شکستهای پی در پی و افت شدید تیم ملی فوتبال ایران به طور خاص و افت ورزش کشور در مسابقات جهانی (مثل المپیک) به طور عام در دوران دولت احمدی نژاد موضوعی فراتر از مشکلات مالی، فنی و تاکتیکی یا مربیگری و نقش ستارگان است. بودجهی ورزش قهرمانی کشور در این دوره افزایش داشته و درآمد ورزشکاران و مربیان نیز افزایش قابل توجهی را نشان میدهد. در غیر از کادر مدیریت تربیت بدنی و فدراسیونها که با عوامل سپاهی پر شده تغییر دیگری در حوزههای مدیریتی و فنی به چشم نمیخورد. دلیل این افت در نتیجه گیری چیست؟ چه رابطهی میان افت محبوب ترین ورزش کشور یعنی فوتبال با نامحبوبترین حکومت کشور در چند دهه اخیر وجود دارد؟
دمکراسی و مدال آوری
کشورهای دمکراتیک دنیا از حیث افتخارات ورزشی در بالاترین رتبهها قرار میگیرند. نتایج مسابقات المپیک و مسابقات جهانی در رشتههای مختلف بالاخص ورزشهای جمعی مثل فوتبال این نکته را به خوبی روشن میسازد. جوامعی که دارای حکومتهای اقتدارگرا هستند حتی در صورت سرمایه گذاری بسیار بیشتر در رشتههایی مدال میآورند که کار فردی و حمایت خانواده در موفقیت نقش کلیدی دارند، مثل شنا، کشتی، ژیمناستیک، ورزشهای رزمی، وزنه برداری، تیر اندازی، مشت زنی و دو و میدانی. در این رشتهها نیز کشورهای دمکراتیک پا به پای جهان غیر دمکراتیک حرکت کرده و موفقیت کسب کردهاند.
اروپای شرقی در دوران کمونیستی هیچ گاه نتوانست از اروپای غربی در ورزشهایی مثل فوتبال یا بسکتبال یا والیبال پیشی بگیرد و موفقیتهای این کشورها در ورزشهای جمعی اتفاقی و نادر بودند. آن دسته از کشورهای آفریقایی، آمریکای لاتین، خاورمیانه و شرق دور که فرایند دمکراتیزاسیون در آنها بسیار کند بوده همین روند غیر موفقیت آمیز در ورزشهای جمعی را منعکس میسازند و علی رغم برخی پیشرفتها هرگز نمیتوانند با کشورهای دارای نظام دمکراسی به رقابت بپردازند. به عنوان نمونه،میز آمیز کوبا به عنوان یکی از بازماندگان رژیمهای کمونیستی عمدتا در ورزشهایی مثل مشت زنی، ورزشهای رزمیو کشتی و دیگر ورزشهای انفرادی مدال آور بوده است.
توسعهی اقتصادی و ورزش
حتی اگر توسعهی اقتصادی پیش زمینهی موفقیت در میدانهای جهانی و منطقهای باشد این امر در حوزه ی ورزشهای جمعی بدون باز شدن فضای سیاسی و شفافیت و حکومت قانون که برخی از مشخصات دمکراسی هستند به موفقیت منتهی نمیشود. موفقیت قابل توجه ژاپن و کرهی جنوبی در ورزشهای جمعی در آسیا مدیون توسعهی اقتصادی و دمکراتیزاسیون در این کشورهاست. چین، علی رغم توسعهی اقتصادی نتوانسته در ورزشهای تیمی همان موفقیتی را کسب کند که در ورزشهای غیر تیمی.
البته سقف موفقیت در ورزشهای تیمی علاوه بر دمکراسی به عوامل دیگری مثل زیر ساختهای ورزش، نهادهای حرفهای و تخصصی مستقل در حوزهی ورزش، گسترش ورزش در موسسات آموزشی و به طور کلی سطح توسعهی اقتصادی و اجتماعی جامعه بستگی دارد. اما در جامعهای با سطح مشخصی از توسعه، دمکراسی و اقتدارگرایی در میزان موفقیت در مسابقات ورزشی جمعی تفاوت معنادار ایجاد میکنند.
