اعتراض بخشی از بختیاریها در چند شهر بزرگ و کوچک کشور (عمدتا مراکز اسکان ایل بختیاری از اصفهان و الیگودرز، تا ایذه، فارسان و اهواز) به مجموعهٔ تلویزیونی «سرزمین کهن» به توقف پخش این مجموعه پس از پخش چهار قسمت، معذرت خواهی کارگردان (کمال تبریزی)، دلجویی رئیس رادیو و تلویزیون دولتی از معترضان با شعارهای حکومتی و بدون اشاره به اصل اعتراض، و عکس العمل مقامات دیگر دولتی مثل وزیر کشور انجامید. فیلمها و عکسهای این اعتراضات و گزارشهای آنها به سرعت در دنیای مجازی منتشر شد.
ریشهٔ این اعتراضات در کجاست؟ آیا این اعتراضات صرفا به توهینهای ادعایی متوجه است؟ چگونه میتوان مرز میان توهین و غیر توهین را تشخیص داد؟ آیا ملاک عینی برای این موضوع وجود دارد؟ آیا تشخیص عرفی آن ممکن است؟ چرا انتظارات از رادیو و تلویزیون دولتی در این حوزه بالاست؟
وجه اعتراض
«سرزمین کهن» دوران پهلوی و مخالفانش را به روایت اسلامگرایان عرضه میکند بالاخص با محجبه کردن آن دوران و خائن معرفی کردن سوسیالیستها و غربگرایان؛ کمونیستها هم مشرک معرفی میشوند تعبیری که تا زمان این سریال کسی از آن برای کمونیستها استفاده نکرده است. این مجموعه در انعکاس فرهنگ و لهجههای اقوام ایرانی بشدت ضعیف عمل کرده و مثل بقیهٔ مجموعههای تلویزیونی حکومتی در پی وطن پرست معرفی کردن مذهبیهاست. اما ریشهٔ اجتماعی اعتراضات به این مجموعه نه عدم بیان درست تاریخ بلکه احساس اقلیت بودن گروههایی از مردم در برابر اکثریت و عدم احساس برابری است. جامعهای که اساس آن بر تبعیض گذاشته شده باشد هر گونه رفتاری را که از سوی اکثریت (مفروض یا واقعی) صورت گیرد به راحتی میتواند به عنوان توهین تفسیر کند.
از همین جهت است که حتی معذرت خواهی و توضیحات برای کسانی که احساس میکنند بدانها توهین شده کفایت نمیکند.
آیا اعتراض وجهی داشت؟
صرف تشابه اسمی خانوادهای که نقشی منفی دارد با یک قوم نمیتواند توهین آمیز باشد. مادر «رهی» شخصیت کودک فیلم در صحنهای به صراحت میگوید که «این خانواده فقط اسمشون بختیاریه. اگر یه جو غیرت بختیاریها رو داشتند این کارا رو نمیکردند.» در هیچ بخشی از چهار قسمت این مجموعه سخنی از ایل یا طائفهٔ بختیاری نیست. اگر این گونه بتوان مورد توهین قرار گرفت در ایران میلیونها نفر با اسامی ائمهٔ شیعه و پیامبر اسلام هستند و این افراد به هم انواع ناسزاها را میگویند یا مرتکب جرم شده و به زندان میروند. بدین ترتیب ذکر اسامی این افراد در حوزهٔ عمومی و رسانهها باید به معنای توهین به مقدسان شیعه گرفته شود در حالی که عرف اقتضای خلاف آن را دارد.
اما فراتر از اینکه توهینی شده یا نشده مهم این است که بخشی از مردم احساس توهین کردهاند. در حق اعتراض مسالمت آمیز کسانی که احساس توهین کردهاند شکی نیست. اما مسئله این است که پی گیری این توهین چگونه باید باشد و چه مرجعی و چگونه میتواند یا باید بدان رسیدگی کند. عین همین موضوع در موارد دیگری از این نوع نیز قابل طرح است.
علل حساسیت بالا
مشکل در اکثر موارد احساس توهین، نه توهین بلکه بیش از حد حساس بودن گروههای مختلف اجتماعی در ایران است، گویی افراد منتظرند احساس کنند به آنها توهین شده و عکس العمل نشان دهند. این حساسیت بالا ناشی از بیش از سه دهه رفتار دستگاههای دولتی و حکومتی از جمله رادیو و تلویزیون با مردم ایران است. اگر این اعتراضات صرفا به برنامههای تلویزیونی بودند معذرت خواهی باید مشکل را حل میکرد. اما معترضان به معذرت خواهی قانع نشدهاند به چهار علت:
۱) چند دهه تحقیر نهادینه و ایدئولوژیک حکومت، بدون آنکه مردم بتوانند به این تحقیرها پاسخ بدهند. ماشین سرکوب راه را بر بروز اعتراض به این تحقیرها و تضمین تداوم آنها باز کرده است. اعتراض به تلویزیون دولتی نوعی اعتراض به حکومتی هم هست که مردم را به طور نهادینه تحقیر میکند.
