با اعلام ثبت نام و تایید صلاحیت سعید جلیلی برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری اظهار نظرهای وی در حوزهی سیاست داخلی آغاز شد. وی تا پیش از این عمدتا در حوزهی مذاکرات هستهای مواضع آیتالله خامنهای را عینا تکرار میکرده است. او در مصاحبههای خارجی نیز کمتر مجال مییافت سخنان معمول مقامهای جمهوری اسلامی را در حوزهی مسائل داخلی تکرار کند یا تشخیص می داد که نباید در این حوزه اظهار نظر کند.
کسانی که هشت سال است بیهودهگوییها، دروغها، بزرگنماییها و سخنان پرهزینه و بدون احساس مسئولیت محمود احمدی نژاد را در سیاست خارجی و داخلی شنیدند و تحمل کردند از این به بعد اگر همای بخت بیت بر سر سعید جلیلی بنشیند، او جای احمدی نژاد را برای آنها پر خواهد کرد.
«ما فرق داریم»
بخش عمدهای از این بیهوده گوییها ناشی از خود بزرگبینی است که دین ایدئولوژیک، آن را چندین برابر تشدید کرده است. جلیلی در سفر به قم میگوید: «دموکراسی در بسیاری از کشورها وجود دارد ولی آنچه در ایران اسلامی وجود دارد، فراتر از دموکراسی است.» او نمیگوید این «فراتر از دمکراسی» چیست. جمهوری اسلامی چه چیزی بیش از دمکراسی دارد؟ آیا این چیزی که بیش از دمکراسی دارد ناقض دمکراسی نیست؟ آیا میتوان بدان افتخار کرد؟ رابطهی این چیزی که بیش از دمکراسی است با قرائت های رسمی و غیر رسمی از اسلام چیست؟ اصولا کسانی که آن بخش «فراتر از دمکراسی» را می خواهند چرا خود دمکراسی را می پذیرند؟
آویزان کردن مدال به خود
او شاگرد وفادار مکتب آیتالله خامنهای است. در این مکتب، «قدرت بخشی» اغراق آمیز به خود، با دلیل و بدون دلیل، بخشی از روال زندگی است. پیروان این مکتب مدام تکرار میکنند همه مثل موم در دست آنها هستند، حتی اگر همه چیز خلاف آن را گواهی دهد: «امروز شاهدیم که دشمن در عرصههای مختلفی تسلیم قدرت نظام اسلامی ایران شده است.» جلیلی نیز مانند خامنهای از مخاطب میخواهد بدون دلیل بدو اعتماد کند و سخن وی را بپذیرد. بر اساس این نوع قدرت بخشی، اسلامگرایان برخلاف دههی شصت خورشیدی دیگر مظلومنمایی نمیکنند، بلکه از موضع قدرت سخن میگویند.
کلیگویی و دروغ
مفروض دیگر- و بدون دلیل- مقامات آن است که «نظامی که در ایران اسلامی وجود دارد، مبتنی بر اندیشه دینی است که موجب حمایت همه جانبه مردم از آن میشود.» (سخنان جلیلی در قم) نظامی که در ایران حاکم است صرفا بر اندیشهی دینی به معنای خاص آن مبتنی نیست، بلکه مبتنی است بر قرائتهای کمونیستی و فاشیستی از شریعت و تاریخ مذهب. همچنین هیچ ارتباطی میان اتکای یک رژیم بر باوری خاص و حمایت مردم از آن وجود ندارد. در کشوری که سیاستمداران یک طرفه سخن میگویند کسی این گونه مسائل را به صورت سوال در برابر آنها قرار نمیدهد.
دشمنزایی و امپراطوری اسلامی
نزدیکان امنیتی و نظامی خامنهای همیشه با سیاست تنش زدایی خاتمی مخالف بودهاند. جلیلی در این میان استثنا نیست: «من با این تنشزدایی مخالفم. اصل برای ما تهدید زدایی است نه تنش زدایی... باید گفتمان مقاومت را در جامعه و حکومت، ساری و جاری کنیم. هر چقدر این را جاری کنیم، پیشرفت خواهیم کرد.» (فارس ۳ خرداد ۱۳۹۲)
بدین ترتیب، آنها برای بقای نظام به شرایط عدم تهدید نیازمندند اما از تنش استفاده میکنند تا در داخل سرکوب کنند و در خارج بترسانند و ارعاب ایجاد کنند.
