رم، ایتالیا؛ خواندن سرود یار دبستانی در سالن اجرای سمفونی
مقامات وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی «انتقال پیام صلح و دوستی» جمهوری اسلامی به اروپاییان و « معرفی هنر ایران به سایر کشورها» را از مهم ترین اهداف اعزام ارکستر سمفونیک تهران به چند کشور اروپایی از جمله سوییس، ایتالیا، فرانسه، بلژیک و هلند اعلام کردند.
این مقامات امیدوار بودند که این ارکستر، «که اعضاء و همراهان آن ۱۴۰ نفر» اعلام شدند، با اجرای قطعه معروف به «صلح و امید و دو قطعه از برامس و آثاری از حشمت سنجری» در «بهترین» و گران ترین سالن های اروپا، «هنرپروری، فرهنگ دوستی و صلح خواهی جمهوری اسلامی» را به افکار عمومی اروپاییان نشان دهد.
ترکیب جمعیتی کسانی که برای شنیدن اجراهای ارکستر سمفونیک تهران حضور یافته یا دعوت شدند، و اکثریت قریب به اتفاق ایرانی بودند، بی توجهی به تقریب کامل رسانه های اروپایی به کیفیت هنری یا محتوایی این اجراها، محدود شدن بازتاب خبری این اجراها در رسانه های اروپایی به چند مورد انگشت شمار و آن هم منحصر به گزارش اعتراض سیاسی معترضان و... از شکست ماموریت ارکستر سمفونیک تهران حکایت می کنند و نشان می دهد که این ارکستر «پیام صلح و دوستی جمهوری اسلامی» را به اروپاییان مخابره نکرد.
بازتاب خبری اجراهای ارکسترسمفونیک تهران در رسانه های فارسی زبان داخل و خارج از کشور نیز به گزارش بعد سیاسی این ماجرا، حضور فعال هواداران جنبش دموکراسی خواهی در سالن های اجرا و بحث در باره درستی یا نادرستی برخورد سیاسی با آثار هنری و روی دادهای فرهنگی محدود شد.
گروه هایی از ایرانیان هوادار جنبش دموکراسی خواهی ایران با آکسیون های اعتراضی در سالن های اجراء و افشاگری در رسانه های اروپایی از فضای برآمده از این رخداد بهره گرفتند تا توجه بیش تر افکار عمومی اروپاییان را به سرکوب خشن تظاهرات مسالمت آمیز در ایران جلب کنند.
عوامل گوناگونی از جمله شهرت جهانی دولت ایران در اعمال سانسور همه جانبه بر هنر و ادبیات، کارنامه جمهوری اسلامی در تقلیل فرهنگ، هنر و ادبیات به تبلیغات سیاسی و ایدئولوژیک، بازتاب گسترده سرکوب خشن منتقدان و مخالفان در رسانه های اروپا، حاکمیت فرهنگ تک صدایی و مغایر با خلاقیت ادبی و هنری در ایران، سابقه جمهوری اسلامی در بی اعتنایی به فرهنگ مستقل و حذف هنر و ادبیات معاصر، آکسیون های اعتراضی هواداران جنبش سبز، ضعف حرفه ای ارکستر سمفونیک تهران و... تحقق اهداف مقامات ایران را ناممکن و سفر دو هفته ای ارکستر سمفونیک تهران به اروپا را، که قرار بود سفری تبلیغاتی ـ فرهنگی باشد، به فضایی برای آکسیون های حمایتی از جنبش دموکراسی خواهی در ایران و اعتراض به سرکوب، سانسور و استبداد بدل کرد.
تقلیل فرهنگ به تبلیغات
جمهوری اسلامی شاید بیش از هر حکومتی در جهان مدعی فرهنگ پروری است اما از انگشت شمار حکومت هایی در جهان است که فرهنگ و خلاقیت فرهنگی را در داخل کشور با سانسور و اعمال خودسانسوری سرکوب کرده و در خارج از کشور نیز معرفی فرهنگ کلاسیک و معاصر ایران را به جهانیان به تبلیغات یک سویه سیاسی و ایدئولوژیک تقلیل داده است.
کشورهای اسلامی، حتی عربستان سعودی، از چند دهه پیش تا کنون، بودجه و نیروی تخصصی کلانی را به معرفی فرهنگ کلاسیک و معاصر خود در اروپا اختصاص داده و نهادهای بزرگی را برای تحقق این هدف تاسیس کرده اند.