۲) رفتار تلویزیون با مردم که همیشه تحقیر آمیز بوده است. رادیو و تلویزیون دولتی چه در ارائهٔ برنامههایی که شعور مخاطبان را پایین فرض میکند و به آنها مستقیما درس زندگی میدهد یا در برنامههایی که آنها را صغیر فرض میکند و چه در شیوهٔ سانسور برنامهها به مخاطبان خود توهین میکند. بیغیرت و بیمبالات معرفی کردن مردان و زنانی که در سبک روحانیت لباس نمیپوشند و بعد تلاش برای نشان دادن مشارکت سیاسی آنها بزرگترین توهین به مردم با استفادهٔ ابزاری از آنهاست. نفس وجود رادیو و تلویزیون دولتی در ایران تحت نظر ولی فقیه و نیروهای امنیتی اداره کنندهٔ این تشکیلات انحصاری و سیاست مهندسی فرهنگی و القای سبک زندگی روحانیت به مردم در آن توهین به مردم است.
۳) رفتار (بالاخص) تلویزیون در حذف رسانههای دیگر. تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی همیشه حامی حذف رادیوها و تلویزیونهای ماهوارهای با پارازیت، مخالف جدی رادیوها و تلویزیونهای خصوصی و مدافع جدی سلاخی رسانههای مستقل و نیمه مستقل توسط حکومت بوده است. از این رو وقتی فرصتی برای اعتراض به این رسانهٔ انحصاری فراهم شود افراد تردید به خود راه نمیدهند.
۴) رسانههای دولتی جمهوری اسلامی همیشه خود و مقامات کشور و بالاخص روحانیت را در مقام حق و منتقدان و مخالفان آنها را در مقام باطل قرار میدهند. همچنین این رسانهها در مقام الهی خود را قرار میدهند. وقتی خطایی از سوی این رسانهها صورت میگیرد یا خطایی را میتوان بدانها نسبت داد فرصتی برای مخاطبان برای از برج عاج پایین کشیدن آنها فراهم میشود.
مرجع تشخیص
اگر قرار باشد که افراد، مرجع تشخیص توهین باشند هر اثر هنری توهین آمیز است به صرف آنکه یک نفر چنین احساسی داشته باشد. بالاخص افراد مذهبی (به عنوان مذهبی بودن) و روحانیون که خود را مرجع تشخیص حق و باطل میدانند میتوانند احساسات خود را به حق و باطل عینی تبدیل کنند. بر همین اساس برخی از روحانیون و به تبع آنها برخی از اسلامگرایان به فیلم «رستاخیز» به خاطر نمایش برادر امام حسین که معصوم نیست و نقش او و دیگر اعضای خاندان پیامبر را هزاران بار در تعزیهها دیدهایم اعتراض کردهاند. اینها اعتراض از موضع قدرت سیاسی و نفی رقبا با بسط دامنهٔ مقدسات است.
مرجع تشخیص در این گونه موارد دادگاه مستقل با حضور هیئت منصفهٔ واقعی (متشکل از مردم کوچه و بازار با انتخاب به قید قرعه و نه انتصاب از سوی رهبر و نزدیکان او) است. کار هیئت منصفه انعکاس دیدگاه عرفی است و در این مورد تنها عرف است که میگوید چه چیزی توهین است و چه چیزی نیست. مرز میان توهین و غیر توهین در نگاه افراد بسیار در هم ریخته است. از این جهت کسانی که به طور تصادفی برای تشخیص این موضوع انتخاب میشوند میتوانند عرف را نمایان سازند. در این موارد شرع هم سخنی ندارد و تشخیص موضوع را به عرف واگذار کرده است (شرع ایدئولوژیک نشده یا شرع غیر اسلامگرایان). اگر در ایران حاکمیت قانون وجود داشت نیازی به تظاهرات خیابانی برای اعتراض به یک برنامهٔ تلویزیونی وجود نداشت و شاکیان به دادگاه رجوع میکردند.
سانسور و بیاعتمادی
سانسور شدید بلافاصله با عکس العمل بیاعتمادی عمومی به رسانه همراه میشود. از همین جهت است که برخی از بختیاریها نه توجیه کارگردان و رئیس تلویزیون دولتی در شباهت اسمی و نه معذرت خواهی کارگردان را قبول میکنند. دستگاهی که تمامیت خواهانه همهٔ دیدگاهها و انتقادات را حذف میکند طبعا باید انتظار این بیاعتمادی را نیز داشته باشد. واکنش برخی از بختیاریها، لرها، ترکهاو دیگر اقوام به رفتارهای تلویزیون دولتی بعضا به خاطر همین بیاعتمادی ریشه یافته است و نه صرفا به خاطر یک برنامه یا کلام و تصویر خاص.
