تاکید اخیر محمد حسین صفار هرندی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران، بر «بی معنا بودن فرهنگ ورزی بدون ارشاد» و توصیه یا دستور او به هنرمندان برای خوداری از حضور در مبارزات انتخابات ریاست جمهوری به سود نامزد دلخواه خود، به دلیل نگاه، نحوه برخورد و لحن آمرانه وزیر ارشاد و فرهنگ اسلامی، اشاره به نقش هنرمندان در سیاست عملی، مغایرت توصیه های وزیر با مبانی اعتقادی دولتمردان جمهوری اسلامی و تاکید بر نیاز فرهنگ به ارشاد دولتمردان با واکنش های گوناگونی رو به رو شده است.
نقش هنرمندان و دیگر خلاقان عرصه فرهنگ در سیاست عملی به ویژه از قرن هیجدهم میلادی به بعد، از دورانی که رای مردم در سیاست موثر و لایه های گوناگون مردم نیز در کنار الیگارشی درباری و روحانی به مخاطبان آثار هنری پیوستند، از دغدغه های اصلی هنرمندان بوده است.
از آن دوران تا کنون سیاستمداران، که در دموکراسی ها به رای مردم نیز نیازمنداند، کوشیده اند تا از شهرت، محبوبیت، اعتبار و نفوذ هنرمندان در میان مردم بهره گیرند و گروهی از هنرمندان نیز با حمایت از یا مخالفت با سیاستمداران کوشیده اند تا بخشی از آرمان های اجتماعی و سیاسی خود را تحقق بخشند.
از همان دورانی که حضور هنرمندان در سیاست از عرصه نظر و آثار هنری فراتر رفته و در سیاست عملی به نسبت های متفاوت و در سمت و سوهای گوناگون موثر افتاد، گروهی از هنرمندان حضور هنرمند را در عرصه سیاست عملی با خلاقیت هنری معارض می دیدند و گروهی دیگر سکوت هنرمندان را در سیاست روزمره با تعهد اجتماعی آنان مغایر می دانستند .
در جوامع برخوردار از دموکراسی، کناره گیری هنرمندان از سیاست عملی یا حضور فعال آنان در این عرصه اغلب تصمیمی آزادانه و فردی است.
اما در نظام های استبدادی یا نیمه استبدادی، که روشنفکران، هنرمندان، نویسندگان و دیگر لایه های خلاق عرصه فرهنگ با سانسور و خودسانسوری رو به رو بوده و امکان فعالیت سیاسی یکسان برای همه گرایش ها وجود ندارد، موضع گیری عملی یا نظری علیه سانسور و استبداد تا حد بالایی بر هنرمندان و دیگر لایه های فعال عرصه فرهنگ تحمیل می شود چرا که سانسور با خلاقیت آزاد فرهنگی در تضاد است و استبداد راه شرکت فعال و آزادانه منتقدان حکومت ها، از جمله هنرمندان منتقد را در تعیین سرنوشت خود می بندد.
هنرمند در میان دو سنگ آسیای دولت و مردم
در نظام های استبدادی و به ویژه نظام های مبتنی بر ایدئولوژی و مکتب، حکومت ها از هنرمندان می خواهند که به مبانی فکری و سیاسی نظام «متعهد» بوده و از آن دفاع کنند و مردمی که از برکت حضور آزاد احزاب سیاسی، نهادهای صنفی و دمکراتیک و مدنی و رسانه های آزاد محروماند نیز از هنرمندان خود می خواهند که کارکرد این نهادها را بر عهده گرفته و به صدای مخاطبان آثار خود بدل شوند.
عواملی چون سانسور و دو سنگ آسیای حکومت و مردم در جوامع محروم از دموکراسی، کناره گیری از سیاست عملی را برای هنرمندان دشوار کرده و هنرمندان این جوامع گاه بهای حضور خواسته یا ناخواسته خود را در سیاست عملی با جان و آزادی خود می پردازند.
