لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ تهران ۰۹:۴۸

سردرگمی حکومت ایران در برابر اعتراضات محیط زیستی


اهواز
اهواز

اخباری که از مواجهه‌ی دستگاه‌های مختلف حکومتی در برابر اعتراضات چند روزه‌ی خوزستان به گوش می رسد حکایت از یک سردرگمی عجیب دارد: دولت برای خواباندن تنش دو مقام غیر کلیدی را بر کنار می کند، امام جمعه نخست می خواهد بر موج اعتراضات (ظاهرا علیه دولت روحانی) سوار شود اما به او اخطار می دهند که دارد با آتش بازی می کند و او فراخوان تظاهرات بعد از نماز جمعه را تکذیب می کند؛ رادیو و تلویزیون دولتی کلا اعتراضات را مسکوت می گذارد که با شعار «ننگ ما، ننگ ما، صدا و سیمای ما»ی معترضان مواجه شد؛ برای آن که اعتراضات چند روزه بسط نیابد نیروی انتظامی هر گونه تجمع بدون مجوز را ممنوع می کند (در ایران فقط انصار حزب الله و بسیجیان می توانند با حمایت نیروی انتظامی تظاهرات و گردهمایی داشته باشند که حتی آنها نیز مجوز نمی گیرند).

و در نهایت در شادگان به موازات اعتراضات، نیروی انتظامی پس از کشتن یک نفر و زخمی کردن دو تن دیگر فضای شهر را امنیتی کرده است. این رخداد را دستگاه تبلیغاتی حکومت به مواد مخدر ربط داده است و متن خبر به گونه‌ای تنظیم شده که ارتباطی با اعتراضات زیست محیطی و قطع آب و برق نداشته باشد تا موجب ریخته شدن آتش بر نارضایی ها نشود. پس از این رخداد مقامات دولتی همانند دوره‌های سرکوب در ایران به سراغ کنترل تمامیت خواهانه‌ی فضای مجازی رفته‌اند تا از این طریق به شکار افراد بپردازند. بنا به اعلام معاون فرماندار شادگان کمیته فضای مجازی این شهرستان با محوریت فرمانداری، دادستان، پلیس فتا و امنیت اجتماعی، مخابرات و عضویت سایر ادارات فرهنگی مرتبط تشکیل شده است (مهر ۱ اسفند ۱۳۹۵) تا از هرگونه بسیج اجتماعی جلوگیری کرده و عناصر سازمان ده را شناسایی کنند.

این سردرگمی در برابر اعتراضات نشانه و ناشی از چیست؟

بحران گسترده و سراسری محیط زیست

مدیریت آب و خاک و منابع طبیعی در کشور به گونه‌ای بوده است که امروز میلیو‌ن‌ها نفر از روستاهای بدون آب گریخته و در حاشیه‌ی شهرها زندگی می کنند؛ آب تالاب‌ها، رودخانه‌ها و دریاچه‌های بزرگ کشور در حال خشک شدن بوده یا خشک شده است؛ سطح آب‌های زیر زمینی در مناطق کشاورزی و مسکونی به شدت پایین آمده و سفره‌های زیر زمینی آب در شرایطی قرار گرفته‌اند که نمی توانند خود را احیا کنند. شهرهای غربی کشور بالاخص در استان‌های ایلام و خوزستان مدام تحت جریان‌های گرد و غبار هستند و در نتیجه‌ی آنها آب و برق قطع و مدارس و ادارات تعطیل می شود. این چهار پدیده در کنار هم زندگی هر فردی را مختل می کنند.

پاسخ حکومت؟

حکومت همه‌ی این مشکلات را به سه عامل (همه غیر از سیاست‌ها و تصمیمات حاکمان) ارتباط می دهد:

۱. کشورهای همسایه: مقامات بخش عمده‌ی ریزگردها و گرد و غبار را که برای مردم خوزستان و ایلام به حد کشنده رسیده‌اند به مناطق صحرایی و خشک عراق تا عربستان و شمال آفریقا نسبت می دهند اما نمی گویند از آغاز جنگ مالچ پاشی در هورهای خشک شده را متوقف کرده‌اند. آنها توضیح نمی دهند چرا این پدیده تشدید شده و نقش تصمیمات مقامت حکومتی در این زمینه چه بوده است. منشا خارجی بخش عمده‌ی ریزگردها در صورتی صحت می داشت که هورها و تالاب‌های خوزستان به واسطه‌ی تصمیات مقامات جمهوری اسلامی خشک نشده بودند. بخشی از هورها در سال‌های جنگ (برای تسهیل حمله‌ی نظامی به عراق) و برخی بعد از جنگ با تصمیات دولتی در مورد منابع آب منطقه خشک شده‌اند؛