اساس دشمن زایی و ایجاد شرایط بی ثباتی تهدید به حذف رقباست. مقامات جمهوری اسلامی بدون آن که متوجه باشند چنین تهدیدی را برای خود بر میسازند؛ «ما درصدد خشکاندن ریشههای رژیم صهیونیستی، نظام سرمایهداری و نظام کمونیستی هستیم و میخواهیم که نظام اسلامی را ترویج کنیم.» (همانجا) این تهدید به حذف بر اساس اصول تصاحب قدرت انجام می شود: «دلیلی ندارد مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند.» (همانجا)
هدف این تهدیدها روشن است: «ما این حقیقت را در سیاست خارجی خود بارها اعلام کردهایم که در صدد گسترش نفوذ اسلام و کاهش نفوذ سلطه در جهان هستیم.» (همانجا) در نتیجه هر کس که در حلقات تصمیم گیری و سیاستگزاری خارجی کشورهای غربی باشد این تهدیدها را به روشنی دریافت می کند. مقامات امنیتی و نظامی رژیم منعی نمی بینند تا اهداف جاهطلبانه و بلند پروازانهی خود را اعلام کنند: «حال اگر آنها این نکته را تشکیل یک امپراتوری بزرگ میدانند ما باکی نداریم و از آن استقبال میکنیم.» (همانجا) بر این اساس سلطهی غربیها نفی و سلطهی اسلامگرایان تایید میشود.
وقتی مقامهای امنیتی یک رژیم به صراحت اعلام میکنند که میخواهند امپراطوری تشکیل دهند و یکی از لازمههای امپراطوری در دنیای موجود داشتن بمب اتمی است، آیا مقامهای غربی نباید به اهداف برنامهی هستهای جمهوری سلامی با تردید نگاه کنند؟ آنها خود را نه دولتی با ظرفیتهای محدود بلکه قدرتی دارای نیروهای هماوردی با ابرقدرتها اعلام می کنند: «اکنون در سطح هماوردی در برابر قدرتهای جهان قرار داریم و اینها همه حاصل این گفتمان است.» (همانجا)
اقتصاد صلواتی/مقاومتی
سپردن اقتصاد رو به ورشکستی کشور به دست کسی که از اقتصاد تنها «اقتصاد صلواتی» دوران جنگ را میفهمد عین شلیک کردن به پای خود است. تعبیر دیگر جلیلی در این حوزه اقتصاد «مقاومتی» است. او اقتصاد مقاومتی را به سه مفهوم توضیح می دهد: اقتصاد بدون نفت، اقتصاد دانش بنیان، و ظرفیت ترانزیت کشور (مصاحبه با شبکه ۲ تلویزیون دولتی، ۴ تیر ۱۳۹۲). هر سه موضوع ارتباطی مستقیم با مقاومت علیه تحریمها ندارند.
جلیلی حتی یک روز تجربهی ادارهی یک مدرسه را ندارد و صرفا به دلیل دستبوسی رهبر کشور دارند اسب وی را برای مقامی به اهمیتی رئیس قوهی مجریه آن هم در این شرایط خطیر زین می کنند. نه مشاوران اقتصادی جلیلی و نه سیاستهای وی روشن است. اما اگر فردی مثل جلیلی به ریاست قوهی مجریه برسد سیاست های اقتصادی دنبالهی سیاست های دوران احمدی نژاد خواهد بود که بیشتر طعم و بوی عامگرایانه دارد.
ماشین توجیه
سعید جلیلی گل سر سبد دستپروردگان بیت در حوزهی امنیتی است و به همین دلیل به دبیری شورای امنیت ملی منصوب شده است. اگر جلیلی رئیس دولت شود دوباره دستگاههای تبلیغاتی و لابی جمهوری اسلامی در خارج برای توجیه گفتههای او به راه خواهند افتاد؛ همان طور که با سخنان احمدی نژاد در مورد کشتار جمعی یهودیان یا نابودی اسرائیل چنین کردند. با درنظر گرفتن سخنان سعید جلیلی میتوان پی برد که موسسات آموزشی تحت نظارت روحانیون و بیت عموما چه محصولاتی را در دو دههی گذشته تربیت کردهاند.
تسریع تخریب
آیتالله خامنهای به خوبی مشاهده کرده است که عین یا شبیه این سخنان وقتی از دهان احمدی نژاد بیرون آمد چه هزینهای توسط مردم ایران پرداخت شد. تجربهی دوباره همین مسیر با فردی دیگر جز عزم و ارادهی رهبر کشور برای نابودی یا هرز رفتن امکانات و منابع طبیعی و انسانی کشور را گواهی نمیدهد. حکومت خامنهای برای جاهطلبیهای خود در سطح منطقهای و جهانی از پرداخت هیچ هزینهای از جیب شهروندان ایرانی ابا ندارد. جلیلی از جمله کسانی است که با هضم منطق خامنهای (منطق مقاومت در برابر پیامدهای ناشی از تصمیمات مخرب) نه تنها مانعی برای پیشبرد این منطق به وجود نخواهد آورد (مثل کاری که رفسنجانی یا خاتمی کردند) بلکه آن را با سرعت بیشتری به اجرا در خواهد آورد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدگاههای مطرح شده در این یادداشت نظر نویسنده آن است و نه بازتاب دیدگاههای رادیو فردا.
