در رویدادی مهم و خبری پیشبینی نشده، رسانههای رسمی جمهوری اسلامی از عزیمت آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، برای عمل جراحی و انجام سریع و موفقیتآمیز آن خبر دادند.
خبر ـ چنانکه قابل تصور بود ـ بازتاب گستردهای داشت. چیزی که نشان از اتکای معنادار ساختار سیاسی قدرت در ایران به «ولی مطلقه فقیه» دارد، و وجوهی از خودکامگی در جمهوری اسلامی را بازتاب میدهد.
چه موافقان حکومت و چه منتقدان و مخالفان وضع مستقر در ایران، به اهمیت و نقش کلیدی رأس نظام سیاسی در فرآیندهای مسلط و تصمیمگیریهای راهبردی و کلان، واقفاند. پس، خبر جراحی شخص اول نظام، به اندازهٔ لازم ـ از هر دو سو ـ مورد توجه قرار گرفت.
خبررسانی در مورد بیماری رهبر جمهوری اسلامی اتفاق بیسابقهای نیست. دستکم در یک مورد دیگر، یعنی در سال ۱۳۷۰، و در ماجرای جراحی کیسه صفرا، بیماری و درمان آیتالله خامنهای بهصورت رسمی اطلاعرسانی شده بود. آنچه در مورد جدید مهم به نظر میرسد ابعاد این اطلاعرسانی است. اینجا و در عمل اخیر، رویداد در ابعاد گستردهای منعکس شده، اتفاقی که در مورد نخست (۱۳۷۰) رخ نداد، و به خبری مختصر محدود شد.
از جراحی ۷۰ تا جراحی ۹۳
در تبیین چرایی این مواجهه (اطلاعرسانی گستردهٔ حکومتی در بارهٔ جراحی اخیر رهبر جمهوری اسلامی) میتوان به برخی علل و دلایل (ازجمله موارد زیر) اشاره کرد:
۱. در جراحی سال ۱۳۷۰، آیتالله خامنهای بهتازگی بر کرسی رهبری تکیه زده بود، و هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی تلاش میکرد مانع از انتشار گستردهٔ خبر شود و از طرح شائبهٔ ضعف در رأس نظام سیاسی جلوگیری کند. این، بهخصوص با توجه به دوران گذار پس از درگذشت رهبر نخست جمهوری اسلامی، واجد اهمیت بود.
در مورد جدید اما، چنین وضعی وجود ندارد. نظام جمهوری اسلامی به هر تمهید و شکل، خود را در وضع ثباتیافته، تعریف کرده است. با سرکوب خشونتبار و خونین اعتراضهای گسترده پس از انتخابات ۱۳۸۸، و با برگزاری انتخابات ۱۳۹۲ و پیروزی نامزدی که مورد حمایت اصلاحطلبان نیز بود (حسن روحانی)، آیتالله خامنهای و کانون مرکزی قدرت چندان دغدغهٔ اقتدار ـ دستکم در وضع کنونی ـ ندارد. این، با وجود بحران اقتصادی و کشاکش در مناسبات با غرب در موضوع انرژی هستهای است.
۲. جراحی سال ۱۳۷۰ در زمانهای رخ داد که انحصار اطلاعرسانی در داخل ایران، بهطور تمام و کمال در اختیار حکومت بود. دسترسی شهروندان به امکانهای اطلاعرسانی غیرحکومتی، ناچیز بود و به سختی، ممکن. متأثر از تغییرات تکنولوژیک و تحولات عصر ارتباطات، اینک شبکههای اطلاعرسانی گوناگونی در متن جامعه ایران فعالاند. شمار شهروندانی که مجهز به موبایل هستند، افزون بر ۷۵ درصد ایرانیان را شامل میشود. شهروندانی که در حوادث خونین پس از انتخابات ۱۳۸۸ چونان خبرنگاری ایفای نقش و اطلاعرسانی کردند. اطلاعرسانی در بستر موبایل و با استفاده از امکانهایی چون وایبر و واتساپ و... مستقل از فضایی است که اینترنت فراهم آورده است. اینترنت به شکل گستردهای فراگیر شده و فراتر از طبقه متوسط شهری، اقشار زیادی را در برگرفته است. و اینها صرفنظر از شبکههای رادیویی و تلویزیونی خارج از کشور است که مخاطبان معنادار و چند میلیونی در داخل کشور دارند.
این همه ـ که جملگی در ابتدای دههٔ ۷۰ مفقود بود ـ احتمال پوشیده ساختن و پنهان ماندن جراحی را به حداقل میرساند. لو رفتن خبر جراحی، میتوانست واجد تبعات اجتماعی ـ سیاسی و حتی امنیتی برای نظام باشد. و برای حکومتی که فاقد اقتدار دموکراتیک است، هر تزلزل یا شائبهٔ عدم ثبات، میتواند پیامدهای ناگواری در پی داشته باشد. و بدیهی است که اقتدارگرایان حاکم و هسته اصلی قدرت، بکوشند که تا حد امکان مانع وقوع چنین وضعی شوند. آن هم با شرایطی که در منطقه حاکم است، و در هنگامهٔ مذاکرهٔ تهران با ۵+۱.
۳. از زاویهای دیگر، در رویداد جدید (جراحی اخیر)، نحوهٔ اطلاعرسانی رسمی و نیز بهخصوص چگونگی مواجههٔ خونسرد و مسلط آیتالله خامنهای با موضوع قابل تأمل است. او پیش از عمل، تاکید میکند که «جای نگرانی نیست»، هرچند از زاویهٔ سنتی و در لباس روحانیت شیعه، «التماس دعا»ی رایج و مشهور را فراموش نمیکند. این (اطلاعرسانی شفاف و اعتماد به نفس نفر نخست نظام پیش از عمل جراحی، البته اگر زمان مصاحبه دقیق و واقعی باشد) برای بدنهٔ اجتماعی حامی حکومت، مهم خواهد بود و روحیهبخش. چیزی که بعید است از چشم مشاوران رسانهای و سیاسی رهبری و نیز شخص او، پنهان مانده باشد.
این، برکنار از درجه اهمیت جراحی است. جراحیای که به گزارش رئیس گروه پزشکی رهبر جمهوری اسلامی، بدون بیهوشی کلی، با بیهوشی موضعی و در زمان نیم ساعت انجام شده است.
۴. و سرانجام، از منظری متفاوت، اطلاعرسانی در مورد بیماری رهبر جمهوری اسلامی میتواند به شکل مستقیم و غیرمستقیم، و نیز رسمی و غیررسمی، پارهای تأملات یا تمهیدات در مورد رهبر جانشین را جدیتر و بیشتر از قبل موجب شود. هرچند ۷۵ سال سن زیادی برای روحانیان ارشد در جمهوری اسلامی نیست، اما هم آیتالله خامنهای و هم بازیگران اصلی در حکومت، ناچارند برای تداوم نظام مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه هم که شده، به هر احتمالی ـ هرچند ناخوشایند ـ بیاندیشند. وقتی اقتدارگرایی غالب است و خودکامگی میداندار، گریزی از پیامدهایش نیز نیست. نظام اقتدارگرا، سرکوبگر و متکی به شخص، ناچار است رویدادهای خارج از کنترل و غیرمترقبه اما مهم (مانند فقدان نفر اول خود) را پیشبینی کند.
————————
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست و نه بازتاب دیدگاههای رادیو فردا.