۲. چاه‌های غیر قانونی. مقامات با استفاده از این عنوان همه‌ی مسئولیت افت سفره‌های زیر زمینی را بر گردن کشاورزان می اندازند در حالی که هر کشاورز برای حفر چاه نیاز به مجوز دارد. همجنین سیاست‌های جمعیتی جمهوری اسلامی در دهه‌ی شصت نقش انکار ناپذیری در رشد جمعیت و بزرگ شدن شهرها داشته است، کاری که خامنه‌ای تلاش دهد در دهه‌ی ۹۰ هم تکرار کند.

دولتی که می تواند هزاران مجوز نشریه و روزنامه و نشر را لغو کند نمی تواند جلوی چاه‌های غیر قانونی را بگیرد؟ همچنین دولت برای جلوگیری از حفر چاه غیر قانونی از امکانات لازم انتظامی برخوردار است، البته اگر نیروی انتظامی به جای انجام وظیفه‌ی خود در حال جمع کردن بشقاب‌های ماهواره‌ای، حمله به مهمانی‌ها، بازداشت مدل‌های لباس و آرایشگران و هزاران کار بی ربط دیگر نباشد؛

۳. تغییر شرایط اقلیمی. تغییر شرایط اقلیمی موضوعی است که امروز مورد توجه فعالان محیط زیست در سراسر دنیاست. مقامات با استفاده از این عنوان می خواهند هم از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند و هم خود را فعال محیط زیست وهمراه با دغدغه‌های فعالان نشان دهند و بدین وسیله آنها را به دنبال نخود سیاه بفرستد. تغییر شرایط اقلیمی در همه جای دنیا وجود دارد اما مدیران و نهادهای اجتماعی مواجهه‌های مختلفی با آن داشته‌اند.

دم خروس

اما مسائلی هست که دم خروس قضیه را بیرون می زنند:

۱. انتقال آب از یک منطقه به منطقه‌ی دیگر بدون توجه به این که این انتقال پیامدهای خطیری برای اقلیم و محیط زیست منطقه‌ای که آب آن به جای دیگر فرستاده می شود دارد. دولت مرکزی در ایران بدون توجه به خواست و رفاه مردم یک منطقه یک شبه تصمیم می گیرد آب کارون یا زاینده رود به مناطقی که از نظر سیاسی برایش اهمیت دارد (مثل شهر قم که دهها هزار طلبه‌ی خارجی و حدود سه برابر آن طلبه‌ی ایرانی باید در آن امکاناتی مثل اروپا داشته باشند تا ابزار بسط «امپراطوری شیعه» در دنیا و بسط تمامیت‌خواهی شیعی در ایران قرار گیرند) پمپاژ شود. شهری که از حیث منابع آبی گنجایش کمتر از ۱۰۰ هزار نفر را دارد امروز بیش از یک میلیون نفر جمعیت دارد، صرفا به این دلیل که پایتخت دیوانسالاری دینی در ایران است.

۲. سیاست سد سازی نه برای کنترل و مهار سیلاب بلکه برای درست کردن پروژه برای پیمانکاران سپاه و هزینه کردن پول نفت در پروژه‌های اسم و رسم دار و نام گرفتن رئیس دولت به عنوان "سردار سازندگی". از سدهایی که در ۳۷ سال گذشته ساخته شده حدود هشتاد سد کاملا خالی است و سدهایی هم که آب دارند حدود ۵۰ درصد ظرفیت آنها خالی است. هزینه‌ی صرف شده عمدتا به هدر رفته است. این سدها نقش به سزایی در خشک شدن رودخانه‌ها و دریاچه‌ها و تالاب‌ها داشته‌اند.

۳. سیاست صادراتی غیر مسئولانه. ایران اصولا سرزمین خشک و کم آبی است. در این سرزمین خشک نمی آیند هندوانه که به گفته‌ی کارشناسان تولید یک کیلوی آن به ۲۵۰ لیتر آب نیاز دارد کاشته و به خارج کشور صادر کنند. در سال ۱۳۹۰ حدود یک میلیون تن هندوانه به خارج از کشور صادر شده است. این یعنی صادرات میلیاردها لیتر آب از کشور به قیمت بسیار اندک که حتی نفع آن نه به کشاورز سروستانی یا زابلی بلکه به جیب صادر کنندگانی رفته ست که اکثرا آقازاده و مدیر زاده هستند.