اقتدارگرایی و ورزش تیمی
اگر به سیر تحول ورزشهای جمعی (عمدتا والیبال، بسکتبال، فوتبال) در پنج دههی اخیر در ایران نظری بیفکنیم خواهیم دید که رابطه ای معکوس میان میزان دیکتاتوری در جامعه و سیاست با موفقیت در ورزشهای جمعی وجود دارد: هر چه قدر بر میزان اقتدارگرایی حکومت افزوده میشود از میزان موفقیت تیمهای ملی در ورزشهای جمعی کاسته میشود (موضوع افت در ورزشهای غیر تیمی به تبیین جداگانهای نیاز دارد) و هرچه قدر جامعه به سمت دمکراسی پیش برود موفقیت تیمهای ملی در ورزشهای جمعی افزایش مییابد.
عدم استقلال مدیریت ورزش
چهار دلیل برای تبیین رابطهی دمکراسی و اقتدارگرایی با موفقیت در میدانهای مسابقات ورزشی جمعی میتوان ارائه کرد. دلیل اول عدم استقلال مدیریت ورزش در نظامهای دیکتاتوری مثل ایران کنونی است. با افزوده شدن اقتدارگرایی از استقلال فدراسیونها و مدیران حرفه ای ورزش کاسته میشود. با افزایش دخالت سیاستمداران و بالاخص نظامیان در مدیریت ورزش بالاخص ورزشهای جمعی، دینامیسم درونی و طبیعی تیمها آن چنان که باید و شاید کار نمیکند و اختلاف و چند دستگی میان بازیکنان جای اتحاد و همبستگی را میگیرد. موفقیت در میدان بازی با دستور و صدور فرامین که کار اصلی نظامیان است به دست نمیآید.
نگرش به ورزش جمعی در حوزهی عمومی به عنوان تهدید
دلیل دوم اختلالی است که در رژیمهای دیکتاتوری در رابطهی میان تماشاگران و طرفداران با بازیکنان ایجاد میشود. این رابطه نقشی کلیدی در موفقیت تیمها بازی میکند. ورزشهایی مثل کشتی یا وزنه برداری یا گلف یا دوچرخه سواری هیچ گاه نمیتوانند جمعیتهای چند ده هزار نفری را به ورزشگاهها بکشانند و آن جمعیتها هستند که به تیمها شور و شوق و تحرک میبخشند. از همین جهت است که بازی در خانه یا خانهی حریف معمولا نتایج متفاوتی را به دنبال دارد. اما رژیمهای دیکتاتوری هم از جمعیتهای بیش از سه نفر هراس دارند و هم از محبوبیت افرادی غیر از حاکمان. به همین دلیل این رژیمها هم در دینامیسم جمعیت شرکت کننده در ورزشگاهها (نمادها، شعارها، ترکیب) و هم رابطهی میان ورزشکاران و مردم اختلال ایجاد میکنند. این اختلال در روحیهی بازیکنان و تماشاگران تاثیر منفی دارد.
هرگونه نتیجه که موجب بروز احساسات مردم در خیابانها شود (مثل ریختن میلیونها ایرانی به خیابان پس از بازی ایران و استرالیا و ورود تیم ملی فوتبال به مسابقات جام جهانی) یک تهدید امنیتی برای رژیم دیکتاتوری به شمار میرود.
جلوگیری از حضور بخش غیر دولتی
دلیل سوم افزایش سطح دولتی شدن ورزش با افزایش اقتدارگرایی حکومت است. در حکومتهای دمکراتیک علاوه بر بودجههای دولتی، بخش غیر دولتی نیز به ورزش کمک میکند (از طریق جمع آوری منابع مالی، فعالیتهای داوطلبانه، انجمنهای تخصصی و حرفهای ورزشی و گروههای سازمان یافتهی هواداران) اما در نظامهای اقتدارگرا مسیرهای غیر دولتی حمایت از ورزش بالاخص ورزشهای تیمی بسته یا بسیار محدود میشود.
ورزش جمعی و غرور ملی
به علت پر تماشاگر بودن و حساس تر بودن مسابقات ورزشی جمعی در سطح بین المللی و در گیر بودن احساس غرور ملی با نتایج مسابقات، حکومتهای دیکتاتوری تلاش میکنند بدون در اختیار داشتن زمینهها و امکانات لازم به تحریک احساسات مردم بپردازند که معمولا نتیجهی معکوس نیز در بر دارد. مدیران و مقامات حکومتهای دیکتاتوری هیچ گاه شکستها را به خود نسبت نمیدهند در حالی که پیروزیها را به حساب خود واریز میکنند تا از غرور ملی به نفع خود بهره ببرند. اما در حکومتهای دمکراتیک، مقامات همان طور که از پیروزیها کسب اعتبار میکنند مسئولیت شکستها را نیز بر عهده میگیرند.
