کشف پیکر ۱۷۵ تن از شهدای جنگ، آنهم در آستانهٔ سالروز آزادسازی خرمشهر، بار دیگر به پرسشهای فراوان در مورد چرایی ادامهٔ جنگ بسیار پرهزینه پس از بازپس گرفتن «خونینشهر» از نیروهای عراقی، دامن زد.
پرسشهایی از این دست که آیا امکان مصالحه پیش از مرداد ۱۳۶۷ وجود نداشت؟ آیا فرماندهان عالی جنگ در ایران برای پیروزی روزافزون، استراتژی قابل دفاعی را در پیش گرفته بودند؟ آیا امکان دفاع با هزینهٔ مادی و انسانی کمتر وجود نداشت؟ آیا تلاش برای ورود به عراق و تصاحب بخشهایی از آن، از زاویهٔ «هزینه ـ فایده»، عقلانی بود؟ آیا فرماندهان عالی جنگ در ایران، بهویژه در سپاه پاسداران، واجد توانمندی لازم برای ایفای نقش در چنین عرصهٔ مهمی بودند؟ و آیا منافع ملی و مصالح ملت ایران، تحتالشعاع ایدئولوژی و پروژهها و اهداف سیاسی ـ ایدئولوژیک حاکمیت واقع نشد؟
پرسشهای مهم، پرشمارند. سئوالهایی که به دلیل شکاف حکومت و ملت در ایران، و نیز متأثر از فقدان آزادی و امنیت برای رسانهها و پژوهشگران و منتقدان و صاحبنظران، به شکل معناداری بیپاسخ ماندهاند؛ یا دستکم آنکه جواب و تبیینی در خور این پرسشها، توسط مقامهای عالی نظامی و سیاسی جمهوری اسلامی ـ بهویژه کسانی که در جنگ هشت ساله نقشی موثر داشتند ـ اظهار نشده است.
هزینههای انسانی و مادی جنگ
۲۷ سال پس از پایان جنگ هشت ساله، هزینههای مادی و انسانی جنگ، خود یکی از حوزههای مهم و البته پرسشهای بیپاسخ است.
رئیس سابق دفتر مطالعات و تحقیقات جنگ ارتش، شمار قربانیان جنگ با عراق را ۲۱۹ هزار نفر اعلام کرده؛ به گزارش سرتیپ رسول بختیاری، ۱۷۳ هزار نفر در مناطق عملیاتی و ۱۶ هزار نفر نیز در جریان بمبارانهای صورت گرفته علیه نقاط مسکونی ایران کشته شدهاند.
برمبنای دادههای رسمی، میانگین سن کشتهشدگان جنگ ۲۳ سال بوده و افرون بر ۷۲ هزار تن از جانباختگان کمتر از ۱۹ سال داشتهاند.
نکتهٔ غریب، اختلاف عجیب در آمار ابراز شده توسط تریبونهای رسمی گوناگون است؛ ازجمله آنکه جانشین بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ارتش، شمار قربانیان جنگ را ۱۹۰ هزار نفر و تعداد مجروحان را ۶۷۲ هزار نفر اعلام کرده است. سرهنگ مجتبی جعفری همچنین افزوده که جنگ با عراق «طبق برآوردهای اولیه بیش از یک هزار میلیارد دلار به ایران خسارت زده، و سازمان ملل میزان خسارت وارده به ایران را حدود ۲۰۰ میلیارد دلار برآورد کرده است.»
او البته افزوده که «عراق با این رقم خسارت موافقت نکرد و در نهایت با کارشناسیهای انجام شده میزان نهایی خسارت وارده به ایران ۹۷ میلیارد دلار تعیین شد.» خسارتی که هنوز مشخص نیست چگونه و چه زمان قرار است دریافت شود.
خسارتهای مادی و انسانی، البته متوقف به دوران ۸ ساله نبوده و نیست. محاسبهٔ پیامدهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جنگ، که در سطوح مختلف و به شکلهای گوناگون ادامه دارد، در عمل یکسره منتفی به نظر میرسد.
پس از فتح خرمشهر
خرمشهر که به پشتوانهٔ جانفشانی جوانان پرشور پس از ۵۷۸ روز آزاد شد، ایران در موقعیت برتر ـ هم به جهت روانی و هم به جهت نظامی ـ ایستاده بود. اما رأس هرم نظام سیاسی مصالحهای را که بعضی کشورهای منطقه پیشنهاد کردند ـ و گفته میشود همراه با چند ده میلیارد دلار خسارت بود ـ نپذیرفت.
کشورهای عربی منطقه با محوریت عربستان راهحلهایی برای پایان دادن به جنگ پیشنهاد کردند. تشکیل صندوق مشترکی برای پرداخت خسارت به ایران و عراق و آغاز بازسازی نیز در پیشنهادها لحاظ شده بود.
آنتونی کردزمن، تحلیلگر نظامی در پژوهش مشهور خود (درسهای نبرد ایران و عراق) با اشاره به پیروزیهای ایران پس از فتح خرمشهر، مینویسد، در سایهٔ این اتفاقات، صدام با پیشنهاد برقراری صلح و اعلام آتشبس یکطرفه برای اعزام نیروهایش به جنوب لبنان در جهت مقابله با حمله ارتش اسراییل، توانست همراهی برخی کشورها را بدست آورد. اما آیتالله خمینی اعلام کرد ایران تنها در صورتی با انعقاد معاهده صلح موافقت میکند که با سرنگونی صدام همراه باشد. با وجود عقبنشینی نیروهای عراقی از اکثر مناطق ایران در تابستان ۱۹۸۲، گامی در جهت انعقاد معاهده صلح برداشته نشد. مقامهای ارشد ایران در اظهارات خود اعلام میکردند که تنها پس از سرنگونی دولت صدام، پذیرش آغاز جنگ از سوی عراق، بازگشت ۱۰۰ هزار عراقی اخراج شده، پرداخت ۱۰۰میلیارد دلار غرامت و بهرسمیت شناخته شدن معاهده ۱۹۷۵ الجزایر حاضرند آتشبس را به رسمیت بشناسند. خواستههای ایران باعث بهتزدگی رهبران دنیای عرب شده بود.
جنگ ادامه یافت...
گزارش مقامهای ارشد سیاسی و نظامی وقت
جنگ زیر سایهٔ شعارهایی ایدئولوژیک چون «راه قدس از کربلا میگذرد»، «جنگ، جنگ، تا رفع فتنه از جهان» و نیز «جنگ، جنگ، تا پیروزی»، که از بلندگوهای تبلیغاتی رژیم تکثیر و منتشر میشد، کش یافت. عملیات رمضان در تابستان ۱۳۶۱، بیش از پیش بر تنور توهم پیروزی بر رژیم صدام دمید.
ایران به قطعنامههای ۵۱۴ و ۵۲۲ شورای امنیت سازمان ملل در تیرماه و مهرماه ۱۳۶۱ و درخواست آتشبس فوری و پایان دادن به تمامی عملیاتهای نظامی، بیاعتنا نشان داد.
تصور مقامهای ارشد سیاسی و نظامی درگیر جنگ برای امکان غلبه بر ارتش صدام یا ستیز منتهی به سقوط رژیم بعثی، آنهم در متن مناسبات بینالمللی ناهمسو با جمهوری اسلامی، در عمل جنگ را تداوم بخشید. ایران وارد خاک عراق شد.
علی خامنهای، رییس جمهور وقت در نیمه دهه ۶۰ گفت: «ما تا وقتى که در پشت مرزهاى خودمان مىجنگیدیم که روشن بود داشتیم دفاع مىکردیم از خاک خودمان. آن وقتى هم که وارد خاک عراق شدیم، باز به دنبالهى همین مسأله است. ما مجازات متجاوز و گوشمال دادن به متجاوز را یکى از هدفهاى ادامهى جنگ ذکر کردیم و همین هم هست.»
اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس مجلس وقت نیز گزارش میدهد: «وقتی امام از من خواستند فرمانده جنگ بشوم من رفتم خدمتشان و گفتم که من نظرم این است که ما یک پیروزی مهمی در داخل خاک عراق به دست بیاوریم و آنجا را گروگان بگیریم و جنگ تمام بشود و ما بگوییم تا حقوق ما را نپرداختهاند ما همینجا میمانیم.»
و محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران معتقد است: «امام میگفت ما جنگ را تا رفع فتنه ادامه میدهیم... یک گزینه این بود که ایران با استراتژی نظامی تا سقوط صدام حرکت کند که یا به سقوط صدام منجر میشد یا دستیابی به یک پیروزی بزرگ. در حقیقت این گزینه (سقوط صدام) پس از آزادسازی خرمشهر پیش روی ایران بود.»
رضایی همچنین در پاسخ به چرایی ادامهٔ جنگ پس از بازپسگیری خرمشهر مدعی میشود: «هیچ پیشنهاد صلحی تا چهار سال بعد از آزادی خرمشهر به ایران نشد و فقط چند طرح آتش بس ارائه شد که اگر قبول میکردیم، جنگ ۵۰ سال به درازا میکشید.»
علیاکبر ولایتی، وزیر خارجهٔ وقت جمهوری اسلامی نیز از دو مذاکره با دبیرکل کنفرانس اسلامی و معاون وزیر خارجهٔ هند گزارش میدهد که در هر دو مورد «رقم»هایی از طرف ایران و سوی مقابل مطرح میشود، اما به نتیجه نمیرسد.
نامه محرمانه بازرگان به آیتالله خمینی
مهندس مهدی بازرگان، دبیرکل نهضت آزادی ایران در نامهای محرمانه در زمستان ۱۳۶۲ به آیتالله خمینی، با تاکید بر این نکته که رهبری بینیاز و معاف از مشورت نیست، از «شرایط بسیار حاد و وحشتناک» مترتب بر جنگ و «بار سنگین و سوزان آن بر دوش و جان» ایرانیان، گزارش میدهد و مینویسد: «جواب این همه کشته و شکسته ـ چه داوطلب فعال و چه منفعل برکنار ـ و ویرانیها و از دست رفتهها و محرومیتها را چگونه میتوان داد؟ مرگ و محرومیتها و ویرانیهایی که پایان آن معلوم نبوده و هر دم بر وسعت و شدتاش افزوده میشود.»
مهندس بازرگان در نامهاش میافزاید: «مجوز ادامهٔ جنگ و تجاوز به داخل عراق یا شعار سقوط صدام و حزب بعث و تعرضهای دیگر، برای ما روشن نیست.»
وی همچنین از اینکه آیتالله خمینی حاضر نشده «پیشنهادهای آتش بس و صلح، ولو مشروط و تضمین شده» را بپذیرد و «دست رد به سینهٔ همهٔ شفیع و میانجیها، که از کشورهای مسلمان و از غیرمتعهدها آمده بودند، زده» و «هرگونه مذاکره و بحث روی شرایط را هم رد کرده» انتقاد میکند.
بازرگان همچنین تلاش جمهوری اسلامی برای آزاد کردن قدس با عبور از کربلا را دور از واقعیتهای جهانی و منطقهای ارزیابی میکند و میگوید: «براساس واقعیتهای اجتماعی موجود در عراق، با مردن صدام و پس رفتن حزب انحصارگرش، به فرض که شورش یا کودتایی صورت بگیرد، هیچ معلوم نیست که فرماندهان و گردانندگان بعدی فرمانبر یا همآهنگ با ما باشند. همچنین اسرائیل مکار کهنهکار اگر تا بهحال دست به عمل عمدهای در ایران و عراق نزده است، آیا خواهد گذاشت که سپاه و بسیج ما بهراحتی راهی قدس شود؟ غیر از اسرائیل آیا آمریکا و ابرقدرتها و خود شوروی ممکن است تماشاچی صحنهها و پیشرفتهای ما، یا فتنههای علیه خودشان شوند و موذیانهتر، مهلکتر و قاطعتر از گذشته اقدام نکنند؟»
وی در نامهاش به رهبر جمهوری اسلامی، خواستار «تغییر کلی سیاست جنگی و برنامه، از نفی به اثبات و از تخریب و تجاوز به امنیت و دفاع» و نیز «استقبال از صلح شرافتمندانه» میشود.
اصرار ایدئولوژیک آیتالله خمینی بر ادامهٔ جنگ
آیتالله خمینی مبتنی بر نگاهی ایدئولوژیک، و براساس دادهها و ارزیابیهای نظامیانی چون محسن رضایی و سیاسیونی چون هاشمی رفسنجانی، از جنگی که آن را ستیز «حق با باطل» میداند، دست نمیکشد.
تنها دو هفته قبل از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، رهبر جمهوری اسلامی میگوید: «باید همه برای جنگی تمام عیار علیه آمریکا و اذنابش به سوی جبهه رو کنیم. امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ خیانت به رسول الله است.»
یا در اظهارنظری دیگر، او بیاعتنا به واقعیتهای اقتصادی ـ اجتماعی داخل کشور و نیز توازن قوا در صحنهٔ جهانی، درست یکسال قبل از پایان جنگ تاکید میکند: «همهٔ ابرقدرتها و حامیان رژیم رو به زوال بعث مطمئن باشند که بینالمللى کردن درگیریها در جنگ و ایجاد جوّ فشار و جریانات ساختگى سیاسى و تبلیغاتى و دیپلماسى علیه جمهورى اسلامى ایران در جهان و دخالتهاى نظامى و غیرنظامى در خلیج فارس و بزرگنمایى مشکلات و اختلافتراشى و ارائهٔ تحلیلهاى کور و بىثمر، ما را از هدف سرنگونى صدام و حزب بعث عراق و تنبیه متجاوز بازنخواهد داشت و به لطف خدا تمامى فشارها و محاصرههاى جهانى را براى نیل به این هدف بزرگ تحمل مىکنیم و از جنگ کردن در راه خدا خسته نمىشویم.»
«جام زهر» اما با وجود این ادعاها ـ که کم نبودند ـ نوشیده شد؛ قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل زمانی پذیرفته شد که شمار قربانیان و مجروحان جنگ به چند صد هزار نفر رسیده و خسارات مادی مستقیم و غیرمستقیم جنگ از هزار میلیارد دلار فراتر رفته بود.
۲۷ سال پس از پایان جنگ، هنوز هیچ مقام ارشد نظامی و سیاسی در جمهوری اسلامی، «اشتباه»ی را نپذیرفته است.
————
یادداشتها بیانگر نظر نوینسدگان آنهاست.