اغلب نظریه پردازان «آزادی اندیشه، تخیل و بیان» را «مستلزمه ضروری» کار هنری، ادبی و فکری می دانند و تقلیل این آزادی ها را به «امتیاز انحصاری برخی کسان یا گرایش ها» با ماهیت آن در تضاد دیده و استقلال از حکومت و جناح های آن را، در نظام های استبدادی، شاخص روشنفکری تلقی می کنند.
نقش هنرمندان در دوم خرداد
در ایران از مشروطه تا کنون کم تر نویسنده، هنرمند و روشنفکری را می توان یافت که دستکم در دورانی از حیات فرهنگی و اجتماعی خود، خواسته یا ناخواسته، در سیاست نظری و عملی درگیر نشده است. بسیاری از نویسندگان، هنرمندان و دیگر خلاقان عرصه فرهنگ در ایران در سیاست عملی در جبهه اپوزیسیون و منتقد حکومت ها حضور و نقشی فعال داشته و در هر دو نظام شاهنشاهی و اسلامی، هنرمندان منتقد و غیر حکومتی بیگانه و گاه دشمن تلقی شده اند.
پس از انقلاب اسلامی لایه هایی از هنرمندان که خود را با صفت هایی چون «اسلامی»، «انقلابی»، «متعهد»، «ضد امپریالیست» و... از همکاران دیگر خود متمایز می کردند، در آثار و در زندگی سیاسی خود به هواداری از جناح های حکومتی برخاستند. بسیاری از نویسندگان و روشنفکران و برخی از هنرمندان ایرانی نیز کوشیدند تا استقلال سیاسی، فکری و فرهنگی خود را از جناح های حکومتی حفظ کنند.
سیاست های فرهنگی دولتی نیز هنرمندان و روشنفکران را در سی سال گذشته به دو گروه «خودی» و «غیر خودی» تقسیم کرده است. نویسندگان، روشنفکران و هنرمندان «غیر خودی» از امکان خلاقیت آزاد ادبی، فکری و هنری و از امکان حضور در سیاست عملی محروم شدند، برخی به اجبار به تبعید و مهاجرت تن دادند، برخی از صحنه حذف و خانه نشین شدند، برخی معیارها و ضوابط حکومتی را پذیرفتند و برخی با دشواری و تلاش بسیار حضور هنری، ادبی و فکری خود را ادامه دادند.
در برخی از ژانرها -چون نویسندگی و کارگردانی- سیاست حذف فرهنگی با معیارهای سخت تری اعمال و در برخی ژانرها چون بازیگری سینما، به رغم حذف برخی چهره های مشهور، با تساهل بیش تری برخورد شد اما در همه ژانرها راه حضور فعال در سیاست عملی در جبهه مستقل و ناوابسته به جناح های حکومتی بر همگان بسته ماند.
در حرکتی که به دوم خرداد موسوم شد، علاوه بر هنرمندان متمایل به جناح های حکومتی، برخی نویسندگان و هنرمندان مستقل غیر حکومتی نیز در جبهه اصلاح طلبان مذهبی به صف هواداران جناح های حکومتی پیوستند و در اغلب تحلیل ها بر نقش موثر بازیگران مشهور سینما در پیروزی آقای محمد خاتمی در دور اول و دوم انتخابات ریاست جمهوری تاکید شده است.
ترس وزیر از حضور هنرمندان؟
همه جناح های سیاسی جمهوری اسلامی به ویژه جناح معروف به اصول گرا، که وزیر ارشاد به آن تعلق دارد، بر تعهد اجتماعی، سیاسی و مکتبی هنرمندان و روشنفکران تاکید می کنند و از آنان می خواهند که در آثار و در سیاست عملی به تعهد خود عمل کنند. تضاد گفته های اخیر وزیر ارشاد ، که از هنرمندان خواست تا اعتبار هنری خود را در سیاست عملی و در مهم ترین عرصه مجاز آن، انتخابات ریاست جمهوری، هزینه نکنند، با مبانی فکری او و جناح او این برداشت را تقویت می کند که ترس از موضع گیری اغلب هنرمندان به سود نامزد جناح رقیب و به زیان آقای احمدی نژاد انگیزه اصلی وزیر ارشاد در موضع گیری اخیر او بوده است.
