ابراهیم رئیسی، سرپرست «آستان قدس رضوی»، ۱۷ فروردینماه، رسما اعلام کرد نامزد انتخابات ریاست جمهوری پیشرو در ایران میشود. او در نشست «جبهه مردمی نیروهای انقلاب»، جمنا، بالاترین رای را در بین نامزدهای اصولگرا به دست آوردهاست.
مرتضی کاظمیان، تحلیلگر سیاسی، در گفتوگو با رادیو فردا از اهمیت نامزد شدن او، تفکراتش و «رقابت» احتمالی در انتخابات اردیبهشتماه میگوید:
مرتضی کاظمیان: با اطمینان میشود گفت در انتخابات پیش رو خبر مهم نامزدی آقای رییسی است. یعنی نامزدی که متفاوت است با نامزدهای مطرح یا کسانی که قبلا هم شرکت کرده بودند مثل آقای قالیباف. نامزدی آقای روحانی هم که مفروض بودهاست. به این معنا اتفاق مهم انتخابات نامزدی آقای رییسی است. کسی که در هفتههای گذشته، شائبهها و گزارشهای جدی در مورد ایشان وجود داشت به خاطر فعالیتهای تبلیغاتی با استفاده از پتانسیل مالی و اقتصادی و همینطور اعتباری که آستان قدس رضوی دارد. با وجود تمام نقشهای غیرمستقیمی که صورت میگرفت او در نهایت وارد صحنه انتخابات شد و با توجه به اینکه آقای رییسی مطرح است به عنوان یکی از گزینههای جانشینی آقای خامنهای، من فکر میکنم نامزدی ایشان عملا یک اتفاق مهمی است. نه فقط برای ریاست جمهوری آتی جمهوری اسلامی بلکه برای سومین رهبر جمهوری اسلامی.
آقای کاظمیان، اصولگرایان یا بهتر است بگوییم بخشی از اصولگرایان چه ویژگی در آقای رییسی دیدند که آمدند و روی او سرمایهگذاری میکنند در انتخابات پیش رو؟
همانطور که اشاره کردید این تمام اصولگرایان نیستند که فعلا پشت آقای رییسی ایستادهاند. ظاهرا افراد مختلف و چهرههای دیگری هم قرار است در انتخابات نامزد شوند که گمان میکنم نامزدی آنها بیشتر به خاطر این باشد که در فضای رقابت با آقای روحانی همگی برنامهها و سیاستها و پروژههای دولت روحانی را هدف قرار دهند. و در نهایت اگر نامزد اصلی که شاید آقای رییسی باشد موفق به کامیابی در دور اول نشود، دست کم میتواند در دور دوم با آقای روحانی رقابت کند و همه اجماع کنند پیرامون ایشان یا اینکه در دور اول به نفع آقای رییسی کناره گیری کنند. به نظر نمیرسد که اگر کسی مثل آقای فتاح رییس کمیته امداد نامزد نشود، میان نامزدهای دیگر کسی به جهت ویژگیهای فردی و کارنامه آن پتانسیل و اعتبار را داشته باشد که بتواند یک نوع اجماع ایجاد کند با توجه به مجموعه مواضع تندی که آقای رییسی تا حالا داشته و تقریبا میشود گفت یک چهره اصولگرای همسو با کانون مرکزی قدرت از سازمان اطلاعات سپاه گرفته تا شخص اول نظام است.
اشاره داشتید به اینکه نگاه و تفکر آقای رییسی به آیتالله خامنهای نزدیک است. اما به طور مشخص در چه حوزههایی این تفکر را به آیتالله خامنهای نزدیک میبینید؟
تقریبا میشود گفت مجموع مواضعی که در ماههای گذشته آقای رییسی اتخاذ کرده خیلی قابل تامل و معنادار بوده. یعنی به شکل محسوسی تلاش کرده که تاکید داشته باشد بر بازتولید گفتمان آقای خامنهای چه در حوزه سیاست خارجی و چه در حوزه توسعه سیاسی و مسایل سیاسی در داخل کشور، چه در حوزه بحثهای مرتبط با توسعه فرهنگی و حتی مساله اقتصاد. مجموع این فاکتورها و گفتمانهایی که آقای رییسی پی گرفته به گمان من کاملا همسو است با شخص اول نظام. دست کم اینکه ایشان تلاش کرده چنین چهرهای را از خودش بروز بدهد ضمن اینکه باید با اطمینان گفت که ایشان یکی از چهرههای شاخص اردوگاه نه فقط اصولگرا بلکه اقتدارگرا در ایران است و طبیعتا نسبتی با توسعه سیاسی و توسعه فرهنگی ندارد و طبیعتا در حوزه اقتصاد هم بیشتر بحثهای پوپولیستی ناظر بر حل فقر یا رفع بیکاری و مقولههای مشابه را مطرح میکند.