مشکل ورزش کشور در حکومت اقتدارگرای موجود آن است که کسی مسئولیت افتها و شکستها را بر عهده نمیگیرد و به همین دلیل از آنها درس لازم برای آینده و تصحیحی روندها گرفته نمیشود، فدراسیونها استقلال ندارند و مدیریت ورزش در اختیار اهل ورزش نیست، بخش خصوصی در حوزه ی ورزش چندان فعال نیست، و مقامات کشور به ورزش نیز مثل همه ی امور به عنوان تهدیدی برای بقای نظام مینگرند.
------------------
نظرات مندرج در این یادداشت الزاما انعکاس نظر رادیوفردا نیست.
دمکراسی و مدال آوری
کشورهای دمکراتیک دنیا از حیث افتخارات ورزشی در بالاترین رتبهها قرار میگیرند. نتایج مسابقات المپیک و مسابقات جهانی در رشتههای مختلف بالاخص ورزشهای جمعی مثل فوتبال این نکته را به خوبی روشن میسازد. جوامعی که دارای حکومتهای اقتدارگرا هستند حتی در صورت سرمایه گذاری بسیار بیشتر در رشتههایی مدال میآورند که کار فردی و حمایت خانواده در موفقیت نقش کلیدی دارند، مثل شنا، کشتی، ژیمناستیک، ورزشهای رزمی، وزنه برداری، تیر اندازی، مشت زنی و دو و میدانی. در این رشتهها نیز کشورهای دمکراتیک پا به پای جهان غیر دمکراتیک حرکت کرده و موفقیت کسب کردهاند.
اروپای شرقی در دوران کمونیستی هیچ گاه نتوانست از اروپای غربی در ورزشهایی مثل فوتبال یا بسکتبال یا والیبال پیشی بگیرد و موفقیتهای این کشورها در ورزشهای جمعی اتفاقی و نادر بودند. آن دسته از کشورهای آفریقایی، آمریکای لاتین، خاورمیانه و شرق دور که فرایند دمکراتیزاسیون در آنها بسیار کند بوده همین روند غیر موفقیت آمیز در ورزشهای جمعی را منعکس میسازند و علی رغم برخی پیشرفتها هرگز نمیتوانند با کشورهای دارای نظام دمکراسی به رقابت بپردازند. به عنوان نمونه،میز آمیز کوبا به عنوان یکی از بازماندگان رژیمهای کمونیستی عمدتا در ورزشهایی مثل مشت زنی، ورزشهای رزمیو کشتی و دیگر ورزشهای انفرادی مدال آور بوده است.
توسعهی اقتصادی و ورزش
حتی اگر توسعهی اقتصادی پیش زمینهی موفقیت در میدانهای جهانی و منطقهای باشد این امر در حوزه ی ورزشهای جمعی بدون باز شدن فضای سیاسی و شفافیت و حکومت قانون که برخی از مشخصات دمکراسی هستند به موفقیت منتهی نمیشود. موفقیت قابل توجه ژاپن و کرهی جنوبی در ورزشهای جمعی در آسیا مدیون توسعهی اقتصادی و دمکراتیزاسیون در این کشورهاست. چین، علی رغم توسعهی اقتصادی نتوانسته در ورزشهای تیمی همان موفقیتی را کسب کند که در ورزشهای غیر تیمی.
البته سقف موفقیت در ورزشهای تیمی علاوه بر دمکراسی به عوامل دیگری مثل زیر ساختهای ورزش، نهادهای حرفهای و تخصصی مستقل در حوزهی ورزش، گسترش ورزش در موسسات آموزشی و به طور کلی سطح توسعهی اقتصادی و اجتماعی جامعه بستگی دارد. اما در جامعهای با سطح مشخصی از توسعه، دمکراسی و اقتدارگرایی در میزان موفقیت در مسابقات ورزشی جمعی تفاوت معنادار ایجاد میکنند.
اقتدارگرایی و ورزش تیمی
اگر به سیر تحول ورزشهای جمعی (عمدتا والیبال، بسکتبال، فوتبال) در پنج دههی اخیر در ایران نظری بیفکنیم خواهیم دید که رابطه ای معکوس میان میزان دیکتاتوری در جامعه و سیاست با موفقیت در ورزشهای جمعی وجود دارد: هر چه قدر بر میزان اقتدارگرایی حکومت افزوده میشود از میزان موفقیت تیمهای ملی در ورزشهای جمعی کاسته میشود (موضوع افت در ورزشهای غیر تیمی به تبیین جداگانهای نیاز دارد) و هرچه قدر جامعه به سمت دمکراسی پیش برود موفقیت تیمهای ملی در ورزشهای جمعی افزایش مییابد.