لحن آمرانه وزیر ارشاد، که در واژه های امری «باید» و «نباید» و در فعل امری «نکنند» خود را می نمایاند نیز، نمودی از نگاه وزیر فرهنگ را به هنر و هنرمندان به دست می دهد: «چهره هايی که محبوب مردم می شوند .... نبايد خودشان را هزينه اين و آن کنند، هنرمندان با حضور در برنامه های تبليغاتی نامزدهای انتخابات رياست جمهوری، از اعتبار مردمی خود هزينه نکنند.»
وزیر فرهنگ بر آن است که شهرت و اعتبار «سينماگران و هنرمندان مختلف» نه حاصل خلاقیت هنری آنان که نتیجه «سرمایه گذاری رسانه ملی و مجموعه سازمان های هنری کشور» است: «حضور سينماگران و هنرمندان مختلف در اين عرصه يک وجه ديگری نيز دارد و آن ... اعتباری است که از راه اعتماد و علاقه ملت به خودشان آفريده اند و سرمايه گذاری که رسانه ملی و يا مجموعه سازمان های هنری کشور روی آن کرده اند»
وزیر ارشاد با این نگاه در ادامه مصاحبه اخیر خود در باره نسبت ارشاد، سانسور و فرهنگ می گوید «من معتقد به تفكيک اين دو نيستم، فرهنگ ورزی بدون ارشاد بی معنا می شود»
کارمندان وزارت ارشاد با سانسور آثار هنری و ادبی مدعی راهنمایی و ارشاد خلاقان عرصه فرهنگ اند و وزیر ارشاد تمامی دستاوردهای فرهنگ بشری را که در جوامع برخوردار از دموکراسی و رها از ارشاد و سانسور خلق شده اند، «بی معنا» ارزیابی می کند.
مقایسه دستاورهای فرهنگی جوامعی که از خلاقیت فرهنگی آزاد و رها از ارشاد برخوردارند با فرهنگ ارشاد و سانسور شده ایران در سی سال اخیر و مقایسه ۳ سال گذشته، که ارشاد پر رنگ تر شده است، با سال های پیش معیاری مناسب برای ارزیابی سخنان آقای صفار هرندی به دست می دهند.
نقش هنرمندان و دیگر خلاقان عرصه فرهنگ در سیاست عملی به ویژه از قرن هیجدهم میلادی به بعد، از دورانی که رای مردم در سیاست موثر و لایه های گوناگون مردم نیز در کنار الیگارشی درباری و روحانی به مخاطبان آثار هنری پیوستند، از دغدغه های اصلی هنرمندان بوده است.
از آن دوران تا کنون سیاستمداران، که در دموکراسی ها به رای مردم نیز نیازمنداند، کوشیده اند تا از شهرت، محبوبیت، اعتبار و نفوذ هنرمندان در میان مردم بهره گیرند و گروهی از هنرمندان نیز با حمایت از یا مخالفت با سیاستمداران کوشیده اند تا بخشی از آرمان های اجتماعی و سیاسی خود را تحقق بخشند.
از همان دورانی که حضور هنرمندان در سیاست از عرصه نظر و آثار هنری فراتر رفته و در سیاست عملی به نسبت های متفاوت و در سمت و سوهای گوناگون موثر افتاد، گروهی از هنرمندان حضور هنرمند را در عرصه سیاست عملی با خلاقیت هنری معارض می دیدند و گروهی دیگر سکوت هنرمندان را در سیاست روزمره با تعهد اجتماعی آنان مغایر می دانستند .
در جوامع برخوردار از دموکراسی، کناره گیری هنرمندان از سیاست عملی یا حضور فعال آنان در این عرصه اغلب تصمیمی آزادانه و فردی است.