مدارا یا سرکوب؟

سردرگمی در برخورد با اعتراضات زیست محیطی بخشی به علت نقش متفاوت و نسبی مقامات در وارونه کردن واقعیات فوق و توجیه تراشی برای دخالت در زیست بوم و برخی به خاطر دلایل سیاسی است. آن بخش از حکومت که می خواهد با اعتراضات محیط زیستی مدارا کند در واقع

۱) این اعتراضات را سیاسی نمی داند و بر این باور است که نمی توان جلوی مردم را برای اعتراض به آلودگی آب و هوا گرفت چون مردمی که برای این موضوعات به خیابان می آیند آمیخته از خودی و غیر خودی هستند و با توجیهات سیاسی نمی توان آنها را سرکوب کرد و سرکوب موجب بسیج بیشتر علیه حکومت خواهد شد؛

۲) این اعتراضات را ابزاری برای فشار به دولتی می دانند که نمی خواهند تداوم پیدا کند؛ و

۳) اصولا می خواهند اعتراضات محیط زیستی را خود مدیریت کنند تا توسط مخالفان رژیم مصادره نشود.

اما آن بخش از مقامات حکومتی که با اعتراضات محیط زیستی مخالف هستند معتقدند

۱) این اعتراضات با توجه به بحران‌های جدی می توانند به اعتراضات چند صد هزار نفری در شهرهای بزرگی مثل اهواز، اصفهان، اراک و تهران بیانجامند که کنترل و مهندسی آنها برای هر حکومتی از جمله جمهوری اسلامی حتی با سازمان سرکوب نسبتا قبراق "در کوتاه مدت و به سرعت" دشوار است؛ حکومت در دهه‌ی هفتاد با یک سری از این شورش‌های شهری (متمرکز بر خدمات شهری) در اسلامشهر، مشهد، اراک و چند شهر دیگر مواجه شد که در نهایت با سرکوب به پایان رسید؛

۲) اعتراضات محیط زیستی مثل اعتراضات دیگر از ناکارآمدی حکومت حکایت می کنند و باید از این «سیاه نمایی» در سطح گسترده جلوگیری کرد. به همین دلیل نهادهای امنیتی در ماجرای اعتراض به خشک شدن دریاچه‌ی ارومیه صدها نفر را در آذربایجان غربی بازداشت کردند؛ و

۳) سازمان دهنگان اعتراضات محیط زیستی اکثرا همان فعالان اجتماعی و سیاسی هستند که به علت فقدان آزادی و سرکوب در حوزه‌های دیگر به این حوزه رو کرده‌اند. آنها را در این حوزه نیز باید مایوس کرد. با همین نگرش است که نیروی انتظامی در شهرهایی که زمینه‌ی اعتراضات گسترده فراهم است فضای امنیتی ایجاد می کند. اگر به سخنان علی خامنه‌ای در دهه‌ی هفتاد در مورد شورش‌های شهری نگاه کنید او دقیقا و با هتاکی و توهین همین نگرش را انتقال می دهد. بر اساس خوی و منش خامنه‌ای و فرماندهان سپاه منصوب وی می توان انتظار دات ه در صورت تداوم اعتراضات تعداد زیادی از افراد در خیابان‌ها قربانی خشم مقامات شوند.

اما مشکلی که بخش دوم دارد این است که بحران‌های محیط زیستی به بحران‌های مداومی در ایران تبدیل شده‌اند و نمی توان مثل بحران‌های سیاسی یا اجتماعی که اندک و کم دامنه هستند با آنها برخورد کرد. استدلال بخش اول عمدتا همین موضوع است. دو بخش اول و دوم در حال جدال با یکدیگرند اما چنان که از اوضاع شادگان پیداست ماشین سرکوب که کارایی خود را در ایجاد سکوت به خوبی ایفا کرده به سرعت وارد عمل می شود. در نهایت نیز مردمی که نمی توانند در زادگاه خود دوام بیاورند به حاشیه نشینان مرکز و شهرهای بزرگ دیگر که کمتر با بحران گرد و غبار و قطع آب و برق مواجه هستند تبدیل می شوند. بدین صورت، چرخه‌ی فقر و فلاکت و جرم خیزی و استخدام نیروی سرکوب از میان لشکر بیکاران و فقرا ادامه می یابد.

---------------------------------------------------------------

یادداشت‌ها و مقالات، آرای نویسندگان خود را بازتاب می‌دهند و بیانگر دیدگاهی از سوی رادیو فردا نیستند.

XS
SM
MD
LG