کسانی که هشت سال است بیهودهگوییها، دروغها، بزرگنماییها و سخنان پرهزینه و بدون احساس مسئولیت محمود احمدی نژاد را در سیاست خارجی و داخلی شنیدند و تحمل کردند از این به بعد اگر همای بخت بیت بر سر سعید جلیلی بنشیند، او جای احمدی نژاد را برای آنها پر خواهد کرد.
«ما فرق داریم»
بخش عمدهای از این بیهوده گوییها ناشی از خود بزرگبینی است که دین ایدئولوژیک، آن را چندین برابر تشدید کرده است. جلیلی در سفر به قم میگوید: «دموکراسی در بسیاری از کشورها وجود دارد ولی آنچه در ایران اسلامی وجود دارد، فراتر از دموکراسی است.» او نمیگوید این «فراتر از دمکراسی» چیست. جمهوری اسلامی چه چیزی بیش از دمکراسی دارد؟ آیا این چیزی که بیش از دمکراسی دارد ناقض دمکراسی نیست؟ آیا میتوان بدان افتخار کرد؟ رابطهی این چیزی که بیش از دمکراسی است با قرائت های رسمی و غیر رسمی از اسلام چیست؟ اصولا کسانی که آن بخش «فراتر از دمکراسی» را می خواهند چرا خود دمکراسی را می پذیرند؟
آویزان کردن مدال به خود
او شاگرد وفادار مکتب آیتالله خامنهای است. در این مکتب، «قدرت بخشی» اغراق آمیز به خود، با دلیل و بدون دلیل، بخشی از روال زندگی است. پیروان این مکتب مدام تکرار میکنند همه مثل موم در دست آنها هستند، حتی اگر همه چیز خلاف آن را گواهی دهد: «امروز شاهدیم که دشمن در عرصههای مختلفی تسلیم قدرت نظام اسلامی ایران شده است.» جلیلی نیز مانند خامنهای از مخاطب میخواهد بدون دلیل بدو اعتماد کند و سخن وی را بپذیرد. بر اساس این نوع قدرت بخشی، اسلامگرایان برخلاف دههی شصت خورشیدی دیگر مظلومنمایی نمیکنند، بلکه از موضع قدرت سخن میگویند.
کلیگویی و دروغ
مفروض دیگر- و بدون دلیل- مقامات آن است که «نظامی که در ایران اسلامی وجود دارد، مبتنی بر اندیشه دینی است که موجب حمایت همه جانبه مردم از آن میشود.» (سخنان جلیلی در قم) نظامی که در ایران حاکم است صرفا بر اندیشهی دینی به معنای خاص آن مبتنی نیست، بلکه مبتنی است بر قرائتهای کمونیستی و فاشیستی از شریعت و تاریخ مذهب. همچنین هیچ ارتباطی میان اتکای یک رژیم بر باوری خاص و حمایت مردم از آن وجود ندارد. در کشوری که سیاستمداران یک طرفه سخن میگویند کسی این گونه مسائل را به صورت سوال در برابر آنها قرار نمیدهد.
دشمنزایی و امپراطوری اسلامی
نزدیکان امنیتی و نظامی خامنهای همیشه با سیاست تنش زدایی خاتمی مخالف بودهاند. جلیلی در این میان استثنا نیست: «من با این تنشزدایی مخالفم. اصل برای ما تهدید زدایی است نه تنش زدایی... باید گفتمان مقاومت را در جامعه و حکومت، ساری و جاری کنیم. هر چقدر این را جاری کنیم، پیشرفت خواهیم کرد.» (فارس ۳ خرداد ۱۳۹۲)
بدین ترتیب، آنها برای بقای نظام به شرایط عدم تهدید نیازمندند اما از تنش استفاده میکنند تا در داخل سرکوب کنند و در خارج بترسانند و ارعاب ایجاد کنند.
اساس دشمن زایی و ایجاد شرایط بی ثباتی تهدید به حذف رقباست. مقامات جمهوری اسلامی بدون آن که متوجه باشند چنین تهدیدی را برای خود بر میسازند؛ «ما درصدد خشکاندن ریشههای رژیم صهیونیستی، نظام سرمایهداری و نظام کمونیستی هستیم و میخواهیم که نظام اسلامی را ترویج کنیم.» (همانجا) این تهدید به حذف بر اساس اصول تصاحب قدرت انجام می شود: «دلیلی ندارد مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند.» (همانجا)
هدف این تهدیدها روشن است: «ما این حقیقت را در سیاست خارجی خود بارها اعلام کردهایم که در صدد گسترش نفوذ اسلام و کاهش نفوذ سلطه در جهان هستیم.» (همانجا) در نتیجه هر کس که در حلقات تصمیم گیری و سیاستگزاری خارجی کشورهای غربی باشد این تهدیدها را به روشنی دریافت می کند. مقامات امنیتی و نظامی رژیم منعی نمی بینند تا اهداف جاهطلبانه و بلند پروازانهی خود را اعلام کنند: «حال اگر آنها این نکته را تشکیل یک امپراتوری بزرگ میدانند ما باکی نداریم و از آن استقبال میکنیم.» (همانجا) بر این اساس سلطهی غربیها نفی و سلطهی اسلامگرایان تایید میشود.
وقتی مقامهای امنیتی یک رژیم به صراحت اعلام میکنند که میخواهند امپراطوری تشکیل دهند و یکی از لازمههای امپراطوری در دنیای موجود داشتن بمب اتمی است، آیا مقامهای غربی نباید به اهداف برنامهی هستهای جمهوری سلامی با تردید نگاه کنند؟ آنها خود را نه دولتی با ظرفیتهای محدود بلکه قدرتی دارای نیروهای هماوردی با ابرقدرتها اعلام می کنند: «اکنون در سطح هماوردی در برابر قدرتهای جهان قرار داریم و اینها همه حاصل این گفتمان است.» (همانجا)
اقتصاد صلواتی/مقاومتی
سپردن اقتصاد رو به ورشکستی کشور به دست کسی که از اقتصاد تنها «اقتصاد صلواتی» دوران جنگ را میفهمد عین شلیک کردن به پای خود است. تعبیر دیگر جلیلی در این حوزه اقتصاد «مقاومتی» است. او اقتصاد مقاومتی را به سه مفهوم توضیح می دهد: اقتصاد بدون نفت، اقتصاد دانش بنیان، و ظرفیت ترانزیت کشور (مصاحبه با شبکه ۲ تلویزیون دولتی، ۴ تیر ۱۳۹۲). هر سه موضوع ارتباطی مستقیم با مقاومت علیه تحریمها ندارند.
جلیلی حتی یک روز تجربهی ادارهی یک مدرسه را ندارد و صرفا به دلیل دستبوسی رهبر کشور دارند اسب وی را برای مقامی به اهمیتی رئیس قوهی مجریه آن هم در این شرایط خطیر زین می کنند. نه مشاوران اقتصادی جلیلی و نه سیاستهای وی روشن است. اما اگر فردی مثل جلیلی به ریاست قوهی مجریه برسد سیاست های اقتصادی دنبالهی سیاست های دوران احمدی نژاد خواهد بود که بیشتر طعم و بوی عامگرایانه دارد.
ماشین توجیه
سعید جلیلی گل سر سبد دستپروردگان بیت در حوزهی امنیتی است و به همین دلیل به دبیری شورای امنیت ملی منصوب شده است. اگر جلیلی رئیس دولت شود دوباره دستگاههای تبلیغاتی و لابی جمهوری اسلامی در خارج برای توجیه گفتههای او به راه خواهند افتاد؛ همان طور که با سخنان احمدی نژاد در مورد کشتار جمعی یهودیان یا نابودی اسرائیل چنین کردند. با درنظر گرفتن سخنان سعید جلیلی میتوان پی برد که موسسات آموزشی تحت نظارت روحانیون و بیت عموما چه محصولاتی را در دو دههی گذشته تربیت کردهاند.
تسریع تخریب
آیتالله خامنهای به خوبی مشاهده کرده است که عین یا شبیه این سخنان وقتی از دهان احمدی نژاد بیرون آمد چه هزینهای توسط مردم ایران پرداخت شد. تجربهی دوباره همین مسیر با فردی دیگر جز عزم و ارادهی رهبر کشور برای نابودی یا هرز رفتن امکانات و منابع طبیعی و انسانی کشور را گواهی نمیدهد. حکومت خامنهای برای جاهطلبیهای خود در سطح منطقهای و جهانی از پرداخت هیچ هزینهای از جیب شهروندان ایرانی ابا ندارد. جلیلی از جمله کسانی است که با هضم منطق خامنهای (منطق مقاومت در برابر پیامدهای ناشی از تصمیمات مخرب) نه تنها مانعی برای پیشبرد این منطق به وجود نخواهد آورد (مثل کاری که رفسنجانی یا خاتمی کردند) بلکه آن را با سرعت بیشتری به اجرا در خواهد آورد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدگاههای مطرح شده در این یادداشت نظر نویسنده آن است و نه بازتاب دیدگاههای رادیو فردا.