اما جمهوری اسلامی، که خلاقیت فرهنگی را پیرو و مبلغ سیاست و ایدئولوژی خود می خواهد، از معرفی فرهنگ کلاسیک و معاصر ایران در خارج از کشور خودداری کرده، کار فرهنگی برون مرزی را، به سیاق داخل کشور، به تبلیغات سیاسی تقلیل داده و حتی برای معرفی فرهنگ، هنر، ادبیات و فلسفه اسلامی، که ادعای میراث بری آن را دارد، گامی موثر برنداشته است.
کارنامه سفید و گاه منفی جمهوری اسلامی در عرصه فعالیت های فرهنگی در اروپا از دلایل اصلی شکست ماموریت ارکستر سمفونیک تهران بود چرا که گوش رسانه ها، محافل دانشگاهی و هنری و افکار عمومی اروپاییان به فعالیت های فرهنگی جمهوری اسلامی آشنا نیست و رایزنی فرهنگی در اغلب سفارتخانه های ایران به دفتر مبلغان ناآشنا با فرهنگ بدل شده است.
نسبت هنرمند و قدرت استبدادی
در بخش اصلی اجراهای اخیر ارکستر سمفونیک تهران در اروپا «سمفونی انقلاب» اثر مجید انتظامی، که به «سمفونی صلح و امید» تغییر نام داده است، اجرا شد.
تاثیرگذاری بر افکار عمومی اروپاییان، که ایران را به دلیل غنی سازی اورانیوم برخلاف قطعنامه های شورای امنیت و نیز به دلیل حمایت از گروه های تندرو فلسطینی و لبنانی، به جنگ افروزی و تنش زایی متهم می کند، می تواند از دلایل این تغییر نام باشد.
کارنامه سفید و گاه منفی جمهوری اسلامی در عرصه فعالیت های فرهنگی در اروپا از دلایل اصلی شکست ماموریت ارکستر سمفونیک تهران بود چرا که گوش رسانه ها، محافل دانشگاهی و هنری و افکار عمومی اروپاییان به فعالیت های فرهنگی جمهوری اسلامی آشنا نیست و رایزنی فرهنگی در اغلب سفارتخانه های ایران به دفتر مبلغان ناآشنا با فرهنگ بدل شده است.
سنجش این قطعه ایرانی، که عنوان پرمدعا اما کلیشه ای «صلح و دوستی» را یدک می کشد، با انواع موسیقی کنونی در اروپا، یا حتا با نمونه کلاسیک «کر شادی»، با شعر شیللر در سمفونی نه بتهوون، که نماد کلاسیک صلح و دوستی است، می تواند فاصله بعید ساختاری و محتوایی قطعه ایرانی مورد تایید وزارت ارشاد را با ارزش های هنری و ذهنیت و پسند اروپاییان نشان دهد.
مجید انتظامی از بهترین موسیقی دانان ایران و رهبر ارکستر سمفونیک تهران است و در عرصه ساختن یا تنظیم موسیقی با ارزش برای فیلم های ایرانی در ایران شهرت و اعتبار بسیار دارد.
مجید انتظامی این اثر را «سال پیش به سفارش معاونت هنری وزارت ارشاد و با حمايت انجمن موسيقی ايران»، «در چهار موومان با عناوين طلوع فجر، هجران آفتاب، تداوم نور و سازندگی» ساخته است.
تولید اثر هنری بر اساس سفارش دولتی که سخت ترین سانسور و شدیدترین خودسانسوری را بر هنر و ادبیات اعمال و به سیاست تحمیل فرهنگ تک صدایی با توجیه «اسلامی کردن فرهنگ» و «مبارزه با تهاجم فرهنگی» افتخار می کند، به سفارش وزارت ارشاد، نهادی که تحمیل سانسور رسمی را بر عهده دارد، در عرصه موسیقی، که نه فقط با سانسور سیاسی و سانسور فرم و ژانر، که با سانسورهایی چون ممنوعیت تک خوانی زنان، ممنوعیت ژانرهایی از موسیقی و ممنوعیت نمایش آزاد ساز در رسانه های تصویری و... رو به رو است، بحثی جدی را در زمینه نسبت هنر و هنرمند با قدرت و استبداد و سانسور برمی انگیزد.
تحلیل و نقد این اثر نیز به دلیل سیاسی بودن فرم، ساختار و محتوای آن و نیز به دلیل سیاسی شدن اجراهای آن در ایران و خارج از ایران، با تکیه بر معیارها و ارزش های هنری ممکن نیست. آقای منوچهر صهبایی، رهبر ارکستر سمفونیک تهران در اجراهای اخیر در اروپا، اعلام کرد که «این قطعه به اشتباه سمفونی خوانده شده اما ویژگی های کلاسیک یک سمفونی را ندارد و در واقع یک قطعه است در چهار قسمت».