----------------------
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست
ریشهٔ این اعتراضات در کجاست؟ آیا این اعتراضات صرفا به توهینهای ادعایی متوجه است؟ چگونه میتوان مرز میان توهین و غیر توهین را تشخیص داد؟ آیا ملاک عینی برای این موضوع وجود دارد؟ آیا تشخیص عرفی آن ممکن است؟ چرا انتظارات از رادیو و تلویزیون دولتی در این حوزه بالاست؟
وجه اعتراض
«سرزمین کهن» دوران پهلوی و مخالفانش را به روایت اسلامگرایان عرضه میکند بالاخص با محجبه کردن آن دوران و خائن معرفی کردن سوسیالیستها و غربگرایان؛ کمونیستها هم مشرک معرفی میشوند تعبیری که تا زمان این سریال کسی از آن برای کمونیستها استفاده نکرده است. این مجموعه در انعکاس فرهنگ و لهجههای اقوام ایرانی بشدت ضعیف عمل کرده و مثل بقیهٔ مجموعههای تلویزیونی حکومتی در پی وطن پرست معرفی کردن مذهبیهاست. اما ریشهٔ اجتماعی اعتراضات به این مجموعه نه عدم بیان درست تاریخ بلکه احساس اقلیت بودن گروههایی از مردم در برابر اکثریت و عدم احساس برابری است. جامعهای که اساس آن بر تبعیض گذاشته شده باشد هر گونه رفتاری را که از سوی اکثریت (مفروض یا واقعی) صورت گیرد به راحتی میتواند به عنوان توهین تفسیر کند.
از همین جهت است که حتی معذرت خواهی و توضیحات برای کسانی که احساس میکنند بدانها توهین شده کفایت نمیکند.
آیا اعتراض وجهی داشت؟
صرف تشابه اسمی خانوادهای که نقشی منفی دارد با یک قوم نمیتواند توهین آمیز باشد. مادر «رهی» شخصیت کودک فیلم در صحنهای به صراحت میگوید که «این خانواده فقط اسمشون بختیاریه. اگر یه جو غیرت بختیاریها رو داشتند این کارا رو نمیکردند.» در هیچ بخشی از چهار قسمت این مجموعه سخنی از ایل یا طائفهٔ بختیاری نیست. اگر این گونه بتوان مورد توهین قرار گرفت در ایران میلیونها نفر با اسامی ائمهٔ شیعه و پیامبر اسلام هستند و این افراد به هم انواع ناسزاها را میگویند یا مرتکب جرم شده و به زندان میروند. بدین ترتیب ذکر اسامی این افراد در حوزهٔ عمومی و رسانهها باید به معنای توهین به مقدسان شیعه گرفته شود در حالی که عرف اقتضای خلاف آن را دارد.
اما فراتر از اینکه توهینی شده یا نشده مهم این است که بخشی از مردم احساس توهین کردهاند. در حق اعتراض مسالمت آمیز کسانی که احساس توهین کردهاند شکی نیست. اما مسئله این است که پی گیری این توهین چگونه باید باشد و چه مرجعی و چگونه میتواند یا باید بدان رسیدگی کند. عین همین موضوع در موارد دیگری از این نوع نیز قابل طرح است.
علل حساسیت بالا
مشکل در اکثر موارد احساس توهین، نه توهین بلکه بیش از حد حساس بودن گروههای مختلف اجتماعی در ایران است، گویی افراد منتظرند احساس کنند به آنها توهین شده و عکس العمل نشان دهند. این حساسیت بالا ناشی از بیش از سه دهه رفتار دستگاههای دولتی و حکومتی از جمله رادیو و تلویزیون با مردم ایران است. اگر این اعتراضات صرفا به برنامههای تلویزیونی بودند معذرت خواهی باید مشکل را حل میکرد. اما معترضان به معذرت خواهی قانع نشدهاند به چهار علت:
۱) چند دهه تحقیر نهادینه و ایدئولوژیک حکومت، بدون آنکه مردم بتوانند به این تحقیرها پاسخ بدهند. ماشین سرکوب راه را بر بروز اعتراض به این تحقیرها و تضمین تداوم آنها باز کرده است. اعتراض به تلویزیون دولتی نوعی اعتراض به حکومتی هم هست که مردم را به طور نهادینه تحقیر میکند.