چقدر خود آقای روحانی و حامیان سیاسی و فکری ایشان میتوانند آقای رییسی را رقیب کاملا جدی برای خودشان به حساب بیاورند؟
فکر میکنم شاید یک دوقطبی مثل انتخابات ۷۶ بین ناطق نوری و خاتمی شکل بگیرد یا حتی از جنس انتخابات ۸۸ بین موسوی و احمدینژاد، البته با این تفاوت که برگزارکننده انتخابات آتی دولت روحانی است.مرتضی کاظمیان
به هر حال اگر در اردوگاه اصولگرایان اجماعی صورت بگیرد روی آقای رییسی، چه در دور اول و چه در دور دوم انتخابات، به نظر میرسد که یک رقابت دوقطبی جدی را شاهد خواهیم بود در انتخابات آینده. دو قطبی که یک سر آن برمیگردد به میزان اهمیت کامیابی آقای رییسی برای شخص اول نظام و اینکه چقدر پیروزی آقای روحانی حیاتی است برای آقای خامنهای و آیا واقعا ایشان مهمترین و اصلیترین گزینه جانشینی آقای خامنهای است؟ در این صورت به نظر میرسد که هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی تمام تلاش خودش را خواهد کرد و انرژی خودش را خواهد گذاشت برای کامیابی آقای رییسی. ولی این به معنای این نیست که جامعه مدنی یا اکثریت جامعه منفعل باشند و من فکر میکنم شاید یک دوقطبی مثل انتخابات ۷۶ بین ناطق نوری و خاتمی شکل بگیرد یا حتی از جنس انتخابات ۸۸ بین موسوی و احمدینژاد، البته با این تفاوت که برگزارکننده انتخابات آتی دولت روحانی است.
آقای کاظمیان، آقای رییسی یکی از اعضای «هیئت مرگ» بود در اعدامهای تابستان ۶۷ بر اساس اسنادی که وجود دارد به ویژه از سوی آیتالله منتظری که نشان میدهد آقای رییسی جزو هیئت قضاتی بود که در آن دادگاهها تعداد بسیار زیادی را در سال ۶۷ اعدام کرده. چقدر انتصاب ایشان به آن ماجرا در ریزش آرای ایشان میتواند تاثیرگذار باشد در بین افکار عمومی؟
آقای رییسی فاقد هر نوع کارنامه اجرایی است و نشستن ایشان بر صدر قوه مجریه به معنای این است که عملا رییس جمهور تبدیل شده به بازوی اجرایی منویات کانون مرکزی قدرت.مرتضی کاظمیان
برای بخشی از جامعه ایران باید با اطمینان گفت که متاسفانه این مساله فاقد اولویت است. یعنی مسایل معیشتی، مساله کار، مساله تنگناهایی که به جهت اقتصادی گریبان لایههای نابرخوردار را گرفته، مساله کشتار ۶۷ واجد اولویت نیست. اما برای طبقه متوسط فرهنگی در ایران فکر میکنم این فاکتور مهمی است و عملا آن دوقطبی که گفتم به احتمال زیاد در انتخابات آتی شکل بگیرد. البته فراموش نکنیم که متاسفانه چهرهای مثل آقای مصطفی پورمحمدی وزیر دادگستری آقای روحانی هم همراه بوده با آقای رییسی. به این معنا شاید بخشی از مشکل متوجه آقای روحانی هم شود. ولی گمان میکنم که در نهایت در میان انتخاب دو گزینه بخش مهمی از طبقه متوسط فرهنگی در ایران سوق پیدا کنند به طرف آقای روحانی در مقام جلوگیری از روی کار آمدن یک چهره تندرو که نه گفتگو پیشه میکند و در حوزه دیپلماسی هم صلح ستیز است تا حد زیادی و تعابیری مثل همان کلید واژه «دشمن» که آقای خامنهای مکررا آن را به کار میبرد در فضای ذهنی آقای رییسی برجسته است و طبیعتا با توسعه سیاسی هم نسبتی ندارد و این میتواند پرخطر باشد برای جامعه مدنی در صورتی که ایشان روی کار بیاید. این را هم باید اضافه کنم که رییس جمهوری آقای رییسی فقط به معنای ریاست بر قوه مجریه نیست، عملا میتواند مساوی باشد با یک خیز جدی برای نشستن بر جایگاه صدر نظام و جانشینی آقای خامنهای پس از درگذشت ایشان که این شاید خودش یک انگیزه بیشتری بدهد به طبقه متوسط فرهنگی برای مقابله با پیروزی و کامیابی رییسی و البته اقتدارگرایان.
اشاره کردید که اولویت بخشی از مردم اقتصاد است و مسایل دیگر کمتر اهمیت داده میشود. اما آقای رییسی نه در حوزه اقتصاد کاری کرده نه در حوزه سیاست و سیاست خارجی و عموما تجربه ایشان در قوه قضائیه ایران بوده. تا چه حد میشود اطمینان داشت که اصولگرایان فرد دقیقی را در این زمینه انتخاب کردهاند؟
پرسش مهمی است. آقای رییسی فاقد هر نوع کارنامه اجرایی است و نشستن ایشان بر صدر قوه مجریه به معنای این است که عملا رییس جمهور تبدیل شده به بازوی اجرایی منویات کانون مرکزی قدرت. البته شنیدهایی که وجود دارد که مثلا چهرهای مثل آقای قالیباف قرار است معاون اول یا اجرایی ایشان شود خودش معنی دار است. به تعبیری آقای رییسی رییس جمهور خواهد شد فقط برای اینکه فردی کاملا همسو با کانون مرکزی قدرت رییس جمهور ایران شود و البته ایشان به نوعی آمادگی پیدا کند برای اینکه بعدا احتمالا در جایگاه فرد اول نظام یعنی رهبری تکیه بزند. اما با توجه به اینکه آقای رییسی کارنامه اجرایی ندارد طبیعتا انتخاب ایشان از طرف جامعه با پرسشهای جدی روبه رو خواهد بود و عملا شاید به این معنا باشد که یک فرد پوپولیست دیگری که فقط میخواهد با اتکا به درآمدهای نفتی ریخت و پاش داشته باشد و تغییر دهد وضعیت را قرار است رییس جمهور شود.