عاصم صدیقی:
مدیر و بنیانگذار سازمان غیر دولتی «سیتی سیرکل» در بریتانیا است. این بنیاد از متخصصان جوان و مسلمان بریتانیایی تشکیل شده است. برای آموزش و ترویج گفتوگو این بنیاد هر هفته یک نظرگاه برپا میکند تا به این روش میان جامعه مسلمان بریتانیا و دیگر شهروندان آن کشور رابطه برقرار کند.عاصم صدیق نظریه پرداز و عضو مرکز مطالعات استراتژیک در بریتانیا نیز هست. وی یکی مفسر خبری است و به شکل آزاد در شبکههای بینالمللی به تفسیر و بیان دیدگاههایش میپردازد.
عاصم صدیقی، در مطلبی در روزنامه گاردین چاپ لندن با اشاره به حوادث پس از انتخابات در ایران مینویسد: با مشخص شدن تقلب در این انتخابات عناصر خطرناک در یک نظام دیکتاتوری خود را به وضوح آشکار میسازد و مفهوم «حکومت اسلامی» به مسخره گرفته میشود.
نویسنده با یادآوری مبارزه مردم ایران در دوران انقلاب سال ۵۷ مینویسد: هیچکس در آن زمان حتی تصور این را هم نمیکرد که روزی یک نظام استبدادی دیگر جای رژیم شاه را بگیرد و عمامه به جای تاج سلطنتی بنشینند.
عبارت توصیفی مثل «اسلامی» خواندن حکومت دلیلی بر «عادلانه» بودن یک نظام نیست بلکه این ساختار یک حکومت مثل تفکیک قوا، حسابرسی و نظارت و در نهایت انتخابی بودن و پاسخگویی رهبر و مقامهای اصلی به مردم است که ذات این نظام را مشخص میکند.
به اعتقاد عاصم صدیقی، ساختار حکومت ایران بر روی کاغذ بیشتر به یک «خیالبافی اسلامی» شباهت دارد. ولی فیقه یا رهبر نظام نه منتخب مردم است و نه برگزیده یک ساخاتار انتخاباتی و پاسخگو. ولی فقیه یا امام و برگزیدگان وی همه بر فراز قانون هستند و به اصطلاح «اراده خداوند» را در مورد تمام مسائل مهم کشور تعیین میکنند.
در تاریخ اسلام فقط پیامبر برای یک دوره کوتاه چنین جایگاهی داشت و با اتکا به موقعیت الهی خود رهبری سیاسی و معنوی جامعه را در دست داشت. این سنت اسلامی به آن معنا نیست که دیگران خود را نماینده دین و خدا بنامند و به این اعتبار موقعیتی بلامنازع و مطلق در هدایت جامعه مردم را برای خود بسازند.
در هر صورت اگر جامعه ای تصمیم میگیرد که امام و یا خلیفهای داشته باشد درست مثل نظامهای «سلطنتی مشروطه»، وی باید در چارچوب قانون و نه بر فراز آن عمل کرده و صرف رهبری معنوی جامعه را به دور از هر گونه سیاست برعهده بگیرد.
عاصم صدیقی در مطلب خود در روزنامه گاردین تاکید میکند که مراجع و رهبران دینی باید به دور از حکومت بوده و دیدگاههای خود را درمورد امور دنیوی با مردم در میان بگذارند و مردم در پذیرش و یا رد آنها مختار هستند. درست مثل گروههای مدافع یک نظریه یا لابیهای سیاسی اجتماعی که امروزه در جوامع مدرن شاهد آن هستیم.
هر روز که میگذرد حکومت اسلامی ایران مشروعیت خود را در میان مردم آن کشور از دست میدهد . بنابراین بیشتر و بیشتر به سرکوب روی میآورد و در این روند راهی ندارد جز خشونت بیشتر و یا از دست دادن کنترل و اقتدار خود.
به اعتقاد عاصم صدیقی در شرایط فعلی به نظر میرسد که اکثر ایرانیان خواهان پایان دادن به جمهوری اسلامی و یا برقراری دمکراسی به شیوه غربی آن نیستند. آنچه که آنها میخواهند حق انتخاب رهبران سیاسی است. ایرانیان ملتی بزرگ با تاریخی شکوهمند هستند و مسلما خواهند توانست شیوه دمکراتیک ویژه خود را پیدا کنند که منعکس کننده فرهنگ و سنن این کشور باشد. ولی نکته مهم این است که حکومت اسلامی ایران این حق را از مردم گرفته است.
حاکمان فعلی ایران منتقدان و مخالفان را جاسوسان و عوامل آمریکا و صهیونیسم معرفی میکنند. در حالیکه پرزیدنت اوباما به درستی سعی کرده است طوری عمل کند که بهانه ای برای تبلیغات و سرکوب بیشتر به دست آنها ندهد. با این همه حکومت ایران به توهم پراکنی و گمراه کردن مردم ادامه میدهد. از یک طرف چنین آرا اغراق آمیزی را برای پیروزی احمدی نژاد تهیه میکند و از سوی دیگر چهرههایی نظیر موسوی یا خاتمی را که خود از مدیران این حکومت بوده اند جاسوس بریتانیا و صهیونیستها معرفی میکند.
در پایان عاصم صدیقی از کسانی که به خاطر دشمنی با آمریکا و یا اسرائیل از حکومت ایران و عملکرد آن دفاع میکنند انتقاد کرده و میگوید دیکتاتوری در هر کشوری – چه طرفدار غرب مثل مصر و چه خصم غرب مثل ایران – غلط است. مردم ایران مثل هر کشور دیگری باید حق انتخاب هر کسی را که میپسندند داشته باشند و از تجارب و اشتباهات خود بیاموزند و سرکوبگر چه عمامه به سر داشته باشد و چه تاج، باز یک سرکوبگر است.