۲) رفتار تلویزیون با مردم که همیشه تحقیر آمیز بوده است. رادیو و تلویزیون دولتی چه در ارائهٔ برنامههایی که شعور مخاطبان را پایین فرض میکند و به آنها مستقیما درس زندگی میدهد یا در برنامههایی که آنها را صغیر فرض میکند و چه در شیوهٔ سانسور برنامهها به مخاطبان خود توهین میکند. بیغیرت و بیمبالات معرفی کردن مردان و زنانی که در سبک روحانیت لباس نمیپوشند و بعد تلاش برای نشان دادن مشارکت سیاسی آنها بزرگترین توهین به مردم با استفادهٔ ابزاری از آنهاست. نفس وجود رادیو و تلویزیون دولتی در ایران تحت نظر ولی فقیه و نیروهای امنیتی اداره کنندهٔ این تشکیلات انحصاری و سیاست مهندسی فرهنگی و القای سبک زندگی روحانیت به مردم در آن توهین به مردم است.
۳) رفتار (بالاخص) تلویزیون در حذف رسانههای دیگر. تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی همیشه حامی حذف رادیوها و تلویزیونهای ماهوارهای با پارازیت، مخالف جدی رادیوها و تلویزیونهای خصوصی و مدافع جدی سلاخی رسانههای مستقل و نیمه مستقل توسط حکومت بوده است. از این رو وقتی فرصتی برای اعتراض به این رسانهٔ انحصاری فراهم شود افراد تردید به خود راه نمیدهند.
۴) رسانههای دولتی جمهوری اسلامی همیشه خود و مقامات کشور و بالاخص روحانیت را در مقام حق و منتقدان و مخالفان آنها را در مقام باطل قرار میدهند. همچنین این رسانهها در مقام الهی خود را قرار میدهند. وقتی خطایی از سوی این رسانهها صورت میگیرد یا خطایی را میتوان بدانها نسبت داد فرصتی برای مخاطبان برای از برج عاج پایین کشیدن آنها فراهم میشود.
مرجع تشخیص
اگر قرار باشد که افراد، مرجع تشخیص توهین باشند هر اثر هنری توهین آمیز است به صرف آنکه یک نفر چنین احساسی داشته باشد. بالاخص افراد مذهبی (به عنوان مذهبی بودن) و روحانیون که خود را مرجع تشخیص حق و باطل میدانند میتوانند احساسات خود را به حق و باطل عینی تبدیل کنند. بر همین اساس برخی از روحانیون و به تبع آنها برخی از اسلامگرایان به فیلم «رستاخیز» به خاطر نمایش برادر امام حسین که معصوم نیست و نقش او و دیگر اعضای خاندان پیامبر را هزاران بار در تعزیهها دیدهایم اعتراض کردهاند. اینها اعتراض از موضع قدرت سیاسی و نفی رقبا با بسط دامنهٔ مقدسات است.
مرجع تشخیص در این گونه موارد دادگاه مستقل با حضور هیئت منصفهٔ واقعی (متشکل از مردم کوچه و بازار با انتخاب به قید قرعه و نه انتصاب از سوی رهبر و نزدیکان او) است. کار هیئت منصفه انعکاس دیدگاه عرفی است و در این مورد تنها عرف است که میگوید چه چیزی توهین است و چه چیزی نیست. مرز میان توهین و غیر توهین در نگاه افراد بسیار در هم ریخته است. از این جهت کسانی که به طور تصادفی برای تشخیص این موضوع انتخاب میشوند میتوانند عرف را نمایان سازند. در این موارد شرع هم سخنی ندارد و تشخیص موضوع را به عرف واگذار کرده است (شرع ایدئولوژیک نشده یا شرع غیر اسلامگرایان). اگر در ایران حاکمیت قانون وجود داشت نیازی به تظاهرات خیابانی برای اعتراض به یک برنامهٔ تلویزیونی وجود نداشت و شاکیان به دادگاه رجوع میکردند.
سانسور و بیاعتمادی
سانسور شدید بلافاصله با عکس العمل بیاعتمادی عمومی به رسانه همراه میشود. از همین جهت است که برخی از بختیاریها نه توجیه کارگردان و رئیس تلویزیون دولتی در شباهت اسمی و نه معذرت خواهی کارگردان را قبول میکنند. دستگاهی که تمامیت خواهانه همهٔ دیدگاهها و انتقادات را حذف میکند طبعا باید انتظار این بیاعتمادی را نیز داشته باشد. واکنش برخی از بختیاریها، لرها، ترکهاو دیگر اقوام به رفتارهای تلویزیون دولتی بعضا به خاطر همین بیاعتمادی ریشه یافته است و نه صرفا به خاطر یک برنامه یا کلام و تصویر خاص.
----------------------
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست