیات انتحاری به این شکل که امروز اتفاق افتاده و اینهمه کشته از خودش به جای گذاشته است نداشتهایم . اما الان شاهد قتلهای بسیار هویتدار در جنوب و غرب کشور هستیم.
شما صحفه حوادث سالهای اخیر را نگاه کنید. اتفاقات فجیعی رخ داده است که قابل مقایسه با بسیاری از برهه های تاریخی این کشور نیست و نه فقط در دوره انقلاب. فکر میکنم ماجرا را باید از این زاویه تحلیل کنیم و بپرسیم که این همه ناامنی وقتی در کشور وجود دارد چرا دولت الویتش را در جاهای دیگری تعریف میکند که حقیقتا الویت به نظر نمیرسد؟
آیا در شرایطی که چنین قتل های فجیعی در کشور اتفاق می افتد و دامنه این قتل ها به خانواده کسانی که روزی پرچم این انقلاب را در دست داشتند هم رسیده است، آیا الویت چهار هزار نفری هستند که در ماه های بعد از انتخابات بازداشت شدهاند؟ و هر روز یک اسم جدید به لیست بازداشتی ها اضافه می شود؟ و این احکامی که صادر می شود؟
من از قاضی صلواتی می پرسم که با چه رویی ایشان حکم های هفت سال و هشت سال زندان صادر می کند؟ با چه رویی حکم اعدام صادر میکند؟ در حالی که از عاملان قتلهای فجیعی مثل قتل سید مرتضی هاشمی و بسیاری از قتلهای گذشته ، هیچ سخنی گفته نمیشود؟ و هنوز هیچ رد پا و عاملی از آنها پیدا نشده است؟
من فکر میکنم باید انگشت اتهام و پرسش و محاکمه مطبوعاتی را به این سمت نشانه گرفت . یعنی باید یک محاکمه رسانهای راه انداخت برای عوامل ایجاد این ناامنی درکشور. اگر چه آن فرض زمانی را منتفی نمیدانم.»
وبسايت موج نزديک به اصلاحطلبان و وبسايت پرچم نزديک به اصولگرايان هر دو گزارش دادند مرتضی هاشمی که مديريت مؤسسه فرهنگی «شهيد هاشمی» را به عهده داشت، عصر روز يکشنبه، در حالی که در خانهاش و به همراه خانواده خود بود، کشته شده است.
گزارشهای نخست حاکی از آن بود که سر مرتضی هاشمی و همسرش از تن جدا شده است.
اندکی بعد این خبر تایید شد:
به گزارش خبرگزاری فارس، فخرالدین جعفر زاده، سرپرست دادسرای جنائی تهران گفت: جسد مرتضی هاشمی ۳۰ ساله و همسر ۲۶ سالهاش، در حالی که «به طرز فجیعی» به قتل رسیده بودند، در منزل مسکونیشان در غرب تهران کشف شد.
وی گفت: خبر احتمال ربوده شده فرزند آنان صحت ندارد زیرا این زوج، تازه ازدواج کرده بودند و فرزندی نداشتند.
این حادثه درست روز یکشنبه، سالگرد قتل فروهرها در جریان قتلهایی است که بعدها به نام «قتل های زنجیرهای» معروف شد، صورت گرفت و دو روز پس از آن قاضی جعفرزاده گفت که برادر مرتضی هاشمی به اتهام دست داشتن در قتل وی بازداشت شده است.
محمد جواد اکبرین دینپژوه در مورد مرتضی هاشمی، پدر مقتول به رادیو فردا میگوید: «پدر مقتول از دوستان صمیمی مصطفی چمران و یکی از فرماندهان جنگ های نامنظم بود که در شرایطی که جنگ ما سازمان یافته نبود آنها با تدبیر خودشان در کنار مصطفی چمران توانستند جنگ را در سال های نخست آن اداره کنند.»
اما به نظر آقای اکبرین انتشار این خبر به صورت سطحی صورت گرفته است؛ « نکته این جاست که در شرایطی که امنیت کشور به دست جریان اصولگراست و مسئول امنیت کشور کسانی هستند که با اتفاقاتی بسیار بسیار ساده در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی، جریان اصلاح طلب را متهم میکردند که مراقب امنیت کشور نیستند و ادعا میکردند که اساسا اصلاحات است که باعث شده فلان اتفاق بیافتد، الان چرا به روی خودشان نمیآورند؟ و ماجرا در حد یک خبر و نه حتی در حد یک اظهار نظر، منتشر میشود؟
سایت اصولگرایی این خبر را تیتر می کند و تنها به تیتر «قتل فجیع پسر و عروس شهید هاشمی در تهران » اکتفا میکند.»
این قتل درست در سالگرد قتل فروهرها و -از نظر مقامهای رسمی ایران: آغاز قتلهای زنجیرهای- رخ داده است.
آیا ارتباطی مابین این دو وجود دارد و یا این هماهنگی زمانی صرفا یک اتفاق است؟
محمد جواد اکبرین در پاسخ به این پرسش میگوید: «من این فرض را منتفی نمیدانم. اما ترجیح میدهم که اگر قرار است تحلیلی انجام شود از این زاویه موضوع را تحلیل نکنیم. و به این نکته بپردازیم که یک ناامنی فراگیر در کشور دارد اتفاق میافتد، که این قتل فجیع هم یک نمونه از آن ناامنی فراگیر است.
شما ببینید برای نخستین بار در دولت جدید پدیده عملیات انتحاری به این شکل گسترده در استان سیستان و بلوچستان اتفاق میافتد. ما قبلا مقوله عملیات انتحاری به این شکل که امروز اتفاق افتاده و اینهمه کشته از خودش به جای گذاشته است نداشتهایم . اما الان شاهد قتلهای بسیار هویتدار در جنوب و غرب کشور هستیم.
شما صحفه حوادث سالهای اخیر را نگاه کنید. اتفاقات فجیعی رخ داده است که قابل مقایسه با بسیاری از برهه های تاریخی این کشور نیست و نه فقط در دوره انقلاب. فکر میکنم ماجرا را باید از این زاویه تحلیل کنیم و بپرسیم که این همه ناامنی وقتی در کشور وجود دارد چرا دولت الویتش را در جاهای دیگری تعریف میکند که حقیقتا الویت به نظر نمیرسد؟
آیا در شرایطی که چنین قتل های فجیعی در کشور اتفاق می افتد و دامنه این قتل ها به خانواده کسانی که روزی پرچم این انقلاب را در دست داشتند هم رسیده است، آیا الویت چهار هزار نفری هستند که در ماه های بعد از انتخابات بازداشت شدهاند؟ و هر روز یک اسم جدید به لیست بازداشتی ها اضافه می شود؟ و این احکامی که صادر می شود؟
من از قاضی صلواتی می پرسم که با چه رویی ایشان حکم های هفت سال و هشت سال زندان صادر می کند؟ با چه رویی حکم اعدام صادر میکند؟ در حالی که از عاملان قتلهای فجیعی مثل قتل سید مرتضی هاشمی و بسیاری از قتلهای گذشته ، هیچ سخنی گفته نمیشود؟ و هنوز هیچ رد پا و عاملی از آنها پیدا نشده است؟
من فکر میکنم باید انگشت اتهام و پرسش و محاکمه مطبوعاتی را به این سمت نشانه گرفت . یعنی باید یک محاکمه رسانهای راه انداخت برای عوامل ایجاد این ناامنی درکشور. اگر چه آن فرض زمانی را منتفی نمیدانم.»