اما در نظام های استبدادی یا نیمه استبدادی، که روشنفکران، هنرمندان، نویسندگان و دیگر لایه های خلاق عرصه فرهنگ با سانسور و خودسانسوری رو به رو بوده و امکان فعالیت سیاسی یکسان برای همه گرایش ها وجود ندارد، موضع گیری عملی یا نظری علیه سانسور و استبداد تا حد بالایی بر هنرمندان و دیگر لایه های فعال عرصه فرهنگ تحمیل می شود چرا که سانسور با خلاقیت آزاد فرهنگی در تضاد است و استبداد راه شرکت فعال و آزادانه منتقدان حکومت ها، از جمله هنرمندان منتقد را در تعیین سرنوشت خود می بندد.
هنرمند در میان دو سنگ آسیای دولت و مردم
در نظام های استبدادی و به ویژه نظام های مبتنی بر ایدئولوژی و مکتب، حکومت ها از هنرمندان می خواهند که به مبانی فکری و سیاسی نظام «متعهد» بوده و از آن دفاع کنند و مردمی که از برکت حضور آزاد احزاب سیاسی، نهادهای صنفی و دمکراتیک و مدنی و رسانه های آزاد محروماند نیز از هنرمندان خود می خواهند که کارکرد این نهادها را بر عهده گرفته و به صدای مخاطبان آثار خود بدل شوند.
عواملی چون سانسور و دو سنگ آسیای حکومت و مردم در جوامع محروم از دموکراسی، کناره گیری از سیاست عملی را برای هنرمندان دشوار کرده و هنرمندان این جوامع گاه بهای حضور خواسته یا ناخواسته خود را در سیاست عملی با جان و آزادی خود می پردازند.
اغلب نظریه پردازان «آزادی اندیشه، تخیل و بیان» را «مستلزمه ضروری» کار هنری، ادبی و فکری می دانند و تقلیل این آزادی ها را به «امتیاز انحصاری برخی کسان یا گرایش ها» با ماهیت آن در تضاد دیده و استقلال از حکومت و جناح های آن را، در نظام های استبدادی، شاخص روشنفکری تلقی می کنند.
نقش هنرمندان در دوم خرداد
در ایران از مشروطه تا کنون کم تر نویسنده، هنرمند و روشنفکری را می توان یافت که دستکم در دورانی از حیات فرهنگی و اجتماعی خود، خواسته یا ناخواسته، در سیاست نظری و عملی درگیر نشده است. بسیاری از نویسندگان، هنرمندان و دیگر خلاقان عرصه فرهنگ در ایران در سیاست عملی در جبهه اپوزیسیون و منتقد حکومت ها حضور و نقشی فعال داشته و در هر دو نظام شاهنشاهی و اسلامی، هنرمندان منتقد و غیر حکومتی بیگانه و گاه دشمن تلقی شده اند.
پس از انقلاب اسلامی لایه هایی از هنرمندان که خود را با صفت هایی چون «اسلامی»، «انقلابی»، «متعهد»، «ضد امپریالیست» و... از همکاران دیگر خود متمایز می کردند، در آثار و در زندگی سیاسی خود به هواداری از جناح های حکومتی برخاستند. بسیاری از نویسندگان و روشنفکران و برخی از هنرمندان ایرانی نیز کوشیدند تا استقلال سیاسی، فکری و فرهنگی خود را از جناح های حکومتی حفظ کنند.
سیاست های فرهنگی دولتی نیز هنرمندان و روشنفکران را در سی سال گذشته به دو گروه «خودی» و «غیر خودی» تقسیم کرده است. نویسندگان، روشنفکران و هنرمندان «غیر خودی» از امکان خلاقیت آزاد ادبی، فکری و هنری و از امکان حضور در سیاست عملی محروم شدند، برخی به اجبار به تبعید و مهاجرت تن دادند، برخی از صحنه حذف و خانه نشین شدند، برخی معیارها و ضوابط حکومتی را پذیرفتند و برخی با دشواری و تلاش بسیار حضور هنری، ادبی و فکری خود را ادامه دادند.