عدم استقلال مدیریت ورزش
چهار دلیل برای تبیین رابطهی دمکراسی و اقتدارگرایی با موفقیت در میدانهای مسابقات ورزشی جمعی میتوان ارائه کرد. دلیل اول عدم استقلال مدیریت ورزش در نظامهای دیکتاتوری مثل ایران کنونی است. با افزوده شدن اقتدارگرایی از استقلال فدراسیونها و مدیران حرفه ای ورزش کاسته میشود. با افزایش دخالت سیاستمداران و بالاخص نظامیان در مدیریت ورزش بالاخص ورزشهای جمعی، دینامیسم درونی و طبیعی تیمها آن چنان که باید و شاید کار نمیکند و اختلاف و چند دستگی میان بازیکنان جای اتحاد و همبستگی را میگیرد. موفقیت در میدان بازی با دستور و صدور فرامین که کار اصلی نظامیان است به دست نمیآید.
نگرش به ورزش جمعی در حوزهی عمومی به عنوان تهدید
رژیمهای دیکتاتوری هم از جمعیتهای بیش از سه نفر هراس دارند و هم از محبوبیت افرادی غیر از حاکمان. به همین دلیل این رژیمها هم در دینامیسم جمعیت شرکت کننده در ورزشگاهها (نمادها، شعارها، ترکیب) و هم رابطهی میان ورزشکاران و مردم اختلال ایجاد میکنند. این اختلال در روحیهی بازیکنان و تماشاگران تاثیر منفی دارد.
هرگونه نتیجه که موجب بروز احساسات مردم در خیابانها شود (مثل ریختن میلیونها ایرانی به خیابان پس از بازی ایران و استرالیا و ورود تیم ملی فوتبال به مسابقات جام جهانی) یک تهدید امنیتی برای رژیم دیکتاتوری به شمار میرود.
جلوگیری از حضور بخش غیر دولتی
دلیل سوم افزایش سطح دولتی شدن ورزش با افزایش اقتدارگرایی حکومت است. در حکومتهای دمکراتیک علاوه بر بودجههای دولتی، بخش غیر دولتی نیز به ورزش کمک میکند (از طریق جمع آوری منابع مالی، فعالیتهای داوطلبانه، انجمنهای تخصصی و حرفهای ورزشی و گروههای سازمان یافتهی هواداران) اما در نظامهای اقتدارگرا مسیرهای غیر دولتی حمایت از ورزش بالاخص ورزشهای تیمی بسته یا بسیار محدود میشود.
ورزش جمعی و غرور ملی
به علت پر تماشاگر بودن و حساس تر بودن مسابقات ورزشی جمعی در سطح بین المللی و در گیر بودن احساس غرور ملی با نتایج مسابقات، حکومتهای دیکتاتوری تلاش میکنند بدون در اختیار داشتن زمینهها و امکانات لازم به تحریک احساسات مردم بپردازند که معمولا نتیجهی معکوس نیز در بر دارد. مدیران و مقامات حکومتهای دیکتاتوری هیچ گاه شکستها را به خود نسبت نمیدهند در حالی که پیروزیها را به حساب خود واریز میکنند تا از غرور ملی به نفع خود بهره ببرند. اما در حکومتهای دمکراتیک، مقامات همان طور که از پیروزیها کسب اعتبار میکنند مسئولیت شکستها را نیز بر عهده میگیرند.
مشکل ورزش کشور در حکومت اقتدارگرای موجود آن است که کسی مسئولیت افتها و شکستها را بر عهده نمیگیرد و به همین دلیل از آنها درس لازم برای آینده و تصحیحی روندها گرفته نمیشود، فدراسیونها استقلال ندارند و مدیریت ورزش در اختیار اهل ورزش نیست، بخش خصوصی در حوزه ی ورزش چندان فعال نیست، و مقامات کشور به ورزش نیز مثل همه ی امور به عنوان تهدیدی برای بقای نظام مینگرند.
------------------
نظرات مندرج در این یادداشت الزاما انعکاس نظر رادیوفردا نیست.