گردن زدن موسیقی به پای سیاست
گروه هایی از ایرانیان هوادار جنبش سبز در ایران در اجراهای ارکسترسمفونیک تهران در اروپا حضور یافتند و به شیوه های گوناگون به سرکوب جنبش اعتراضی ایران اعتراض و ارکستر سنفونیک تهران را به همکاری با نظامی متهم کردند که تظاهرات مسالمت آمیز مردم را با خشونت سرکوب و آثار هنری را در سی سال گذشته سانسور کرده است. این اعترض ها در هلند شدیدتر بود و در رسانه های فارسی زبان بازتاب گسترده ای یافت.
فرهنگ و خلاقیت هنری و ادبی مستقل لزوما فعالیتی سیاسی نیست. برخورد سیاسی با هنر و ادبیات، سیاسی کردن همه آثار و رخدادهای هنری و ادبی، بهره گیری از هر فضایی، حتی سالن ارکستر، و هر برنامه ای، حتا اجرای قطعه ای موسیقی، برای بیان اعتراض یا همراهی با گرایش های سیاسی و به قصد تبلیغات سیاسی، هر چند با اهداف آزادی خواهانه و حقوق بشری، می تواند به فرهنگ تک صدایی، تهی کردن هنر و ادبیات و فرهنگ از محتوای خود و تقلیل فرهنگ به تبلیغات سیاسی و به مراسم گردن زنی هنر به پای سیاست منجر شود.
اما اجراهای اخیر ارکستر سمفونیک تهران در اروپا، به گفته صریح برنامه ریزان و سرمایه گذاران دولتی و سرپرست ارکستر، به شهادت ساختار و محتوای اثر اجرا شده و نیز به دلیل زمان و فضای اجرا، رخدادی فرهنگی نبود و بار سیاسی و تبلیغاتی آن چندان پررنگ بود که فرهنگ و هنر و ادبیات در آن جایی نداشت و به ناچار برخوردی سیاسی را بر می انگیخت.
آهنگساز قطعه «صلح و امید» یا «سمفونی انقلاب»، که اثر را به سفارش وزارت ارشاد تولید کرده است، و ارکستر سمنونیک تهران، که با سرمایه گذاری این وزارتخانه و همزمان با جشن های سالگرد انقلاب اسلامی و سرکوب خشن تظاهرات اعتراضی به اروپا سفر کرده است، در موقعیتی «صلح خواهی و فرهنگ پروری» نظام جمهوری اسلامی، نه مردم ایران یا فرهنگ ایرانی، را تبلیغ می کنند، که این نظام برای خلق فضای رعب و وحشت به اعدام زندانیان سیاسی، بازداشت و محاکمه های غیرقانونی و تهدید و ارعاب مستقیم متوسل شده، تظاهرات مسالمت آمیز مردم معترض را با خشونت پاسخ داده، از تندروترین گروه های فلسطینی و لبنانی حمایت کرده و نزدیک به سی سال سانسور هنر و ادبیات و سرکوب هنرمندان، نویسندگان و روزنامه نویسان را در کارنامه خود ثبت کرده است.
به هنگامی که هنرمند و اثر هنری از استقلال فرهنگی، که لازمه خلاقیت آزاد است، چشم می پوشند و به مبلغ این یا آن سیاست، به ویژه به مدافع قدرت مستبد، بدل می شوند، خود و نه مخاطبان، اثر و اجرا را به سیاست تقلیل می دهند و پیش از آن که معترضان به سرکوب سالن اجرای موسیقی را به عرصه نمایش اعتراض سیاسی خود بدل کنند، ارکستر و موسیقی را در پای سیاست قربانی کرده اند.
برخورد سیاسی هر دو سو، معترضان و قدرت، با اثر یکی از بهترین آهنگسازان ایران و با ارکستر سمفونیک تهران، تاکیدی است مکرر بر واقعیتی که تاریخ هنر بارها راوی تلخ آن بوده است: اثر هنری و ادبی که با سفارش و ماموریت دولتی و با قدرت پیوند می خورد، خلاقیت هنری را به سیاست تقلیل داده و به ناچار نه با برخورد فرهنگی و با معیارها و سنجه های هنری و ادبی که با برخورد سیاسی رو به رو و با معیارهای سیاست سنجیده می شود و ترازوی قدرت سیاسی به زیان فرهنگ، هنر و هنرمند می چرخد.