در برخی از ژانرها -چون نویسندگی و کارگردانی- سیاست حذف فرهنگی با معیارهای سخت تری اعمال و در برخی ژانرها چون بازیگری سینما، به رغم حذف برخی چهره های مشهور، با تساهل بیش تری برخورد شد اما در همه ژانرها راه حضور فعال در سیاست عملی در جبهه مستقل و ناوابسته به جناح های حکومتی بر همگان بسته ماند.
در حرکتی که به دوم خرداد موسوم شد، علاوه بر هنرمندان متمایل به جناح های حکومتی، برخی نویسندگان و هنرمندان مستقل غیر حکومتی نیز در جبهه اصلاح طلبان مذهبی به صف هواداران جناح های حکومتی پیوستند و در اغلب تحلیل ها بر نقش موثر بازیگران مشهور سینما در پیروزی آقای محمد خاتمی در دور اول و دوم انتخابات ریاست جمهوری تاکید شده است.
ترس وزیر از حضور هنرمندان؟
همه جناح های سیاسی جمهوری اسلامی به ویژه جناح معروف به اصول گرا، که وزیر ارشاد به آن تعلق دارد، بر تعهد اجتماعی، سیاسی و مکتبی هنرمندان و روشنفکران تاکید می کنند و از آنان می خواهند که در آثار و در سیاست عملی به تعهد خود عمل کنند. تضاد گفته های اخیر وزیر ارشاد ، که از هنرمندان خواست تا اعتبار هنری خود را در سیاست عملی و در مهم ترین عرصه مجاز آن، انتخابات ریاست جمهوری، هزینه نکنند، با مبانی فکری او و جناح او این برداشت را تقویت می کند که ترس از موضع گیری اغلب هنرمندان به سود نامزد جناح رقیب و به زیان آقای احمدی نژاد انگیزه اصلی وزیر ارشاد در موضع گیری اخیر او بوده است.
لحن آمرانه وزیر ارشاد، که در واژه های امری «باید» و «نباید» و در فعل امری «نکنند» خود را می نمایاند نیز، نمودی از نگاه وزیر فرهنگ را به هنر و هنرمندان به دست می دهد: «چهره هايی که محبوب مردم می شوند .... نبايد خودشان را هزينه اين و آن کنند، هنرمندان با حضور در برنامه های تبليغاتی نامزدهای انتخابات رياست جمهوری، از اعتبار مردمی خود هزينه نکنند.»
وزیر فرهنگ بر آن است که شهرت و اعتبار «سينماگران و هنرمندان مختلف» نه حاصل خلاقیت هنری آنان که نتیجه «سرمایه گذاری رسانه ملی و مجموعه سازمان های هنری کشور» است: «حضور سينماگران و هنرمندان مختلف در اين عرصه يک وجه ديگری نيز دارد و آن ... اعتباری است که از راه اعتماد و علاقه ملت به خودشان آفريده اند و سرمايه گذاری که رسانه ملی و يا مجموعه سازمان های هنری کشور روی آن کرده اند»
وزیر ارشاد با این نگاه در ادامه مصاحبه اخیر خود در باره نسبت ارشاد، سانسور و فرهنگ می گوید «من معتقد به تفكيک اين دو نيستم، فرهنگ ورزی بدون ارشاد بی معنا می شود»
کارمندان وزارت ارشاد با سانسور آثار هنری و ادبی مدعی راهنمایی و ارشاد خلاقان عرصه فرهنگ اند و وزیر ارشاد تمامی دستاوردهای فرهنگ بشری را که در جوامع برخوردار از دموکراسی و رها از ارشاد و سانسور خلق شده اند، «بی معنا» ارزیابی می کند.
مقایسه دستاورهای فرهنگی جوامعی که از خلاقیت فرهنگی آزاد و رها از ارشاد برخوردارند با فرهنگ ارشاد و سانسور شده ایران در سی سال اخیر و مقایسه ۳ سال گذشته، که ارشاد پر رنگ تر شده است، با سال های پیش معیاری مناسب برای ارزیابی سخنان آقای صفار هرندی به دست می دهند.